روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۰۱: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۰۱ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۰۱ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۸
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ التَّعْقِيب
و قال ع :
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۰۰ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۵۰۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۵۱۲
امام محمّد تقى عليه السّلام فرمود: هنگامى كه از نماز واجب فارغ شدى اين دعا را بخوان: «رضيت باللَّه ربّا و بالاسلام دينا، و بالقرآن، كتابا، و بمحمّد نبيّا و بعليّ وليّا، و الحسن و الحسين و عليّ بن الحسين، و محمّد بن عليّ، و جعفر بن محمّد، و موسى بن جعفر، و عليّ بن موسى، و محمّد بن عليّ، و عليّ بن محمّد، و الحسن بن عليّ، و الحجّة بن الحسن بن عليّ أئمّة. اللّهمّ وليّك الحجّة فاحفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و شماله و من فوقه و من تحته، و امدد له في عمره، و اجعله القائم بأمرك، المنتصر لدينك و أره ما يحبّ و تقرّبه عينه في نفسه و في ذرّيته و أهله و ماله و في شيعته و في عدوّه، و أرهم منه ما يحذرون و أره فيهم ما يحبّ و تقرّبه عينه، و اشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنين».
(يعنى: راضيم بخداوندى كه پروردگار عالميان است و خشنودم به اينكه اسلام دين من است و قرآن كتاب من و محمّد صلى اللَّه عليه و آله پيغمبر من است و على امام اوّل و ولىّ اللَّه است و ائمّه معصومين امامان منند (بترتيبى كه اسامى مباركشان گذشت. البتّه حضرت صاحب الأمر را نام نبرده- نه در اين كتاب و نه در كتابهاى ديگر خود، ظاهرا صدوق- رحمه اللَّه- بردن نام آن حضرت را جايز نميدانسته، البته اخبار و احاديث صحيحه مبنى بر نهى وارد شده است) بار خدايا ولىّ تو كه بر خلائق حجّت است او را از پيش رو و از پشت سر او از سوى راست و از سوى چپ و از بالاى سر و از زير پا و از تمام جهات حفظ فرما و عمر آن حضرت را طولانى فرما و او را قائم به امر خويش ساز كه به امر تو قيام نمايد، و چنان كن كه دين تو را نصرت و يارى دهد و آنچه محبوب آن حضرت است به او بنما، و چنان كن كه چشم او را روشن كنى و او را خوشحال گردانى در امر خودش و در مورد ذرّيه آن حضرت و اهل او و مال او و در مورد شيعيانش كه با ظهور آن حضرت در رفاه و عيش گذرانند و دشمنان آن حضرت جملگى مغلوب او شوند و بدشمنان او از آن حضرت آنچه را كه از آن مىترسند بنما، و از دشمنان آن حضرت آنچه را كه محبوب او باشد به آن حضرت بنما و نيز آنچه را كه سبب سرور او شود، و سينههاى ما و گروهى را كه مؤمن باشند شفا كرامت فرما).
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه از نماز خويش فارغ مىشد اين دعا را مىخواند كه ترجمهاش چنين است: خداوند مرا بيامرز بابت آنچه از پيش فرستادهام و آنچه را از پس گذاشتهام، و آنچه را مخفى داشتهام و آنچه را آشكار ساختهام و نيز اسراف و ستمى را كه بر خود كردهام، و ببخشا هر چه را كه تو به آن از من داناترى. پروردگارا تو مقدّم ميدارى هر كه را قابليّت تقديم دارد، و تو مؤخّر ميدارى هر كه را كه قابليّت رهبرى ندارد، معبودى جز تو نيست، بحقّ علمى كه تو راست و به حقّ قدرتى كه در دست تو است تا خير مرا در زندگى ميدانى مرا عمر كرامت فرما و هر گاه كه دانى خير من در مرگ من است مرا بميران. خداوندا من ترس از تو را در نهان و آشكارا از تو مسألت مينمايم، و از تو توفيق گفتن حقّ را در حال غضب و خشنودى درخواست دارم، و ميانه روى در حال فقر و توانگرى از تو ميخواهم و از تو طلب مىكنم آن نعمتهايى را كه تمامشدنى نيست و سبب روشنى چشم دل است و پايان نپذيرد (كه همان بهشت تو است) و از تو مسألت ميكنم كه بر آنچه تو در باره من مصلحت دانستهاى خشنود باشم. و از تو مىخواهم نيكوئى زندگى را پس از مرگ و لذت نظر بر روى تو را (يعنى چنان باشم كه دلم از تو غافل نگردد) و هميشه مشتاق ديدار تو باشم نه از آن جهت كه آزارى ديده باشم، و يا روزگارم سياه شده باشد و تمنّاى مرگ كنم نه، بلكه از شدّت اشتياق بلقاء تو، پروردگارا ما را به زينت ايمان مزيّن ساز، و ما را هاديان مردم قرار ده، كه خود نيز راه يافته باشيم. خداوندا بما راه بنما چونان دستهاى كه به آنها راه نمودى، خداوندا؟؟؟ خواهم كه هميشه نيّتم در راه راست باشد و در راه حقّ ثابت قدم باشم، و از تو مىخواهم كه توفيق شكر نعمت و حسن عافيت بمن عطا فرمائى كه در آن عافيت حقوق تو را ادا نمايم، و اى خداوند از تو مسألت مينمايم دل بىغلّ و غش و زبانى راستگو بمن ارزانى دارى و از تو طلب مغفرت مىنمايم از بديهائى كه ميدانى، و از تو ميخواهم بهترين چيزى كه ميدانى و پناه ميبرم بتو از زشتيهائى كه تو از من ميدانى و آنچه ما نميدانيم آرى تو ميدانى و ما نميدانيم و حال آنكه تو داناى همه پوشيدهها و غيبى.