الأنبياء ٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۷#link248 | آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۷#link248 | آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۷#link249 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۷#link249 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء]] | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۹#link263 | مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۹#link263 | مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۲#link185 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۲#link185 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» | |||
هيچ پند تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنان نيامد، مگر اينكه آن را شنيدند و (باز) سرگرم بازى شدند. | |||
===نکته ها=== | |||
مسألهى قديم يا حادث بودن كلام خدا، از جمله مسائلى است كه در زمان خلفاى بنى عباس مطرح شد و مورد جرّ وبحث فراوان قرار گرفت. به نظر مىرسد كه طرح اين بحث، بيشتر جنبه سياسى داشت تا مردم را از امور اساسى و حقايق اصيل اسلامى و برخورد با حكّام ستمگر، منصرف سازند. بديهى است كه محتواى قرآن، از علم خداوند سرچشمه گرفته و قديم است، ولى الفاظ آن كه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده، حادث و جديد است. به هر حال، اين گونه مباحث، مشكلى را از افراد و جامعه حل نمىكند و امامان ما نيز از آن پرهيز داشتهاند. «1» | |||
===پیام ها=== | |||
1- تذكّرات الهى با تداوم و تكرار همراه است. «ما يَأْتِيهِمْ» (فعل مضارع) | |||
2- تذكّر و تربيت، ملازم يكديگرند. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ» 3- قرآن، مايهى ذكر است. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ» | |||
4- نوآورى در تذكّر، يك ارزش است. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ» | |||
5- گوش دادن وفهميدن كافى نيست، پذيرش وعمل لازم است. «اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ» | |||
6- سرچشمه لهو و لعب، غفلت و اعراض است. «فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ- يَلْعَبُونَ» | |||
7- زندگى به دور از وحى و ياد الهى، بازيچهاى بيش نيست. «وَ هُمْ يَلْعَبُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» | |||
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ: نيامد ايشان را يادآورى از پروردگارشان كه مجدد و منزل گشته به جهت تنبيه بر غفلت و جهالت ايشان. | |||
مراد به ذكر، به اتفاق مفسرين در اين آيه شريفه قرآن است كه موجب يادآورى تمام عالميان است به حق و هدايت و خير و سعادت بر وجهى كه تذكر آن بر وجه اكمل، و تنبيه آن بر طريق اتم است به مرتبهاى كه از شدت كامليت و تماميت، نفس ذكر مىباشد. حاصل آنكه مىفرمايد: نيامد ايشان را قرآنى كه نزول آن حادث و جديد است، يعنى سورهاى بعد از سورهاى و آيهاى بعد از آيهاى. إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ: مگر آنكه شنيدند آن را و حال آنكه بازى كنند و استهزاء و سخريه نمايند به سبب تناهى غفلت و فرط اعراض ايشان از تأمل در امور و تفكر در عواقب آن. | |||
---- | |||
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 156، ص 494. | |||
جلد 8 - صفحه 360 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4» | |||
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5» | |||
ترجمه | |||
نزديك شد براى مردم حسابشان و آنها در بيخبرى اعراض- كنندگانند | |||
نيامد آنها را هيچ موجب تذكرى از پروردگارشان تازه وارد مگر آنكه شنيدند آنرا و آنها بازى ميكردند | |||
در حاليكه مشغول بود دلهاشان و پنهان داشتند راز گوئى را آنانكه ستم نمودند كه آيا اين باشد مگر انسانى مانند شما آيا ميآئيد نزد سحر با آنكه شما مىبينيد | |||
گفت پروردگار من ميداند گفتار را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا | |||
بلكه گفتند فراهم آورده خوابها است بلكه افترا زده است آنرا بلكه او خيال باف است پس بايد بياورد براى ما معجزى چنانچه فرستاده شدند پيشينيان. | |||
تفسير | |||
- خداوند خبر داده بكفّار مكه كه قيامت و حساب مردم نزديك شد با آنكه آنها در غفلت از ياد مرگ و عذاب قيامت و معرض از ذكر خدا و آيات او و تفكر در خاتمه امر خودشانند و در مجمع فرموده كه خداوند وصف فرمود قيامت و حساب را بنزديكى براى آنكه يكى از علائم قيامت بعثت پيغمبر خاتم است چون آنحضرت فرمود مبعوث شدم من و قيامت مانند اين دو و گفتهاند اشاره بانگشت سبّابه و وسطى فرمود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه دنيا بسرعت ميگذرد و باقى نمانده از او مگر مختصرى و آنكه هر امر محقّق الوقوعى نزديك است و ميشود آنرا واقع خواند و بايد از براى وقوع آن آماده بود و در ميان انقراض اسلام و | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 539 | |||
روز قيامت فاصلهاى نيست ولى نازل نشد براى آنها از جانب خداوند هيچ آيه و سورهاى كه موجب تنبّه و استبصار آنها بود تازه بتازه نو بنو مگر آنكه شنيدند و ملعبه خودشان قرار دادند و سخريّه و استهزاء كردند و اين نبود مگر براى آنكه دلهاى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و مشغول بامور دنيا بود بطوريكه مجال تدبّر و تفكّر در آيات الهى را نداشتند و خيلى محرمانه با هم زير گوشى صحبت ميكردند كه مگر اين مدّعى نبوّت بشرى نيست مانند شما چرا ميرويد گوش بسخنان او ميدهيد با آنكه مىبينيد هر كس باو نزديك ميشود او را بسحر مجذوب خود ميكند و در اين راز گوئى پنهانى ظلم مينمودند بخودشان و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مردم كه چنين نسبت ناروائى بآنحضرت ميدادند و خودشان و آنها را از فيض استماع قرآن و هدايت بحقّ باز ميداشتند گويا تصوّر مينمودند بشر عادى نميشود پيغمبر باشد و جاذبه قرآن را حمل بر سحرى مينمودند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زمان قرائت بكار ميبرد و ميخواستند محرمانه چارهجوئى كنند براى جلوگيرى از پيشرفت امر آنحضرت و خداوند دستور داد به پيغمبر خود كه بفرمايد و فرمود پروردگار من ميداند سخن هر سخنگوئى را در آسمان باشد يا در زمين آشكار بگويد يا پنهان و او شنوا است اقوال بندگان را و دانا است بأسرار و ضمائر آنان و بجاى كلمه قال جمعى از قرّاء قل قرائت نمودهاند و اين بيچارهها در موضوع پيغمبر متحيّر بودند گاهى ميگفتند ساحر است كه گذشت گاهى ميگفتند خوابهاى پريشان مىبيند و آنها را مانند ضغث كه دسته گياه مختلط از خشك و تر و قوى و ضعيف را گويند جمعآورى نموده و اضغاث كه جمع آنست از آن خوابها تحويل ما ميدهد و گاهى صريحا ميگفتند العياذ باللّه كذّاب است و افترا بخدا ميبندد و گاهى ميگفتند شاعر است و خيال بافى ميكند و نميدانستند چه بگويند و چگونه اعجاز قرآن را منكر شوند در خاتمه امر ناچار شدند كه بگويند ما اين معجزهاى را كه تو آوردى قبول نداريم اگر ميخواهى ما ايمان بياوريم بايد مانند ناقه صالح يا عصاى موسى يا احياء موتى خارق عادتى بدلخواه ما بياورى. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 540 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ما يَأتِيهِم مِن ذِكرٍ مِن رَبِّهِم مُحدَثٍ إِلاَّ استَمَعُوهُ وَ هُم يَلعَبُونَ «2» | |||
نميآيد آنها را از ذكر از پروردگار آنها تازه بتازه مگر آنكه استماع ميكنند نه براي ياد آوري و پند و اندرز بلكه ملعبه و استهزاء ميكنند. | |||
(ما يَأتِيهِم) ما نافيه است. | |||
(مِن ذِكرٍ) براي تذكّر و پند و تنبّه و به خود آمدن. | |||
(مِن رَبِّهِم) آيات شريفه قرآن و مواعظ الهي و فرمايشات نبي اكرم و | |||
جلد 13 - صفحه 135 | |||
ائمه هدي و دعاة دين. | |||
(مُحدَثٍ) يكي بعد از ديگري از سور قرآني و آيات شريفه آن در ظرف بيست و دو سال، و مواعظي از حضرت رسالت، و ائمه اطهار، و علماء اعلام، و وعاظ محترم ميآيند و مينشينند و استماع ميكنند لكن خردلي در قلوب آنها اثر نميكند. | |||
زيرا قلب که سياه شد ديگر نور ايمان در آن تابش ندارد بلكه مزيد بر كفر و فسق آنها ميشود چنانچه ميفرمايد: | |||
«وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُم زادَتهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتهُم إِيماناً وَ هُم يَستَبشِرُونَ. وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجساً إِلَي رِجسِهِم وَ ماتُوا وَ هُم كافِرُونَ» توبه آيه 125. | |||
(إِلَّا استَمَعُوهُ وَ هُم يَلعَبُونَ): سخريّه و استهزاء ميكنند و ملعبه خود قرار ميدهند. | |||
تنبيه: مشاهده كنيد بسياري از جامعه امروز که با احكام الهيّه و فرايض دينيّه چه ميكنند. و علماء دين را و اهل ايمان را مسخره ميكنند و استهزاء ميكنند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 2)- این آیه یکی از نشانههای اعراض و روی گردانی آنها را به این صورت بیان میکند، میفرماید: «هیچ یاد آوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها نمیآید، مگر آنکه با بازی (و شوخی) به آن گوش میدهند»! (ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ). | |||
در حالی که اگر حتی یک بار به صورت جدّی با آن بر خورد کنند چه بسا مسیر زندگانی آنها در همان لحظه تغییر پیدا میکند. | |||
ج3، ص155 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۶
ترجمه
الأنبياء ١ | آیه ٢ | الأنبياء ٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْرٍ»: قرآن (نگا: حجر / . پند و اندرز. «مُحْدَثٍ»: تازه. صفت (ذِکْرٍ) است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب -قيامت -به مردم (اقترب للناس حسابهم )
- وجوهى كه درباره جمع بين غفلت (كه متضمن عدم توجه است ) و اعراض (كه مستلزم توجه است ) در جمله : ((و هم فى غفلة معرضون (( گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام (در ذيل آيه :((و ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث ...((
- تجزيه و تحليل حقيقت و واقعيت ((كلام -سخن (( و بيان اينكه قديم بودن كلام متصورنيست
- آيا كلام از جهت كلام بودن ، فعل متكم است يا صفت او يا هيچكدام ؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اينكه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اينكه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در تكذيب و انكار آنحضرت (صلى الله عليه و آله )
- ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام (ص )
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر(ص )
- انحلال آيه شريفه به دو حجت حلى و نقضى
- مقصود از ((ذكر(( و ((اهل ذكر(( در (فسئلوااهل الذكر)
- بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا
- مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2»
هيچ پند تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنان نيامد، مگر اينكه آن را شنيدند و (باز) سرگرم بازى شدند.
نکته ها
مسألهى قديم يا حادث بودن كلام خدا، از جمله مسائلى است كه در زمان خلفاى بنى عباس مطرح شد و مورد جرّ وبحث فراوان قرار گرفت. به نظر مىرسد كه طرح اين بحث، بيشتر جنبه سياسى داشت تا مردم را از امور اساسى و حقايق اصيل اسلامى و برخورد با حكّام ستمگر، منصرف سازند. بديهى است كه محتواى قرآن، از علم خداوند سرچشمه گرفته و قديم است، ولى الفاظ آن كه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده، حادث و جديد است. به هر حال، اين گونه مباحث، مشكلى را از افراد و جامعه حل نمىكند و امامان ما نيز از آن پرهيز داشتهاند. «1»
پیام ها
1- تذكّرات الهى با تداوم و تكرار همراه است. «ما يَأْتِيهِمْ» (فعل مضارع)
2- تذكّر و تربيت، ملازم يكديگرند. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ» 3- قرآن، مايهى ذكر است. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ»
4- نوآورى در تذكّر، يك ارزش است. «ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ»
5- گوش دادن وفهميدن كافى نيست، پذيرش وعمل لازم است. «اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ»
6- سرچشمه لهو و لعب، غفلت و اعراض است. «فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ- يَلْعَبُونَ»
7- زندگى به دور از وحى و ياد الهى، بازيچهاى بيش نيست. «وَ هُمْ يَلْعَبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2»
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ: نيامد ايشان را يادآورى از پروردگارشان كه مجدد و منزل گشته به جهت تنبيه بر غفلت و جهالت ايشان.
مراد به ذكر، به اتفاق مفسرين در اين آيه شريفه قرآن است كه موجب يادآورى تمام عالميان است به حق و هدايت و خير و سعادت بر وجهى كه تذكر آن بر وجه اكمل، و تنبيه آن بر طريق اتم است به مرتبهاى كه از شدت كامليت و تماميت، نفس ذكر مىباشد. حاصل آنكه مىفرمايد: نيامد ايشان را قرآنى كه نزول آن حادث و جديد است، يعنى سورهاى بعد از سورهاى و آيهاى بعد از آيهاى. إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ: مگر آنكه شنيدند آن را و حال آنكه بازى كنند و استهزاء و سخريه نمايند به سبب تناهى غفلت و فرط اعراض ايشان از تأمل در امور و تفكر در عواقب آن.
«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 156، ص 494.
جلد 8 - صفحه 360
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4»
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5»
ترجمه
نزديك شد براى مردم حسابشان و آنها در بيخبرى اعراض- كنندگانند
نيامد آنها را هيچ موجب تذكرى از پروردگارشان تازه وارد مگر آنكه شنيدند آنرا و آنها بازى ميكردند
در حاليكه مشغول بود دلهاشان و پنهان داشتند راز گوئى را آنانكه ستم نمودند كه آيا اين باشد مگر انسانى مانند شما آيا ميآئيد نزد سحر با آنكه شما مىبينيد
گفت پروردگار من ميداند گفتار را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا
بلكه گفتند فراهم آورده خوابها است بلكه افترا زده است آنرا بلكه او خيال باف است پس بايد بياورد براى ما معجزى چنانچه فرستاده شدند پيشينيان.
تفسير
- خداوند خبر داده بكفّار مكه كه قيامت و حساب مردم نزديك شد با آنكه آنها در غفلت از ياد مرگ و عذاب قيامت و معرض از ذكر خدا و آيات او و تفكر در خاتمه امر خودشانند و در مجمع فرموده كه خداوند وصف فرمود قيامت و حساب را بنزديكى براى آنكه يكى از علائم قيامت بعثت پيغمبر خاتم است چون آنحضرت فرمود مبعوث شدم من و قيامت مانند اين دو و گفتهاند اشاره بانگشت سبّابه و وسطى فرمود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه دنيا بسرعت ميگذرد و باقى نمانده از او مگر مختصرى و آنكه هر امر محقّق الوقوعى نزديك است و ميشود آنرا واقع خواند و بايد از براى وقوع آن آماده بود و در ميان انقراض اسلام و
جلد 3 صفحه 539
روز قيامت فاصلهاى نيست ولى نازل نشد براى آنها از جانب خداوند هيچ آيه و سورهاى كه موجب تنبّه و استبصار آنها بود تازه بتازه نو بنو مگر آنكه شنيدند و ملعبه خودشان قرار دادند و سخريّه و استهزاء كردند و اين نبود مگر براى آنكه دلهاى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و مشغول بامور دنيا بود بطوريكه مجال تدبّر و تفكّر در آيات الهى را نداشتند و خيلى محرمانه با هم زير گوشى صحبت ميكردند كه مگر اين مدّعى نبوّت بشرى نيست مانند شما چرا ميرويد گوش بسخنان او ميدهيد با آنكه مىبينيد هر كس باو نزديك ميشود او را بسحر مجذوب خود ميكند و در اين راز گوئى پنهانى ظلم مينمودند بخودشان و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مردم كه چنين نسبت ناروائى بآنحضرت ميدادند و خودشان و آنها را از فيض استماع قرآن و هدايت بحقّ باز ميداشتند گويا تصوّر مينمودند بشر عادى نميشود پيغمبر باشد و جاذبه قرآن را حمل بر سحرى مينمودند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زمان قرائت بكار ميبرد و ميخواستند محرمانه چارهجوئى كنند براى جلوگيرى از پيشرفت امر آنحضرت و خداوند دستور داد به پيغمبر خود كه بفرمايد و فرمود پروردگار من ميداند سخن هر سخنگوئى را در آسمان باشد يا در زمين آشكار بگويد يا پنهان و او شنوا است اقوال بندگان را و دانا است بأسرار و ضمائر آنان و بجاى كلمه قال جمعى از قرّاء قل قرائت نمودهاند و اين بيچارهها در موضوع پيغمبر متحيّر بودند گاهى ميگفتند ساحر است كه گذشت گاهى ميگفتند خوابهاى پريشان مىبيند و آنها را مانند ضغث كه دسته گياه مختلط از خشك و تر و قوى و ضعيف را گويند جمعآورى نموده و اضغاث كه جمع آنست از آن خوابها تحويل ما ميدهد و گاهى صريحا ميگفتند العياذ باللّه كذّاب است و افترا بخدا ميبندد و گاهى ميگفتند شاعر است و خيال بافى ميكند و نميدانستند چه بگويند و چگونه اعجاز قرآن را منكر شوند در خاتمه امر ناچار شدند كه بگويند ما اين معجزهاى را كه تو آوردى قبول نداريم اگر ميخواهى ما ايمان بياوريم بايد مانند ناقه صالح يا عصاى موسى يا احياء موتى خارق عادتى بدلخواه ما بياورى.
جلد 3 صفحه 540
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما يَأتِيهِم مِن ذِكرٍ مِن رَبِّهِم مُحدَثٍ إِلاَّ استَمَعُوهُ وَ هُم يَلعَبُونَ «2»
نميآيد آنها را از ذكر از پروردگار آنها تازه بتازه مگر آنكه استماع ميكنند نه براي ياد آوري و پند و اندرز بلكه ملعبه و استهزاء ميكنند.
(ما يَأتِيهِم) ما نافيه است.
(مِن ذِكرٍ) براي تذكّر و پند و تنبّه و به خود آمدن.
(مِن رَبِّهِم) آيات شريفه قرآن و مواعظ الهي و فرمايشات نبي اكرم و
جلد 13 - صفحه 135
ائمه هدي و دعاة دين.
(مُحدَثٍ) يكي بعد از ديگري از سور قرآني و آيات شريفه آن در ظرف بيست و دو سال، و مواعظي از حضرت رسالت، و ائمه اطهار، و علماء اعلام، و وعاظ محترم ميآيند و مينشينند و استماع ميكنند لكن خردلي در قلوب آنها اثر نميكند.
زيرا قلب که سياه شد ديگر نور ايمان در آن تابش ندارد بلكه مزيد بر كفر و فسق آنها ميشود چنانچه ميفرمايد:
«وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُم زادَتهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتهُم إِيماناً وَ هُم يَستَبشِرُونَ. وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجساً إِلَي رِجسِهِم وَ ماتُوا وَ هُم كافِرُونَ» توبه آيه 125.
(إِلَّا استَمَعُوهُ وَ هُم يَلعَبُونَ): سخريّه و استهزاء ميكنند و ملعبه خود قرار ميدهند.
تنبيه: مشاهده كنيد بسياري از جامعه امروز که با احكام الهيّه و فرايض دينيّه چه ميكنند. و علماء دين را و اهل ايمان را مسخره ميكنند و استهزاء ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- این آیه یکی از نشانههای اعراض و روی گردانی آنها را به این صورت بیان میکند، میفرماید: «هیچ یاد آوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها نمیآید، مگر آنکه با بازی (و شوخی) به آن گوش میدهند»! (ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).
در حالی که اگر حتی یک بار به صورت جدّی با آن بر خورد کنند چه بسا مسیر زندگانی آنها در همان لحظه تغییر پیدا میکند.
ج3، ص155
نکات آیه
۱- مشرکان، نزول وحى و پیام جدید پروردگار (قرآن) را، سرسرى گرفته و بازى گرانه به آن گوش مى سپارند. (ما یأتیهم من ذکر من ربّهم ... و هم یلعبون ) بیشتر مفسران برآنند که مقصود از «ذکر» هر نوع وحى و یا خصوص قرآن کریم است و جمله «و هم یلعبون» حال براى فاعل «استمعوه» مى باشد; یعنى، آنان در حالى که به لعب و بازى مشغول اند به آیات الهى گوش مى دهند و به طور جدى و شایسته آن را استماع نمى کنند.
۲- برخورد ناشایست و بازى گرانه مشرکان با آیات الهى، نشانگر اوج غفلت و بى خبرى آنان است. (و هم فى غفلة معرضون . مایأتیهم من ذکر من ربّهم ) جمله «مایأتیهم من ذکر...» یا بیان براى جمله پیشین است و یا در حکم تعلیل براى آن. در هر صورت بیانگر چگونگى و چرایى غفلت و بى خبرى عمیق مشرکان است.
۳- وحى الهى (قرآن و...)، در راستاى غفلت زدایى و احیاى فطرت خفته انسان و یادآورى دانستنى هاى فراموش شده او است. (و هم فى غفلة معرضون . ما یأتیهم من ذکر من ربّهم ) «ذکر» از نظر معنا مانند «حفظ» است، با این تفاوت که «حفظ شىء» به اعتبار احراز و به دست آوردن آن و «ذکر شىء» به اعتبار استحضار و یادآوردن آن است (مفردات راغب). بنابراین توصیف قرآن و وحى الهى به «ذکر» به این اعتبار است که قرآن، یادآور دانستنى هاى فراموش شده آدمى و بیدارگر فطرتِ انسانِ غافل است.
۴- وحى الهى، یادآورى به مردمان و نجات آنان از غفلت و بى خبرى، مقتضاى ربوبیت خداوند است. (ما یأتیهم من ذکر من ربّهم )
۵- قرآن، حاوى تعالیمى نو و جدید در مقایسه با دیگر کتاب هاى آسمانى است. (ما یأتیهم من ذکر من ربّهم محدث) «محدث» به معناى چیز جدید و نو است و در آیه شریفه، صفت براى «ذکر» مى باشد. توصیف قرآن به جدید و نو بودن، مى تواند به اعتبار نزول آیات جدید باشد هم چنین مى تواند به اعتبار جدید بودن مجموعه آیات قرآن و تعالیم آن در مقایسه با دیگر کتاب هاى آسمانى باشد. برداشت یاد شده براساس فرض دوم است.
۶- مشرکان در عصر بعثت، مردمى سنت گرا و کهنه پرست بودند. (ما یأتیهم من ذکر من ربّهم محدث) مخالفت مشرکان با پیام هاى جدید الهى، نشانگر سنت پرستى و کهنه گرایى آنان است.
۷- لزوم نگرش عقلانى و جدى در وحى الهى و کتاب هاى آسمانى (ما یأتیهم من ذکر ... هم یلعبون )
۸- زندگى بدون ایمان به وحى و معاد، بازیچه و بى هدف است. (ما یأتیهم من ذکر ... و هم یلعبون ) برداشت یاد شده مبتنى براین احتمال است که «یلعبون» ناظر به زندگى طبیعى و روز مرّه مشرکان باشد; یعنى، آنان به وقت نزول وحى به همان زندگى بى هدف و بازیچه مشغولند. بنابراین کسانى که مبدأ و معاد را انکار کنند (مانند مشرکان) به لعب و بازیچه در زندگى گرفتار مى شوند.
۹- غفلت از قیامت، زمینه ساز بى اعتنایى به وحى و بازیچه قراردادن دین است. (و هم فى غفلة معرضون . ما یأتیهم ... و هم یلعبون )
۱۰- سرگرمى انسان به دنیا، عامل بى توجهى به وحى و دین الهى (ما یأتیهم من ذکر ... و هم یلعبون ) جمله «و هم یلعبون» حال براى ضمیر فاعلى «استمعوه» و بیانگر وضعیت مشرکان و مردم حق گریز است. این وضعیت مى تواند در حق گریزى و بى اعتنایى به پیام هاى الهى مؤثر باشد. گفتنى است جمله «لاهیة قلوبهم» در صدر آیه بعد - که حال براى مبتدا در جمله «و هم یلعبون» است - همین برداشت را تأیید مى کند.
روایات و احادیث
۱۱- «عن الرضا(ع) قال: التوراة و الإنجیل والزبور والفرقان و کلّ کتاب انزل کان کلام اللّه تعالى أنزله للعالمین نوراً و هدًى و هى کلّها محدثة و هى غیر اللّه... قال: «ما یأتیهم من ذکر من ربّهم محدث إلاّ استمعوه و هم یلعبون» و اللّه أحدث الکتب کلّها الذى أنزلها; از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: تورات و انجیل و زبور و قرآن و هر کتابى که نازل شده، کلام خداى تعالى است که آن را براى روشن گرى و هدایتِ جهانیان نازل کرده است و تمامى این کتاب ها حادث و غیر خدا است ... خداوند فرمود: «مایأتیهم من ذکر من ربّهم محدث إلاّ استمعوه و هم یلعبون». و خدا همه کتاب هایى را که نازل فرموده ایجاد کرده است».[۱]
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: بازى با آیات خدا ۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۶
- ایمان: آثار ایمان به معاد ۸; آثار ایمان به وحى ۸
- جامعه: آسیب شناسى دینى ۱۰
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۴
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۰
- دین: زمینه بازى با دین ۹
- زندگى: زندگى ارزشمند ۸; عوامل پوچى زندگى ۸
- غفلت: آثار غفلت از قیامت ۹; عوامل غفلت از دین ۱۰; عوامل غفلت از وحى ۱۰
- فطرت: عوامل تنبه فطرت ۳
- قرآن: بازى با قرآن ۱; بى اعتنایى به قرآن ۱; غفلت زدایى قرآن ۳; فلسفه نزول قرآن ۳; نوآورى قرآن ۵; ویژگیهاى تعالیم قرآن ۵; هدایتگرى قرآن ۳
- کتب آسمانى: اهمیت تعقل در کتب آسمانى ۷; حدوث کتب آسمانى ۱۱
- مشرکان: تحجر مشرکان صدراسلام ۶; روش برخورد مشرکان ۲; سنت گرایى مشرکان صدراسلام ۶; مشرکان و آیات خدا ۲; مشرکان و قرآن ۱; نشانه هاى غفلت مشرکان ۲
- وحى: اهمیت تعقل در وحى ۷; زمینه اعراض از وحى ۹; فلسفه وحى ۳; منشأ نزول وحى ۴
- هدایت: منشأ هدایت ۴
منابع
- ↑ بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۳۴۴، ح ۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۱۲، ح ۶.