الذاريات ٥٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
== نزول == | |||
مجاهد از امیرالمومنین على علیهالسلام<ref> مسند ابن منیع و مسند ابن راهویه و مسند هیثم بن کلیب.</ref> و نیز قتاده و سایر مفسرین<ref> طبرى صاحب تفسیر جامع البیان و میبدى صاحب تفسیر کشف الاسرار.</ref> چنین گویند که وقتى که آیه ۵۴ این سوره «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»، یعنى تو اى پیامبر از آن مردم کافر روى بگردان که در خور هیچ سرزنشى نخواهد بود) نازل گردید. | |||
پیامبر در حزن و اندوه شدید فرو رفت و اصحاب نیز مى گفتند: بر ما ثابت و یقین شده بود که نابود و هلاک خواهیم شد زیرا تصور میکردیم که با نزول این آیه وحى قطع گردیده و عذاب خواهد آمد سپس این آیه نازل شد و ما خوشحال و شادان گردیدیم. | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۵#link402 | آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۵#link402 | آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۵#link403 | طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۵#link403 | طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است]] | ||
خط ۳۵: | خط ۴۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۶#link409 | (روايتى در ذيل آيه : ((فذكر فان الذكرى تنفع المؤ منين )) و آيه : ((و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون )) و درباره طلب روزى )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۶#link409 | (روايتى در ذيل آيه : ((فذكر فان الذكرى تنفع المؤ منين )) و آيه : ((و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون )) و درباره طلب روزى )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۹#link169 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۹#link169 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ «55» | |||
و (به مردم) تذكّر بده كه قطعاً تذكّر براى مؤمنان مفيد است. | |||
===نکته ها=== | |||
آيهى 52، به مانند نتيجهگيرى از آيات گذشته و به عنوان دلدارى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است كه اگر مشركان مكّه با تو چنين برخوردهايى مىكنند، بدان كه پيش از اينان نيز با پيامبران پيش از تو چنين برخوردهايى را داشتهاند. | |||
از آنجا كه پيامبر در دعوت مردم كوتاهى نكرده و حجّت خدا را بر آنان تمام كرده است، لذا روى گردانى پيامبر از آنان و ترك مجادله با آنان، سرزنش و ملامتى را به دنبال ندارد. | |||
اين آيات در كنار فرمان به اعراض از كافران طغيانگر، به تذكّر دادن به مؤمنان سفارش مىكند تا گمان نشود كه تنها كافران نياز به هشدار و تذكّر دارند. فَتَوَلَ ... وَ ذَكِّرْ | |||
جلد 9 - صفحه 266 | |||
در شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست. سوز و اخلاص و شيوه بيان گوينده مىتواند اثرى برتر در انسان بگذارد. لذا پيامبر مأمور مىشود تا پيوسته مؤمنان را تذكّر دهد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- همه انبيا مخالف داشتند و مورد تهمت قرار مىگرفتند. پس، از تهمت مخالفان نگران مباش. كَذلِكَ ... قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ | |||
2- بر خلاف قرآن كه پيامبران را انسانهايى همچون ديگر انسانها معرّفى مىكند، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»* «1» مخالفان سعى داشتند كارها و سخنان پيامبران را ناشى از ارتباط آنها با جن بدانند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» | |||
3- هماهنگى رفتار و گفتار مخالفان انبيا در طول تاريخ به گونهاى است كه گويا همه به يكديگر سفارش موضعگيرى عليه حق و تهمت سحر و جنون را مىدادند. أَ تَواصَوْا ... | |||
4- ريشهى تهمت به انبيا، طغيان است. «قَوْمٌ طاغُونَ» | |||
5- انسان در برابر افراد لجوج مسئوليّتى ندارد. «فَتَوَلَّ» | |||
6- پس ازاتمام حجّت، اعراض از حق ستيزان جايز است. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» | |||
7- همه جا، متاركه و رها كردن ديگران كار بدى نيست. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» | |||
8- مبلّغ، بايد روحيه مخاطبان را بشناسد، نسبت به گروهى اعراض نمايد، «فَتَوَلَّ» و نسبت به گروهى تذكّر دهنده باشد. «وَ ذَكِّرْ» | |||
9- اگر روحيه پندپذيرى نداريم، در ايمان خود شك كنيم، زيرا مؤمن پندپذير است. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» | |||
10- اگر ايمان باشد، انسان تذكّر را از هر كس مىپذيرد. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و نفرمود: «فان تذكرك» | |||
11- مبلّغان دينى خسته نشوند كه كارشان مفيد است. فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ ... | |||
---- | |||
«1». كهف، 110. | |||
جلد 9 - صفحه 267 | |||
12- مؤمنان نيز به تذكّر نيازمند هستند. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» | |||
13- تعاليم اديان آسمانى، در فطرت انسانها ريشه دارد. وظيفه انبيا، بيدار كردن و يادآورى امور فطرى بشر است. «ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55) | |||
وَ ذَكِّرْ: و تذكر فرما و پند ده اهل ايمان را، پس خوشحال شد نفوس ما، فَإِنَّ الذِّكْرى: پس پند دادن و يادآورى نمودن، تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ: نفع مىرساند مؤمنان را؛ يعنى به جهت عناد كافران و انكار اهل طغيان، ترك تذكر و موعظه اهل ايمان مكن و دست از ايشان مدار، زيرا موعظه و نصيحت موجب زيادتى بصيرت ايشان مىشود و سبب اكتساب طاعات و اجتناب از محرمات مىگردد. | |||
تبصره: در كتاب فصول- بيان نموده كه كلام مذكر بايد بر ده چيز مشتمل باشد تا سامعان را نفع رساند: 1- تذكر نعمت الهى تا به شكر گزارى آن اقدام نمايند. 2- ذكر ثواب محنت و بلا تا در آن شكيبائى ورزند. 3- بيان عقوبت گناهان و تعداد آن تا از آن منزجر شده تائب شوند. 4- اظهار مكائد و وساوس شيطان تا از آن محترز شوند. 5- ذكر زوال دنيا و بىاعتبارى آن تا دل در آن نبندند. 6- بيان مرگ نمودن تا مستعد رفتن شوند. 7- تكرار ذكر قيامت تا كار آن روز را بسازند. 8- بيان دركات جهنم و انواع عقوبات آن تا از آن ترسان گردند. 9- تعداد درجات بهشت و اقسام نعم آن تا به آن راغب شوند. | |||
10- بناى كلام بر خوف و رجا نهادن، يعنى گاهى از عظمت كبريائى و هيبت الهى سخن راند تا از آن بترسند و وقتى رحمت و مغفرت و مهربانى حضرت عزت را تقرير كنند تا به آن اميدوار شوند؛ پس هر موعظهاى كه مشتمل بر اين سخنان است سبب نفع مؤمنان خواهد بود «2». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (47) وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (48) وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (49) فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (50) وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (51) | |||
كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52) أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (53) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (54) وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55) وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56) | |||
ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (57) إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (58) فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ (59) فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (60) | |||
ترجمه | |||
و آسمان را بنا كرديم بقدرت خود و همانا ما وسعت دهندهايم | |||
و زمين را گسترده نموديم پس نيكو گسترانندهايم ما | |||
و از هر چيز آفريديم دو صنف باشد كه شما پند گيريد | |||
پس بگريزيد بسوى خدا همانا من براى شما از جانب او بيم دهندهاى آشكارم | |||
و قرار ندهيد با خداوند معبودى ديگر را همانا من براى شما از آن بيمدهندهاى بيان كنندهام | |||
امر اينچنين است نيامد آنانرا كه بودند پيش از آنها هيچ پيغمبرى مگر آنكه گفتند جادوگر يا ديوانهاى است | |||
آيا سفارش كردهاند يكديگر را بآن نشايد بلكه آنها گروهى سركش و نافرمانند | |||
پس روى گردان از آنها پس نيستى تو ملامت شده و پند ده | |||
و يادآورى كن همانا پند دادن نفع ميرساند مؤمنان را | |||
و نيافريدم جنّ و انس را مگر براى آنكه پرستش كنند مرا | |||
نميخواهم از آنان هيچ قسم رزقى و نميخواهم كه اطعام كنند مرا | |||
همانا خدا است روزى دهنده داراى نيروى استوار | |||
پس همانا براى آنانكه ستم نمودند نصيب و بهرهاى از عذاب است مانند نصيب يارانشان پس بايد بشتاب نخواهند | |||
پس واى بر آنانكه كافر شدند از روزشان كه وعده داده ميشوند. | |||
تفسير | |||
خداوند منّان بدست قدرت خود آسمان رفيع با وسعت را افراشته و بآن وسع و طاقت خود و وسعت در خلق و بر مخلوق را مدلّل ساخته هر كس در هر | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 70 | |||
جا باشد سقف رفيع خوش رنگ منقوش مزيّنى بر فراز گيتى مشاهده نموده و از منافع و بركات نازله از آن بهرهبردارى ميكند و در نعمت و وسعت خداداد كامرانى مينمايد و زمين پهناور را مانند فرش و بساط زندگانى گسترده و چه خوب مانند بستر براى استراحت بشر مهيّا و آماده فرموده و از هر موجودى دو صنف از يك نوع يا دو نوع از يك جنس خلق فرموده مانند نور و ظلمت و روز و شب و آفتاب و ماه و جن و انس و نر و ماده و سرد و گرم و سياه و سفيد و زشت و زيبا تا مردم بدانند خدا قادر بر همه چيز است و يكتا است و شبيه و عديل و ضدّ و ندّ ندارد پس از اينها بگريزند و باو بياويزند و از معصيت او برگردند و باطاعت او پيوندند و در كافى و معانى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فرار بسوى خدا رفتن بحجّ است و در مجمع اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و پيغمبر اكرم بعد از امر مردم بفرار و سفر از خلق بحق بايد بفرمايد من از جانب خدا بيم دهنده آشكارى بيش نيستم توفيق اين سفر را براى خودتان از خدا بخواهيد و هيچ چيز را در اين راهپيمائى با خدا شريك قرار ندهيد فقط مقصودتان از اين سفر نيل بقرب حق باشد چون من از مطلق شرك چه جلىّ باشد چه خفى بيم دهندهاى هستم كه بيان ميكنم مراد از آنرا كه اعمّ است و عبادت بايد با خلوص نيّت باشد و بنابراين تكرارى در جمله انّى لكم منه نذير مبين نيست تا محتاج بنكته باشد چون هر جا بيك معنى است ولى كسانيكه ضمير منه را در هر دو جا بعذاب الهى راجع دانسته و نذير مبين را بيك معنى حمل نمودهاند نكته تكرار را تعلّق انذار اوّل بمعصيت و دوّم را بشرك قرار دادهاند ولى بنظر حقير آنچه بيان شد در ذيل اين دو آيه از جهاتى الطف و اسلم است و بايد با ذوق تألّه تأمّل نمود تا مشهود گردد و براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم فرموده امر از قديم بر اين منوال بوده كه نيامد پيغمبرى از جانب ما بر امم سابقه مگر آنكه ساحر يا ديوانهاش خواندند آيا ميشود قراردادى آن امم متعاقبه در ازمنه متعدّده با هم داشته باشند و توصيه و سفارشى از سابقين بلاحقين در اين باب شده باشد كه هر پيغمبرى بيايد بيكى از اين دو تهمت متّهم نمايند نه چنين است بلكه طغيان و سركشى طبيعى بشر و شرارت ذاتى آنها وادارشان | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 71 | |||
باين نسبتهاى ناروا نموده و مينمايد پس اعراض كن از مجادله با آنها چون بقدر اتمام حجّت و ابلاغ دعوت از تو سعى و كوشش بعمل آمده و بهيچ وجه ديگر مورد ملامت نيستى ولى از پند و اندرز و موعظه نسبت باهل ايمان مضايقه منما كه آن در هر حال نافع است و در چند روايت معتبر از ائمه عليهم السلام اينمعنى ذكر شده كه خدا خواست بعد از آنكه مردم مكّه تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را هلاك فرمايد آنها را پس نازل شد فتولّ عنهم فما انت بملوم ولى بعدا باهل ايمان ترحّم فرمود و نازل شد و ذكّر فانّ الذّكرى تنفع المؤمنين و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام اينمعنى تأييد شده است و خداوند خلق نفرمود جن و انس را مگر براى آنكه عبادت و اطاعت نمايند خدا را بعد از معرفت بخودش و پيغمبر و امام و گرفتن دستور بندگى و عبادت كه مقدّمه است براى تحصيل ثواب و نيل بجنّت اگر چه آنها در اين مقدّمات كوتاهى كنند و به نتيجه نرسند بلكه مستحق جهنّم شوند من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت سيد الشهداء باصحابش فرمود همانا خدا خلق نفرمود بندگانرا مگر براى آنكه بشناسند او را و چون شناختند او را بىنياز شوند بعبادت او از عبادت غير او پس مردى عرض كرد يا ابن رسول اللّه مراد از معرفت خدا چيست فرمود معرفت اهل هر زمانى است امام خودشان را كه واجب است بر آنها اطاعت او و قمّى ره نقل فرموده كه خدا خلق فرمود بندگانرا براى امر و نهى و تكليف نه براى آنكه باجبار عبادت كنند بلكه براى آنكه باختيار اطاعت كنند تا امتحان كند آنها را و ممتاز شود مطيع از عاصى و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خدا خلق فرمود بندگانرا براى آنكه امر كند آنها را بعبادت خود گفتند خدا فرموده و لا يزالون مختلفين الّا من رحم ربّك و لذلك خلقهم فرمود خلق كرد خدا آنها را تا كارى كنند كه مستوجب رحمت شوند پس رحمت كند آنها را و براى دفع توهّم آنكه خداوند از عبادت خلق بهرهاى ببرد يا آنكه انفاق و اطعام خلق جاى عبادت خدا را بگيرد چون خلق عيال خدايند چنانچه اين ايّام متعارف شده كه ميگويند حجّ نكنيد بفقرا بدهيد و نماز و روزه براى ميّت نگيريد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 72 | |||
خيرات كنيد ميفرمايد من از بندگان توقّع نفع و روزى و اطعام ندارم روزى تمام خلق در دست خدا است و او است داراى قدرت و قوّتى كه ضعف و عجز بر آن طارى نميشود و محكم و استوار ميباشد و بعضى احتمال دادهاند كه به پيغمبر فرموده باشد بمردم بفرمايد من از شما رزق و بهره و اطعام و انفاق نميخواهم تا اينجمله مانند آن باشد كه فرموده بگو من از شما اجر و مزدى بر رسالت نميخواهم و در هر حال اخيرا تهديد فرموده ستمكاران بر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت اطهارش را بتكذيب و آزار و غصب حق و انواع ظلم و جور كه از براى آنها نصيب وافرى است از عذاب مانند نصيب و بهره رفقاى آنها از امم سابقه كه با آنها همكار بودند و بجزاى كردارشان رسيدند چون ذنوب دلو بزرگى است كه پر از آب باشد و در وقت قسمت آب بكار رود پس نبايد تعجيل داشته باشند سهم آنها محفوظ است در روز موعود كه رجعت يا قيامت است بآنها واصل خواهد شد پس واى بحال آنها از چنين روزى كه در پيش دارند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره و الذّاريات را در روز خود يا در شبش خداوند امر معاش او را اصلاح فرمايد و وسعت رزق باو عطا كند و براى قبر او چراغى آماده فرمايد كه تا روز قيامت روشن باشد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 73 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ (54) وَ ذَكِّر فَإِنَّ الذِّكري تَنفَعُ المُؤمِنِينَ (55) | |||
پس شما از اينها اعراض فرما و روبرگردان، پس نيستي بملامت شدگان در اخبار از حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت رضا عليهم السلام دارد که اينکه آيه شريفه نازل شد. | |||
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ اصحاب نبي محزون شدند که كناره گرفتن | |||
جلد 16 - صفحه 288 | |||
پيغمبر «ص» از اينها موجب انقطاع وحي است و نزول عذاب خداوند عذاب را برداشت و مؤمنين را مسرور كرد بآيه بعد که ميفرمايد: | |||
و بداء حاصل شد و اينکه آيه دليل بر بداء است که در لوح محو و اثبات است غير از لوح محفوظ که تغيير ناپذير است. | |||
اقول: آنچه بنظر ميرسد و ميتوان اخبار را حمل بر آن كرد اينكه مؤمنين چنين خيالي كردند. خداوند براي اطمينان قلب آنها و رفع خيال آيه ثانيه را فرستاد نه اينكه ابتداء بناء بر نزول عذاب باشد، سپس خداوند تغيير دهد، و معناي بداء هم همين است که اظهار بعد از اخفاء است، نه ظهور بعد از خفاء و در واقع قوم را دو قسمت فرمود يك قسمت آنهايي که قابليت هدايت نداشتند از كفار و مشركين ميفرمايد: | |||
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ زيرا حجت را بر آنها تمام كردي و راه عذر بر آنها بسته شد مثل آيه شريفه فَأَعرِض عَنهُم وَ انتَظِر إِنَّهُم مُنتَظِرُونَ سجده آيه 30 و آيه شريفه فَأَعرِض عَن مَن تَوَلّي عَن ذِكرِنا وَ لَم يُرِد إِلَّا الحَياةَ الدُّنيا النجم آيه 3 و بسيار از آيات ديگر و يك قسمت كساني که قابليت هدايت دارند به پرداز بآنها. | |||
وَ ذَكِّر فَإِنَّ الذِّكري تَنفَعُ المُؤمِنِينَ آنها بهره برداري ميكنند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 55)- مفسران گفتهاند: هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است، وحی آسمانی قطع شده، و عذاب الهی به زودی فرا میرسد، ولی چیزی نگذشت که این آیه نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد: «و پیوسته تذکر و اندرز ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود میبخشد» (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ). | |||
ج4، ص552 | |||
اینجا بود که همگی احساس آرامش کردند. | |||
اشاره به این که دلهای آمادهای در گوشه و کنار در انتظار سخنان توست، اگر گروهی به مخالفت در برابر حق برخاستهاند گروه دیگری از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشین تو تأثیر خود را در نفوس آنان میگذارد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۹
ترجمه
الذاريات ٥٤ | آیه ٥٥ | الذاريات ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الذِّکْری»: موعظه حسنه. پند و اندرزی که انسان را به یاد خدا میاندازد و موجب تقویت ایمان و افزایش تقوا میگردد.
نزول
مجاهد از امیرالمومنین على علیهالسلام[۱] و نیز قتاده و سایر مفسرین[۲] چنین گویند که وقتى که آیه ۵۴ این سوره «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»، یعنى تو اى پیامبر از آن مردم کافر روى بگردان که در خور هیچ سرزنشى نخواهد بود) نازل گردید.
پیامبر در حزن و اندوه شدید فرو رفت و اصحاب نیز مى گفتند: بر ما ثابت و یقین شده بود که نابود و هلاک خواهیم شد زیرا تصور میکردیم که با نزول این آیه وحى قطع گردیده و عذاب خواهد آمد سپس این آیه نازل شد و ما خوشحال و شادان گردیدیم.
تفسیر
- آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات
- طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است
- برسى مفاد آيه ((و ما خلقت الجن و الاءنس الا ليعبدون )) و توضيحاتى درباره اينكه غرض از خلقت انس و جن عبادت خداست
- بيان اينكه الف و لام در ((الجن و الانس )) الف و لام جنس ، و لام در ((ليعبدون )) لامغرض است
- احتمال اينكه مراد از عبارت عبادت تكوينى باشد نه دينى ، و يا اينكه مراد صلاحيت واستعداد عبادت باشد احتمالاتى ضعيف است
- حق در مطلب در مراد از عبادت
- معناى اينكه فرمود: ((ما اريد منهم من رزق و ما اريد ان يطمعون ))
- (روايتى در ذيل آيه : ((فذكر فان الذكرى تنفع المؤ منين )) و آيه : ((و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون )) و درباره طلب روزى )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ «55»
و (به مردم) تذكّر بده كه قطعاً تذكّر براى مؤمنان مفيد است.
نکته ها
آيهى 52، به مانند نتيجهگيرى از آيات گذشته و به عنوان دلدارى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است كه اگر مشركان مكّه با تو چنين برخوردهايى مىكنند، بدان كه پيش از اينان نيز با پيامبران پيش از تو چنين برخوردهايى را داشتهاند.
از آنجا كه پيامبر در دعوت مردم كوتاهى نكرده و حجّت خدا را بر آنان تمام كرده است، لذا روى گردانى پيامبر از آنان و ترك مجادله با آنان، سرزنش و ملامتى را به دنبال ندارد.
اين آيات در كنار فرمان به اعراض از كافران طغيانگر، به تذكّر دادن به مؤمنان سفارش مىكند تا گمان نشود كه تنها كافران نياز به هشدار و تذكّر دارند. فَتَوَلَ ... وَ ذَكِّرْ
جلد 9 - صفحه 266
در شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست. سوز و اخلاص و شيوه بيان گوينده مىتواند اثرى برتر در انسان بگذارد. لذا پيامبر مأمور مىشود تا پيوسته مؤمنان را تذكّر دهد.
پیام ها
1- همه انبيا مخالف داشتند و مورد تهمت قرار مىگرفتند. پس، از تهمت مخالفان نگران مباش. كَذلِكَ ... قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
2- بر خلاف قرآن كه پيامبران را انسانهايى همچون ديگر انسانها معرّفى مىكند، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»* «1» مخالفان سعى داشتند كارها و سخنان پيامبران را ناشى از ارتباط آنها با جن بدانند. «ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»
3- هماهنگى رفتار و گفتار مخالفان انبيا در طول تاريخ به گونهاى است كه گويا همه به يكديگر سفارش موضعگيرى عليه حق و تهمت سحر و جنون را مىدادند. أَ تَواصَوْا ...
4- ريشهى تهمت به انبيا، طغيان است. «قَوْمٌ طاغُونَ»
5- انسان در برابر افراد لجوج مسئوليّتى ندارد. «فَتَوَلَّ»
6- پس ازاتمام حجّت، اعراض از حق ستيزان جايز است. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
7- همه جا، متاركه و رها كردن ديگران كار بدى نيست. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»
8- مبلّغ، بايد روحيه مخاطبان را بشناسد، نسبت به گروهى اعراض نمايد، «فَتَوَلَّ» و نسبت به گروهى تذكّر دهنده باشد. «وَ ذَكِّرْ»
9- اگر روحيه پندپذيرى نداريم، در ايمان خود شك كنيم، زيرا مؤمن پندپذير است. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»
10- اگر ايمان باشد، انسان تذكّر را از هر كس مىپذيرد. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و نفرمود: «فان تذكرك»
11- مبلّغان دينى خسته نشوند كه كارشان مفيد است. فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ ...
«1». كهف، 110.
جلد 9 - صفحه 267
12- مؤمنان نيز به تذكّر نيازمند هستند. «فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»
13- تعاليم اديان آسمانى، در فطرت انسانها ريشه دارد. وظيفه انبيا، بيدار كردن و يادآورى امور فطرى بشر است. «ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55)
وَ ذَكِّرْ: و تذكر فرما و پند ده اهل ايمان را، پس خوشحال شد نفوس ما، فَإِنَّ الذِّكْرى: پس پند دادن و يادآورى نمودن، تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ: نفع مىرساند مؤمنان را؛ يعنى به جهت عناد كافران و انكار اهل طغيان، ترك تذكر و موعظه اهل ايمان مكن و دست از ايشان مدار، زيرا موعظه و نصيحت موجب زيادتى بصيرت ايشان مىشود و سبب اكتساب طاعات و اجتناب از محرمات مىگردد.
تبصره: در كتاب فصول- بيان نموده كه كلام مذكر بايد بر ده چيز مشتمل باشد تا سامعان را نفع رساند: 1- تذكر نعمت الهى تا به شكر گزارى آن اقدام نمايند. 2- ذكر ثواب محنت و بلا تا در آن شكيبائى ورزند. 3- بيان عقوبت گناهان و تعداد آن تا از آن منزجر شده تائب شوند. 4- اظهار مكائد و وساوس شيطان تا از آن محترز شوند. 5- ذكر زوال دنيا و بىاعتبارى آن تا دل در آن نبندند. 6- بيان مرگ نمودن تا مستعد رفتن شوند. 7- تكرار ذكر قيامت تا كار آن روز را بسازند. 8- بيان دركات جهنم و انواع عقوبات آن تا از آن ترسان گردند. 9- تعداد درجات بهشت و اقسام نعم آن تا به آن راغب شوند.
10- بناى كلام بر خوف و رجا نهادن، يعنى گاهى از عظمت كبريائى و هيبت الهى سخن راند تا از آن بترسند و وقتى رحمت و مغفرت و مهربانى حضرت عزت را تقرير كنند تا به آن اميدوار شوند؛ پس هر موعظهاى كه مشتمل بر اين سخنان است سبب نفع مؤمنان خواهد بود «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (47) وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (48) وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (49) فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (50) وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (51)
كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52) أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (53) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ (54) وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (55) وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56)
ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (57) إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (58) فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ (59) فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (60)
ترجمه
و آسمان را بنا كرديم بقدرت خود و همانا ما وسعت دهندهايم
و زمين را گسترده نموديم پس نيكو گسترانندهايم ما
و از هر چيز آفريديم دو صنف باشد كه شما پند گيريد
پس بگريزيد بسوى خدا همانا من براى شما از جانب او بيم دهندهاى آشكارم
و قرار ندهيد با خداوند معبودى ديگر را همانا من براى شما از آن بيمدهندهاى بيان كنندهام
امر اينچنين است نيامد آنانرا كه بودند پيش از آنها هيچ پيغمبرى مگر آنكه گفتند جادوگر يا ديوانهاى است
آيا سفارش كردهاند يكديگر را بآن نشايد بلكه آنها گروهى سركش و نافرمانند
پس روى گردان از آنها پس نيستى تو ملامت شده و پند ده
و يادآورى كن همانا پند دادن نفع ميرساند مؤمنان را
و نيافريدم جنّ و انس را مگر براى آنكه پرستش كنند مرا
نميخواهم از آنان هيچ قسم رزقى و نميخواهم كه اطعام كنند مرا
همانا خدا است روزى دهنده داراى نيروى استوار
پس همانا براى آنانكه ستم نمودند نصيب و بهرهاى از عذاب است مانند نصيب يارانشان پس بايد بشتاب نخواهند
پس واى بر آنانكه كافر شدند از روزشان كه وعده داده ميشوند.
تفسير
خداوند منّان بدست قدرت خود آسمان رفيع با وسعت را افراشته و بآن وسع و طاقت خود و وسعت در خلق و بر مخلوق را مدلّل ساخته هر كس در هر
جلد 5 صفحه 70
جا باشد سقف رفيع خوش رنگ منقوش مزيّنى بر فراز گيتى مشاهده نموده و از منافع و بركات نازله از آن بهرهبردارى ميكند و در نعمت و وسعت خداداد كامرانى مينمايد و زمين پهناور را مانند فرش و بساط زندگانى گسترده و چه خوب مانند بستر براى استراحت بشر مهيّا و آماده فرموده و از هر موجودى دو صنف از يك نوع يا دو نوع از يك جنس خلق فرموده مانند نور و ظلمت و روز و شب و آفتاب و ماه و جن و انس و نر و ماده و سرد و گرم و سياه و سفيد و زشت و زيبا تا مردم بدانند خدا قادر بر همه چيز است و يكتا است و شبيه و عديل و ضدّ و ندّ ندارد پس از اينها بگريزند و باو بياويزند و از معصيت او برگردند و باطاعت او پيوندند و در كافى و معانى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فرار بسوى خدا رفتن بحجّ است و در مجمع اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و پيغمبر اكرم بعد از امر مردم بفرار و سفر از خلق بحق بايد بفرمايد من از جانب خدا بيم دهنده آشكارى بيش نيستم توفيق اين سفر را براى خودتان از خدا بخواهيد و هيچ چيز را در اين راهپيمائى با خدا شريك قرار ندهيد فقط مقصودتان از اين سفر نيل بقرب حق باشد چون من از مطلق شرك چه جلىّ باشد چه خفى بيم دهندهاى هستم كه بيان ميكنم مراد از آنرا كه اعمّ است و عبادت بايد با خلوص نيّت باشد و بنابراين تكرارى در جمله انّى لكم منه نذير مبين نيست تا محتاج بنكته باشد چون هر جا بيك معنى است ولى كسانيكه ضمير منه را در هر دو جا بعذاب الهى راجع دانسته و نذير مبين را بيك معنى حمل نمودهاند نكته تكرار را تعلّق انذار اوّل بمعصيت و دوّم را بشرك قرار دادهاند ولى بنظر حقير آنچه بيان شد در ذيل اين دو آيه از جهاتى الطف و اسلم است و بايد با ذوق تألّه تأمّل نمود تا مشهود گردد و براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم فرموده امر از قديم بر اين منوال بوده كه نيامد پيغمبرى از جانب ما بر امم سابقه مگر آنكه ساحر يا ديوانهاش خواندند آيا ميشود قراردادى آن امم متعاقبه در ازمنه متعدّده با هم داشته باشند و توصيه و سفارشى از سابقين بلاحقين در اين باب شده باشد كه هر پيغمبرى بيايد بيكى از اين دو تهمت متّهم نمايند نه چنين است بلكه طغيان و سركشى طبيعى بشر و شرارت ذاتى آنها وادارشان
جلد 5 صفحه 71
باين نسبتهاى ناروا نموده و مينمايد پس اعراض كن از مجادله با آنها چون بقدر اتمام حجّت و ابلاغ دعوت از تو سعى و كوشش بعمل آمده و بهيچ وجه ديگر مورد ملامت نيستى ولى از پند و اندرز و موعظه نسبت باهل ايمان مضايقه منما كه آن در هر حال نافع است و در چند روايت معتبر از ائمه عليهم السلام اينمعنى ذكر شده كه خدا خواست بعد از آنكه مردم مكّه تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را هلاك فرمايد آنها را پس نازل شد فتولّ عنهم فما انت بملوم ولى بعدا باهل ايمان ترحّم فرمود و نازل شد و ذكّر فانّ الذّكرى تنفع المؤمنين و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام اينمعنى تأييد شده است و خداوند خلق نفرمود جن و انس را مگر براى آنكه عبادت و اطاعت نمايند خدا را بعد از معرفت بخودش و پيغمبر و امام و گرفتن دستور بندگى و عبادت كه مقدّمه است براى تحصيل ثواب و نيل بجنّت اگر چه آنها در اين مقدّمات كوتاهى كنند و به نتيجه نرسند بلكه مستحق جهنّم شوند من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت سيد الشهداء باصحابش فرمود همانا خدا خلق نفرمود بندگانرا مگر براى آنكه بشناسند او را و چون شناختند او را بىنياز شوند بعبادت او از عبادت غير او پس مردى عرض كرد يا ابن رسول اللّه مراد از معرفت خدا چيست فرمود معرفت اهل هر زمانى است امام خودشان را كه واجب است بر آنها اطاعت او و قمّى ره نقل فرموده كه خدا خلق فرمود بندگانرا براى امر و نهى و تكليف نه براى آنكه باجبار عبادت كنند بلكه براى آنكه باختيار اطاعت كنند تا امتحان كند آنها را و ممتاز شود مطيع از عاصى و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خدا خلق فرمود بندگانرا براى آنكه امر كند آنها را بعبادت خود گفتند خدا فرموده و لا يزالون مختلفين الّا من رحم ربّك و لذلك خلقهم فرمود خلق كرد خدا آنها را تا كارى كنند كه مستوجب رحمت شوند پس رحمت كند آنها را و براى دفع توهّم آنكه خداوند از عبادت خلق بهرهاى ببرد يا آنكه انفاق و اطعام خلق جاى عبادت خدا را بگيرد چون خلق عيال خدايند چنانچه اين ايّام متعارف شده كه ميگويند حجّ نكنيد بفقرا بدهيد و نماز و روزه براى ميّت نگيريد
جلد 5 صفحه 72
خيرات كنيد ميفرمايد من از بندگان توقّع نفع و روزى و اطعام ندارم روزى تمام خلق در دست خدا است و او است داراى قدرت و قوّتى كه ضعف و عجز بر آن طارى نميشود و محكم و استوار ميباشد و بعضى احتمال دادهاند كه به پيغمبر فرموده باشد بمردم بفرمايد من از شما رزق و بهره و اطعام و انفاق نميخواهم تا اينجمله مانند آن باشد كه فرموده بگو من از شما اجر و مزدى بر رسالت نميخواهم و در هر حال اخيرا تهديد فرموده ستمكاران بر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت اطهارش را بتكذيب و آزار و غصب حق و انواع ظلم و جور كه از براى آنها نصيب وافرى است از عذاب مانند نصيب و بهره رفقاى آنها از امم سابقه كه با آنها همكار بودند و بجزاى كردارشان رسيدند چون ذنوب دلو بزرگى است كه پر از آب باشد و در وقت قسمت آب بكار رود پس نبايد تعجيل داشته باشند سهم آنها محفوظ است در روز موعود كه رجعت يا قيامت است بآنها واصل خواهد شد پس واى بحال آنها از چنين روزى كه در پيش دارند در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره و الذّاريات را در روز خود يا در شبش خداوند امر معاش او را اصلاح فرمايد و وسعت رزق باو عطا كند و براى قبر او چراغى آماده فرمايد كه تا روز قيامت روشن باشد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعين.
جلد 5 صفحه 73
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ (54) وَ ذَكِّر فَإِنَّ الذِّكري تَنفَعُ المُؤمِنِينَ (55)
پس شما از اينها اعراض فرما و روبرگردان، پس نيستي بملامت شدگان در اخبار از حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت رضا عليهم السلام دارد که اينکه آيه شريفه نازل شد.
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ اصحاب نبي محزون شدند که كناره گرفتن
جلد 16 - صفحه 288
پيغمبر «ص» از اينها موجب انقطاع وحي است و نزول عذاب خداوند عذاب را برداشت و مؤمنين را مسرور كرد بآيه بعد که ميفرمايد:
و بداء حاصل شد و اينکه آيه دليل بر بداء است که در لوح محو و اثبات است غير از لوح محفوظ که تغيير ناپذير است.
اقول: آنچه بنظر ميرسد و ميتوان اخبار را حمل بر آن كرد اينكه مؤمنين چنين خيالي كردند. خداوند براي اطمينان قلب آنها و رفع خيال آيه ثانيه را فرستاد نه اينكه ابتداء بناء بر نزول عذاب باشد، سپس خداوند تغيير دهد، و معناي بداء هم همين است که اظهار بعد از اخفاء است، نه ظهور بعد از خفاء و در واقع قوم را دو قسمت فرمود يك قسمت آنهايي که قابليت هدايت نداشتند از كفار و مشركين ميفرمايد:
فَتَوَلَّ عَنهُم فَما أَنتَ بِمَلُومٍ زيرا حجت را بر آنها تمام كردي و راه عذر بر آنها بسته شد مثل آيه شريفه فَأَعرِض عَنهُم وَ انتَظِر إِنَّهُم مُنتَظِرُونَ سجده آيه 30 و آيه شريفه فَأَعرِض عَن مَن تَوَلّي عَن ذِكرِنا وَ لَم يُرِد إِلَّا الحَياةَ الدُّنيا النجم آيه 3 و بسيار از آيات ديگر و يك قسمت كساني که قابليت هدايت دارند به پرداز بآنها.
وَ ذَكِّر فَإِنَّ الذِّكري تَنفَعُ المُؤمِنِينَ آنها بهره برداري ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- مفسران گفتهاند: هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است، وحی آسمانی قطع شده، و عذاب الهی به زودی فرا میرسد، ولی چیزی نگذشت که این آیه نازل شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور داد: «و پیوسته تذکر و اندرز ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود میبخشد» (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ).
ج4، ص552
اینجا بود که همگی احساس آرامش کردند.
اشاره به این که دلهای آمادهای در گوشه و کنار در انتظار سخنان توست، اگر گروهی به مخالفت در برابر حق برخاستهاند گروه دیگری از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشین تو تأثیر خود را در نفوس آنان میگذارد.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، موظف به ادامه دادن تذکر و هشدار، در عین اصرار نورزیدن بر هدایت حق ستیزان (فتولّ عنهم ... و ذکّر)
۲ - بیدارگرى و تذکر مردم به ارزش هاى الهى، تکلیفى همیشگى براى مبلغان دینى (و ذکّر)
۳ - تذکر و بیدار باش به مؤمنان، همواره و در همه شرایط به حال آنان سودمند خواهد بود. (و ذکّر فإنّ الذّکرى تنفع المؤمنین)
۴ - برخوردارى از روحیه ایمان، زمینه ساز بهرهورى از هشدارهاى پیامبر(ص) (و ذکّر فإنّ الذّکرى تنفع المؤمنین)
۵ - مؤمنان، همواره نیازمند تذکر و بیدار باش، براى استوارى بر طریق حق (و ذکّر فإنّ الذّکرى تنفع المؤمنین) فعل مضارع «تنفع»، استمرار بهرهورى مؤمنان از تذکرهاى پیامبر(ص) را مى رساند و فرمان الهى به ادامه تذکر، نیاز مؤمنان را افاده مى کند.
موضوعات مرتبط
- انسان: اهمیت تنبه انسان ها ۲
- ایمان: آثار ایمان ۴
- تذکر: اهمیت تذکر ارزشها ۲
- حق: اهمیت تذکر به حق ستیزان ۱; انذار حق ستیزان ۱; هدایت حق ستیزان ۱
- مؤمنان: اهمیت تذکر به مؤمنان ۳; اهمیت تنبه مؤمنان ۳; نیازهاى معنوى مؤمنان ۵
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۲
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۱; زمینه تأثیر انذارهاى محمد(ص) ۴; مسؤولیت محمد(ص) ۱
- نیازها: نیاز به تذکر ۵