الأنعام ٤٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[يونس ٧٨ | قَالُوا أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا...]] (۰) | [[يونس ٧٨ | قَالُوا أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.</ref> | |||
'''شأن نزول آیات ۴۴ و ۴۵:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۲.</ref> | |||
مفضل بن عمر از امام صادق علیهالسلام نقل نماید كه فرمود: درباره بنىامیه سه آیة نازل گردیده است: | |||
نخست آیه «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»<ref> آیه ۲۴ سوره يونس، (ترجمه)؛ «مثل زندگى دنیا به آبى میماند كه از آسمان فرستیم تا به وسیله آن باران انواع گیاهان زمین از آنچه آدمیان و حیوانات میخورند، روئیده شود تا گاهى كه زمین از اثر خرمى آرایش شود و مردم آن خود را قادر و متصرف پندارند كه ناگهان فرمان ما به شب یا به روز در رسد و آن همه زیور زمین را درو كند و چنان خشك شود كه گوئى دیروز در آن هیچ چیزى نبوده، این گونه خداوند آیات خود را براى كسانى كه مى اندیشند، روشن مى گرداند».</ref> كه منظور از اهل و مردم، بنىامیه بوده و مقصود از فرمان خدا قائم به سیف و شمشیر میباشد. | |||
دوم آیات: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ، لاتَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»<ref> آیات ۱۲ و ۱۳ سوره انبياء، (ترجمه)؛ «هنگامى كه ستمكاران عذاب ما را مشاهده كردند، از آنجا رو به فرار نهند (در آن حال به آنها خطاب شود) فرار نكنید بلكه به خانههاى خود روى آورید و به اصلاح فسادى كه روزى ممكن است از آن بازخواست شوید، بپردازید».</ref>، یعنى قائم به سیف و شمشیر شما را در مورد سؤال قرار دهد. | |||
سوم همین آیات كه درباره آنان نازل شده است.<ref> در تفسیر برهان از طبرى نقل شده است.</ref> | |||
امام هادی|امام علىالنقى علیهالسلام فرماید: قنبر را كه از خدمتگزاران صدیق امیرالمومنین على علیهالسلام بود، نزد حجاج بن یوسف (ملعون) آوردند، حجاج از او پرسید: براى على چه كارى انجام میدادى؟ گفت: براى مولاى خود آب حاضر میكردم كه وضو بسازد. | |||
حجّاج پرسید على بعد از وضو چه چیزى میخواند؟ قنبر گفت: این آیات را تلاوت مى فرمود. حجاج پرسید: آیا منظور على از این آیات ما بوده ایم؟ قنبر با كمال شجاعت گفت: بلى، حجاج گفت: اگر دستور بدهم گردن تو را بزنند چه خواهى كرد؟ قنبر گفت: من به سعادت شهادت نائل میشوم و تو در بلادت شقاوت خواهى ماند سپس دستور داد آن بزرگ مرد را گردن زدند.<ref> تفسیر عیاشى.</ref> | |||
از امام باقر علیهالسلام نقل شده كه فرمود: این آیات درباره اولاد عباس نازل گردیده است.<ref> تفسیر ابوحمزه ثمالى.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link42 | آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link42 | آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۸#link43 | سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۸#link43 | سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .]] | ||
خط ۶۷: | خط ۹۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۲#link76 | توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۱۲#link76 | توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۳۸#link157 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۳۸#link157 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «45» | |||
پس ريشهى گروه ستمكاران بريده شد و سپاس، مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است. | |||
===نکته ها=== | |||
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه دوست داشته باشد ظالم باقى باشد، در واقع دوست دارد كه خداوند معصيت و نافرمانى شود، همانا خداوند خويشتن را به جهت هلاك كردن ظالمان ستوده است. فَقُطِعَ ... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ «1» | |||
===پیام ها=== | |||
1- ستم، ماندنى نيست. «فَقُطِعَ» | |||
2- ظلم، در نسل هم مؤثر است. «دابِرُ» | |||
3- انقراض ونابودى ستمگران، حتمى است. (ظلم تمدّنها را ريشهكن مىكند) «فَقُطِعَ دابِرُ» چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ» «2» | |||
4- بىتوجّهى به هشدار انبيا ظلم است. نَسُوا ما ذُكِّرُوا ... الَّذِينَ ظَلَمُوا | |||
5- گاهى رفاه فراوان، زمينهى ظلم است. فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ ... الَّذِينَ ظَلَمُوا | |||
6- در تاريخ، اقوامى بودهاند كه هيچ اثرى از آنان نيست. «فَقُطِعَ دابِرُ» | |||
---- | |||
«1». معانىالاخبار، ص 252. | |||
«2». حاقّه، 8. | |||
جلد 2 - صفحه 459 | |||
7- نابود كردن ستمكار، كارى پسنديده است. «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ» | |||
8- هنگام نابودى ستمگران، بايد خدا را شكر كرد. فَقُطِعَ ... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ | |||
9- هلاكت ظالمان، عامل تربيت ديگران است. «رَبِّ الْعالَمِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (45) | |||
---- | |||
«1» اعراف 182. | |||
«2» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 360، حديث 23. | |||
«3» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 595، حديث 82. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 272 | |||
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا: پس بريده شد آخر آن گروه كه ستم نمودند بر خود و منقطع شد اصل و نسب ايشان، يعنى نصرت اولياى خود نموديم و دشمنان ايشان را مستأصل ساختيم بر وجهى كه يكى از آنها باقى نماند وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ: و شكر و سپاس مر ذات الهى راست كه پروردگار عالميان است بر اهلاك ظالمان. و چون هلاكت ظالم از جهتى كه سبب خلاص مردمان است از جور و ستم، و تخليص اهل زمين از شر عقايد و اعمال آنها، نعمتى بزرگ و غنيمتى عظيم است، پس هر آينه مهلك آنها سزاوار حمد و ثنا باشد. | |||
تنبيه- در آيه تعليم است مؤمنان را كه حمد كنند بر كفايت حق تعالى شرّ ظالمان را. و دال است بر آنكه اهلاك آنها نعمتى است از جانب حق تعالى كه واجب است حمد بر آن. | |||
على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام: الورع هو الّذى يتورّع عن محارم اللّه. «1» ورع آنست كه از محارم خدا پرهيز نمائى و از شبهات اجتناب كنى به جهت ترس آنكه نادانسته در حرام افتى. و چون منكرى را بينى و انكار نكنى و قادر باشى بر آن، پس دوست داشته باشى كه عصيان خدا نمائى. و هر كه محبّ عاصى الهى شود پس او مبارات نموده با خدا. و هر كه بقاى ظالمان را دوست دارد، پس دوستى كرده با اهل عصيان، و حال آنكه حق تعالى، ذات احديت خود را حمد فرموده بر هلاك ظالمان «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (45) | |||
ترجمه | |||
پس قطع شد دنباله گروهى كه ستم نمودند و ستايش مر خدايرا است كه پروردگار جهانيان است. | |||
تفسير | |||
ظلم در عالم دوام ندارد خواه بنفس باشد خواه بغير و خداوند ظالمان را از صفحه زمين تا دانه آخر برميچيند و يكنفر را باقى نمىگذارد كه مردم پيروى آنها را نمايند و چون هلاك اعداء خدا و اعلاء كلمه حق و خلاصى اهل ايمان از شرّ و فساد آنها از مواهب الهيّه است جاى حمد و ثنا است چنانچه از مراجعه بتواريخ معلوم ميشود كه طوايف ستم پيشگان بكلّى منقرض و نابود شدند. | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 322 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ (45) | |||
پس قطع و جدا شد دنباله آن قومي که ظلم ميكردند و حمد مختص بپروردگار عالميان است. | |||
فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ قطع دابر اشاره بقطع نسل است که معناي ابتر است مشاهده كنيد از نسل فرعونيان و شداديان و نمروديان و از نسل عمر يا عثمان و بني اميّة و بني عباس و اكاسره و اقاصره و ساير ظالمين كي باقي مانده با آن كثرة جمعيتي که داشتند. و از نسل يك فاطمه و علي عليهما السّلام چندين جمعيت دنيا را پر كرده مخصوصا از يك زين العابدين با اينكه چه اندازه از سادات را كشتند بني اميّه در كربلا و در طف و بني عباس در بغداد و ساير بلاد الَّذِينَ ظَلَمُوا که هم ظلم در دين كردند و هم بمسلمين و هم بخود چنانچه گفتند | |||
(الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم) | |||
و ما در مجلد اول صفحه 323- 327 اقسام ظلم و عقوبت ظالم در دنيا و آخرت و اعانت ظالم و ركون بظالم از آيات و اخبار و عقل بيان كردهايم مراجعه فرمائيد. | |||
وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ تفسير اينکه جمله در سوره مباركه حمد در مجلد اول صفحه 97- 103 از بيان معناي حمد و شكر و مدح و اينكه حمد اختصاص بذات باري دارد و بيان اسامي حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم: احمد، محمود، محمّد و بيان مقام محمود و معناي رب و اقسام تربيت و فضيلت ذكر يا رب و معناي عالمين و اثبات عقل و شعور در جميع موجودات و فضيلت تحميد گذشت و در اينکه مقام ميگوييم يكي از نعم بزرگ پروردگار که اگر در تمام عمر بخواهيم حمد الهي را بجا آوريم از عهده شكر اينکه نعمت برنميآئيم استيصال ظالمين و قطع دابر آنها | |||
جلد 7 - صفحه 70 | |||
و هلاك آنها و رفع شرّ آنها از سر مسلمين و نصرت انبياء و مسلمين بر آنها است بالاخص ظالمين در حق آل محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم | |||
(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علي ذلک و ابدء به اولا ثمّ الثاني و الثالث و الرابع و العن يزيد بن معاوية خامسا و العن عبيد اللّه بن زياد و إبن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل ابي سفيان و آل زياد و آل مروان و بني اميّة قاطبة اللهم العنهم جميعا و عذبهم عذابا اليما.) | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۴
ترجمه
الأنعام ٤٤ | آیه ٤٥ | الأنعام ٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَابِرُ»: تابع. خلف. قطْعِ دابر، کنایه از ریشهکن کردن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول آیات ۴۴ و ۴۵:[۲]
مفضل بن عمر از امام صادق علیهالسلام نقل نماید كه فرمود: درباره بنىامیه سه آیة نازل گردیده است:
نخست آیه «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[۳] كه منظور از اهل و مردم، بنىامیه بوده و مقصود از فرمان خدا قائم به سیف و شمشیر میباشد.
دوم آیات: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ، لاتَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»[۴]، یعنى قائم به سیف و شمشیر شما را در مورد سؤال قرار دهد.
سوم همین آیات كه درباره آنان نازل شده است.[۵]
امام هادی|امام علىالنقى علیهالسلام فرماید: قنبر را كه از خدمتگزاران صدیق امیرالمومنین على علیهالسلام بود، نزد حجاج بن یوسف (ملعون) آوردند، حجاج از او پرسید: براى على چه كارى انجام میدادى؟ گفت: براى مولاى خود آب حاضر میكردم كه وضو بسازد.
حجّاج پرسید على بعد از وضو چه چیزى میخواند؟ قنبر گفت: این آیات را تلاوت مى فرمود. حجاج پرسید: آیا منظور على از این آیات ما بوده ایم؟ قنبر با كمال شجاعت گفت: بلى، حجاج گفت: اگر دستور بدهم گردن تو را بزنند چه خواهى كرد؟ قنبر گفت: من به سعادت شهادت نائل میشوم و تو در بلادت شقاوت خواهى ماند سپس دستور داد آن بزرگ مرد را گردن زدند.[۶]
از امام باقر علیهالسلام نقل شده كه فرمود: این آیات درباره اولاد عباس نازل گردیده است.[۷]
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «45»
پس ريشهى گروه ستمكاران بريده شد و سپاس، مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه دوست داشته باشد ظالم باقى باشد، در واقع دوست دارد كه خداوند معصيت و نافرمانى شود، همانا خداوند خويشتن را به جهت هلاك كردن ظالمان ستوده است. فَقُطِعَ ... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ «1»
پیام ها
1- ستم، ماندنى نيست. «فَقُطِعَ»
2- ظلم، در نسل هم مؤثر است. «دابِرُ»
3- انقراض ونابودى ستمگران، حتمى است. (ظلم تمدّنها را ريشهكن مىكند) «فَقُطِعَ دابِرُ» چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «فَهَلْ تَرى لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ» «2»
4- بىتوجّهى به هشدار انبيا ظلم است. نَسُوا ما ذُكِّرُوا ... الَّذِينَ ظَلَمُوا
5- گاهى رفاه فراوان، زمينهى ظلم است. فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ ... الَّذِينَ ظَلَمُوا
6- در تاريخ، اقوامى بودهاند كه هيچ اثرى از آنان نيست. «فَقُطِعَ دابِرُ»
«1». معانىالاخبار، ص 252.
«2». حاقّه، 8.
جلد 2 - صفحه 459
7- نابود كردن ستمكار، كارى پسنديده است. «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»
8- هنگام نابودى ستمگران، بايد خدا را شكر كرد. فَقُطِعَ ... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ
9- هلاكت ظالمان، عامل تربيت ديگران است. «رَبِّ الْعالَمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (45)
«1» اعراف 182.
«2» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 360، حديث 23.
«3» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 595، حديث 82.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 272
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا: پس بريده شد آخر آن گروه كه ستم نمودند بر خود و منقطع شد اصل و نسب ايشان، يعنى نصرت اولياى خود نموديم و دشمنان ايشان را مستأصل ساختيم بر وجهى كه يكى از آنها باقى نماند وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ: و شكر و سپاس مر ذات الهى راست كه پروردگار عالميان است بر اهلاك ظالمان. و چون هلاكت ظالم از جهتى كه سبب خلاص مردمان است از جور و ستم، و تخليص اهل زمين از شر عقايد و اعمال آنها، نعمتى بزرگ و غنيمتى عظيم است، پس هر آينه مهلك آنها سزاوار حمد و ثنا باشد.
تنبيه- در آيه تعليم است مؤمنان را كه حمد كنند بر كفايت حق تعالى شرّ ظالمان را. و دال است بر آنكه اهلاك آنها نعمتى است از جانب حق تعالى كه واجب است حمد بر آن.
على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام: الورع هو الّذى يتورّع عن محارم اللّه. «1» ورع آنست كه از محارم خدا پرهيز نمائى و از شبهات اجتناب كنى به جهت ترس آنكه نادانسته در حرام افتى. و چون منكرى را بينى و انكار نكنى و قادر باشى بر آن، پس دوست داشته باشى كه عصيان خدا نمائى. و هر كه محبّ عاصى الهى شود پس او مبارات نموده با خدا. و هر كه بقاى ظالمان را دوست دارد، پس دوستى كرده با اهل عصيان، و حال آنكه حق تعالى، ذات احديت خود را حمد فرموده بر هلاك ظالمان «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (45)
ترجمه
پس قطع شد دنباله گروهى كه ستم نمودند و ستايش مر خدايرا است كه پروردگار جهانيان است.
تفسير
ظلم در عالم دوام ندارد خواه بنفس باشد خواه بغير و خداوند ظالمان را از صفحه زمين تا دانه آخر برميچيند و يكنفر را باقى نمىگذارد كه مردم پيروى آنها را نمايند و چون هلاك اعداء خدا و اعلاء كلمه حق و خلاصى اهل ايمان از شرّ و فساد آنها از مواهب الهيّه است جاى حمد و ثنا است چنانچه از مراجعه بتواريخ معلوم ميشود كه طوايف ستم پيشگان بكلّى منقرض و نابود شدند.
جلد 2 صفحه 322
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ (45)
پس قطع و جدا شد دنباله آن قومي که ظلم ميكردند و حمد مختص بپروردگار عالميان است.
فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ قطع دابر اشاره بقطع نسل است که معناي ابتر است مشاهده كنيد از نسل فرعونيان و شداديان و نمروديان و از نسل عمر يا عثمان و بني اميّة و بني عباس و اكاسره و اقاصره و ساير ظالمين كي باقي مانده با آن كثرة جمعيتي که داشتند. و از نسل يك فاطمه و علي عليهما السّلام چندين جمعيت دنيا را پر كرده مخصوصا از يك زين العابدين با اينكه چه اندازه از سادات را كشتند بني اميّه در كربلا و در طف و بني عباس در بغداد و ساير بلاد الَّذِينَ ظَلَمُوا که هم ظلم در دين كردند و هم بمسلمين و هم بخود چنانچه گفتند
(الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم)
و ما در مجلد اول صفحه 323- 327 اقسام ظلم و عقوبت ظالم در دنيا و آخرت و اعانت ظالم و ركون بظالم از آيات و اخبار و عقل بيان كردهايم مراجعه فرمائيد.
وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ تفسير اينکه جمله در سوره مباركه حمد در مجلد اول صفحه 97- 103 از بيان معناي حمد و شكر و مدح و اينكه حمد اختصاص بذات باري دارد و بيان اسامي حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم: احمد، محمود، محمّد و بيان مقام محمود و معناي رب و اقسام تربيت و فضيلت ذكر يا رب و معناي عالمين و اثبات عقل و شعور در جميع موجودات و فضيلت تحميد گذشت و در اينکه مقام ميگوييم يكي از نعم بزرگ پروردگار که اگر در تمام عمر بخواهيم حمد الهي را بجا آوريم از عهده شكر اينکه نعمت برنميآئيم استيصال ظالمين و قطع دابر آنها
جلد 7 - صفحه 70
و هلاك آنها و رفع شرّ آنها از سر مسلمين و نصرت انبياء و مسلمين بر آنها است بالاخص ظالمين در حق آل محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علي ذلک و ابدء به اولا ثمّ الثاني و الثالث و الرابع و العن يزيد بن معاوية خامسا و العن عبيد اللّه بن زياد و إبن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل ابي سفيان و آل زياد و آل مروان و بني اميّة قاطبة اللهم العنهم جميعا و عذبهم عذابا اليما.)
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- خداوند با عذاب ناگهانى نسل برخى از امتهاى ستمکار پیشین را ریشه کن کرده است. (أخذنهم بغتة ... فقطع دابر القوم الذین ظلموا) «دابر القوم» یعنى «آخر القوم». و قطع شدن آن به معناى ریشه کن شدن آخرین نفر است که از آن به ریشه کن شدن نسل تعبیر شده است.
۲- ظلم، موجب نابودى ملتهاى ظالم و تمدن آنها (فقطع دابر القوم الذین ظلموا) در آیه شریفه مى شد به جاى «الذین ظلموا» از ضمیر استفاده شود، ولى توصیف آن قوم هلاک شده به «کسانى که ظلم کردند»، سبب و زمینه نابودى و عذاب آنان را بیان مى کند.
۳- بى توجهى به هشدارهاى الهى ظلم است. (فلما نسوا ما ذکروا به ... فقطع دابر القوم الذین ظلموا)
۴- سنگدلى و تضرع نکردن به درگاه خداوند، حتى در دشواریها، ظلم است. (فلولا ... تضرعوا و لکن قست قلوبهم ... فقطع دابر القوم الذین ظلموا) در آیه شریفه هدف از آمدن سختیها را تضرع و روى آوردن به خدا دانسته، و به دنبال آن گروهى را معرفى کرده که حتى در شدت و سختى منفعل نمى شوند، و سرانجام از این گروه با عنوان «ظالمان» یاد کرده است، بنابراین سنگدلى و تضرع نکردن آنان ظلم است.
۵- رفاه فراوان، زمینه ظلم است.* (فتحنا علیهم أبوب کل شىء ... فقطع دابر القوم الذین ظلموا) توصیف تکذیب کنندگان آیات الهى به «الذین ظلموا» پس از بیان گشوده شدن درهاى نعمت بر آنان (فتحنا علیهم) اشاره به این نکته مى تواند باشد که گشایش و آسایش زمینه ظلم آنان بوده است.
۶- ریشه کن شدن نسل ظالمان، نفرینى الهى بر آنان است. (فقطع دابر القوم الذین ظلموا) اگر جمله «فقطع دابر» انشایى باشد، نفرینى است در حق ظالمان در تمامى تاریخ.
۷- قطع هر گونه امداد الهى به ظالمانِ تکذیب کننده آیات الهى* (فقطع دابر) «دابر» به معنى پشت و عقب است و از معانى محتمل کنایى در آیه قطع هر گونه امداد و فیض الهى است.
۸- فرجام شوم امتهاى ظالم گذشته، هشدارى الهى به تمامى امتهاست. (فقطع دابر القوم الذین ظلموا)
۹- وجود اقوام و تمدنهایى نابود شده در تاریخ که هیچ نسلى از آنان برجاى نمانده است. (فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد للّه رب العلمین) اگر جمله «فقطع ... » خبرى باشد، از وقوع حادثه مذکور در صحنه تاریخ خبر داده است.
۱۰- همه ستایشها مخصوص خداوند است. (و الحمد للّه رب العلمین)
۱۱- خداوند کمال مطلق است. (و الحمد للّه رب العلمین) ستایش همواره در برابر کمال صورت مى پذیرد و مفاد «الحمد للّه» اختصاص همه ستایشها به خداوند است، بنابراین هیچ کمالى نیست که خداوند فاقد آن و یا فاقد مرحله اى از آن باشد.
۱۲- خداوند سرچشمه همه کمالها و زیباییهاست. (و الحمد للّه رب العلمین) چون تمامى ستایشها مخصوص خداوند است و ستایش همواره در برابر کمال و زیبایى است، پس همه کمالها و زیباییها از آن خداوند است.
۱۳- تنها خداوند سزاوار ستایش است. (و الحمد للّه رب العلمین)
۱۴- همه جهانیان تحت ربوبیت خدا هستند. (و الحمد للّه رب العلمین)
۱۵- خداوند، مالک و مدبر جهانیان است. (رب العلمین)
۱۶- تعدد عوالم در پهنه هستى (رب العلمین) «عالمین» جمع «عالم» است و مقتضاى صیغه جمع تعدد عوالم است.
۱۷- جهان آفرینش مظهر ربوبیت خداوند است. (رب العلمین) چون خداوند پرورش دهنده و تربیت کننده جهان آفرینش است پس جهان آفرینش جلوه و مظهر ربوبیت او است.
۱۸- خداوند به سبب نابود ساختن امتهاى ستمگر، سزاوار ستایش است. (فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد للّه رب العلمین)
۱۹- نابود ساختن ستمکاران از زمین، کارى در خود ستایش (فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد للّه)
۲۰- نابود ساختن ملتهاى ستمگر، جلوه اى از ربوبیت الهى بر جهانیان (فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد للّه رب العلمین) سخن از ربوبیت خداوند (رب العالمین) پس از بیان نابودى ستمکاران (فقطع دابر القوم الذین ظلموا) حکایت از آن دارد که نابودى ستمکاران نیز پرتوى از ربوبیت الهى است.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: تدبیر آفرینش ۱۴، ۱۵ ; تعدد عوالم آفرینش ۱۶ ; مالک آفرینش ۱۵
- آیات خدا: مکذّبان آیات خدا ۷
- امتها: انقراض امتهاى ظالم ۱، ۲، ۶، ۱۸، ۲۰ ; امتها ى منقرض ۹ ; عذاب امتهاى ظالم ۱ ; فرجام امتهاى ظالم ۸
- تضرّع: ظلم ترک تضرّع ۴
- تمدنها: عوامل انقراض تمدنها ۲ ; تمدنهاى منقرض ۹
- حمد: خدا ۱۰، ۱۳، ۱۸ ; موجبات حمد ۱۹
- خدا: اختصاصات خدا ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵ ; امدادهاى خدا ۷ ; بیخاعتنایى به هشدارهاى خدا ۳ ; ربوبیت خدا ۱۴، ۱۵ ; عذابهاى خدا ۱ ; کمال خدا ۱۱ ; مالکیت خدا ۱۵ ; مظاهر ربوبیت خدا ۱۷، ۲۰ ; نفرین خدا ۶ ; هشدارهاى خدا ۸
- رفاه: آثار رفاه ۵
- زیبایى: منشأ زیبایى ۱۲
- سختى: تضرّع در سختى ۴
- ظالمان: انقراض ظالمان ۱۹ ; بیخپناهى ظالمان ۷ ; عوامل انقراض ظالمان ۲ ; فرجام ظالمان ۸ ; نفرین بر ظالمان ۶
- ظلم: آثار ظلم ۲ ; زمینه ظلم ۵ ; موارد ظلم ۳، ۴
- عذاب: ناگهانى ۱
- فرجام: شوم ۸
- قلب: ظلم قساوت قلب ۴
- کمال: مطلق ۱۱ ; منشأ کمال ۱۲
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۴، ص ۴۲۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۲.
- ↑ آیه ۲۴ سوره يونس، (ترجمه)؛ «مثل زندگى دنیا به آبى میماند كه از آسمان فرستیم تا به وسیله آن باران انواع گیاهان زمین از آنچه آدمیان و حیوانات میخورند، روئیده شود تا گاهى كه زمین از اثر خرمى آرایش شود و مردم آن خود را قادر و متصرف پندارند كه ناگهان فرمان ما به شب یا به روز در رسد و آن همه زیور زمین را درو كند و چنان خشك شود كه گوئى دیروز در آن هیچ چیزى نبوده، این گونه خداوند آیات خود را براى كسانى كه مى اندیشند، روشن مى گرداند».
- ↑ آیات ۱۲ و ۱۳ سوره انبياء، (ترجمه)؛ «هنگامى كه ستمكاران عذاب ما را مشاهده كردند، از آنجا رو به فرار نهند (در آن حال به آنها خطاب شود) فرار نكنید بلكه به خانههاى خود روى آورید و به اصلاح فسادى كه روزى ممكن است از آن بازخواست شوید، بپردازید».
- ↑ در تفسیر برهان از طبرى نقل شده است.
- ↑ تفسیر عیاشى.
- ↑ تفسیر ابوحمزه ثمالى.