الشعراء ٣٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]] | ||
خط ۵۵: | خط ۵۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۷#link104 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۷#link104 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ «34» يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ «35» قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ «36» يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ «37» | |||
(فرعون) به اشرافيان اطرافش گفت: همانا اين مرد، ساحرى كاردان است. | |||
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان آواره كند، پس چه رأى و دستور مىدهيد؟ گفتند: به موسى و برادرش فرصت بده و در تمام شهرها افرادى را براى گردآورى (ساحران) اعزام كن. تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) | |||
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ: گفتند اشراف: تأخير انداز امر او و برادرش را، يا در زندان كن او و برادرش را و به كشتن ايشان شتاب مكن پيش از ظهور دروغ ايشان تا مردمان در خيال و گمان نيفتند. وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ: و برانگيز و بفرست در شهرهاى مملكت خود جمع كنندگان، يعنى ايلچيان را روان گردان به شهرها. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35) | |||
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40) | |||
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45) | |||
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50) | |||
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51) | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 103 | |||
ترجمه | |||
گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان | |||
پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار | |||
و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان | |||
گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا | |||
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد | |||
گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا | |||
كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را | |||
پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعدهگاه روزى معلوم | |||
و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان | |||
باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان | |||
پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان | |||
گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان | |||
گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده | |||
پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان | |||
پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ | |||
پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان | |||
گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان | |||
پروردگار موسى و هارون | |||
گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى | |||
گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم | |||
همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان. | |||
تفسير | |||
بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 104 | |||
اژدهائى شد كه شك و شبههئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مىاندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مىاندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 105 | |||
منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشتهايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نمودهاند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفتهاند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 106 | |||
پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مىتابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مىاندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 107 | |||
دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأتُوكَ بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ (37) | |||
تنبيه: در مجلس يزيد موقعي که با جلساء مجلس مشاوره كرد که من با اينکه عليل زين- العابدين چه كنم تمام رأي بقتل او دادند. حضرت باقر (ع) بچه چهار ساله بود فرمود يزيد جلساء مجلس تو بدتر از جلساء مجلس فرعون هستند موقعي که با آنها مشاوره كرد در امر موسي رأي | |||
جلد 14 - صفحه 27 | |||
بقتل ندادند و جلساء تو رأي بقتل دادند زيرا آنها حرام زاده نبودند و اينها هستند، بلكه ميگوييم که خود يزيد هم از فرعون پستتر و خبيثتر بود حتي اجازه نشستن بحضرت نداد و حكم بقتل داد و جلاد حضرت را برد در باغچه سراي و قبر هم بر او كندند دست غيبي گردن جلاد را زد و هزار گونه ظلمهاي ديگر او. | |||
(قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ) اطرافيان فرعون گفتند باو «ارجه» بعضي گفتند مراد نگاهدار موسي را يعني حبس كن لكن معني اينست که مهلت ده و مناسب اينکه بود که بگويند مهلت بگير از موسي ولي بواسطه عظمت فرعون تعبير كردند که او را و برادر او را مهلت ده. | |||
(وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ) گفتند و بفرست در شهرها تمام جمع شوند و محشور گردند. حديثي عياشي نقل كرده بسيار مفصل است خلاصه اينكه فرعون هفت شهر بنا كرد و بين شهرها بيشهها و باغات و نخلستانها قرار داد و در هر بيشه شيري گذاشت و جمعيتي که مجتمع شدند هشتاد هزار بودند. | |||
(يَأتُوكَ) گماشتگان و نظاميها که در اينکه مدائن فرستاده بود بياورند نزد تو. | |||
(بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ) و گفتند سحره هفتاد نفر بودند که در سحر مهارت تامي داشتند که مفاد عليم است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 36)- بعد از مشورتها سر انجام اطرافیان به فرعون «گفتند: او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج (بسیج ساحران) به تمام شهرها اعزام کن» (قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۱
ترجمه
الشعراء ٣٥ | آیه ٣٦ | الشعراء ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَرْجِهْ»: او را مهلت بده. امر مصدر (إرجاء) به معنی به تأخیر انداختن، و ضمیر متّصل (ه) است. در اصل (أَرْجِئْهُ) بوده و همزه برای تخفیف حذف شده است و ضمیر ساکن گشته است (نگا: اعراف / . «حَاشِرینَ»: گرد آورندگان. یعنی کسانی باشند که جادوگران را جمعآوری و در دربار حاضر کنند.
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء
- غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...
- اشاره به معناى ((خوف )) و فرق آن با ((خشيت ))
- بيان اينكه جمله : ((فارسل الى هارون اخى )) حاكى ازتعلل و شانه خالى كردن از مسئوليت نيست
- معناى ((ذنب )) و مراد از اينكه موسى عليه السّلام فرمود: ((و لهم على ذنب ))
- دلگرمى مى دادند خداوند به موسى و هارون : ما با شمائيم !
- گفتگوى موسى عليه السّلام با فرعون
- مفاد جمله : ((و انت من الكافرين )) كه در خطاب فرعون به موسى عليه السّلام آمده است
- پاسخ موسى عليه السّلام به سه اشكال و اعتراض فرعون بر آن حضرت
- مقصود از ضلالت در سخن موسى عليه السّلام :((قال فعلتها اذا و اءنا من الضالين ...))
- رد گفتار مفسرين در معناى ضلالت در آيه شريفه
- مراد از حكمى كه بعد از گريختن موسى عليه السّلام از مصر به او داده شده (فوهب لىربى حكما)
- توضيح مفاد (وجعلنى من المرسلين ) كه جواب اعتراضاول فرعون در استبعاد رسالت موسى عليه السّلام است
- توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است
- بيان گفتار مفسرين درباره جمله ((الم نربك )) و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان
- اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه
- بيان علت اينكه فرعون گفت : ((رب العالمين چيست ؟))
- تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...)
- دو نكته در ارتباط با پاسخ موس عليه السّلام به فرعون و بيان فساد گفتار بعضىمفسرين در اين زمينه
- جواب دوم موسى عليه السّلام به فرعون به سؤال فرعون از حقيقت رب العالمين : ((قال ربكم و رب آبائكم الاولين ))
- فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند
- فرعون موسى عليه السّلام را به زندان تهديد مى كند
- موسى عليه السّلام با پيشنهاد اظهار معجزه مى كند
- معجزه عصى و يد بيضاء را نشان مى دهد و فرعون او را متهم به توطئه مى كند
- پيشنهاد بزرگان قوم به فرعون در برابر ارائه معجزات موسى عليه السّلام
- واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران
- قسمت ديگر داستان موسى عليه السّلام : كوچ شبانه بنىاسرائيل از مصر و غرق و هلاك فرعون و فرعونيان
- نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ «34» يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ «35» قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ «36» يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ «37»
(فرعون) به اشرافيان اطرافش گفت: همانا اين مرد، ساحرى كاردان است.
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان آواره كند، پس چه رأى و دستور مىدهيد؟ گفتند: به موسى و برادرش فرصت بده و در تمام شهرها افرادى را براى گردآورى (ساحران) اعزام كن. تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ: گفتند اشراف: تأخير انداز امر او و برادرش را، يا در زندان كن او و برادرش را و به كشتن ايشان شتاب مكن پيش از ظهور دروغ ايشان تا مردمان در خيال و گمان نيفتند. وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ: و برانگيز و بفرست در شهرهاى مملكت خود جمع كنندگان، يعنى ايلچيان را روان گردان به شهرها.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)
جلد 4 صفحه 103
ترجمه
گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان
پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار
و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان
گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد
گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا
كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را
پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعدهگاه روزى معلوم
و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان
باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان
پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان
گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان
گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده
پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان
پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ
پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان
گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان
پروردگار موسى و هارون
گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى
گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم
همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.
تفسير
بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان
جلد 4 صفحه 104
اژدهائى شد كه شك و شبههئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مىاندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مىاندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام
جلد 4 صفحه 105
منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشتهايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نمودهاند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفتهاند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه
جلد 4 صفحه 106
پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مىتابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مىاندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما
جلد 4 صفحه 107
دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأتُوكَ بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ (37)
تنبيه: در مجلس يزيد موقعي که با جلساء مجلس مشاوره كرد که من با اينکه عليل زين- العابدين چه كنم تمام رأي بقتل او دادند. حضرت باقر (ع) بچه چهار ساله بود فرمود يزيد جلساء مجلس تو بدتر از جلساء مجلس فرعون هستند موقعي که با آنها مشاوره كرد در امر موسي رأي
جلد 14 - صفحه 27
بقتل ندادند و جلساء تو رأي بقتل دادند زيرا آنها حرام زاده نبودند و اينها هستند، بلكه ميگوييم که خود يزيد هم از فرعون پستتر و خبيثتر بود حتي اجازه نشستن بحضرت نداد و حكم بقتل داد و جلاد حضرت را برد در باغچه سراي و قبر هم بر او كندند دست غيبي گردن جلاد را زد و هزار گونه ظلمهاي ديگر او.
(قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ) اطرافيان فرعون گفتند باو «ارجه» بعضي گفتند مراد نگاهدار موسي را يعني حبس كن لكن معني اينست که مهلت ده و مناسب اينکه بود که بگويند مهلت بگير از موسي ولي بواسطه عظمت فرعون تعبير كردند که او را و برادر او را مهلت ده.
(وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ) گفتند و بفرست در شهرها تمام جمع شوند و محشور گردند. حديثي عياشي نقل كرده بسيار مفصل است خلاصه اينكه فرعون هفت شهر بنا كرد و بين شهرها بيشهها و باغات و نخلستانها قرار داد و در هر بيشه شيري گذاشت و جمعيتي که مجتمع شدند هشتاد هزار بودند.
(يَأتُوكَ) گماشتگان و نظاميها که در اينکه مدائن فرستاده بود بياورند نزد تو.
(بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ) و گفتند سحره هفتاد نفر بودند که در سحر مهارت تامي داشتند که مفاد عليم است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- بعد از مشورتها سر انجام اطرافیان به فرعون «گفتند: او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج (بسیج ساحران) به تمام شهرها اعزام کن» (قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).
نکات آیه
۱ - پیشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون(ع) و شتاب نکردن در مجازات آنان (زندانى کردن) (قال لئن اتّخذت إلهًا غیرى لأجعلنّک من المسجونین ...فماذا تأمرون . قالوا أرجه و أخاه) «ارجاء» (مصدر «ارج») به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است که «ارج» در اصل «ارجى» بوده که لام الفعل آن حذف شده است. ضمیر «ه» ساکن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.
۲ - فرعونیان، نیارمند زمان و فرصتى براى گردآورى امکانات خود علیه موسى(ع) (قالوا أرجه و أخاه و ابعث فى المدائن حشرین)
۳ - هارون در کنار موسى(ع) و همراه وى در تمام مراحل مناظره و رو در رویى با فرعون (قالوا أرجه و أخاه)
۴ - صلاحدید مشاوران فرعون، مبارزه با موسى به شیوه اى همسان شیوه خود وى بود و نه زندان و قتل. (قالوا أرجه و أخاه و ابعث فى المدائن حشرین) برداشت یاد شده از آن جا است که منطق فرعون «لأجعلنّک من المسجونین» بود; ولى مشاوران وى با دیدن معجزات موسى این راه را نپسندیدند; بلکه در پیش گرفتن راهى منطقى تر و ظاهراً همسان راه موسى را ترجیح دادند.
۵ - تدبیر مشاوران فرعون، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهرها و گردآورى نیروى لازم جهت مبارزه با موسى(ع) و برادرش (قالوا ... و ابعث فى المدائن حشرین) «المدائن» جمع محلّى به «ال» و مفید عموم است; یعنى، همه شهرها.
موضوعات مرتبط
- اشراف فرعون: پیشنهاد اشراف فرعون ۱
- جادوگران فرعون: بسیج جادوگران فرعون ۵; دعوت از جادوگران فرعون ۵
- فرعونیان: بسیج امکانات فرعونیان ۲; پیشنهاد فرعونیان ۴; تدبیر فرعونیان ۵
- موسى(ع): روش مبارزه با موسى(ع) ۴، ۵; شریک رسالت موسى(ع) ۳; قصه موسى(ع) ۱، ۳، ۴، ۵; مهلت به موسى(ع) ۱
- هارون(ع): روش مبارزه با هارون(ع) ۵; قصه هارون(ع) ۵; مهلت به هارون(ع) ۱; نقش هارون(ع) ۳