يوسف ١٠٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link258 | آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link258 | آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link259 | اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link259 | اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۲#link267 | چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۲#link267 | چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۵۲#link65 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۵۲#link65 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ «106»
وبيشترشان به خداوند ايمان نمى‌آورند، جز اينكه (با او چيزى را) شريك مى‌گيرند. (و ايمانشان خالص نيست)
----
«1». تفسير الميزان.
«2». سفرنامه حج آيةاللَّه صافى.
جلد 4 - صفحه 299
===نکته ها===
امام رضا عليه السلام فرمودند: شرك در اين آيه به معناى كفر و بت‌پرستى نيست، بلكه مراد توجّه به غير خداوند است. «1»
از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، مخفى‌تر است. «2»
امام باقر عليه السلام نيز فرمودند: مردم در عبادت موحد هستند، ولى در اطاعت از غير خدا گرفتار شرك مى‌شوند. «3»
ودر روايات ديگرى مى‌خوانيم كه مراد از شرك در اين آيه، شرك نعمت است. مثل اينكه انسان بگويد فلانى كار مرا سرو سامان داد، اگر فلانى نبود نابود شده بودم و امثال آن. «4»
===پیام ها===
1- ايمان، مراتبى دارد و ايمان خالص كه هيچ گونه شركى در آن نباشد كم است.
وَ ما يُؤْمِنُ‌ ... إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌
تفسير نور(10جلدى)    ج‌4    299     نشانه‌هاى مؤمن مخلص ..... ص : 299
نشانه‌هاى مؤمن مخلص‌
1. در انفاق: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» «5» از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد.
2. در عبادت: «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «6» جز خداوند كسى را بندگى نمى‌كند.
3. در تبليغ: «إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» «7» به غير خداوند از كسى پاداش نمى‌خواهد.
4. در ازدواج: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» «8» از فقر نمى‌هراسد و با توكل به وعده خدا ازدواج مى‌كند.
5. در برخورد با مردم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» «9» جز رضاى او همه چيز را كنار مى‌گذارد.
----
«1». تفسير نمونه.
«2». سفينةالبحار، ج 1، ص 697.
«3». كافى، ج 2، ص 292.
«4». تفسير نمونه.
«5». انسان، 9.
«6». كهف، 110.
«7». هود، 29.
«8». نور، 32.
«9». انعام، 91.
جلد 4 - صفحه 300
6. در جنگ وبرخورد با دشمن: «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» «1» از كسى به جز خداوند نمى‌هراسد.
7. در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «2» هيچ كس را به اندازه خداوند دوست نمى‌دارد.
8. در تجارت وكسب وكار: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» «3» از ياد خداوند غافل نمى‌شود.
نشانه‌هاى مؤمن مشرك‌
1. عزّت را از ديگران آرزو مى‌كند: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» «4»
2. در عمل: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» «5» كار شايسته را با ناشايست مى‌آميزد.
3. در برخورد باديگران: «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» «6» دچار تعصّبات حزبى و گروهى مى‌شود.
4. در عبادت: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ» «7» بى‌توجّهى و رياكارى مى‌كند.
5. در جنگ و نبرد: «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ» «8» از مردم مى‌ترسد.
6. در تجارت وامور دنيوى: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» «9» افزون‌طلبى، او را سرگرم مى‌كند.
7. در انتخاب دين و دنيا: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» «10» دنيا را مى‌گيرند و پيامبر را تنها مى‌گذارند.
----
«1». احزاب، 39.
«2». بقره، 165.
«3». نور، 37.
«4». نساء، 139.
«5». توبه، 102.
«6». مؤمنون، 53.
«7». ماعون، 5- 6.
«8». نساء، 77.
«9». تكاثر، 1.
«10». جمعه، 11.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 301
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106)
لذا خداوند سبحان بر سبيل ابهام بيان فرمود:
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ‌: و ايمان نمى‌آورند بيشتر مردمان به وحدانيت و صفات سبحانى. إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌: مگر كه شكر آورندگانند به عبادت و پرستش غير او.
مفسرين را در معنى اين آيه اقوالى است:
1- تفسير برهان على بن ابراهيم قمى به اسناد خود روايت نموده‌ «1» و زراره از حضرت ابى جعفر عليه السلام قال عليه السلام: شرك طاعة و ليس بشرك عبادة فى المعاصى الّتى يرتكبون فهى شرك طاعة اطاعوا فيها الشّيطان فاشركوا فى اللّه فى طاعة غيره و ليس باشراك عبادة ان يعبدوا غيره. فرمود: شرك در عبادت نيست، بلكه مراد شرك طاعت است در معاصى كه مرتكب شوند و اطاعت شيطان كنند در آن، پس شرك ورزيدند به خداوند متعال در اطاعت و پيروى غير، يعنى شيطان، و شرك در عبادت نباشد به اين معنى كه غير خدا را عبادت كرده باشند.
2- قول ابن عباس مراد مشركين قريشند، اقرار داشتند به اينكه خداوند سبحان خالق و رازق و محيى و مميت آنهاست، با اين حال اصنام را عبادت‌
----
«1» تفسير برهان ج 2 ص 274، و تفسير قمى ج 1 ص 358.
جلد 6 - صفحه 309
مى‌كردند. «1» 3- مراد اهل كتابند، ايمان به خدا و روز قيامت آوردند، پس مشرك شدند به انكار قرآن و انكار نبوت پيغمبر ما حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و روايت دارم بن قبيضه از حضرت رضا عليه السّلام بدين مضمون وارد شده. «2» 4- مراد منافقين هستند كه اظهار ايمان نموده لكن در باطن مشركند.
5- تفسير برهان- مالك بن عطيه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده در معنى اين آيه، فرمود: او مردى است كه گويد: اگر فلانى نبود من هلاك مى‌شدم، و اگر فلانى نبود چنين مى‌رسيد به من، يا هر آينه مى‌مرد عيال من. آيا نمى‌بينى بدرستى كه اين شخص براى خدا شريكى در ملك و سلطنت سبحانى قرار داده كه روزى دهد او را و دفع نمايد از او بلا را. راوى گويد:
عرض كردم مى‌گويد اگر خداى تعالى منت نمى‌نهاد بر من به سبب فلان كس هر آينه هلاك مى‌شدم. حضرت فرمود: بلى، بأسى نيست به اين قول. «3» 6- مراد شرك در نعم است.
7- مراد شركى است كه به حد كفر نرسد و به اين دو قول هم روايت وارد شده.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)
ترجمه‌
و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان‌
و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان‌
و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان‌
و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان‌
آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرنده‌اى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند..
تفسير
خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست‌
----
جلد 3 صفحه 181
آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مى‌پذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مى‌آورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مى‌پندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمى‌يافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان‌
----
جلد 3 صفحه 182
چاره‌اى نمايند ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ كَأَيِّن‌ مِن‌ آيَةٍ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ يَمُرُّون‌َ عَلَيها وَ هُم‌ عَنها مُعرِضُون‌َ (105) وَ ما يُؤمِن‌ُ أَكثَرُهُم‌ بِاللّه‌ِ إِلاّ وَ هُم‌ مُشرِكُون‌َ (106)
و چه‌ بسيار ‌از‌ آيات‌ الهيه‌ چه‌ آيات‌ سمائي‌ و چه‌ آيات‌ ارضي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار ميگذرد و مشاهده‌ ميكنند و لكن‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌ غافل‌ هستند و توجه‌ نميكنند و ‌بر‌ ‌آنها‌ تأثير نميگذارد.
وَ كَأَيِّن‌ مِن‌ آيَةٍ آية دليل‌ و برهان‌ ‌بر‌ وجود حق‌ و وحدانيته‌ و قدرته‌ و حكمته‌ و سائر صفات‌ ‌او‌ ‌است‌ و تمام‌ مخلوقات‌ حق‌ ‌از‌ عوالم‌ علوي‌ و سفلي‌ دليل‌ ‌است‌
(و ‌في‌ ‌کل‌ شيئي‌ ‌له‌ آية ||  تدل‌ّ ‌علي‌ انه‌ واحد)
‌في‌ السموات‌ ‌از‌ خلقت‌ كرات‌ جوّيه‌ كره‌ شمس‌ و منظومه‌هاي‌ شمسية و كواكب‌ علويه‌ و نظم‌ ‌در‌ حركت‌ ‌هر‌ يك‌ ‌که‌ دقيقه‌ تخلف‌ نميكند ‌در‌ سرعت‌ و بطاء و آثار مترتبه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و نزول‌ باران‌ و برف‌ و تشكيل‌ فصول‌ اربعه‌ و شب‌ و روز و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آنچه‌ مشاهده‌ ميشود ‌که‌ ‌هر‌ يك‌ دليل‌ بارزي‌ ‌است‌.
و الارض‌ ‌از‌ بحار و انهار و جبال‌ و معادن‌ مستخرجه‌ ‌از‌ ‌آن‌ و نباتات‌ و حيوانات‌ برّي‌ و بحري‌ ‌از‌ طيور و انعام‌ و سباع‌ و وحوش‌ و هوام‌ و انسان‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ يك‌ چه‌ اندازه‌ آثار قدرت‌ و علم‌ و حكمت‌ وجود دارد
برگ‌ درختان‌ سبز ‌در‌ نظر هوشيار ||  ‌هر‌ ورقش‌ دفتريست‌ معرفت‌ كردگار
يَمُرُّون‌َ عَلَيها ‌که‌ برخورد ميكنند بآنها بالاخص‌ حالات‌ مختلفه‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌خود‌ مشاهده‌ ميكنند ‌از‌ غنا و فقر، صحت‌ و مرض‌، عزت‌ و ذلت‌، حيات‌ و موت‌ نعمت‌ و بلاء ‌که‌ تمام‌ دليل‌ ‌است‌ ‌که‌ مدبر خداوند ‌است‌. چه‌ بسيار ‌بر‌ امري‌ تصميم‌ قطعي‌ گرفته‌ ميشود و تمام‌ اسبابش‌ ‌را‌ فراهم‌ ميكند و بنتيجه‌ نميرسد و تمام‌ اينها امور حسبيه‌ مشهود ‌کل‌ ‌است‌. و اما امور ‌غير‌ محسوس‌ ‌از‌ عوالم‌ مجردات‌
جلد 11 - صفحه 289
و ‌ما وراي‌ طبيعت‌ و ملائكه‌ و جن‌ّ و ‌غير‌ اينها ‌الي‌ ‌ما شاء اللّه‌.
وَ هُم‌ عَنها مُعرِضُون‌َ مرجع‌ ضمير ‌هم‌ تمام‌ مشركين‌ چه‌ شرك‌ عبادتي‌ ‌ يا ‌ افعالي‌ ‌باشد‌ و تمام‌ كفار چه‌ كفار جحودي‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ انكاري‌ بلكه‌ ‌حتي‌ بسياري‌ ‌از‌ طبقات‌ مسلمين‌ ‌که‌ توجه‌ بخدا ندارند و تمام‌ نظر باسباب‌ ظاهري‌ و مسلك‌ قاروني‌ دارند ‌که‌ قال‌َ إِنَّما أُوتِيتُه‌ُ عَلي‌ عِلم‌ٍ عِندِي‌ قصص‌ ‌آيه‌ 78، و اعراض‌ پشت‌ كردن‌ و نديده‌ گرفتن‌ ‌است‌ كانّه‌ هيچ‌ يك‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌را‌ مستند بخدا نميدانند ‌ يا ‌ مستند بطبيعت‌ ‌ يا ‌ ببخت‌ و پيش‌ آمد ‌ يا ‌ خشم‌ طبيعت‌ ميشمارند.
وَ ما يُؤمِن‌ُ أَكثَرُهُم‌ بِاللّه‌ِ إِلّا وَ هُم‌ مُشرِكُون‌َ اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ مراد ‌از‌ مشركين‌ شرك‌ طاعت‌ ‌است‌ نه‌ شرك‌ عبادت‌ لكن‌ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ ميكند منافي‌ ‌با‌ عموم‌ ندارد بلي‌ البته‌ شرك‌ ذاتي‌ و صفاتي‌ مناسبت‌ ‌با‌ ‌آيه‌ ندارد و لكن‌ شرك‌ افعالي‌ و عبادتي‌ ‌را‌ يقينا شامل‌ ‌است‌ بقرينه‌ وَ ما يُؤمِن‌ُ أَكثَرُهُم‌ بِاللّه‌ِ ‌که‌ ‌ يا ‌ مستند بطبيعت‌ ‌ يا ‌ باسباب‌ و وسائط ميدانند ‌ يا ‌ مستند بآلهه‌ ‌خود‌ ‌از‌ اصنام‌ و شمس‌ و ‌غير‌ اينها مي‌پندارند و اخبار مذكوره‌ شرك‌ طاعت‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميفرمايد شامل‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ اقسام‌ شرك‌ خارج‌ ‌است‌ زيرا اطاعت‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ بامر الهي‌ ‌باشد‌ عين‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ مثل‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ و اولي‌ الامر و اطاعت‌ والدين‌ و اطاعت‌ زوج‌ و امثال‌ اينها و اما ‌اگر‌ مورد نهي‌ الهي‌ ‌باشد‌ مثل‌ اطاعت‌ شيطان‌، هواي‌ نفس‌، ارباب‌ ضلال‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ نوع‌ شرك‌ عبادتي‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد أَ لَم‌ أَعهَد إِلَيكُم‌ يا بَنِي‌ آدَم‌َ أَن‌ لا تَعبُدُوا الشَّيطان‌َ يس‌ ‌آيه‌ 60، و نيز ميفرمايد أَ فَرَأَيت‌َ مَن‌ِ اتَّخَذَ إِلهَه‌ُ هَواه‌ُ جاثيه‌ ‌آيه‌ 22، ‌که‌ هواي‌ نفس‌ ‌را‌ اطاعت‌ ميكند كانّه‌ اله‌ ‌خود‌ مي‌پندارد و اطاعت‌ شيطان‌ ميكند كانه‌ عبادت‌ ‌او‌ ‌را‌ ميكند.
إِلّا وَ هُم‌ مُشرِكُون‌َ ‌بر‌ تمام‌ اينها شرك‌ بمعني‌ اعم‌ صادق‌ ‌است‌ و اللّه‌ العالم‌ و رسوله‌ و اوصيائه‌.
290
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 106)- در این آیه اضافه می‌کند: «و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند» و ایمانشان خالص نیست، بلکه آمیخته با شرک است» (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ).
ج2، ص455
ممکن است خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصی هستند، ولی رگه‌های شرک در افکار و کردارشان غالبا وجود دارد و لذا در روایتی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «شرک در اعمال انسان مخفی‌تر است از حرکت مورچه».
یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا، معبودی به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش برای خدا، اعمالش برای خدا، و هر کارش برای او انجام پذیرد، قانونی جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹


ترجمه

و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!

و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند جز اين كه همچنان مشركند
و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى‌گيرند.
و اکثر خلق به خدا ایمان نمی‌آورند مگر آنکه مشرک باشند (و جز خدا امور دیگر را نیز مؤثر در انتظام عالم دانند).
و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار می دهند.
و بيشترشان به خدا ايمان نياورند بلكه همچنان مشركند.
و بیشترینه ایشان [ظاهرا] به خداوند ایمان نمی‌آورند مگر آنکه [باطنا، به نوعی‌] مشرکند
و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند مگر اينكه [در همان حال‌] مشركند- يعنى به حقيقت توحيد نرسيده‌اند-.
و اکثر آنان که مدّعی ایمان به خدا هستند، مشرک می‌باشند.
و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند مگر آنکه هم‌چنان مشرکانند.
و ایمان نیارند بیشتر ایشان به خدا مگر آنکه ایشانند شرک‌ورزندگان‌


يوسف ١٠٥ آیه ١٠٦ يوسف ١٠٧
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ مَا یُؤْمِنُ ...»: بیشتر آنان از لحاظ گفتار مؤمن، ولی با توجّه به کردار مشرک می‌باشند. چرا که با وجود ایمان به یگانگی خدا، پسر و دختر به خدا نسبت می‌دهند، و صفات خاصّ یزدان را برای انبیاء و اولیاء و صلحاء قائل می‌شوند. مثلاً آنان را آگاه بر گذشته و حال و آینده و آنچه بوده است و خواهد بود می‌دانند و ایشان را فریادرس در اینجا و آنجا و همه‌جا می‌شمارند. مزار برخیها را همچون کعبه طواف می‌کنند و نذرها و قربانیها برای بعضی اشخاص و امکنه روا می‌دارند (نگا: توبه / و ، نحل / ، زمر / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ «106»

وبيشترشان به خداوند ايمان نمى‌آورند، جز اينكه (با او چيزى را) شريك مى‌گيرند. (و ايمانشان خالص نيست)


«1». تفسير الميزان.

«2». سفرنامه حج آيةاللَّه صافى.

جلد 4 - صفحه 299

نکته ها

امام رضا عليه السلام فرمودند: شرك در اين آيه به معناى كفر و بت‌پرستى نيست، بلكه مراد توجّه به غير خداوند است. «1»

از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، مخفى‌تر است. «2»

امام باقر عليه السلام نيز فرمودند: مردم در عبادت موحد هستند، ولى در اطاعت از غير خدا گرفتار شرك مى‌شوند. «3»

ودر روايات ديگرى مى‌خوانيم كه مراد از شرك در اين آيه، شرك نعمت است. مثل اينكه انسان بگويد فلانى كار مرا سرو سامان داد، اگر فلانى نبود نابود شده بودم و امثال آن. «4»

پیام ها

1- ايمان، مراتبى دارد و ايمان خالص كه هيچ گونه شركى در آن نباشد كم است.

وَ ما يُؤْمِنُ‌ ... إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌

تفسير نور(10جلدى)    ج‌4    299     نشانه‌هاى مؤمن مخلص ..... ص : 299

نشانه‌هاى مؤمن مخلص‌

1. در انفاق: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» «5» از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد.

2. در عبادت: «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «6» جز خداوند كسى را بندگى نمى‌كند.

3. در تبليغ: «إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» «7» به غير خداوند از كسى پاداش نمى‌خواهد.

4. در ازدواج: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» «8» از فقر نمى‌هراسد و با توكل به وعده خدا ازدواج مى‌كند.

5. در برخورد با مردم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» «9» جز رضاى او همه چيز را كنار مى‌گذارد.


«1». تفسير نمونه.

«2». سفينةالبحار، ج 1، ص 697.

«3». كافى، ج 2، ص 292.

«4». تفسير نمونه.

«5». انسان، 9.

«6». كهف، 110.

«7». هود، 29.

«8». نور، 32.

«9». انعام، 91.

جلد 4 - صفحه 300

6. در جنگ وبرخورد با دشمن: «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» «1» از كسى به جز خداوند نمى‌هراسد.

7. در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «2» هيچ كس را به اندازه خداوند دوست نمى‌دارد.

8. در تجارت وكسب وكار: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» «3» از ياد خداوند غافل نمى‌شود.

نشانه‌هاى مؤمن مشرك‌

1. عزّت را از ديگران آرزو مى‌كند: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» «4»

2. در عمل: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» «5» كار شايسته را با ناشايست مى‌آميزد.

3. در برخورد باديگران: «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» «6» دچار تعصّبات حزبى و گروهى مى‌شود.

4. در عبادت: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ» «7» بى‌توجّهى و رياكارى مى‌كند.

5. در جنگ و نبرد: «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ» «8» از مردم مى‌ترسد.

6. در تجارت وامور دنيوى: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» «9» افزون‌طلبى، او را سرگرم مى‌كند.

7. در انتخاب دين و دنيا: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» «10» دنيا را مى‌گيرند و پيامبر را تنها مى‌گذارند.


«1». احزاب، 39.

«2». بقره، 165.

«3». نور، 37.

«4». نساء، 139.

«5». توبه، 102.

«6». مؤمنون، 53.

«7». ماعون، 5- 6.

«8». نساء، 77.

«9». تكاثر، 1.

«10». جمعه، 11.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 301

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106)

لذا خداوند سبحان بر سبيل ابهام بيان فرمود:

وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ‌: و ايمان نمى‌آورند بيشتر مردمان به وحدانيت و صفات سبحانى. إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌: مگر كه شكر آورندگانند به عبادت و پرستش غير او.

مفسرين را در معنى اين آيه اقوالى است:

1- تفسير برهان على بن ابراهيم قمى به اسناد خود روايت نموده‌ «1» و زراره از حضرت ابى جعفر عليه السلام قال عليه السلام: شرك طاعة و ليس بشرك عبادة فى المعاصى الّتى يرتكبون فهى شرك طاعة اطاعوا فيها الشّيطان فاشركوا فى اللّه فى طاعة غيره و ليس باشراك عبادة ان يعبدوا غيره. فرمود: شرك در عبادت نيست، بلكه مراد شرك طاعت است در معاصى كه مرتكب شوند و اطاعت شيطان كنند در آن، پس شرك ورزيدند به خداوند متعال در اطاعت و پيروى غير، يعنى شيطان، و شرك در عبادت نباشد به اين معنى كه غير خدا را عبادت كرده باشند.

2- قول ابن عباس مراد مشركين قريشند، اقرار داشتند به اينكه خداوند سبحان خالق و رازق و محيى و مميت آنهاست، با اين حال اصنام را عبادت‌


«1» تفسير برهان ج 2 ص 274، و تفسير قمى ج 1 ص 358.

جلد 6 - صفحه 309

مى‌كردند. «1» 3- مراد اهل كتابند، ايمان به خدا و روز قيامت آوردند، پس مشرك شدند به انكار قرآن و انكار نبوت پيغمبر ما حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و روايت دارم بن قبيضه از حضرت رضا عليه السّلام بدين مضمون وارد شده. «2» 4- مراد منافقين هستند كه اظهار ايمان نموده لكن در باطن مشركند.

5- تفسير برهان- مالك بن عطيه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده در معنى اين آيه، فرمود: او مردى است كه گويد: اگر فلانى نبود من هلاك مى‌شدم، و اگر فلانى نبود چنين مى‌رسيد به من، يا هر آينه مى‌مرد عيال من. آيا نمى‌بينى بدرستى كه اين شخص براى خدا شريكى در ملك و سلطنت سبحانى قرار داده كه روزى دهد او را و دفع نمايد از او بلا را. راوى گويد:

عرض كردم مى‌گويد اگر خداى تعالى منت نمى‌نهاد بر من به سبب فلان كس هر آينه هلاك مى‌شدم. حضرت فرمود: بلى، بأسى نيست به اين قول. «3» 6- مراد شرك در نعم است.

7- مراد شركى است كه به حد كفر نرسد و به اين دو قول هم روايت وارد شده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)

ترجمه‌

و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان‌

و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان‌

و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان‌

و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان‌

آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرنده‌اى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند..

تفسير

خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست‌


جلد 3 صفحه 181

آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مى‌پذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مى‌آورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مى‌پندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمى‌يافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان‌


جلد 3 صفحه 182

چاره‌اى نمايند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ كَأَيِّن‌ مِن‌ آيَةٍ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ يَمُرُّون‌َ عَلَيها وَ هُم‌ عَنها مُعرِضُون‌َ (105) وَ ما يُؤمِن‌ُ أَكثَرُهُم‌ بِاللّه‌ِ إِلاّ وَ هُم‌ مُشرِكُون‌َ (106)

و چه‌ بسيار ‌از‌ آيات‌ الهيه‌ چه‌ آيات‌ سمائي‌ و چه‌ آيات‌ ارضي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار ميگذرد و مشاهده‌ ميكنند و لكن‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌ غافل‌ هستند و توجه‌ نميكنند و ‌بر‌ ‌آنها‌ تأثير نميگذارد.

وَ كَأَيِّن‌ مِن‌ آيَةٍ آية دليل‌ و برهان‌ ‌بر‌ وجود حق‌ و وحدانيته‌ و قدرته‌ و حكمته‌ و سائر صفات‌ ‌او‌ ‌است‌ و تمام‌ مخلوقات‌ حق‌ ‌از‌ عوالم‌ علوي‌ و سفلي‌ دليل‌ ‌است‌

(و ‌في‌ ‌کل‌ شيئي‌ ‌له‌ آية

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 106)- در این آیه اضافه می‌کند: «و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند» و ایمانشان خالص نیست، بلکه آمیخته با شرک است» (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ).

ج2، ص455

ممکن است خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصی هستند، ولی رگه‌های شرک در افکار و کردارشان غالبا وجود دارد و لذا در روایتی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «شرک در اعمال انسان مخفی‌تر است از حرکت مورچه».

یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا، معبودی به هیچ صورت در دل و جان او نباشد، گفتارش برای خدا، اعمالش برای خدا، و هر کارش برای او انجام پذیرد، قانونی جز قانون خدا را به رسمیت نشناسد.

نکات آیه

۱- بیشتر مدعیان ایمان و معترفان به وجود خدا براى او شریک مى پندارند. (و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون)

۲- بیشتر موحدان توحید را به گونه اى با شرک درمى آمیزند. (و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون)

۳- موحدانى که توحیدشان خالص و از هر گونه شرک پیراسته باشد اندکند. (و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون)

۴- لزوم تلاش براى پیراسته ساختن عقیده توحیدى از هر گونه شرک (و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون)

روایات و احادیث

۵- «عن أبى عبدالله(ع) [فى قوله تعالى]: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» إنها نزلت فى مشرکى العرب إذ سئلوا من خلق السماوات و الأرض و ینزل المطر؟ قالوا: الله ثم هم یشرکون و کانوا یقولون فى تلبیتهم: لبیک لا شریک لک إلاّ شریکاً هو لک تملکه و ما ملک  ;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداى تعالى «وما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» روایت شده است که: این آیه درباره مشرکان عرب نازل شده است، هنگامى که از آنان سؤال شد: چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرده و باران را نازل مى کند؟ گفتند: خدا، سپس شرک مىورزیدند و در تلبیه خود مى گفتند: لبیک شریکى براى تو نیست مگر شریکى که او از آنِ توست. تو مالک اویى و مالک آنچه که او مالک است».

۶- «عن أبى عبدالله(ع) [فى قوله تعالى]: «و ما یؤمن أکثرهم بالله و إلاّ و هم مشرکون» إنهم أهل الکتاب آمنوا بالله و الیوم الأخر و التوراة و الإنجیل ثم أشرکوا بإنکار القرآن و إنکار نبوة نبیّنا محمد(ص) ;[۲] از امام صادق(ع) درباره سخن خداى تعالى: «وما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» روایت شده است که: همانا آنان اهل کتاب هستند که به خدا و روز واپسین و تورات و انجیل ایمان آوردند، سپس با انکار قرآن و نبوت پیامبر ما حضرت محمد(ص) مشرک شدند».

۷- «عن أبى الحسن الرضا(ع) [فى قوله تعالى: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» ]قال: إنه شرک لایبلغ به الکفر ;[۳] از امام رضا(ع) [درباره آیه «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون»] روایت شده است که فرمود: مراد از شرک [در آیه شریفه] شرکى است که دارنده آن به وسیله آن به کفر نمى رسد».

۸- «عن أبى جعفر(ع): فى قول الله تبارک و تعالى: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» قال: شرک طاعة و لیس شرک عبادة و المعاصى التى یرتکبون شرک طاعة أطاعوا فیها الشیطان فأشرکوا بالله فى الطاعة لغیره...  ;[۴] از امام باقر(ع) درباره سخن خداى تبارک و تعالى: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» روایت شده است که فرمود: [مراد از شرک] شرک طاعت است نه شرک عبادت. و گناهانى را که مرتکب مى شوند شرک طاعت است که در آنها شیطان را اطاعت کرده اند، پس با اطاعت از غیر خدا براى خدا شریک قرار داده اند...».

۹- «عن أبى عبدالله(ع): ... «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» فهم الذین یلحدون فى أسمائه بغیر علم فیضعونها غیر مواضعها ...  ;[۵] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» پس آنان کسانى اند که در مورد نامهاى خدا بدون آگاهى به راه کج مى روند و آن نامها را در غیر جاى خود به کار مى برند ...».

۱۰- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» قال: هو الرجل یقول: لولا فلان لهلکت و لولا فلان لأصبت کذا و کذا و لولا فلان لضاع عیالى...  ;[۶] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» روایت شده است: مقصود کسى است که مى گوید: اگر فلانى نبود، هلاک مى شدم و اگر فلانى نبود، بر سر من چنین و چنان مى آمد و اگر فلانى نبود، اهل و عیال من از بین رفته بودند ...».

۱۱- «عن یعقوب بن شعیب قال: سألت أباعبدالله(ع) «ومایؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» قال: کانوا یقولون: نمطر بنوء کذا و بنوء[۷] کذا ومنها انهم کانوا یأتون الکهّان فیصدّقونهم فیمایقولون;[۸] یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلاّ و هم مشرکون» سؤال کردم حضرت فرمود: آنان مى گفتند: باران بر ما مى بارد به خاطر فلان حالت فلان ستاره و فلان ستاره و دیگر آن که آنان به نزد کاهنان مى آمدند و سخن آنان را مى پذیرفتند».

موضوعات مرتبط

  • اَعراب: شرک اَعراب ۵ اکثریت: شرک اکثریت ۱; مراد از شرک اکثریت ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱
  • اهل کتاب: شرک اهل کتاب ۶
  • ایمان: شرک مدعیان ایمان ۱
  • توحید: التقاط توحید و شرک ۲
  • جهان بینى: اهمیت جهان بینى توحیدى ۴
  • خدا: الحاد در نامهاى خدا ۹
  • شرک: اهمیت اعراض از شرک ۴; شرک افعالى ۵، ۸، ۱۰، ۱۱; مراتب شرک ۷
  • مؤمنان: کمى مؤمنان ۳
  • موحدان: کمى موحدان ۳; موحدان و شرک ۲

منابع

  1. مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۱۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۶، ح ۲۳۷.
  2. مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۱۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۶، ح ۲۳۷.
  3. مجمع البیان ، ج ۵ ، ص ۴۱۰ ; بحارالأنوار ، ج ۹ ، ص ۱۰۶.
  4. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۵۸ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۵، ح ۲۳۱.
  5. توحیدصدوق، ص ۳۲۴، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۵، ح ۲۲۹.
  6. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۰۰، ح ۹۶ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۷۶، ح ۲۳۵.
  7. «نوء» نام ستارگان یا حالات مختلف آنها مى باشد.
  8. بحارالأنوار، ج ۶۹، ص ۹۹، ح ۲۲ ; بحارالأنوار، ج ۷۶، ص ۲۱۳، ح ۱۲.