روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۰۲: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۱۰۰۲ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۰۲ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن احمد بن محمد بن عبد الله عن ابن مسعود عن عبد الله بن ابراهيم الجعفري قال سمعت اسحاق بن جعفر يقول سمعت ابي يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۱۰۰۱ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۰۰۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۸۱
اسحق بن جعفر گويد: شنيدم پدرم (امام صادق (ع) مىفرمود: چون اوصياء در شكم مادر قرار گيرند تا مدت يك روز به مادر آنها يك سستى دست دهد به مانند بيهوشى يا اگر شب باشد تا مدت يك شب و سپس در خواب بيند كه يك مژده بخشى او را به پسرى بردبار، مژده مىدهد و از آن شاد گردد و از خواب بيدار شود و از سمت راست خود در خانهاى كه هست آوازى شنود كه مىگويد: به خير آبستن شدى، سَرانجام خير دارى و خير آوردى، مژدهات باد به پسرى بردبار دانشمند، و در تن خود يك حال سبكى درك كند و سپس از آن ديگر فشارى (اتساعى خ ل) در پهلوها و شكم خود درك نكند و چون نه ماه او بگذرد در خانه حس و جنجال سختى بشنود و چون شبى آيد كه در آن بزايد، در خانه نورى براى او عيان شود كه آن را ببيند و ديگرى جز پدر امام آن را نبيند و چون او را بزايد نشسته باشد و برايش گشايشى شود كه چهار زانو بيرون آيد و بچرخد روى زمين تا برابر قبله گردد هر سو كه باشد، سپس سه بار عطسه كند و با انگشت براى حمد خدا اشارت نمايد، شاد و ختنه شده به دنيا آيد، دندانهاى چهارمين او (كه پهلوى جفت دندانهاى پيشين است) از بالا و پائين و دندانهاى نيش او و دو دندان دنبال آنها كه ضواحك خوانند (زيرا هنگام خنده ظاهر شوند) بر آمده باشد و جلوى او نورى باشد كه چون شمش طلا بدرخشد و تا يك شب و روز از دو دستش سيل طلا روان است، و انبياء همچنين باشند چون زائيده شوند و همانا اوصياء آويزههاى انبياء باشند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۳۰
اسحاق بن جعفر گويد: شنيدم پدرم (امام صادق عليه السلام) ميفرمود: هنگامى كه مادران ائمه بآنها باردار شوند، سستى مانند بيهوشى ايشان را فرا گيرد كه اگر در روز باشد يك روز و اگر در شب باشد يك شب در آن حال بسر برد، سپس در خواب بيند كه مردى او را بپسرى دانا و بردبار مژده ميدهد، او از آن مژده مسرور گردد و از خواب بيدار شود، و از طرف راستش از جانب خانه صدائى شنود كه گويد: بخير آبستن شدى و بسوى خير بگرائى، و با خير آمدى [خير آوردى] مژده باد ترا بپسرى بردبار و دانا، و در تن خود احساس سبكى كند و پس از آن از پهلوها و شكمش ناراحتى نبيند. و چون ماه نهم شود در خانه، آواز بلندى [صداى حركتى] بگوشش رسد و چون شب زائيدنش فرا رسد، در خانه نورى ظاهر شود كه جز او و پدرش آن را نبينند (چنان كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرشته را ميبيند و ديگران نميبينند) و چون او را بزايد نشسته باشد (نه آنكه با سر فرود آيد) و برايش گشايش شود تا چهار زانو بيرون آيد و پس از اينكه روى زمين قرار گيرد، بچرخد تا قبله بهر طرف باشد، از آن منحرف نشود، سپس سه بار عطسه كند و با انگشت بحمد خدا اشاره كند (چنان كه مستحب است پس از عطسه انگشت را سر بينى گذاشته حمد خدا گويند) و ناف بريده و ختنه شده باشد و دندانهاى رباعيش از بالا و پائين و دو دندان نيش و دو دندان ضاحكهاش برآمده باشد (گويا نبودن دندانهاى ديگر براى اينست كه پستان مادر را آزرده نكند) و در مقابلش نورى مانند شمش طلا بدرخشد و تا يك شبانه روز از دو دستش نورى طلائى ساطع است و پيغمبران هم در زمان تولد چنينند (نسبت بتمام حالات) و همانا اوصياء آويزه (اشرف اولاد) پيغمبرانند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۳۵
حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از احمد بن محمد بن عبداللَّه، از ابن مسعود، از عبداللَّه بن ابراهيم جعفرى روايت كرده است كه گفت: شنيدم از اسحاق بن جعفر كه مىگفت: شنيدم از پدرم، حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، كه مىفرمود: «اوصيا چون مادران ايشان به ايشان حامله شوند، سستى مانند غَش به ايشان رسد، و در تمام آن روز اگر روز باشد، و در همه آن شب اگر شب باشد، بر اين حال بماند (كه گويا در غَش است). پس مردى را در خواب ببيند كه او را مژده دهد به پسرى بردبار دانا، و به اين بشارت شاد شود. بعد از آن، از خواب بيدار شود و از جانب راست خود، از كنار خانه آوازى بشنود كه كسى بگويد كه: حامله شدى به خوبى، و بازگشت تو به خوبى خواهد بود، و چيز خوبى را آوردى. بشارت باد تو را به پسرى بردبار دانا. و در بدن خود سبكى بيابد و بعد از آن، از پهلوها و شكم خويش ناخوشى نيابد، و چون نه ماه از حملش بگذرد، آواز سختى را در خانه بشنود، و صاحب آن را نببيند، و چون شبى كه در آن مىزايد، بيايد از براى او نورى در آن خانه ظاهر شود، آن را ببيند و غير از او، كسى آن را نبيند، مگر پدر امام و چون او را بزايد، بزايد او را نشسته، و به جهت امام چنان از هم باز شود كه امام چهار زانو بيرون آيد، و بعد از آنكه به زمين رسيد، گرد بنشيند و از قبله تجاوز نكند تا آنكه در برابر روى او باشد (يعنى: به هر طرف كه روى او باشد، به جانب قبله بگرداند). پس، سه مرتبه عطسه كند و به انگشت خويش، اشاره به حمد خدا نمايد، و به زمين آيد ناف بريده و ختنه كرده، و دو دندان پيش او از بالا و پايين و همچنين دو دندان نيشتر و دندانهاى خنده او روئيده باشد (حاصل آنكه امام را در هنگام تولد، دوازده دندان باشد: رباعيات و انياب و ضواحك، و اما طواحن كه آن را دندان آسيا مىگويند و آن دوازده است، و چهار دندان نواجذ كه آن را دندان عقل مىگويند، بعد از آن بيرون مىآيد). و در پيش روى او نور زردى است مانند شمش طلا و در آن روز و در آن شب، چنان مىماند كه نورى مانند طلا از دستهاى او روان مىشود و پيغمبران همچنيناند، چون متولد شوند، و جز اين نيست كه اوصيا چيزهاى نفيساند از پيغمبران عليهم السلام».