يوسف ١٠٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link258 | آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link258 | آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link259 | اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link259 | اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين]] | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۲#link267 | چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۲#link267 | چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۵۲#link65 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۵۲#link65 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «104» | |||
و تو بر اين (وظيفهى ارشاد) پاداشى از آنان نمىخواهى. آن (رسالت و قرآن) جز تذكر و پندى براى جهانيان نيست. | |||
===نکته ها=== | |||
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز همانند ساير پيامبران، هرگز از مردم در قبال هدايت آنان پاداشى درخواست نكرد. زيرا توقع داشتن از مردم، پذيرش دعوت را سنگين مىكند. در سوره طور آيه 40 مىخوانيم: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ» مگر از مردم مزدى درخواست كردى تا پرداخت آن برايشان سنگين باشد. اگر در آيه ديگر مىبينيم كه مزد رسالت را مودّت اهل قربى مىداند، «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» «1» براى آن است كه پيروى و تبعيّت اهلبيت، براى خود مردم سودمند است نه پيامبر، زيرا در جاى ديگر مىخوانيم: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» «2» آرى كسى كه اهلبيت را دوست دارد از آنان اطاعت مىكند و اطاعت از آنان اطاعت از پيامبر و خداست. | |||
قرآن ذكر است، زيرا: | |||
يادآور آيات، نعمات و صفات الهى است. | |||
يادآور گذشته و آينده انسان است. | |||
يادآور عوامل سقوط و عزّت جوامع است. | |||
يادآور صحنههاى قيامت است. | |||
يادآور عظمت هستى است. | |||
يادآور تاريخ و زندگى شخصيّتهاى تاريخساز است. | |||
معارف قرآن و احكام آن حقايقى است كه بايد آنرا فرا گرفت و همواره به خاطر داشت. زيرا «ذِكْرٌ» به علم ومعرفتى گفته مىشود كه در ذهن حاضر باشد واز آن غفلت نشود. | |||
---- | |||
«1». شورى، 23. | |||
«2». سبأ، 47. | |||
جلد 4 - صفحه 297 | |||
===پیام ها=== | |||
1- مبلّغ نبايد از مردم توقعى داشته باشد، همانگونه كه پيامبران چنين بودند. «وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ» | |||
2- آنچه زشت است درخواست پاداش است، نه دريافت آن. «تُسْئَلُ» | |||
3- معارف قرآن فطرى است و همه مردم از آن مىتوانند بهره ببرند. ( «ذِكْرٌ» در جايى است كه انسان در درون خود مىدانسته، ولى فراموش كرده است)* | |||
4- كار پيامبران يادآورى و بيدار ساختن فطرتهاست. «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»* | |||
5- رسالت پيامبر اسلام، جهانى است. «لِلْعالَمِينَ» | |||
6- ايمان نياوردن گروهى از مردم، حتّى اكثريّت آنان در يك زمان و مكان نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس نمايد. اگر در منطقهاى از زمين گروهى ايمان نياوردند، در جاى ديگر تبليغ نمايند. «لِلْعالَمِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) | |||
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ: و تو اى پيغمبر از ايشان مزدى نمىخواهى بر اداى رسالت تا ايشان را صارف بود از اجانب دعوت و بهانهاى باشد بر عدم متابعت و متمرد شوند به سبب ثقالت و غرامت، پس عذر ايشان منقطع و عقوبت بر آنان متحتّم است. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ: نيست قرآن مگر موعظه و | |||
جلد 6 - صفحه 306 | |||
عبرت و يادآورى براى عالميان، و تا جهان باقى است اين قرآن ذكر باشد براى جهانيان و نسخى براى احكام آن نخواهد بود تا انقراض عالم، و تو هم اى پيغمبر منذر اين جماعت خاصه نيستى بلكه نذير باشى نسبت به هر عصرى تا انتهاى زمان. | |||
در عيون اخبار از حضرت رضا عليه السّلام مروى است در وصف قرآن فرمايد: | |||
هو حبل اللّه المتين و عروته الوثقى و طريقته المثلى المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار لا يخلق من الازمنة و لا يغثّ على الالسنة، لأنّه لم يجعل لزمان دون زمان بل جعل دليل البرهان و حجّة على كلّ انسان لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد. «1» قرآن ريسمان محكم و دستآويز مستحكم الهى است؛ يعنى چنانچه ريسمان و دست آويز سبب نجات از چاه و رسيدن به راه است، همچنين تمسك به قرآن موجب خلاصى از چاه ضلالت و وصول به طريق هدايت است. | |||
قرآن مشتمل است شريعت سبحانى را كه افضل جميع شرايع است. قرآن مىكشاند تابعانش را به بهشت و مىرهاند از آتش. كهنه نمىشود از مرور زمان و كثرت تلاوت دوران، زيرا مخصوص به زمانى نيست، بلكه براى همه وقت دليل و برهان و حجت بر تمام افراد انسان است. هيچ جهت باطلى به آن راه نيابد، و در اخبار گذشته و آينده آن دروغ نباشد، بلكه تمام صادق و با واقع مطابق است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107) | |||
ترجمه | |||
و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان | |||
و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان | |||
و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان | |||
و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان | |||
آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرندهاى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند.. | |||
تفسير | |||
خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 181 | |||
آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مىپذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مىآورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مىپندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمىيافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 182 | |||
چارهاى نمايند .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما تَسئَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ إِن هُوَ إِلاّ ذِكرٌ لِلعالَمِينَ (104) | |||
و سؤال نميكني شما از اينکه قوم بر اينکه دعوت و تبليغ اجر و مزدي اينکه نيست مگر يادآوري از براي جميع عالمين از اول زمان بعثت تا آخر دنيا مسئلة- اجرت بر واجبات چه واجب عيني باشد و چه واجب كفايي جايز نيست و لو هزار گونه نفع براي ديگران داشته باشد و دعوت و ابلاغ بر انبياء واجب عيني است و بر علماء اعلام واجب كفايي که اگر بمقدار كفايت قيام كردند تكليف از ديگران ساقط ميشود حتي اجر بر تجهيزات ميت هم بمقدار واجب جايز نيست بلي براي زائد از مقدار واجب مانعي ندارد حتي آيه شريفه قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربي شوري آيه 22 براي نفع امت است که بدون مودت ذوي القربي كليه اعمال و عبادات باطل و موجب زوال ايمان ميشود و باعث خلود در عذاب اشد از عذاب كفار و مشركين ميگردد چنانچه در حديث است که اول عذاب و حكم دخول در نار ميشود در حق همين مخالفين و معاندين اينکه خاندان نبوت اينها اعتراض ميكنند که ما اقرار بتوحيد و نبوت داشتيم و بقبله نماز بجا ميآورديم هنوز مشركين و كفار در حق آنها حكم نشده | |||
جلد 11 - صفحه 287 | |||
چرا در حق ما حكم فرمودي خطاب ميرسد ليس من يعلم كمن لا يعلم و شاهد بر اينکه دعوي آيه شريفه است قُل ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَي اللّهِ سبأ آيه 47. لذا ميفرمايد وَ ما تَسئَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ تو سؤال نميكني بطريق نفي فرمود نه بطريق نهي اشاره به اينكه از لطف و عنايتي که بامّت داري از آنها توقعي نداري بلكه آنها را از فقر بغناء آوردي، از ذلّت بعزّت رسانيدي، از فرقت بوصال كشانيدي، از ضلالت بهدايت رسانيدي، از عداوت بوداد بردي، از كفر و شرك و ضلالت و جهالت بشاه راه ايمان و هدايت و معرفت تبديل فرمودي و از آنها مزدي طلب ننمودي. | |||
ان هو اينکه عمل تو از تبليغ و وعظ و بيان احكام و بشارت و انذار نيست الّا ذكر که از غفلت بيرون آيند خدا را فراموش نكنند بسعادت و رستگاري نائل شوند وظيفه شناس شوند بفكر عالم آخرت افتند متذكر اهوال قيامت باشند نجات از مهالك دنيوي و اخروي پيدا كنند دست از باطل بشويند و راه حق را بگيرند و مشمول تفضلات الهي شوند. | |||
للعالمين در اول سوره حمد در جمله الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ بيان عوالم را نموديم: عالم عقول، عالم نفوس، عالم ارواح، عالم علوي، عالم سفلي از مجردات و ماديات از سماوات و ارض از جمادات و نباتات و حيوانات و جنّ و انس و ملك از ذوي العقول و غير آنها. | |||
و از اينکه جمله استفاده ميشود که رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بر ما سوي اللّه سرتاسر ممكنات مبعوث و تمام بايد تحت اطاعت او باشند و مكرر گفتيم که آيات بسياري در قرآن بالصراحه دلالت دارد که جمادات و نباتات و حيوانات هم شعور و ادراك و تكليف دارند که ذكر آنها موجب تطويل ميشود. | |||
288 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 104)- سپس اضافه میکند: اینها در واقع هیچ گونه عذر و بهانهای برای عدم پذیرش دعوت تو ندارند زیرا علاوه بر این که نشانههای حق در آن روشن است، «تو هرگز از آنها اجر و پاداشی در برابر آن نخواستهای» که آن را بهانه مخالفت نمایند (وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ). | |||
«این دعوتی است عمومی و همگانی و تذکری است برای جهانیان» و سفره گستردهای است برای عام و خاص و تمام انسانها! (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹
ترجمه
يوسف ١٠٣ | آیه ١٠٤ | يوسف ١٠٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنْ هُوَ»: آن نیست. حرف (إِنْ) نافیه، و (هُوَ) یعنی: قرآن. «ذِکْرٌ»: پند و اندرز. یادآوری (نگا: آلعمران / ).
تفسیر
- آيات ۱۱۱ - ۱۰۳، سوره يوسف
- اشاره اى به دلالت جمله : ((يمرّون عليها)) بر حركت زمين
- توضيحى در مورد نسبى و اضافى بودن ايمان و شرك و امكان اجتماع بعض مراتب آن دوباهم
- اعلام راه : ((هذه سبيلى )) بيان راه : ((ادعوا الى الله على بصيرة )) دعوت كنندگان :رسول الله(صلى الله عليه و آله ) و پيروان او
- تطبيق دعوت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) با دعوت پيامبران پيش از آن حضرت
- معناى آيه : ((حتى اذا استياءس الرّسل و ظنّوا انّهم قد كذبوا..))
- بحث روايتى
- رواياتى در معناى جمله ! ((ما يؤ من اكثرهم بالله الّا و هم مشركون ))
- دو روايت در بيان اينكه مراد از: ((من اتّبعنى )) در آيه :((قل هذه سبيلى ...)) على (عليه السلام ) است
- چند روايت در معناى آيه : ((حتى اذا استياءسالرّسل ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «104»
و تو بر اين (وظيفهى ارشاد) پاداشى از آنان نمىخواهى. آن (رسالت و قرآن) جز تذكر و پندى براى جهانيان نيست.
نکته ها
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز همانند ساير پيامبران، هرگز از مردم در قبال هدايت آنان پاداشى درخواست نكرد. زيرا توقع داشتن از مردم، پذيرش دعوت را سنگين مىكند. در سوره طور آيه 40 مىخوانيم: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ» مگر از مردم مزدى درخواست كردى تا پرداخت آن برايشان سنگين باشد. اگر در آيه ديگر مىبينيم كه مزد رسالت را مودّت اهل قربى مىداند، «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» «1» براى آن است كه پيروى و تبعيّت اهلبيت، براى خود مردم سودمند است نه پيامبر، زيرا در جاى ديگر مىخوانيم: «قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» «2» آرى كسى كه اهلبيت را دوست دارد از آنان اطاعت مىكند و اطاعت از آنان اطاعت از پيامبر و خداست.
قرآن ذكر است، زيرا:
يادآور آيات، نعمات و صفات الهى است.
يادآور گذشته و آينده انسان است.
يادآور عوامل سقوط و عزّت جوامع است.
يادآور صحنههاى قيامت است.
يادآور عظمت هستى است.
يادآور تاريخ و زندگى شخصيّتهاى تاريخساز است.
معارف قرآن و احكام آن حقايقى است كه بايد آنرا فرا گرفت و همواره به خاطر داشت. زيرا «ذِكْرٌ» به علم ومعرفتى گفته مىشود كه در ذهن حاضر باشد واز آن غفلت نشود.
«1». شورى، 23.
«2». سبأ، 47.
جلد 4 - صفحه 297
پیام ها
1- مبلّغ نبايد از مردم توقعى داشته باشد، همانگونه كه پيامبران چنين بودند. «وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ»
2- آنچه زشت است درخواست پاداش است، نه دريافت آن. «تُسْئَلُ»
3- معارف قرآن فطرى است و همه مردم از آن مىتوانند بهره ببرند. ( «ذِكْرٌ» در جايى است كه انسان در درون خود مىدانسته، ولى فراموش كرده است)*
4- كار پيامبران يادآورى و بيدار ساختن فطرتهاست. «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»*
5- رسالت پيامبر اسلام، جهانى است. «لِلْعالَمِينَ»
6- ايمان نياوردن گروهى از مردم، حتّى اكثريّت آنان در يك زمان و مكان نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس نمايد. اگر در منطقهاى از زمين گروهى ايمان نياوردند، در جاى ديگر تبليغ نمايند. «لِلْعالَمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104)
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ: و تو اى پيغمبر از ايشان مزدى نمىخواهى بر اداى رسالت تا ايشان را صارف بود از اجانب دعوت و بهانهاى باشد بر عدم متابعت و متمرد شوند به سبب ثقالت و غرامت، پس عذر ايشان منقطع و عقوبت بر آنان متحتّم است. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ: نيست قرآن مگر موعظه و
جلد 6 - صفحه 306
عبرت و يادآورى براى عالميان، و تا جهان باقى است اين قرآن ذكر باشد براى جهانيان و نسخى براى احكام آن نخواهد بود تا انقراض عالم، و تو هم اى پيغمبر منذر اين جماعت خاصه نيستى بلكه نذير باشى نسبت به هر عصرى تا انتهاى زمان.
در عيون اخبار از حضرت رضا عليه السّلام مروى است در وصف قرآن فرمايد:
هو حبل اللّه المتين و عروته الوثقى و طريقته المثلى المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار لا يخلق من الازمنة و لا يغثّ على الالسنة، لأنّه لم يجعل لزمان دون زمان بل جعل دليل البرهان و حجّة على كلّ انسان لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد. «1» قرآن ريسمان محكم و دستآويز مستحكم الهى است؛ يعنى چنانچه ريسمان و دست آويز سبب نجات از چاه و رسيدن به راه است، همچنين تمسك به قرآن موجب خلاصى از چاه ضلالت و وصول به طريق هدايت است.
قرآن مشتمل است شريعت سبحانى را كه افضل جميع شرايع است. قرآن مىكشاند تابعانش را به بهشت و مىرهاند از آتش. كهنه نمىشود از مرور زمان و كثرت تلاوت دوران، زيرا مخصوص به زمانى نيست، بلكه براى همه وقت دليل و برهان و حجت بر تمام افراد انسان است. هيچ جهت باطلى به آن راه نيابد، و در اخبار گذشته و آينده آن دروغ نباشد، بلكه تمام صادق و با واقع مطابق است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)
ترجمه
و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان
و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان
و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان
و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان
آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرندهاى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند..
تفسير
خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست
جلد 3 صفحه 181
آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مىپذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مىآورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مىپندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمىيافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان
جلد 3 صفحه 182
چارهاى نمايند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما تَسئَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ إِن هُوَ إِلاّ ذِكرٌ لِلعالَمِينَ (104)
و سؤال نميكني شما از اينکه قوم بر اينکه دعوت و تبليغ اجر و مزدي اينکه نيست مگر يادآوري از براي جميع عالمين از اول زمان بعثت تا آخر دنيا مسئلة- اجرت بر واجبات چه واجب عيني باشد و چه واجب كفايي جايز نيست و لو هزار گونه نفع براي ديگران داشته باشد و دعوت و ابلاغ بر انبياء واجب عيني است و بر علماء اعلام واجب كفايي که اگر بمقدار كفايت قيام كردند تكليف از ديگران ساقط ميشود حتي اجر بر تجهيزات ميت هم بمقدار واجب جايز نيست بلي براي زائد از مقدار واجب مانعي ندارد حتي آيه شريفه قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربي شوري آيه 22 براي نفع امت است که بدون مودت ذوي القربي كليه اعمال و عبادات باطل و موجب زوال ايمان ميشود و باعث خلود در عذاب اشد از عذاب كفار و مشركين ميگردد چنانچه در حديث است که اول عذاب و حكم دخول در نار ميشود در حق همين مخالفين و معاندين اينکه خاندان نبوت اينها اعتراض ميكنند که ما اقرار بتوحيد و نبوت داشتيم و بقبله نماز بجا ميآورديم هنوز مشركين و كفار در حق آنها حكم نشده
جلد 11 - صفحه 287
چرا در حق ما حكم فرمودي خطاب ميرسد ليس من يعلم كمن لا يعلم و شاهد بر اينکه دعوي آيه شريفه است قُل ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَي اللّهِ سبأ آيه 47. لذا ميفرمايد وَ ما تَسئَلُهُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ تو سؤال نميكني بطريق نفي فرمود نه بطريق نهي اشاره به اينكه از لطف و عنايتي که بامّت داري از آنها توقعي نداري بلكه آنها را از فقر بغناء آوردي، از ذلّت بعزّت رسانيدي، از فرقت بوصال كشانيدي، از ضلالت بهدايت رسانيدي، از عداوت بوداد بردي، از كفر و شرك و ضلالت و جهالت بشاه راه ايمان و هدايت و معرفت تبديل فرمودي و از آنها مزدي طلب ننمودي.
ان هو اينکه عمل تو از تبليغ و وعظ و بيان احكام و بشارت و انذار نيست الّا ذكر که از غفلت بيرون آيند خدا را فراموش نكنند بسعادت و رستگاري نائل شوند وظيفه شناس شوند بفكر عالم آخرت افتند متذكر اهوال قيامت باشند نجات از مهالك دنيوي و اخروي پيدا كنند دست از باطل بشويند و راه حق را بگيرند و مشمول تفضلات الهي شوند.
للعالمين در اول سوره حمد در جمله الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ بيان عوالم را نموديم: عالم عقول، عالم نفوس، عالم ارواح، عالم علوي، عالم سفلي از مجردات و ماديات از سماوات و ارض از جمادات و نباتات و حيوانات و جنّ و انس و ملك از ذوي العقول و غير آنها.
و از اينکه جمله استفاده ميشود که رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بر ما سوي اللّه سرتاسر ممكنات مبعوث و تمام بايد تحت اطاعت او باشند و مكرر گفتيم که آيات بسياري در قرآن بالصراحه دلالت دارد که جمادات و نباتات و حيوانات هم شعور و ادراك و تكليف دارند که ذكر آنها موجب تطويل ميشود.
288
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 104)- سپس اضافه میکند: اینها در واقع هیچ گونه عذر و بهانهای برای عدم پذیرش دعوت تو ندارند زیرا علاوه بر این که نشانههای حق در آن روشن است، «تو هرگز از آنها اجر و پاداشی در برابر آن نخواستهای» که آن را بهانه مخالفت نمایند (وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
«این دعوتی است عمومی و همگانی و تذکری است برای جهانیان» و سفره گستردهای است برای عام و خاص و تمام انسانها! (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ).
نکات آیه
۱- پیامبر(ص) کمترین مزدى براى ابلاغ قرآن و تعالیم وحى درخواست نمى کرد. (و ما تسئلهم علیه من أجر) «سؤال» و مشتقات آن هرگاه بدون حرف «عن» متعدى شوند - چنان چه در آیه شریفه این گونه است - به معناى مطالبه و درخواست خواهند بود. کلمه «أجر» نکره و پس از نفى واقع شده و لذا دلالت بر عموم دارد و کمترین مزد را نیز شامل مى شود. «من» زایده نیز این معنا را تأکید مى کند.
۲- کافران هیچ عذر و بهانه اى براى ایمان نیاوردن به قرآن و پیامبر(ص) نداشتند. (و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین. و ما تسئلهم علیه من أجر) آیه ۱۰۲ عهده دار اثبات حقانیّت قرآن در رسالت پیامبر(ص) بود و آیه ۱۰۳ اشاره به این معنا داشت که قرآن و تعالیم وحى به واسطه پیامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. آیه مورد بحث بیانگر این است که هیچ هزینه اى از آنان مطالبه نشد ; یعنى، راه هر عذر و بهانه اى براى ایمان نیاوردن کافران مسدود بود.
۳- مبلغان دینى باید از دریافت مزد براى ابلاغ دین و تعالیم قرآن پرهیز کنند. (و ما تسئلهم علیه من أجر)
۴- اسلام و تعالیم قرآن جهانى است و محدود به زمان ، مکان و طایفه اى نیست. (إن هو إلاّ ذکر للعلمین)
۵- معارف قرآن و احکام آن ، حقایقى است که باید آنها را فرا گرفت و همواره به خاطر داشت. (إن هو إلاّ ذکر للعلمین) «ذکر» به علم و معرفتى گفته مى شود که در ذهن حاضر باشد و از آن غفلت نشود. توصیف قرآن به این که ذکر است ، اشاره به این دارد که حقایق آن باید آموخته شود و از یاد نرود و از آن غفلت نشود.
۶- تبلیغ قرآن نباید وسیله درآمدهاى مادى قرار گیرد. (و ما تسئلهم علیه من أجر إن هو إلاّ ذکر للعلمین) حصر در جمله «إن هو ...» حصر اضافى و نسبى است که به قرینه جمله «و ما تسئلهم ...» مى توان گفت: مقصود این است که قرآن را خداوند بر پیامبر(ص) نازل کرد تا حقایق آن را به مردم بیاموزد و ابلاغ کند نه اینکه آن را وسیله کسب معاش قرار دهد و پیامبر(ص) نیز همین گونه عمل کرد (ما تسئلهم ...).
۷- اختصاص نداشتن قرآن به مردم عصر بعثت ، از دلایل شایسته نبودن درخواست مزد از ایشان در قبال ابلاغ آن (و ما تسئلهم علیه من أجر إن هو إلاّ ذکر للعلمین) برداشت فوق ، مقتضاى ارتباط میان «دریافت نکردن مزد رسالت» و «جهانى بودن قرآن» است ; یعنى ، چون قرآن براى همه مردم و براى همه عصرهاست ، شایسته نیست مزد آن از گروه و طایفه اى خاص گرفته شود.
۸- ایمان نیاوردن گروهى از مردم حتى اکثریت آنان در یک زمان ، نباید مبلغان دینى را دلسرد کرده و مأیوس کند. (و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین ... إن هو إلاّ ذکر للعلمین) جمله «إن هو إلاّ ذکر للعالمین» - که دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد و اختصاص آن را به مردم مکه و عصر بعثت نفى مى کند - اشاره به این نکته دارد که: اى پیامبر! از ایمان نیاوردن اکثریت مردم مکه ناراحت مباش و مأیوس نشو ; چرا که قرآن مخصوص این مردم نیست و از آنِ همه عالم است. اینها ایمان نیاوردند، سراغ دیگران باید رفت.
موضوعات مرتبط
- اسلام: جهان شمولى اسلام ۴; ویژگیهاى اسلام ۴
- ایمان: بى ایمانى به قرآن ۲; بى ایمانى به محمد(ص) ۲
- تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۳، ۶، ۸
- ذکر: اهمیت ذکر قرآن ۵
- قرآن: آثار جهان شمولى قرآن ۷; اهمیت تعلّم قرآن ۵; اهمیت قرآن ۶; جهان شمولى قرآن ۴; قداست قرآن ۶; مزد تبلیغ قرآن ۳، ۶، ۷; ویژگیهاى قرآن ۴
- کفر: بى منطقى کفر ۲
- مبلغان: اهمیت امیدوارى مبلغان ۸; مبلغان و کفر مردم ۸; مبلغان و مزد تبلیغ ۳; مسؤولیت مبلغان ۳، ۸
- محمد(ص): تبلیغ مجانى محمد(ص) ۱; محمد(ص) و تبلیغ قرآن ۱