الدخان ٣١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۶#link145 | آيات ۹ - ۳۳ سوره دخان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۶#link145 | آيات ۹ - ۳۳ سوره دخان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۶#link146 | اقوال مختلف مفسرين درباره عذاب دخان (فارتقب يوم تاءتى السماء بدخان مبين ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۶#link146 | اقوال مختلف مفسرين درباره عذاب دخان (فارتقب يوم تاءتى السماء بدخان مبين ...))]]
خط ۳۷: خط ۳۸:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link149 | (رواياتى درباره عذاب دخان ، و گرييدن زمين و آسمان )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link149 | (رواياتى درباره عذاب دخان ، و گرييدن زمين و آسمان )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۹#link80 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۹#link80 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ «31»
از (عذاب) فرعون كه مردى بزرگ طلب و از اسرافكاران بود.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31)
مِنْ فِرْعَوْنَ‌: از جانب فرعون، و آن ذلت بندگى و كشتن پسران و استخدام زنان و تكليف به اعمال شاقه. إِنَّهُ كانَ عالِياً: بدرستى كه فرعون بود سر كشنده و خود را بلند سازنده، مِنَ الْمُسْرِفِينَ‌: از جمله حد در گذشتگان در كفر و سركشى و عصيان.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‌ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‌ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)
----
جلد 4 صفحه 626
ترجمه‌
و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده‌
از فرعون همانا او بود برترى جوينده‌اى از متجاوزان‌
و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان‌
و داديمشان از نشانه‌هاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار
همانا اينها هر آينه ميگويند
نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان‌
پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان‌
آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران‌
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازى‌كنان‌
نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمى‌دانند
همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى.
تفسير
خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زياده‌روى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما
----
جلد 4 صفحه 627
تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوى‌ترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفته‌اند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است.
----
جلد 4 صفحه 628
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
مِن‌ فِرعَون‌َ إِنَّه‌ُ كان‌َ عالِياً مِن‌َ المُسرِفِين‌َ (31)
‌از‌ فرعون‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌او‌ بلند پروازي‌ ميكرد و ‌بود‌ ‌از‌ اسراف‌ كنندگان‌.
مِن‌ فِرعَون‌َ گفتند: ‌از‌ مادّه‌ فرع‌ ‌است‌ و ‌او‌ و نون‌ زايده‌ ‌است‌ و اسم‌ اعجمي‌ ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ سركشي‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ فرعون‌ ميگويند، و فراعنه‌ سه‌ فرعون‌ بودند فرعون‌ خليل‌ الرّحمن‌ ‌که‌ اسم‌ ‌او‌ سنان‌ ‌بود‌ و ‌در‌ مقام‌ احراق‌ ابراهيم‌ برآمد و ‌با‌ ابراهيم‌ محاجّه‌ كرد، و دعوي‌ خدايي‌ ميكرد ‌که‌ محاجّه‌ ‌او‌ ‌را‌ خداوند بيان‌ فرموده‌: أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِي‌ حَاج‌َّ إِبراهِيم‌َ فِي‌ رَبِّه‌ِ (‌الي‌ ‌قوله‌) فَبُهِت‌َ الَّذِي‌ كَفَرَ وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ بقره‌ آيه 260. و فرعون‌ يوسف‌ و اسم‌ اوريّان‌ ‌بن‌ وليد ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره يوسف‌ مفصّلا گذشت‌، و فرعون‌ موسي‌ و اسم‌ ‌او‌ وليد ‌بن‌ مصعب‌ ‌بود‌، و ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ يوسف‌ داخل‌ مصر شد ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ موسي‌ برسالت‌ ‌بر‌ فرعون‌ وارد شد چهار صد سال‌ ‌بود‌ سيصد سال‌ فرعون‌ سلطنت‌ كرد.
إِنَّه‌ُ كان‌َ عالِياً ‌آن‌ قدر علوّ كرد ‌که‌ ‌گفت‌: ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌
جلد 16 - صفحه 89
و بموسي‌ ‌گفت‌: لَئِن‌ِ اتَّخَذت‌َ إِلهَاً غَيرِي‌ لَأَجعَلَنَّك‌َ مِن‌َ المَسجُونِين‌َ و ‌گفت‌: أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌.
مِن‌َ المُسرِفِين‌َ اسراف‌ ‌حتي‌ ‌در‌ مباحات‌ حرام‌ و ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ ‌است‌ چه‌ رسد ‌در‌ ظلم‌ و كفر و ايذاء، و ‌در‌ معاصي‌، و اسراف‌ زياده‌ روي‌ ‌است‌ بخلاف‌ تبذير ‌که‌ بيجا مصرف‌ كردن‌ ‌است‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 31)- آری! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهی موسی بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائی بخشید، لذا به دنبال آن می‌افزاید:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا که او مردی متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۹


ترجمه

از فرعون که مردی متکبر و از اسرافکاران بود!

|از [ظلم‌] فرعون كه او برترى جويى از اسرافكاران بود
از [دست‌] فرعون كه متكبّرى از افراطكاران بود.
از شر فرعون که سخت متکبر و ستمکار بود آسوده ساختیم.
از فرعون که متکبری سرکش از زمره اسراف کاران بود،
از فرعون برترى‌جوى گزافكار،
از [شر] فرعون که بزرگی طلبی از تجاوزکاران بود
از فرعون، كه او برترى‌جوى و سركشى از گزافكاران بود.
(ایشان را نجات دادیم) از فرعون. کسی که بر دیگران بزرگی می‌فروخت و ستمگری می‌نمود، و از زمره‌ی تبهکارانی بود که ظلم و فساد را از حدّ می‌گذرانند.
از (دستِ) فرعون که بی‌امان سرآمدی از اسراف‌گران بود.
از فرعون که او بود همانا گردن‌فرازی از فزونی‌جویان‌


الدخان ٣٠ آیه ٣١ الدخان ٣٢
سوره : سوره الدخان
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَالِیاً»: متکبّر. برتری جوی متجاوز (نگا: یونس / ، مؤمنون / ، ص / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ «31»

از (عذاب) فرعون كه مردى بزرگ طلب و از اسرافكاران بود.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31)

مِنْ فِرْعَوْنَ‌: از جانب فرعون، و آن ذلت بندگى و كشتن پسران و استخدام زنان و تكليف به اعمال شاقه. إِنَّهُ كانَ عالِياً: بدرستى كه فرعون بود سر كشنده و خود را بلند سازنده، مِنَ الْمُسْرِفِينَ‌: از جمله حد در گذشتگان در كفر و سركشى و عصيان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‌ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)

إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‌ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)


جلد 4 صفحه 626

ترجمه‌

و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده‌

از فرعون همانا او بود برترى جوينده‌اى از متجاوزان‌

و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان‌

و داديمشان از نشانه‌هاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار

همانا اينها هر آينه ميگويند

نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان‌

پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان‌

آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران‌

و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازى‌كنان‌

نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمى‌دانند

همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى.

تفسير

خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زياده‌روى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما


جلد 4 صفحه 627

تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوى‌ترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفته‌اند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است.


جلد 4 صفحه 628

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مِن‌ فِرعَون‌َ إِنَّه‌ُ كان‌َ عالِياً مِن‌َ المُسرِفِين‌َ (31)

‌از‌ فرعون‌ بدرستي‌ ‌که‌ ‌او‌ بلند پروازي‌ ميكرد و ‌بود‌ ‌از‌ اسراف‌ كنندگان‌.

مِن‌ فِرعَون‌َ گفتند: ‌از‌ مادّه‌ فرع‌ ‌است‌ و ‌او‌ و نون‌ زايده‌ ‌است‌ و اسم‌ اعجمي‌ ‌است‌ و ‌هر‌ ‌که‌ سركشي‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ فرعون‌ ميگويند، و فراعنه‌ سه‌ فرعون‌ بودند فرعون‌ خليل‌ الرّحمن‌ ‌که‌ اسم‌ ‌او‌ سنان‌ ‌بود‌ و ‌در‌ مقام‌ احراق‌ ابراهيم‌ برآمد و ‌با‌ ابراهيم‌ محاجّه‌ كرد، و دعوي‌ خدايي‌ ميكرد ‌که‌ محاجّه‌ ‌او‌ ‌را‌ خداوند بيان‌ فرموده‌: أَ لَم‌ تَرَ إِلَي‌ الَّذِي‌ حَاج‌َّ إِبراهِيم‌َ فِي‌ رَبِّه‌ِ (‌الي‌ ‌قوله‌) فَبُهِت‌َ الَّذِي‌ كَفَرَ وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ بقره‌ آيه 260. و فرعون‌ يوسف‌ و اسم‌ اوريّان‌ ‌بن‌ وليد ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره يوسف‌ مفصّلا گذشت‌، و فرعون‌ موسي‌ و اسم‌ ‌او‌ وليد ‌بن‌ مصعب‌ ‌بود‌، و ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ يوسف‌ داخل‌ مصر شد ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ موسي‌ برسالت‌ ‌بر‌ فرعون‌ وارد شد چهار صد سال‌ ‌بود‌ سيصد سال‌ فرعون‌ سلطنت‌ كرد.

إِنَّه‌ُ كان‌َ عالِياً ‌آن‌ قدر علوّ كرد ‌که‌ ‌گفت‌: ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌

جلد 16 - صفحه 89

و بموسي‌ ‌گفت‌: لَئِن‌ِ اتَّخَذت‌َ إِلهَاً غَيرِي‌ لَأَجعَلَنَّك‌َ مِن‌َ المَسجُونِين‌َ و ‌گفت‌: أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌.

مِن‌َ المُسرِفِين‌َ اسراف‌ ‌حتي‌ ‌در‌ مباحات‌ حرام‌ و ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ ‌است‌ چه‌ رسد ‌در‌ ظلم‌ و كفر و ايذاء، و ‌در‌ معاصي‌، و اسراف‌ زياده‌ روي‌ ‌است‌ بخلاف‌ تبذير ‌که‌ بيجا مصرف‌ كردن‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- آری! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهی موسی بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائی بخشید، لذا به دنبال آن می‌افزاید:

«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).

«چرا که او مردی متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).

نکات آیه

۱- فرعون، عامل اصلى گرفتارى هاى بنى اسرائیل در جامعه مصر (من العذاب المهین . من فرعون)

۲- نظام فرعونى، نظامى استبدادى و متکى به رأى فرد (من العذاب المهین . من فرعون) از این که شخص فرعون، به عنوان عامل اصلى عذاب و خوارى بنى اسرائیل معرفى شده، استفاده مى شود که حضور فرعون و تصمیم گیرى او، بر همه شؤون جامعه سیطره داشته و از این رو، خطاهاى فرعونیان تنها به او نسبت داده شده است.

۳- برترى جویى و اسرافگرى، از منفى ترین ویژگى هاى فرعون (إنّه کان عالیًا من المسرفین) چنانچه «من المسرفین» خبر دوم «کان» باشد، آیه دو وصف مستقل براى فرعون بیان کرده است.

۴- فرعون، پیشتاز و سرکرده اسرافگران * (إنّه کان عالیًا من المسرفین) قرین آمدن وصف «عالیاً» و «من المسرفین»، ممکن است بیانگر جنبه سرکردگى فرعون در میدان اسرافگرى باشد.

۵- مشابهت پیکره نظام فرعونى با شخص فرعون در خصلت هاى منفى (إنّه کان عالیًا من المسرفین) برداشت بالا بنابراین نکته است که «المسرفین» نظر به اسراف گران جامعه فرعونى داشته باشد که فرعون سرکرده آنان بود.

۶- روحیه استکبارى و اسرافگرى فرعون، عامل استثمار و تحقیر بنى اسرائیل (من العذاب المهین . من فرعون إنّه کان عالیًا من المسرفین) جمله «إنّه...» مى تواند در مقام تعلیل باشد.

۷- برترى جویى و اسراف، از پدیده هاى منفى و مورد نکوهش در زندگى انسان ها (إنّه کان عالیًا من المسرفین)

موضوعات مرتبط

  • اخلاق: رذایل اخلاقى ۷
  • اسراف: سرزنش اسراف ۷
  • برترى طلبى: سرزنش برترى طلبى ۷
  • بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۱; عوامل استثمار بنى اسرائیل ۶; عوامل تحقیر بنى اسرائیل ۶; منشأ گرفتارى بنى اسرائیل ۱
  • فرعون: آثار استکبار فرعون ۶; آثار اسراف فرعون ۶; استبداد فرعون ۲; اسرافگرى فرعون ۳، ۴; برترى طلبى فرعون ۳; صفات فرعون ۵; نقش فرعون ۱; ویژگیهاى حکومت فرعون۲; ویژگیهاى فرعون ۳، ۴
  • فرعونیان: صفات فرعونیان ۵

منابع