روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۳۳: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۳۳ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۳۳ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۰
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، أَبْوَابُ الزَّكَاة-صَدَقَةُ الْأَنْعَام
و قال علي ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۳۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۳۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۲ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۲۵
و امام علىّ عليه السّلام فرمود: مال زكات پيش از آنكه دريافت گردد فروخته نمىشود. مصنّف اين كتاب- رحمه الله- گويد: نام شتر در سالهاى زندگيش چنين است: شتر از نخستين زمانى كه مادرش او را از خود جدا ميسازد، تا پايان سال «حوار» ناميده مىشود. پس چون به سال دوم درآيد ابن مخاض نام دارد، زيرا كه مادرش آبستن شده است. [و مؤنّث آن بنت مخاض يا ابنة مخاض ميباشد]. پس چون به سال سوم داخل شود، ابن لبون نام ميگيرد و اين بدان جهت است كه مادرش وضع حمل كرده، و داراى شير شده است آنگاه چون وارد سال چهارم گردد، نر آن حقّ و مادهاش حقّه ناميده مىشود، زيرا كه استحقاق و آمادگى سوارى دادن و بار بردن را يافته است. و چون به سال پنجم درآيد، جذع خوانده مىگردد. و پس از وارد شدن به سال ششم آن را «ثنىّ» مينامند، زيرا كه دندان «ثنيّه» اش را انداخته است. و چون به سال هفتم داخل شود، دندان «رباعيه» اش را مىاندازد و از اين جهت «رباع» ناميده مىشود. و با داخل شدن به سال هشتم دندان بعد از رباعيه را مىافكند، و «سديس» نامو چون به سال نهم درآيد، نيشش ظاهر مىشود، و «بازل» خوانده مىشود. و زمانى كه به سال دهم داخل شود «مخلف» ناميده ميگردد. و بعد از آن نامى ندارد و سالهائى كه در زكات شتر اخذ مىشود از ابن مخاض تا جذع است، و بر اشتران «عوامل» كه در كشيدن آب و كارهائى از اين قبيل مورد استفاده واقع ميشوند- زكاتى نيست. بلكه احكام زكات بر اشترانى جارى است كه از خاربنها و علفهاى مراتع تغذيه ميكنند. و احكام زكات در اشتران بختى خراسانى نيز همان است كه در اشتران عربى تقرير شده است. و گاو، زكاتى ندارد تا آنگاه كه شمار آن به سى رأس برسد، پس چون به اين نصاب رسيد يك تبيع يعنى گوسالهاى در سال اوّل زندگيش به آن تعلّق ميگيرد، و در كمتر از سى گاو زكاتى نيست، و زكات آن از چهل گاو تا شصت رأس يك «مسنّة» ميباشد- يعنى گاوى كه دندان برآورده باشد- و از شصت تا هفتاد، دو «تبيعه»، و از هفتاد تا هشتاد يك تبيعه و يك مسنّه، و از هشتاد تا نود، دو مسنّه و از نود رأس سه تبيعه است. پس چون شمار گاوها فزونى گيرد و تعدادشان به كثرت گرايد، اين احكام همگى ساقط مىشود، و صاحب گاوها از هر سى رأس يك تبيع و از هر چهلرأس يك مسنّه تأديه ميكند. و در گاوهاى عوامل كه در خيش زدن و آب كشيدن و امثال آن به كار گرفته ميشوند- زكاتى نيست، و زكات، تنها بر گاوهائى است كه از علفهاى مراتع تغذيه ميكنند. و هر گاو كه در حوزه صاحبش سال بر آن نگذشته باشد چيزى بر آن نيست، پس چون سال بر آن بگذرد مشمول وجوب زكات است.