مريم ٤٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link50 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link50 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا «49»
چون ابراهيم از مشركان و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، ما اسحاق و (فرزندش) يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر قرار داديم.
----
«1». بقره، 256.
«2». تفسير الميزان.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 278
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49)
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ‌: پس آن هنگام كه دور شد ابراهيم از بت‌پرستان و متوجه ناحيه شام شد كه ارض مقدسه است و بگذاشت ايشان را. وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: و آنچه مى‌پرستيدند به غير از خدا. وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ‌: بخشيديم مر او را از ساره خاتون فرزندى اسحق نام، و نبيره‌اى از اسحق كه يعقوب نام داشت بدل كسانى كه از آنها مفارقت نمود از كفار و بت‌پرستان، تا به ايشان انس گيرد. وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا: و همه ايشان را قرار داديم پيغمبر و برگزيده با تقرب و رفعت. تخصيص اسحق و يعقوب به ذكر، به جهت آنست كه ايشان شجره انبياء بودند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)
قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)
ترجمه‌
و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌
وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا
اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌
اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار
اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار
گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌
گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌
و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌
پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر
و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌
----
جلد 3 صفحه 476
وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌
----
جلد 3 صفحه 477
روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود
----
جلد 3 صفحه 478
در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمَّا اعتَزَلَهُم‌ وَ ما يَعبُدُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ وَ يَعقُوب‌َ وَ كُلاًّ جَعَلنا نَبِيًّا (49)
‌پس‌ چون‌ ‌از‌ ‌آنها‌ اعتزال‌ نمود و ‌از‌ اصنام‌ ‌آنها‌ ‌ما باو عنايت‌ فرموديم‌ اسحق‌ و يعقوب‌ ‌را‌ و تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قرار داديم‌ نبي‌.
فَلَمَّا اعتَزَلَهُم‌ ‌از‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ بيرون‌ رفت‌ بطرف‌ بيت‌ المقدس‌. وَ ما يَعبُدُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ ‌از‌ بتهاي‌ ‌آنها‌ و آلهه ‌آنها‌ و توجه‌ بذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ خداوند
جلد 12 - صفحه 451
‌براي‌ آنكه‌ وحشت‌ تنهايي‌ باو اثر نگذارد.
وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ ‌که‌ ملائكه‌ نازل‌ شدند ‌بر‌ ابراهيم‌ و بشارت‌ دادند بعيالش‌ چنانچه‌ ميفرمايد:
وَ امرَأَتُه‌ُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت‌ فَبَشَّرناها بِإِسحاق‌َ وَ مِن‌ وَراءِ إِسحاق‌َ يَعقُوب‌َ هود آيه 71 «يعقوب‌» ‌که‌ فرزند اسحق‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ زمان‌ ابراهيم‌ بدنيا آمد ‌که‌ فرزند ابراهيم‌ ‌بود‌.
وَ كُلًّا جَعَلنا نَبِيًّا ‌يعني‌ ‌کل‌ واحد منهما ‌که‌ اسحق‌ و يعقوب‌ ‌باشد‌، و ممكن‌ ‌است‌ معني‌ ‌کل‌ واحد منهم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ابراهيم‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ ‌باشد‌.
«تنبيه‌» اختلاف‌ شد ‌بين‌ يهود و ‌بين‌ مسلمين‌ ‌که‌ خداوند ابتداء اسحق‌ ‌را‌ بابراهيم‌ داد ‌ يا ‌ اسمعيل‌ ‌را‌ و مسلمين‌ معتقد باين‌ هستند ‌که‌ ابتداء اسماعيل‌ ‌را‌ ‌از‌ هاجر باو عنايت‌ فرمود عيال‌ ابراهيم‌ ساره‌ حسد برد ‌که‌ ‌خود‌ عقيم‌ ‌بود‌، ‌گفت‌: ‌اينکه‌ بچه‌ ‌را‌ ‌با‌ مادرش‌ ببر جايي‌ ‌که‌ ‌من‌ مشاهده‌ نكنم‌ مأمور شد آورد ‌آنها‌ ‌را‌ بمكّه‌ معظمه‌ ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد دارد.
رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ ابراهيم‌ آيه 40 و اوست‌ ذبيح‌ اللّه‌ و اهل‌ كتاب‌ اسحق‌ ‌را‌ معتقدند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 49)- ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقی ماند، همواره منادی توحید بود، هر چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضدّ او قیام کردند، اما او سر انجام تنها نماند، پیروان فراوانی در تمام قرون و اعصار پیدا کرد بطوری که همه خدا پرستان جهان به وجودش افتخار می‌کنند.
قرآن در این زمینه می‌گوید: «هنگامی که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از اللّه می‌پرستیدند کناره گیری کرد، اسحاق و (بعد از اسحاق، فرزندش) یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگی قرار دادیم» (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا).
ج3، ص94
این موهبت بزرگ، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم (ع) در راه مبارزه با بتها و کناره گیری از آن آیین باطل از خود نشان داد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۳


ترجمه

هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم؛ و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم!

|و چون از آنها و از آنچه سواى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر نموديم
و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم.
و چون ابراهیم از آن قوم و بتانی که به جای خدا می‌پرستیدند دوری گزید ما هم (به لطف و رحمت خود) به او اسحاق و (فرزند او) یعقوب را عطا کردیم و به همه شرف نبوت بخشیدیم.
پس هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستیدند، کناره گرفت، اسحاق ویعقوب را به او بخشیدیم وهر یک را پیامبر قرار دادیم.
چون از آنها و آنچه جز خداى يكتا مى‌پرستيدند كناره گرفت، اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و همه را پيامبرى داديم،
و چون از ایشان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند، کناره گرفت، به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را پیامبر گرداندیم‌
پس چون از آنان و آنچه بجز خداى يكتا مى‌پرستيدند كناره گرفت به او اسحاق و يعقوب داديم و همه را پيامبر كرديم.
هنگامی که از آنان و از چیزهائی که بجز خدا می‌پرستیدند، کناره‌گیری کرد (و از میان ایشان هجرت نمود)، ما بدو اسحاق و (از اسحاق) یعقوب بخشیدیم، و هر یک از آنان را پیغمبر بزرگی کردیم.
پس هنگامی که از آنها و (از) آنچه به جای خدا می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبری برجسته گردانیدیم.
پس هنگامی که دوری گزید از ایشان و آنچه می‌پرستیدند جز خدا بخشیدیم بدو اسحق و یعقوب را و هر کدام را گردانیدیم پیمبری‌


مريم ٤٨ آیه ٤٩ مريم ٥٠
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَهَبْنا لَهُ إسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ»: اسحاق پسر ابراهیم بوده و یعقوب فرزند اسحاق و نوه ابراهیم است. این هم مژده دیگری به ابراهیم بود که پسرش اسحاق، دارای فرزند خواهد بود. «کُلاًّ»: هر یک از اسحاق و یعقوب. هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این واژه مفعول اوّل فعل (جَعَلْنَا) و بر آن مقدّم شده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا «49»

چون ابراهيم از مشركان و از آنچه به جاى خدا مى‌پرستيدند كناره گرفت، ما اسحاق و (فرزندش) يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر قرار داديم.


«1». بقره، 256.

«2». تفسير الميزان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 278

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49)

فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ‌: پس آن هنگام كه دور شد ابراهيم از بت‌پرستان و متوجه ناحيه شام شد كه ارض مقدسه است و بگذاشت ايشان را. وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: و آنچه مى‌پرستيدند به غير از خدا. وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ‌: بخشيديم مر او را از ساره خاتون فرزندى اسحق نام، و نبيره‌اى از اسحق كه يعقوب نام داشت بدل كسانى كه از آنها مفارقت نمود از كفار و بت‌پرستان، تا به ايشان انس گيرد. وَ كُلًّا جَعَلْنا نَبِيًّا: و همه ايشان را قرار داديم پيغمبر و برگزيده با تقرب و رفعت. تخصيص اسحق و يعقوب به ذكر، به جهت آنست كه ايشان شجره انبياء بودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)

ترجمه‌

و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌

وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا

اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌

اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار

اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار

گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌

گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌

و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌

پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر

و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.

تفسير

- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌


جلد 3 صفحه 476

وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌


جلد 3 صفحه 477

روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود


جلد 3 صفحه 478

در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمَّا اعتَزَلَهُم‌ وَ ما يَعبُدُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ وَ يَعقُوب‌َ وَ كُلاًّ جَعَلنا نَبِيًّا (49)

‌پس‌ چون‌ ‌از‌ ‌آنها‌ اعتزال‌ نمود و ‌از‌ اصنام‌ ‌آنها‌ ‌ما باو عنايت‌ فرموديم‌ اسحق‌ و يعقوب‌ ‌را‌ و تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قرار داديم‌ نبي‌.

فَلَمَّا اعتَزَلَهُم‌ ‌از‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ بيرون‌ رفت‌ بطرف‌ بيت‌ المقدس‌. وَ ما يَعبُدُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ ‌از‌ بتهاي‌ ‌آنها‌ و آلهه ‌آنها‌ و توجه‌ بذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ خداوند

جلد 12 - صفحه 451

‌براي‌ آنكه‌ وحشت‌ تنهايي‌ باو اثر نگذارد.

وَهَبنا لَه‌ُ إِسحاق‌َ ‌که‌ ملائكه‌ نازل‌ شدند ‌بر‌ ابراهيم‌ و بشارت‌ دادند بعيالش‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ امرَأَتُه‌ُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت‌ فَبَشَّرناها بِإِسحاق‌َ وَ مِن‌ وَراءِ إِسحاق‌َ يَعقُوب‌َ هود آيه 71 «يعقوب‌» ‌که‌ فرزند اسحق‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ زمان‌ ابراهيم‌ بدنيا آمد ‌که‌ فرزند ابراهيم‌ ‌بود‌.

وَ كُلًّا جَعَلنا نَبِيًّا ‌يعني‌ ‌کل‌ واحد منهما ‌که‌ اسحق‌ و يعقوب‌ ‌باشد‌، و ممكن‌ ‌است‌ معني‌ ‌کل‌ واحد منهم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ابراهيم‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ ‌باشد‌.

«تنبيه‌» اختلاف‌ شد ‌بين‌ يهود و ‌بين‌ مسلمين‌ ‌که‌ خداوند ابتداء اسحق‌ ‌را‌ بابراهيم‌ داد ‌ يا ‌ اسمعيل‌ ‌را‌ و مسلمين‌ معتقد باين‌ هستند ‌که‌ ابتداء اسماعيل‌ ‌را‌ ‌از‌ هاجر باو عنايت‌ فرمود عيال‌ ابراهيم‌ ساره‌ حسد برد ‌که‌ ‌خود‌ عقيم‌ ‌بود‌، ‌گفت‌: ‌اينکه‌ بچه‌ ‌را‌ ‌با‌ مادرش‌ ببر جايي‌ ‌که‌ ‌من‌ مشاهده‌ نكنم‌ مأمور شد آورد ‌آنها‌ ‌را‌ بمكّه‌ معظمه‌ ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد دارد.

رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ ابراهيم‌ آيه 40 و اوست‌ ذبيح‌ اللّه‌ و اهل‌ كتاب‌ اسحق‌ ‌را‌ معتقدند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 49)- ابراهیم به گفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقی ماند، همواره منادی توحید بود، هر چند تمام اجتماع فاسد آن روز بر ضدّ او قیام کردند، اما او سر انجام تنها نماند، پیروان فراوانی در تمام قرون و اعصار پیدا کرد بطوری که همه خدا پرستان جهان به وجودش افتخار می‌کنند.

قرآن در این زمینه می‌گوید: «هنگامی که ابراهیم از آن بت پرستان و از آنچه غیر از اللّه می‌پرستیدند کناره گیری کرد، اسحاق و (بعد از اسحاق، فرزندش) یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک از آنها را پیامبر بزرگی قرار دادیم» (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا).

ج3، ص94

این موهبت بزرگ، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم (ع) در راه مبارزه با بتها و کناره گیری از آن آیین باطل از خود نشان داد.

نکات آیه

۱- حضرت ابراهیم(ع) از محیط شرک و بت پرستى هجرت کرد و از بت پرستان و معبودهاى آنان کناره گیرى کرد. (فلمّا أعتزلهم و مایعبدون من دون اللّه وهبنا له إسحق و یعقوب)

۲- آزر و مردم شهر و دیار او، پرستشگر بت ها و اشیایى جز خداوند (فلمّا أعتزلهم و مایعبدون من دون اللّه)

۳- اعطاى اسحاق و یعقوب به حضرت ابراهیم(ع)، موهبتى الهى و پاداش هجرت او بود. (فلمّا أعتزلهم و مایعبدون من دون اللّه وهبنا له إسحق و یعقوب) حرف «لمّا» بیانگر ترتب جزا(وهبنا ...) بر شرط (اعتزلهم ...) مى باشد و دلالت مى کند که وجود جزا، به خاطر وجود شرط بوده است.

۴- هجرت و ترک سرزمین شرک و بت پرستى، زمینه ساز بهرهورى از پاداش ها و موهبت هاى الهى است. (فلمّا أعتزلهم و مایعبدون من دون اللّه وهبنا له)

۵- اسحاق و یعقوب(ع)، فرزندان ابراهیم و از پیامبران الهى بودند. (وهبنا له إسحق و یعقوب و کلاًّ جعلنا نبیًّا) اسحاق(ع)، فرزند ابراهیم(ع) بود، ولى یعقوب(ع) به دلیل آیه بیست و هفتم سوره هود (و من وراء إسحاق یعقوب) فرزند اسحاق و نوه ابراهیم(ع) بوده است.

۶- تولد یعقوب در زمان حیات حضرت ابراهیم(ع) بوده است. (وهبنا له إسحق و یعقوب) بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى است که دریافت کننده در قید حیات باشد. با توجه به این که یعقوب نیز در این آیه موهبت به ابراهیم(ع) دانسته شده، چنین برمى آید که او نیز در زمان حیات ابراهیم متولد شده باشد.

۷- نبوت، مقامى انتصابى از ناحیه خداوند (و کلاًّ جعلنا نبیًّا)

۸- فرزند صالح، موهبتى الهى است. (وهبنا له إسحق و یعقوب)

۹- صلاحیت هاى پدر، داراى نقشى بسزا، در صلاحیت و کمال فرزند است. (فلمّاأعتزلهم ... وهبنا له إسحق و یعقوب و کلاًّ جعلنا نبیًّا)

موضوعات مرتبط

  • آزر: بت پرستى آزر ۲
  • ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) هنگام ولادت یعقوب(ع) ۶; اعطاى اسحاق(ع) به ابراهیم(ع) ۳; اعطاى یعقوب(ع) به ابراهیم(ع) ۳; پاداش ابراهیم(ع) ۳; تبرى ابراهیم(ع) ۱; فرزندان ابراهیم(ع) ۵; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۶; هجرت ابراهیم(ع) ۱، ۳
  • اسحاق(ع): مقامات اسحاق(ع) ۵; نبوت اسحاق(ع) ۵
  • انبیا: تاریخ انبیا ۶
  • بت پرستى: بت پرستى در دوران ابراهیم(ع) ۲; تاریخ بت پرستى ۲
  • پدر: نقش پدر ۹
  • تبرى: تبرى از بت پرستان ۱; تبرى از بت پرستى ۱; تبرى از شرک ۱;تبرى از مشرکان ۱
  • تکامل: عوامل تکامل ۹
  • خدا: نعمتهاى خدا ۸
  • شرک: پاداش اعراض از شرک ۳
  • عطایاى خدا: مشمولانعطایاى خدا ۳
  • نبوت: مقام نبوت ۷; منشأ نبوت ۷
  • نعمت: زمینه نعمت ۴; نعمت فرزند صالح ۸
  • هجرت: آثار هجرت ۴; هجرت از جامعه مشرک ۱
  • یعقوب(ع): تاریخ ولادت یعقوب(ع) ۶; قصه یعقوب(ع) ۶; مقامات یعقوب(ع) ۵; نبوت یعقوب(ع) ۵

منابع