روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۰۵: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۷۰۵ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۰۵ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن جميل بن صالح عن زياد بن سوقه عن الحكم بن عتيبه قال :
الکافی جلد ۱ ش ۷۰۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۷۰۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۳۹
حكم بن عتيبه گويد: روزى خدمت على بن الحسين (ع) رفتم، فرمود: اى حَكَم، تو آن آيه را مىدانى كه على بن ابى طالب (ع) بدان قاتل خود را مىشناخت و امور مهمى را مىفهميد كه به مردم باز مىگفت حكم گويد، با خود گفتم، چه خوب كه رشتهاى از علم على بن الحسين (ع) بدستم افتاد من هم بوسيله آن اين امور مهمه را مىتوانم فهميد، گويد: گفتم: نه، بخدا سوگند نمى دانم، گويد: سپس گفتم يا ابن رسول الله، از آن آيه بمن خبر مى دهيد؟ فرمود: بخدا آن آيه قول خدا عز ذكره است (۵۲ سوره حج) به اين قرائت در قرآن ثبت است: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى (نفرستاديم پيش از تو هيچ رسولى و نه پيغمبرى و نه محدّثى) (مجلسى" ره" گفته: اين حديث بدان دليل است كه كلمه محدث را از آيه انداختهاند، فتدبر) و على بن ابى طالب (ع) محدّث بود (از غيب درك حديث ميكرد) مردى كه او را عبد الله بن زيد مى گفتند و برادر مادرى على (ع) بود (عامه گفتهاند عبد الله بن زيد برادر مادرى امام است ولى طبق عقيده شيعه، امام چهارم از دختر يزدجرد است و مادرش هم در حال زائيدن وفات كرده و برادر مادرى هم نداشته و شايد مادر عبد الله دايه يا مستحفظه آن حضرت بوده است) گفت: سبحان الله، على محدّث بود؟ گويا منكِر اين معنى بود، امام باقر (ع) رو به ما كرد و فرمود: هلا بخدا، پسر مادر تو اين را مىداند، گويد: با اين سخن آن مرد خاموش شد و امام فرمود: همين حقيقت است كه ابو الخطاب در باره آن هلاك و گمراه شد و نفهميد فرق ميان نبى و محدّث را.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۴
حكم بن عتيبه گويد: روزى خدمت على بن الحسين عليهما السلام رفتم. حضرت فرمود: اى حكم آيا تو ميدانى آن آيهئى را كه على بن ابى طالب عليه السلام قاتل خود را بدان مىشناخت و امور بزرگ (غيبى) را بمردم خبر مىداد؟ حكم گويد: من با خود گفتم: رشتهاى از علم على بن الحسين بدستم آمد كه من هم بوسيله آن امور بزرگ را بدانم، بحضرت عرضكردم: نه. بخدا، نمىدانم و گفتم: پسر پيغمبر! ممكن است آن آيه را بمن بفرمائيد؟ فرمود: بخدا آن آيه قول خداى- عز ذكره- است، كه مىفرمايد:
«پيش از تو هيچ رسول و پيغمبر و محدثى نفرستاديم- ۵۲ سوره ۲۲- در قرآن كلمه محدث نيست بحديث ۴۳۷ رجوع شود» و على بن ابى طالب عليه السلام محدث بود، مرديكه نامش عبد اللَّه بن زيد و برادر مادرى على بن الحسين بود، (زيرا امام چهارم از مادر او شير خورده بود) مثل اينكه انكار كند، گفت: سبحان اللَّه! او محدث بود؟!! امام باقر عليه السلام (كه در آن مجلس حاضر بود) بما توجه كرد و فرمود: هان، بخدا، پسر مادر تو اين را ميداند، چون چنين فرمود: آن مرد خاموش شد، امام فرمود: همين است آنچه ابو الخطاب نسبت بآن هلاك و گمراه شد و معنى محدث و نبى (پيغمبر) را نفهميد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۵۵
محمد، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از جميل بن صالح، از زياد بن سوقه، از حكم بن عُتيبه روايت كرده است كه گفت: روزى بر حضرت على بن الحسين عليه السلام داخل شدم، پس فرمود كه: «اى حكم، آيا مىدانى آن آيه را كه على بن ابىطالب عليه السلام كشنده خود را به آن مىشناخت، و مىشناخت به آن امور عظيمهاى را كه مردمان را به آن حديث مىكرد؟» حكم مىگويد كه: من با خود گفتم كه بر علمى از علوم على بن الحسين مطلّع شدم كه به واسطه آن همه اين امور عظيمه را خواهم دانست (يعنى: از كلام آن حضرت چنين مستفاد مىشود كه او نيز اين آيه را مىداند، از او استدعا مىكنم كه آن را به من تعليم كند). حكم مىگويد كه: پس عرض كردم: نه، به خدا سوگند، كه من آن آيه را نمىدانم. و گفت كه: بعد از آن، عرض كردم كه: يا ابن رسول اللَّه، آيهاى كه فرمودى، مرا به آن خبر مىدهى كه چه آيه بود؟ حضرت فرمود: «به خدا سوگند كه آن آيه، فرموده خداى عزّوجلّ است كه: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ» «۱» [و لا محدّث]. و على بن ابىطالب عليه السلام محدّث بود». مردى كه او را عبداللَّه بن زيد مىگفتند و برادر مادرى على بن الحسين بود (يعنى: مادرش مادرخوانده آن حضرت بود. و بعضى گفتهاند كه مادر رضاعى آن حضرت بود و به هر تقدير). عبداللَّه به حضرت عرض كرد از روى تعجّب كه: سبحان اللَّه، على عليه السلام، محدّث بود؟ گويا كه اين را انكار داشت. حضرت امام محمد باقر عليه السلام رو به او آورد و فرمود كه: «بدان كه به خدا سوگند كه پسر مادرت بعد از آن حضرت اين را مىشناسد». حكم مىگويد كه چون حضرت اين سخن را فرمود، عبداللَّه ساكت شد. پس فرمود كه: «همين آيه است كه ابوالخّطاب (كه محمد بن مقلاص است) در آن هلاك گرديد؛ زيرا كه ندانست كه تفسير محدّث و نبى چيست» (و هر دو را يكى دانست). __________________________________________________
(۱). حج، ۵۲.