الواقعة ١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link138 | آيات ۱ - ۱۰، سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link138 | آيات ۱ - ۱۰، سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link139 | وجه اينكه از قيامت به ((واقعه )) تعبير فرمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link139 | وجه اينكه از قيامت به ((واقعه )) تعبير فرمود]]
خط ۳۹: خط ۴۰:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link144 | (رواياتى در ذيل آيه : ((اذا وقعت الواقعه ...)) و مراد از ((السابقون السابقون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link144 | (رواياتى در ذيل آيه : ((اذا وقعت الواقعه ...)) و مراد از ((السابقون السابقون ))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۰#link84 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۰#link84 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»
آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد).
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ: ياد كنيد چون وقوع يابد ساعت واقع شونده، مراد قيامت است، يعنى چون حادث شود قيامتى كه محقق الوقوع است و لابد است واقع شدن آن.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»
عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»
ترجمه‌
وقتى واقع شود واقعه قيامت‌
كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌
آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌
وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌
و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌
پس بگردند غبارى پراكنده‌
و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌
پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌
و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌
و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند
آن گروه مقرّبان درگاه خدا
در باغهاى پر نعمتند
گروهى از پيشينيان‌
و كمى از امّت آخر الزّمان‌
قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر
تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.
تفسير
يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و
----
جلد 5 صفحه 126
اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌
----
جلد 5 صفحه 127
كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ
إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ «1» لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ «2»
زماني‌ ‌که‌ وقوع‌ پيدا كرد واقعه‌ ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ وقوع‌ قيامت‌ دروغي‌ ‌يعني‌ دروغ‌ نيست‌.
يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ القيامه‌ واقعه‌ ‌است‌ بواسطه وقوع‌ شدائدي‌ و امور مهمه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز و جمله.
إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ متعلق‌ ‌به‌ فعل‌ محذوف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اذكروا باد كنيد و غفلت‌ نكنيد و تدارك‌ كنيد و آماده‌ باشيد ‌براي‌ وقوع‌ واقعه‌ و قيامت‌ همان‌ نفخه ثانيه صور ‌که‌ مي‌فرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌
جلد 16 - صفحه 393
شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68.
لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ قيامتي‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء خبر دادند و تمام‌ كتب‌ سماويّه‌ بيان‌ فرموده‌ مخصوصا قرآن‌ مجيد ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور و آيات‌ صريحا ‌ يا ‌ اشارة ‌ يا ‌ تلويحا بيان‌ فرموده‌ بلكه‌ حكم‌ عقل‌ ‌بر‌ طبقش‌ قائم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دستگاه‌ قيامت‌ نباشد دستگاه‌ خلقت‌ لغو مي‌شود و همچنين‌ ارسال‌ رسل‌ و جعل‌ احكام‌ و انزال‌ كتب‌ تماما لغو مي‌شود.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 1)- واقعه عظیم! مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابی و کوبنده در آغاز آن توأم است، و این در بسیاری از سوره‌های قرآن که بحث از قیامت می‌کند کاملا به چشم می‌خورد در سوره واقعه که بر محور معاد دور می‌زند نیز همین معنی کاملا در نخستین آیاتش مشهود است.
در آغاز می‌فرماید: «هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۷


ترجمه

هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود،

هنگامى كه آن واقعه (رستاخيز) رخ دهد
آن واقعه چون وقوع يابد،
هنگامی که آن واقعه بزرگ (قیامت) واقع می‌گردد.
هنگامی که واقعه [بسیار عظیم قیامت] واقع شود،
چون قيامت واقع شود،
چون واقعه بزرگ [قیامت‌] واقع شود
آنگاه كه آن رخداد- رستاخيز- رخ دهد
هنگامی که واقعه (ی عظیم قیامت) برپا شود.
هنگامی که (قیامت) واقع شونده وقوع یابد؛
گاهی که فرود آید فرودآینده‌


سوره الواقعة آیه ١ الواقعة ٢
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْوَاقِعَةُ»: رخ دهنده. نام قیامت است. تعبیر از آغاز رستاخیز با فعل ماضی، به علت قطعیت و حتمیت آن است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2»

آن گاه كه آن واقعه (عظيم قيامت) روى دهد. كه در واقع شدن آن دروغى نيست (و سزا نيست كسى آن را دروغ شمارد).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ: ياد كنيد چون وقوع يابد ساعت واقع شونده، مراد قيامت است، يعنى چون حادث شود قيامتى كه محقق الوقوع است و لابد است واقع شدن آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و


جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌


جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ «1» لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ «2»

زماني‌ ‌که‌ وقوع‌ پيدا كرد واقعه‌ ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ وقوع‌ قيامت‌ دروغي‌ ‌يعني‌ دروغ‌ نيست‌.

يكي‌ ‌از‌ اسامي‌ القيامه‌ واقعه‌ ‌است‌ بواسطه وقوع‌ شدائدي‌ و امور مهمه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز و جمله.

إِذا وَقَعَت‌ِ الواقِعَةُ متعلق‌ ‌به‌ فعل‌ محذوف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اذكروا باد كنيد و غفلت‌ نكنيد و تدارك‌ كنيد و آماده‌ باشيد ‌براي‌ وقوع‌ واقعه‌ و قيامت‌ همان‌ نفخه ثانيه صور ‌که‌ مي‌فرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌

جلد 16 - صفحه 393

شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر آيه 68.

لَيس‌َ لِوَقعَتِها كاذِبَةٌ قيامتي‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء خبر دادند و تمام‌ كتب‌ سماويّه‌ بيان‌ فرموده‌ مخصوصا قرآن‌ مجيد ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور و آيات‌ صريحا ‌ يا ‌ اشارة ‌ يا ‌ تلويحا بيان‌ فرموده‌ بلكه‌ حكم‌ عقل‌ ‌بر‌ طبقش‌ قائم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دستگاه‌ قيامت‌ نباشد دستگاه‌ خلقت‌ لغو مي‌شود و همچنين‌ ارسال‌ رسل‌ و جعل‌ احكام‌ و انزال‌ كتب‌ تماما لغو مي‌شود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 1)- واقعه عظیم! مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابی و کوبنده در آغاز آن توأم است، و این در بسیاری از سوره‌های قرآن که بحث از قیامت می‌کند کاملا به چشم می‌خورد در سوره واقعه که بر محور معاد دور می‌زند نیز همین معنی کاملا در نخستین آیاتش مشهود است.

در آغاز می‌فرماید: «هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).

نکات آیه

۱ - قیامت، امرى قطعى و تردیدناپذیر (إذا وقعت الواقعة) علماى ادب در فرق میان «إذا» و «إن» شرطیه گفته اند: «إذا» در مورد امور یقینى و «إن» در مورد امور محتمل الوقوع به کار مى رود. هم چنین فعل شرط در «إذا» به صورت ماضى مى آید، تا دلالت کند که تحقق آن به قدرى قطعى است که گویا در زمانى پیش انجام یافته است.

۲ - «واقعه»، از نام هاى قیامت (إذا وقعت الواقعة) در آیه شریفه، کلمه «الواقعة» به صورت مطلق و بدون ذکر موصوف یا تقدیر آن آورده شده است. این گونه تعبیر نشان مى دهد که این واژه در قرآن عَلَم براى قیامت است; مانند واژه هاى دیگرى که به همین صورت ذکر شده اند (نظیر الحاقة، القارعة و القاشیة».

۳ - قیامت، رخدادى بس عظیم و بى مانند (إذا وقعت الواقعة) نام گذارى قیامت به «الواقعة» - با توجه به این که این کار نوعى اختصاص دادن لفظ به یک مسمّى است - بیانگر این حقیقت است که هر واقعه دیگرى در برابر آن، چیزى به حساب نمى آید و تنها قیامت است که باید آن را واقعه نامید. این بیان، حکایت از عظمتى دارد که واقعه هاى دیگر در مقابل آن، ناچیز است و در واقع، قیامت حادثه اى است که مانند ندارد.

موضوعات مرتبط

  • قیامت: بى نظیرى قیامت ۳; حتمیت قیامت ۱; عظمت قیامت ۳; نامهاى قیامت۲; ویژگیهاى قیامت ۳
  • واقعه :۲

منابع