الضحى ٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link360 | آيات ۱ - ۱۱، سوره ضحى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link360 | آيات ۱ - ۱۱، سوره ضحى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link361 | مقصود از اينكه خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود خدا تو را ((يتيم )) و((ضالّ)) يافت . چند وجه در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link361 | مقصود از اينكه خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود خدا تو را ((يتيم )) و((ضالّ)) يافت . چند وجه در اين باره]]
خط ۳۲: خط ۳۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link364 | رواياتى درباره نزول آيه : ((و لسوف يعطيك ربّك فترضى ))، شفاعت ، و معناى آيه: ((و امّا بنعمة ربّك فحدث ))و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۹#link364 | رواياتى درباره نزول آيه : ((و لسوف يعطيك ربّك فترضى ))، شفاعت ، و معناى آيه: ((و امّا بنعمة ربّك فحدث ))و...]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link47 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link47 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link48 |  تفسير:]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link48 |  تفسير:]]
خط ۳۹: خط ۴۲:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link51 | ۲ - نوازش يتيمان]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link51 | ۲ - نوازش يتيمان]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link52 | ۳ - بازگو كردن نعمتها]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۵#link52 | ۳ - بازگو كردن نعمتها]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
«6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهى‌دست يافت و بى‌نياز كرد.
«9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن.
===نکته ها===
مراد از «آخرت» در آيه‌ «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌» يا روز قيامت است و يا عاقبت كار پيامبر در همين دنيا.
قبل از تولد پيامبر صلى الله عليه و آله، پدرش عبداللّه از دنيا رفت. در كودكى مادرش را از دست داد و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب از دنيا رفت و از اين رو از درد يتيمان خبر داشت.
جلد 10 - صفحه 517
قرآن مى‌فرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌» «1» يعنى پيامبر شما حتّى براى يك لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از «وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌» آن است كه اگر هدايت الهى نبود، راه به جايى نمى‌بردى.
چنانكه در سوره شورى آيه 52 مى‌فرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ» اگر لطف ما نبود تو خبرى از كتاب و ايمان نداشتى.
و در سوره يوسف آيه 3 نيز مى‌فرمايد: «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» تو قبل از نزول قرآن از بى‌خبران بودى.
كلمه «ضال» هم به معناى گمراه است و هم به معناى گمشده، نظير «الحكمة ضالة المؤمن» «2» حكمت گمشده مؤمن است.
آرى پيامبر قبل از نزول وحى متحيّر بود و با نور وحى با دستورات و وظيفه الهى خود آشنا مى‌شد.
«عائل» به فقير گفته مى‌شود و «قهر»، غلبه توأم با تحقير است. «نهر» راندن همراه با خشونت است. عنوان نهر آب نيز به خاطر حركت تند آب است.
اگر نيازهاى يتيم تأمين نشود مفاسد اخلاقى و اجتماعى فراوانى جامعه را تهديد مى‌كند و كمبود محبت ممكن است يتيم را به صورت فردى سنگدل و عقده‌اى درآورد.
در حديث مى‌خوانيم: اميدوار كننده‌ترين آيات قرآن، آيه‌ «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» مى‌باشد كه مراد شفاعت است. «3»
رضاى پيامبر در دنيا و آخرت، مورد نظر خداست. چنانكه در دنيا قبله را براى رضاى او تغيير داد تا يهوديان بر او منت ننهند كه رو به بيت المقدّس كه قبله ماست نماز مى‌گزارى.
«فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» و در آخرت، مقام شفاعت به او مى‌دهد تا راضى شود. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» «3»
امام باقر عليه السلام دوبار سوگند ياد فرمودند كه مراد از آن عطاى مخصوص كه خداوند به‌
----
«1». نجم، 2.
«2». نهج‌البلاغه، حكمت 80.
«3». شواهد التنزيل، ج 2، ص 446.
جلد 10 - صفحه 518
پيامبرش عطا خواهد كرد، شفاعت است. «و الله الشفاعة و الله الشفاعة» «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: رضايت جدم به اين است كه موحدى در آتش باقى نماند. «2»
امام صادق عليه السلام در ذيل آيه‌ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترى‌ها، رزق‌ها، احسان‌ها و هدايت‌هاى اوست بازگو كن.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «التحدث بنعمة الله شكر و تركه كفر» «4» كسى كه آثار نعمت‌هاى الهى در زندگى او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى اوست.
===پیام ها===
1- خداوند پيامبرش را از هرگونه قهر و غضب در دنيا و آخرت بيمه كرده است.
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ‌ ...
2- نعمت‌هاى آخرت، زوال و رنج و نقص نعمت‌هاى دنيوى را ندارد. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌»
3- در برابر قطع موقت وحى، خداوند وعده چشمگير به پيامبرش مى‌دهد.
«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ»
4- مالكيّت تمام دنيا هم مردان خدا را راضى نمى‌كند، پس تحقيق وعده خداوند، در جهان ديگرى است. «لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌»
5- جلب رضاى پيامبر، مورد توجه خداست. «فَتَرْضى‌»
6- رهبر بايد درد آشنا باشد تا درد ديگران را لمس كند. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً، عائِلًا»
7- يتيمى، مانع رسيدن به كمال نيست. «أَ لَمْ يَجِدْكَ»
8- منت گذارى انسان بر انسان زشت است، ولى منت خدا بر انسان يك ارزش است. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ ...
----
«1». بحار، ج 8، ص 57.
«2». تفسير صافى.
«3». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
«4». وسائل، ج 8، ص 40.
جلد 10 - صفحه 519
9- ياد نعمتهاى الهى، روحيه تشكر از خدا و خدمت به ديگران را در انسان زنده مى‌كند. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ ... فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ
10- در هنگام قدرت، از زمان ضعف خود ياد كنيد. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً»
11- الطاف الهى با واسطه است. «آوى» (مَأوى دادن و غنى كردن خداوند از طريق حضرت ابوطالب و حضرت خديجه بود).
12- پناه دادن به يتيم و غنى كردن فقير، كارى الهى است. «فَآوى‌- فَأَغْنى‌»
13- اگر گذشته تلخ خود را ياد كنيد، محرومان را منع و طرد نمى‌كنيد. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
14- رسيدگى به يتيم، به دليل شرايط سنى و روحى او در اولويّت است. «فَلا تَقْهَرْ- فَلا تَنْهَرْ»
15- نعمتها را از خدا بدانيد و به آن مغرور نشويد. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
16- بازگو كردن نعمت يك نوع شكرگزارى است. «فَحَدِّثْ»
17- لطف گذشته خداوند، عامل اميد به آينده است. (خدايى كه در گذشته، يتيمى و فقيرى و تحير تو را برطرف كرد، آينده و آخرت تو را بهتر قرار مى‌دهد.)
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ‌ ... أَ لَمْ يَجِدْكَ‌ ...
18- خدا زياد مى‌بخشد ولى كم مى‌خواهد، فقير را غنى مى‌كند ولى از ما نمى‌خواهد فقير را غنى كنيم، فقط مى‌فرمايد: فقير را طرد نكنيد. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» يتيم را مأوى مى‌دهد ولى از ما در اين حد مى‌خواهد كه بر يتيم سلطه نيفكنيم. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
19- خداوند، سؤال نكرده عطا مى‌كند، پس ما لااقل بعد از سؤال و درخواست، به ديگران كمك كنيم. وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ ... وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ
20- نعمت‌ها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى خود ندانيد، بلكه لطف او بدانيد بِنِعْمَةِ رَبِّكَ‌ ...
21- ياد نعمت‌ها انسان را از يأس و خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در
جلد 10 - صفحه 520
برابر حوادث زياد مى‌كند. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
22- مهمتر از غذا و لباس براى يتيمان، محبت است. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»
23- اگر بيمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، ياد ساير نعمت‌ها براى او مرهمى است. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
24- نعمت‌هاى الهى بايد در مسير رشد و تربيت انسان باشد نه غفلت او. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»
«والحمد للّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 522
سوره شرح‌
تفسير نور(10جلدى)    ج‌10    522     سوره شرح ..... ص : 522
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
به نام خداوند بخشنده مهربان‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»
فَأَمَّا الْيَتِيمَ‌: پس امّا يتيمان را، فَلا تَقْهَرْ: پس قهر مكن و از نزد خود مران و حقير مشمار، و قدر ايشان بشناس و در طريق احسان و رأفت و عطوفت با ايشان سلوك نما، و يتيمى خود را به ياد آور و خود و مال ايشان را نگهدارى‌
----
«1» تفسير قمى (چ نجف) ج 2 ص 427.
«2» عيون اخبار الرضا عليه السّلام (چ نجف 1390 هج) ج 1 باب 15 ص 159- 158.
جلد 14 - صفحه 257
كن.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4»
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
ترجمه‌
سوگند بوقت بلند شدن آفتاب‌
و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن‌
ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را
و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا
و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى‌
آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد
و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد
و يافت تو را عيالمند پس بى‌نياز نمود
و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده‌
و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما
و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.
تفسير
خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى‌
----
جلد 5 صفحه 401
محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرون‌تر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمت‌هاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بى‌پدر از وقت ولادت و بى‌مادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نموده‌اند و يافت تو را فقير پس بى‌نياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل‌
----
جلد 5 صفحه 402
نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بى‌نياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بى‌مثل است و لذا درّ را يتيم خوانده‌اند چون مانند ندارد و مراد از بى‌نياز نمودن خدا آن حضرت را بى‌نيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بى‌نيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نموده‌اند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفته‌اند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفته‌اند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
----
جلد 5 صفحه 403
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَأَمَّا اليَتِيم‌َ فَلا تَقهَر «9» وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر «10» وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّك‌َ فَحَدِّث‌ «11»
‌پس‌ اما يتيم‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ قهر و غلبه‌ نكن‌ و اما سائل‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌خود‌ دور نكن‌ و نرنجان‌ و اما بنعمتهاي‌ پروردگار ‌خود‌ بيان‌ و اظهار فرما.
فَأَمَّا اليَتِيم‌َ فَلا تَقهَر ايتام‌ مسلمين‌ بخصوص‌ آنهايي‌ ‌که‌ پرستار و نان‌آور ندارند بايد مسلمين‌ كفايت‌ كنند و اينها دل‌ شكسته‌اند نبايد ‌با‌ ‌آنها‌ تندي‌ و سختگيري‌ كرد:
إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ ايتام‌ مؤمنين‌ ‌را‌ اولاد ‌خود‌ فرض‌ كنيد بلكه‌ بيشتر محبت‌ و مراعات‌ و دلداري‌ كنيد مبادا رنجش‌ پيدا كنند ‌که‌ بسا آه‌ ‌آنها‌ خانواده‌هايي‌ ‌را‌ بباد ميدهد و ‌اينکه‌ خطاب‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌به‌ پيغمبر ‌است‌ لكن‌ ‌از‌ باب‌: اياك‌ اعني‌ و اسمعي‌ ‌ يا ‌ جاره‌ ‌است‌ تكليف‌ جميع‌ مكلفين‌ ‌است‌، و يتيم‌ منحصر بايتام‌ مسلمين‌ نيست‌ ‌حتي‌ ايتام‌ كفار ‌را‌ ‌اگر‌ پذيرايي‌ كنيد چه‌ بسا بتوسط ‌شما‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شوند چنانچه‌ اسراي‌
جلد 18 - صفحه 151
كفار ‌هم‌ ‌در‌ تحت‌ نظر مسلمين‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشوند، و يتيم‌ منحصر بآنها نيست‌
ليس‌ اليتيم‌ يتيما مات‌ والده‌ ||  ‌ان‌ اليتيم‌ يتيم‌ العلم‌ و الادب‌
بايد مسلمين‌ جهال‌ ‌را‌ هدايت‌ كنند و آداب‌ شريعت‌ ‌را‌ بآنها تعليم‌ كنند و آدمهاي‌ بي‌ادب‌ بي‌تربيت‌ رذل‌ ‌را‌ مؤدب‌ كنند.
وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر رد سائل‌ نكنيد ‌اگر‌ متمكن‌ هستيد ‌که‌ سؤال‌ ‌او‌ ‌را‌ انجام‌ دهيد و ‌اگر‌ متمكن‌ نيستيد يك‌ نحوي‌ عذر خواهي‌ كنيد ‌که‌ دلش‌ نشكند بلي‌ ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ سائل‌ بكف‌ هستند و كسب‌ ‌خود‌ ‌را‌ گدايي‌ قرار داده‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ باطن‌ متمكن‌ هستند بايد رد كرد، و سؤال‌ ‌هم‌ منحصر بسئوال‌ مال‌ نيست‌ بلكه‌ ‌اگر‌ مؤمن‌ حاجتي‌ و گرفتاري‌ دارد و ‌در‌ شدتي‌ هست‌ و ‌از‌ ‌شما‌ تقاضاي‌ انجام‌ حاجت‌ كرد و ‌شما‌ متمكن‌ هستيد كوتاهي‌ نكنيد.
عبادت‌ بجز خدمت‌ خلق‌ نيست‌ ||  بتسبيح‌ و سجاده‌ و دلق‌ نيست‌
و ‌از‌ همه‌ مهمتر سؤال‌ ‌از‌ مسائل‌ و احكام‌ دين‌ ‌که‌ واجب‌ ‌است‌ ‌بر‌ علماء اعلام‌ بيان‌ كنند ‌با‌ صورت‌ باز و زبان‌ خوش‌.
وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّك‌َ فَحَدِّث‌ مثل‌ كساني‌ مباش‌ ‌که‌ ‌اگر‌ يك‌ بلا و مصيبت‌ بآنها برسد جار بزنند و اعلام‌ كنند و همه‌ جا ذكر كنند، اما نعمتهاي‌ الهي‌ ‌را‌ پرده‌ پوشي‌ كنند و مخفي‌ نمايند احدي‌ مطلع‌ نشود بخصوص‌ نعمتهايي‌ ‌که‌ خداوند برسولش‌ عنايت‌ فرموده‌ ‌که‌ واجب‌ ‌است‌ ‌بر‌ مسلمين‌ معرفت‌ بشئونات‌ ‌آن‌ حضرت‌ پيدا كنند ‌که‌ ‌بر‌ حضرتش‌ واجب‌ ‌بود‌ بآنها برساند ‌تا‌ معرفت‌ ‌آنها‌ كاملتر گردد.
تم‌ تفسير ‌هذه‌ السورة و يتلوه‌ تفسير ‌سورة‌ الانشراح‌ و بقية السور بعون‌ اللّه‌ و توفيقه‌ و الحمد للّه‌ و انا السيد ‌عبد‌ الحسين‌ المدعو بالطيب‌.
جلد 18 - صفحه 152
‌سورة‌ الانشراح‌
بسم‌ اللّه‌ الرحمن‌ الرحيم‌ و الحمد للّه‌ رب‌ العالمين‌ و الصلاة و ‌السلام‌ ‌علي‌ سيد المرسلين‌ و ‌علي‌ آله‌ الطاهرين‌ و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائهم‌ أجمعين‌ ‌الي‌ يوم الدين‌.
اما الكلام‌ ‌في‌ فضلها: گذشت‌ ‌در‌ سوره و الشمس‌ حديثي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ مسندا ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌که‌ فرمود:
(‌من‌ اكثر قراءة و الشمس‌ و و الليل‌ و و الضحي‌ و الم‌ نشرح‌ ‌في‌ يومه‌ ‌او‌ ليلته‌ ‌لم‌ يبق‌ شي‌ء بحضرته‌ الا شهد ‌له‌ يوم القيامة ‌حتي‌ شعره‌ و بشره‌ و لحمه‌ و دمه‌ و عروقه‌ و عصبه‌ و عظامه‌ و ‌کل‌ ‌ما اقلته‌ الارض‌ معه‌ و يقول‌ الرب‌ ‌تعالي‌: قبلت‌ شهادتكم‌ لعبدي‌ و اجزتها ‌له‌ انطلقوا ‌به‌ ‌الي‌ جناتي‌ ‌حتي‌ يتخيّر منها حيث‌ ‌ما احب‌ فاعطوه‌ ‌من‌ ‌غير‌ ‌من‌ و لكن‌ رحمة مني‌ و فضلا ‌عليه‌ و هنيئا لعبدي‌)
و اخبار ديگري‌ ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ سوره‌ روايت‌ ‌شده‌ لكن‌ چون‌ سند ندارد صرفنظر كرديم‌.
مسألة: ‌در‌ اخبار و فتاوي‌ اصحاب‌ دارد ‌که‌: ‌اينکه‌ سوره‌ ‌با‌ سوره‌ و الضحي‌ يك‌ سوره‌ ‌است‌ چنانچه‌ سوره فيل‌ و لايلاف‌ ‌هم‌ يك‌ سوره‌ ‌است‌ و ‌در‌ فرائض‌ ‌با‌ اينكه‌ قرآن‌ ‌بين‌ دو سوره‌ جايز نيست‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دو مورد بايد ‌اينکه‌ دو سوره‌ ‌را‌ تلاوت‌ كرد بلي‌ ‌در‌ نوافل‌ ‌هر‌ چه‌ قرائت‌ كند مانعي‌ ندارد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 9)- سپس به عنوان نتیجه‌گیری از آیات قبل، سه دستور پر اهمیت به پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می‌دهد که هر چند مخاطب در آن شخص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است ولی مسلما همگان را شامل می‌شود.
نخست می‌فرماید: «حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن» (فاما الیتیم فلا تقهر).
تو هم خود یتیم بودی و رنج یتیمی را کشیده‌ای، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و روح تشنه آنها را با محبتت سیراب کن.
این نشان می‌دهد که در مورد یتیمان مسأله اطعام و انفاق گرچه مهم است، ولی از آن مهمتر دلجوئی و نوازش و رفع کمبودهای عاطفی است، و لذا در حدیث معروفی می‌خوانیم که «رسول اللّه» صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس به عنوان نوازش دست بر سر یتیمی کشد به تعداد هر موئی که دست او از آن می‌گذرد در روز قیامت نوری خواهد داشت».
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۷


ترجمه

حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن،

پس يتيم را خوار مدار و مران
و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار،
پس تو هم یتیم را هرگز میازار.
و اما [به شکرانه این همه نعمت] یتیم را خوار و رانده مکن
پس يتيم را ميازار،
پس با یتیم تندی مکن‌
پس، يتيم را خوار مدار و مران.
حال که چنین است، یتیم را زبون مدار (و اموال و دارائی ایشان را با قهر و زور مگیر و تصرّف مکن).
پس اما یتیم را خوار و زار مکن.
اما یتیم را پس خشم نیار


الضحى ٨ آیه ٩ الضحى ١٠
سوره : سوره الضحى
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَقْهَرْ»: خوار و زبون مدار. اموال و دارائیشان را با زور مگیر و تصرّف مکن.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9» وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»

«6» آيا تو را يتيم نيافت، پس پناه داد و سامانت بخشيد. «7» و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد. «8» و تو را تهى‌دست يافت و بى‌نياز كرد.

«9» (حال كه چنين است) پس بر يتيم قهر و تندى مكن. «10» و سائل را از خود مران. «11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن.

نکته ها

مراد از «آخرت» در آيه‌ «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌» يا روز قيامت است و يا عاقبت كار پيامبر در همين دنيا.

قبل از تولد پيامبر صلى الله عليه و آله، پدرش عبداللّه از دنيا رفت. در كودكى مادرش را از دست داد و هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب از دنيا رفت و از اين رو از درد يتيمان خبر داشت.

جلد 10 - صفحه 517

قرآن مى‌فرمايد: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌» «1» يعنى پيامبر شما حتّى براى يك لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از «وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‌» آن است كه اگر هدايت الهى نبود، راه به جايى نمى‌بردى.

چنانكه در سوره شورى آيه 52 مى‌فرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ» اگر لطف ما نبود تو خبرى از كتاب و ايمان نداشتى.

و در سوره يوسف آيه 3 نيز مى‌فرمايد: «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» تو قبل از نزول قرآن از بى‌خبران بودى.

كلمه «ضال» هم به معناى گمراه است و هم به معناى گمشده، نظير «الحكمة ضالة المؤمن» «2» حكمت گمشده مؤمن است.

آرى پيامبر قبل از نزول وحى متحيّر بود و با نور وحى با دستورات و وظيفه الهى خود آشنا مى‌شد.

«عائل» به فقير گفته مى‌شود و «قهر»، غلبه توأم با تحقير است. «نهر» راندن همراه با خشونت است. عنوان نهر آب نيز به خاطر حركت تند آب است.

اگر نيازهاى يتيم تأمين نشود مفاسد اخلاقى و اجتماعى فراوانى جامعه را تهديد مى‌كند و كمبود محبت ممكن است يتيم را به صورت فردى سنگدل و عقده‌اى درآورد.

در حديث مى‌خوانيم: اميدوار كننده‌ترين آيات قرآن، آيه‌ «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» مى‌باشد كه مراد شفاعت است. «3»

رضاى پيامبر در دنيا و آخرت، مورد نظر خداست. چنانكه در دنيا قبله را براى رضاى او تغيير داد تا يهوديان بر او منت ننهند كه رو به بيت المقدّس كه قبله ماست نماز مى‌گزارى.

«فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» و در آخرت، مقام شفاعت به او مى‌دهد تا راضى شود. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» «3»

امام باقر عليه السلام دوبار سوگند ياد فرمودند كه مراد از آن عطاى مخصوص كه خداوند به‌


«1». نجم، 2.

«2». نهج‌البلاغه، حكمت 80.

«3». شواهد التنزيل، ج 2، ص 446.

جلد 10 - صفحه 518

پيامبرش عطا خواهد كرد، شفاعت است. «و الله الشفاعة و الله الشفاعة» «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: رضايت جدم به اين است كه موحدى در آتش باقى نماند. «2»

امام صادق عليه السلام در ذيل آيه‌ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترى‌ها، رزق‌ها، احسان‌ها و هدايت‌هاى اوست بازگو كن.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «التحدث بنعمة الله شكر و تركه كفر» «4» كسى كه آثار نعمت‌هاى الهى در زندگى او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى اوست.

پیام ها

1- خداوند پيامبرش را از هرگونه قهر و غضب در دنيا و آخرت بيمه كرده است.

وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ‌ ...

2- نعمت‌هاى آخرت، زوال و رنج و نقص نعمت‌هاى دنيوى را ندارد. «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌»

3- در برابر قطع موقت وحى، خداوند وعده چشمگير به پيامبرش مى‌دهد.

«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ»

4- مالكيّت تمام دنيا هم مردان خدا را راضى نمى‌كند، پس تحقيق وعده خداوند، در جهان ديگرى است. «لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌»

5- جلب رضاى پيامبر، مورد توجه خداست. «فَتَرْضى‌»

6- رهبر بايد درد آشنا باشد تا درد ديگران را لمس كند. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً، عائِلًا»

7- يتيمى، مانع رسيدن به كمال نيست. «أَ لَمْ يَجِدْكَ»

8- منت گذارى انسان بر انسان زشت است، ولى منت خدا بر انسان يك ارزش است. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ ...


«1». بحار، ج 8، ص 57.

«2». تفسير صافى.

«3». تفاسير مجمع البيان و نمونه.

«4». وسائل، ج 8، ص 40.

جلد 10 - صفحه 519

9- ياد نعمتهاى الهى، روحيه تشكر از خدا و خدمت به ديگران را در انسان زنده مى‌كند. أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ ... فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ

10- در هنگام قدرت، از زمان ضعف خود ياد كنيد. «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً»

11- الطاف الهى با واسطه است. «آوى» (مَأوى دادن و غنى كردن خداوند از طريق حضرت ابوطالب و حضرت خديجه بود).

12- پناه دادن به يتيم و غنى كردن فقير، كارى الهى است. «فَآوى‌- فَأَغْنى‌»

13- اگر گذشته تلخ خود را ياد كنيد، محرومان را منع و طرد نمى‌كنيد. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»

14- رسيدگى به يتيم، به دليل شرايط سنى و روحى او در اولويّت است. «فَلا تَقْهَرْ- فَلا تَنْهَرْ»

15- نعمتها را از خدا بدانيد و به آن مغرور نشويد. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»

16- بازگو كردن نعمت يك نوع شكرگزارى است. «فَحَدِّثْ»

17- لطف گذشته خداوند، عامل اميد به آينده است. (خدايى كه در گذشته، يتيمى و فقيرى و تحير تو را برطرف كرد، آينده و آخرت تو را بهتر قرار مى‌دهد.)

وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ‌ ... أَ لَمْ يَجِدْكَ‌ ...

18- خدا زياد مى‌بخشد ولى كم مى‌خواهد، فقير را غنى مى‌كند ولى از ما نمى‌خواهد فقير را غنى كنيم، فقط مى‌فرمايد: فقير را طرد نكنيد. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» يتيم را مأوى مى‌دهد ولى از ما در اين حد مى‌خواهد كه بر يتيم سلطه نيفكنيم. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»

19- خداوند، سؤال نكرده عطا مى‌كند، پس ما لااقل بعد از سؤال و درخواست، به ديگران كمك كنيم. وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌ ... وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ

20- نعمت‌ها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى خود ندانيد، بلكه لطف او بدانيد بِنِعْمَةِ رَبِّكَ‌ ...

21- ياد نعمت‌ها انسان را از يأس و خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در

جلد 10 - صفحه 520

برابر حوادث زياد مى‌كند. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»

22- مهمتر از غذا و لباس براى يتيمان، محبت است. «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ»

23- اگر بيمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، ياد ساير نعمت‌ها براى او مرهمى است. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»

24- نعمت‌هاى الهى بايد در مسير رشد و تربيت انسان باشد نه غفلت او. «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ»

«والحمد للّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 522

سوره شرح‌

تفسير نور(10جلدى)    ج‌10    522     سوره شرح ..... ص : 522

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»

فَأَمَّا الْيَتِيمَ‌: پس امّا يتيمان را، فَلا تَقْهَرْ: پس قهر مكن و از نزد خود مران و حقير مشمار، و قدر ايشان بشناس و در طريق احسان و رأفت و عطوفت با ايشان سلوك نما، و يتيمى خود را به ياد آور و خود و مال ايشان را نگهدارى‌


«1» تفسير قمى (چ نجف) ج 2 ص 427.

«2» عيون اخبار الرضا عليه السّلام (چ نجف 1390 هج) ج 1 باب 15 ص 159- 158.

جلد 14 - صفحه 257

كن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4»

وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»

وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»

ترجمه‌

سوگند بوقت بلند شدن آفتاب‌

و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن‌

ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را

و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا

و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى‌

آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد

و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد

و يافت تو را عيالمند پس بى‌نياز نمود

و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده‌

و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما

و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.

تفسير

خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى‌


جلد 5 صفحه 401

محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرون‌تر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمت‌هاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بى‌پدر از وقت ولادت و بى‌مادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نموده‌اند و يافت تو را فقير پس بى‌نياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل‌


جلد 5 صفحه 402

نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بى‌نياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بى‌مثل است و لذا درّ را يتيم خوانده‌اند چون مانند ندارد و مراد از بى‌نياز نمودن خدا آن حضرت را بى‌نيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بى‌نيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نموده‌اند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفته‌اند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفته‌اند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.


جلد 5 صفحه 403

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَمَّا اليَتِيم‌َ فَلا تَقهَر «9» وَ أَمَّا السّائِل‌َ فَلا تَنهَر «10» وَ أَمّا بِنِعمَةِ رَبِّك‌َ فَحَدِّث‌ «11»

‌پس‌ اما يتيم‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌بر‌ ‌او‌ قهر و غلبه‌ نكن‌ و اما سائل‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌خود‌ دور نكن‌ و نرنجان‌ و اما بنعمتهاي‌ پروردگار ‌خود‌ بيان‌ و اظهار فرما.

فَأَمَّا اليَتِيم‌َ فَلا تَقهَر ايتام‌ مسلمين‌ بخصوص‌ آنهايي‌ ‌که‌ پرستار و نان‌آور ندارند بايد مسلمين‌ كفايت‌ كنند و اينها دل‌ شكسته‌اند نبايد ‌با‌ ‌آنها‌ تندي‌ و سختگيري‌ كرد:

إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ ايتام‌ مؤمنين‌ ‌را‌ اولاد ‌خود‌ فرض‌ كنيد بلكه‌ بيشتر محبت‌ و مراعات‌ و دلداري‌ كنيد مبادا رنجش‌ پيدا كنند ‌که‌ بسا آه‌ ‌آنها‌ خانواده‌هايي‌ ‌را‌ بباد ميدهد و ‌اينکه‌ خطاب‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌به‌ پيغمبر ‌است‌ لكن‌ ‌از‌ باب‌: اياك‌ اعني‌ و اسمعي‌ ‌ يا ‌ جاره‌ ‌است‌ تكليف‌ جميع‌ مكلفين‌ ‌است‌، و يتيم‌ منحصر بايتام‌ مسلمين‌ نيست‌ ‌حتي‌ ايتام‌ كفار ‌را‌ ‌اگر‌ پذيرايي‌ كنيد چه‌ بسا بتوسط ‌شما‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شوند چنانچه‌ اسراي‌

جلد 18 - صفحه 151

كفار ‌هم‌ ‌در‌ تحت‌ نظر مسلمين‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشوند، و يتيم‌ منحصر بآنها نيست‌

ليس‌ اليتيم‌ يتيما مات‌ والده‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- سپس به عنوان نتیجه‌گیری از آیات قبل، سه دستور پر اهمیت به پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله می‌دهد که هر چند مخاطب در آن شخص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است ولی مسلما همگان را شامل می‌شود.

نخست می‌فرماید: «حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن» (فاما الیتیم فلا تقهر).

تو هم خود یتیم بودی و رنج یتیمی را کشیده‌ای، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و روح تشنه آنها را با محبتت سیراب کن.

این نشان می‌دهد که در مورد یتیمان مسأله اطعام و انفاق گرچه مهم است، ولی از آن مهمتر دلجوئی و نوازش و رفع کمبودهای عاطفی است، و لذا در حدیث معروفی می‌خوانیم که «رسول اللّه» صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس به عنوان نوازش دست بر سر یتیمی کشد به تعداد هر موئی که دست او از آن می‌گذرد در روز قیامت نوری خواهد داشت».

نکات آیه

۱ - پرهیز از تحمیل خواسته هاى خود بر یتیمان، توصیه خداوند به پیامبر(ص) (فأمّا الیتیم فلاتقهر) «قَهْر» به معناى مسلط شدن است. خداوند را «قاهر» مى گویند; زیرا خلق را مقهور تسلط و قدرت خویش ساخته و آنان را بر وفق آنچه اراده اش تعلق گرفته - چه دلخواه آنان باشد و چه از آن اکراه داشته باشند - متحوّل ساخته است. (تاج العروس)

۲ - خداوند، با گوشزد کردن یتیمى پیامبر(ص) و مراقبت هاى خویش از آن حضرت، او را به پرهیز از سلطه بر یتیمان فراخواند. (ألم یجدک یتیمًا فاوى ... فأمّا الیتیم فلاتقهر) حرف «فاء»، این آیه را بر جمله مناسب آن در آیات پیشین، تفریع کرده است.

۳ - یتیمان، در معرض مجبور شدن به اجراى دستورهاى دیگران و نیازمند امداد و حمایت در برابر تجاوزگران (فأمّا الیتیم فلاتقهر)

۴ - تحقیر یتیمان و تحمیل ذلّت بر آنان، کارى نکوهیده و مورد نهى خداوند (فأمّا الیتیم فلاتقهر) «قَهْر»; یعنى، بر کسى فائق آمدن و او را به طریقى ذلّت آفرین، گرفتار ساختن. (تاج العروس)

موضوعات مرتبط

  • حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۲
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱، ۲; نواهى خدا ۴
  • ذکر: ذکر یتیمى محمد(ص) ۲
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱، ۲; حامى محمد(ص) ۲
  • یتیم: اجتناب از سلطه بر یتیم ۱، ۲; امداد به یتیم ۳; حمایت از یتیم ۳; زمینه ظلم به یتیم ۳; سرزنش تحقیر یتیم ۴; سرزنش تحمیل ذلت بر یتیم ۴; نهى از تحقیر یتیم ۴; نهى از ذلت یتیم ۴; نیازهاى یتیم ۳

منابع