النساء ٥٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[فصلت ٩ | قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ...]] (۱) | [[فصلت ٩ | قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ...]] (۱) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۱۱.</ref> | |||
اين آيه درباره يهوديان نازل گرديده و عواقب كار ايشان را از اثر ايمان نياوردن در آن سراى بيان ميدارد.<ref> تفسير كشف الاسرار.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۲۵#link1 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۲۵#link1 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۷۳#link331 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۷۳#link331 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً «56» | |||
پس بعضى از يهوديان به او (پيامبر اسلام) ايمان آوردند و بعضى (نه تنها ايمان نياوردند، بلكه) از ايمان آوردن مردم جلوگيرى كردند، و شعلهى سوزان دوزخ، براى كيفر آنان بس است. همانا به زودى كسانى را كه به آيات ما كافر شدند در آتشى خواهيم افكند. هر چه پوست بدنشان بسوزد، پوست ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم تا كيفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حكيم است | |||
===نکته ها=== | |||
چون آنان هر لحظه، لجاجت مىكنند پس بايد هر لحظه با پوست جديد كيفر شوند. | |||
چنانكه در تفسير صافى آمده است: «ابن ابى العوجاء» يكى از مخالفان دين در عصر ائمه، از امام صادق عليه السلام پرسيد: گناه پوست جديد چيست؟ امام فرمود: پوست جديد، از سوختههاى همان پوست اوّل است، مثل خشتى كه شكسته و خورد مىشود و بار ديگر گل و خشت تازهاى ساخته مىشود. | |||
===پیام ها=== | |||
1- كيفر كافران دائمى است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً» | |||
2- پوست جديد، به خاطر چشيدن عذاب شديد است. (چون در سوختن، بيشتر درد و سوزش مربوط به پوست است واگر آتش به استخوان برسد، درد كم مىشود). «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً» | |||
3- معاد جسمانى است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً» | |||
4- هرگز عذاب، به خاطر استمرار، براى كافران عادّى نمىشود. «لِيَذُوقُوا الْعَذابَ» | |||
جلد 2 - صفحه 87 | |||
5- عذاب كردن دائمى كفّار حكيمانه است و هيچ نيروئى قادر بر جلوگيرى از قهر خداوند در دوزخ نيست. «عَزِيزاً حَكِيماً» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56) | |||
بعد از آن، در تقرير و تفصيل عذاب ايشان فرمايد: | |||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا: بدرستى كه آن كسانى كه كافر شدند به دلايل وحدانيت ما و آيات قرآن، و يا به معجزات رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً: بزودى در آريم و ملزم كنيم و مىچسبانيم ايشان را به آتشى، و چه آتشى كه، كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ: هر زمانى كه پخته و سوخته شود پوستهاى ابدان آنها، بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها: بدل كنيم و نو سازيم براى ايشان، پوستهائى غير آنچه سوخته شده؛ به اين وجه كه آن جلود سوخته را عود دهيم بر صورت ديگر. يا آنكه زايل سازيم از آن اثر احراق را تا آنكه عود كند احساس سوختن آن، كما قال: لِيَذُوقُوا الْعَذابَ: براى آنكه بچشند الم عذاب را، يعنى تا چشيدن عذاب، دائمى باشد. إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً: بدرستى كه خداوند تعالى هست غالب، كه كسى بتواند او را از تعذيب كفار منع كند. | |||
حكيم، يعنى داناست، به عقوبت جهنميان، بر وجه حكمت. | |||
رفع شبهه: اگر كسى گويد از جلد مجدد، ذنبى صادر نشده، پس چگونه مستحق عذاب شود؟ جواب آنكه: تجدّد جلد، آلت است براى شدت عذاب نفس عاصيه كه مدرك مىباشد. چه جلود اعتبار ندارد، و عذاب براى نفس و | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 471 | |||
وجود است، نه جلد. چنانچه متعارف است كه اگر حيوانى را بخواهند تنبيه كاملى نمايند، در كيسهاى او را كرده و مىزنند و در واقع اين كيسه موجب ازدياد عقوبت آن حيوان مىباشد. و ديگر آنكه اين تغيّر، وصفى است، نه ذاتى، يعنى جلد كفار مبدّل شود، نه وجود آنها، بلكه نفس آنها به حال خود باقى است. لكن پوست ابدان آنها براى درك الم، تبديل يابد تا دائما در اشدّ عذاب متألم شوند. چه اگر عقوبت به يك قسم و طريقه باشد، يك نوع سختى و خفتى براى معذبين حاصل آيد. لذا اين تغير جلود، موجب تزايد سخط است بر آنها. و اينكه تعبير به ذوق فرموده، به همين سبب است كه عذاب ساعت قبل به ما قبل، به منزله ذوق و به اصطلاح «نمك چشك» باشد، «اجارنا اللّه منها». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56) | |||
ترجمه | |||
همانا آنانكه كافر شدند بآيات ما زود باشد بيندازيم آنها را در آتش هرگاه گداخته شود پوستهاشان تبديل مينمائيم آنها را بپوستهائى غير از آن تا بچشند عذاب را همانا خداوند باشد غالب درستكردار. | |||
تفسير | |||
در احتجاج روايت نموده است كه ابن ابى العوجاء از حضرت صادق (ع) سؤال نمود كه گناه غير چيست آنحضرت فرمود واى بر تو او او است و او غير او است او عرض كرد از امور دنيوى مثالى از براى من بياور حضرت فرمود نديدى مردى را كه خشتى را بشكند و دوباره در قالب بريزد آنخشت همانست و غير آنست حقير عرض مىكنم گويا منشأ اشكال ابن ابى العوجاء اين بوده كه نفس را مجرد نميدانسته بلكه مادّى و حالّ در بدن ميدانسته لذا تصور مينموده اگر كسى سوخته شود و ثانيا لباس هستى بپوشد غير از شخص اوّل خواهد بود و اين همان اشكال حضرات است در باب معاد جسمانى با آنكه اگر اين اشكال وارد باشد در دنيا هم وارد است زيرا بتدريج گوشت و پوست تحليل ميرود و بدل آن تركيب ميشود بطوريكه پس از مدتى هيچ جزء از اجزاء سابق براى شخص باقى نمانده با وجود اين آنشخص بحال خود باقى و شخصيت او محفوظ است به بقاء نفس كه مدرك لذت و الم است و حضرت خواسته است جواب الزامى باو بفرمايد كه محتاج بمقدمات اثبات تجرد نفس نباشد و در مقام احتجاج سنگرى بدست خصم نيايد لذا در صدق مشار اليه بحفظ ماده اكتفا فرموده و اين منافى نيست با زوال شخصيت بدن بزوال صورت آن چنانچه در حكمت مقرر شده است چون مصدر | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 69 | |||
طاعت و معصيت و مورد ثواب و عقاب نفس است اگر چه بدن آلت تأثير و تأثر باشد و تغيير صورت آن مضر نيست و تحقيق آنستكه او او است نه غير او اگر مشار اليه نفس و روح باشد و او او است بلحاظ ماده و غير او است بلحاظ صورت اگر مشار اليه بدن باشد و قمى نيز قريب باين روايت را از آنحضرت نقل نموده است و خداوند غالب و قادر است و كسى نمىتواند در مقابل اراده او قيام نمايد و عقابش بر وفق حكمت و مطابق مصلحت است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوفَ نُصلِيهِم ناراً كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56) | |||
محققا كساني که كافر شدند بآيات ما که انبياء باشند و اوصياء آنها و آيات قرآنيه که همه آيات اللّه هستند بزودي مياندازيم و ميسوزانيم بآتشي و هر زماني که پخته شد پوستهاي آنها تبديل ميكنيم آنها را بپوستهاي ديگر تا آنكه بچشند عذاب را محققا خداوند عزيز مقتدر و حكيم دانا است. | |||
(مسئله مشكله) | |||
بعضي منكرين معاد جسماني اشكال كردند که اينکه ابدان عنصريه دائما در تحليل و تبديل است چه مناسبت با عدل دارد که بدني که با او عبادت كرده در زماني بسوزانند براي آن زماني که معصيت نموده بعلاوه انسان با كدام بدن که از زمان تكليف تا زمان موت دائما در تغيير بوده محشور ميشود و همين اشكال را در اينکه آيه كردهاند که آن پوستي که با او معصيت كرده موقعي که سوخته شد چه مناسبت دارد عذاب بپوست ديگر که با او معصيت نشده و اينکه اشكال را هم در بعض اخبار روات بائمه اطهار كردهاند چنانچه بيايد. | |||
(جواب) | |||
جميع تالمات جسماني متوجه بجسمي است که داراي روح باشد و الا جسم بيروح مثل مجسمه ابدا تالمي پيدا نميكند اگر او را خورد كنند يا بسوزانند يا تازيانه زنند يا بكنند ابدا درد و المي باو متوجه نشود چنانچه پوست جدا شده از بدن حيوان را اگر دباغي كنند يا لگد كوب زير پا بشود متالم نگردد بلكه عضو فلج يا اعضاء بيروح بدن مثل موي سر يا سم حيوان و امثال آنها، پس تألم كلية متوجه روح است غاية الامر تألمات روح دو قسم است يك قسم بدون توسط بدن است آن را تألمات روحي گويند و يك قسم بتوسط بدن است تألمات جسماني خوانند | |||
جلد 5 - صفحه 108 | |||
پس من باب مثال اگر روح عايشه را در كالبد بدن كلب اصحاب كهف نمايند و جهنم برند و روح كلب اصحاب كهف را در كالبد عايشه نمايند و بهشت برند عايشه معذب است و كلب متنعم. | |||
بنا بر اينکه روح كافر و فاسق در هر بدني باشد از دوره عمر خود معذب است و مراد از معاد جسماني اينست که روح تعلق بجسم ميگيرد که هر دو قسم عذاب باو متوجه شود، يا اگر روح مؤمن باشد هر دو قسم تنعم را داشته باشد. | |||
و كساني که منكر معاد جسماني هستند منحصر ميكنند تنعم و عذاب را فقط بيك قسم و اينکه مخالف نصوص قرآن و ضرورت اسلام و صراحت اخبار متواتره و ادله واضحه که ما در مجلد سوم كلم الطيب از صفحه 20 تا 44 متعرض شدهايم بعلاوه اشكال در خصوص اينکه آيه را ائمه عليهم السلام جواب دادند به اينكه همان پوست سوخته شده را دو مرتبه صورت پوست ميدهند که ماده يكيست صورت عوض ميشود و مثال بخشت ميزنند که اگر خاك شود و گل گردد و در قالب خشت شود ميتوان گفت اينکه خشت همان خشت است و ميتوان گفت غير از آن است، مؤلف گويد که اينکه تفسير را از لفظ تبديل در خود آيه ميتوان استفاده كرد بپردازيم بشرح إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا مراد كفر بجميع آيات نيست و لو جمع مضاف افاده عموم دارد بلكه مراد كفر باي آية من آياتنا است که شامل جميع طبقات كفار و مخالفين و منكر بعض ضروريات و مبدعين در دين و هتك بعض مقدسات دين و بياعتنايي ببعض احكام اسلام ميشود. | |||
سَوفَ نُصلِيهِم ناراً سوف اشاره بيوم القيمة است و نصليهم بمعني انداختن و القاء است (نارا) مفعول فيه يعني في النار (كلما) زمانيه است يعني هر زماني که (نضجت) بمعني طبخ اشاره به از بين رفتن است (جلودهم) پوست بدن آنها. | |||
(بدلناهم) تبديل بمعني تغيير و عوض نمودن است (جلودا غيرها) پوست ديگري | |||
جلد 5 - صفحه 109 | |||
که بمقتضاي اخبار همان پوست اولي دو مرتبه صورت پوست پيدا ميكند. | |||
لِيَذُوقُوا العَذابَ لام تعليل است يعني غرض و علت تبديل جلود چشيدن عذاب است إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً عزيز اشاره بقدرت و تواناييست که خداوند بر همه چيز قادر است، و حكيم اشاره به اينكه اينکه تبديل و تغيير و چشاندن عذاب موافق حكمت است و بر خلاف عدل نيست و از روي استحقاق است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۳
ترجمه
النساء ٥٥ | آیه ٥٦ | النساء ٥٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَضِجَتْ»: بریان شد. سوخت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
اين آيه درباره يهوديان نازل گرديده و عواقب كار ايشان را از اثر ايمان نياوردن در آن سراى بيان ميدارد.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً «56»
پس بعضى از يهوديان به او (پيامبر اسلام) ايمان آوردند و بعضى (نه تنها ايمان نياوردند، بلكه) از ايمان آوردن مردم جلوگيرى كردند، و شعلهى سوزان دوزخ، براى كيفر آنان بس است. همانا به زودى كسانى را كه به آيات ما كافر شدند در آتشى خواهيم افكند. هر چه پوست بدنشان بسوزد، پوست ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم تا كيفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حكيم است
نکته ها
چون آنان هر لحظه، لجاجت مىكنند پس بايد هر لحظه با پوست جديد كيفر شوند.
چنانكه در تفسير صافى آمده است: «ابن ابى العوجاء» يكى از مخالفان دين در عصر ائمه، از امام صادق عليه السلام پرسيد: گناه پوست جديد چيست؟ امام فرمود: پوست جديد، از سوختههاى همان پوست اوّل است، مثل خشتى كه شكسته و خورد مىشود و بار ديگر گل و خشت تازهاى ساخته مىشود.
پیام ها
1- كيفر كافران دائمى است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
2- پوست جديد، به خاطر چشيدن عذاب شديد است. (چون در سوختن، بيشتر درد و سوزش مربوط به پوست است واگر آتش به استخوان برسد، درد كم مىشود). «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
3- معاد جسمانى است. «بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً»
4- هرگز عذاب، به خاطر استمرار، براى كافران عادّى نمىشود. «لِيَذُوقُوا الْعَذابَ»
جلد 2 - صفحه 87
5- عذاب كردن دائمى كفّار حكيمانه است و هيچ نيروئى قادر بر جلوگيرى از قهر خداوند در دوزخ نيست. «عَزِيزاً حَكِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56)
بعد از آن، در تقرير و تفصيل عذاب ايشان فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا: بدرستى كه آن كسانى كه كافر شدند به دلايل وحدانيت ما و آيات قرآن، و يا به معجزات رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً: بزودى در آريم و ملزم كنيم و مىچسبانيم ايشان را به آتشى، و چه آتشى كه، كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ: هر زمانى كه پخته و سوخته شود پوستهاى ابدان آنها، بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها: بدل كنيم و نو سازيم براى ايشان، پوستهائى غير آنچه سوخته شده؛ به اين وجه كه آن جلود سوخته را عود دهيم بر صورت ديگر. يا آنكه زايل سازيم از آن اثر احراق را تا آنكه عود كند احساس سوختن آن، كما قال: لِيَذُوقُوا الْعَذابَ: براى آنكه بچشند الم عذاب را، يعنى تا چشيدن عذاب، دائمى باشد. إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً: بدرستى كه خداوند تعالى هست غالب، كه كسى بتواند او را از تعذيب كفار منع كند.
حكيم، يعنى داناست، به عقوبت جهنميان، بر وجه حكمت.
رفع شبهه: اگر كسى گويد از جلد مجدد، ذنبى صادر نشده، پس چگونه مستحق عذاب شود؟ جواب آنكه: تجدّد جلد، آلت است براى شدت عذاب نفس عاصيه كه مدرك مىباشد. چه جلود اعتبار ندارد، و عذاب براى نفس و
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 471
وجود است، نه جلد. چنانچه متعارف است كه اگر حيوانى را بخواهند تنبيه كاملى نمايند، در كيسهاى او را كرده و مىزنند و در واقع اين كيسه موجب ازدياد عقوبت آن حيوان مىباشد. و ديگر آنكه اين تغيّر، وصفى است، نه ذاتى، يعنى جلد كفار مبدّل شود، نه وجود آنها، بلكه نفس آنها به حال خود باقى است. لكن پوست ابدان آنها براى درك الم، تبديل يابد تا دائما در اشدّ عذاب متألم شوند. چه اگر عقوبت به يك قسم و طريقه باشد، يك نوع سختى و خفتى براى معذبين حاصل آيد. لذا اين تغير جلود، موجب تزايد سخط است بر آنها. و اينكه تعبير به ذوق فرموده، به همين سبب است كه عذاب ساعت قبل به ما قبل، به منزله ذوق و به اصطلاح «نمك چشك» باشد، «اجارنا اللّه منها».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56)
ترجمه
همانا آنانكه كافر شدند بآيات ما زود باشد بيندازيم آنها را در آتش هرگاه گداخته شود پوستهاشان تبديل مينمائيم آنها را بپوستهائى غير از آن تا بچشند عذاب را همانا خداوند باشد غالب درستكردار.
تفسير
در احتجاج روايت نموده است كه ابن ابى العوجاء از حضرت صادق (ع) سؤال نمود كه گناه غير چيست آنحضرت فرمود واى بر تو او او است و او غير او است او عرض كرد از امور دنيوى مثالى از براى من بياور حضرت فرمود نديدى مردى را كه خشتى را بشكند و دوباره در قالب بريزد آنخشت همانست و غير آنست حقير عرض مىكنم گويا منشأ اشكال ابن ابى العوجاء اين بوده كه نفس را مجرد نميدانسته بلكه مادّى و حالّ در بدن ميدانسته لذا تصور مينموده اگر كسى سوخته شود و ثانيا لباس هستى بپوشد غير از شخص اوّل خواهد بود و اين همان اشكال حضرات است در باب معاد جسمانى با آنكه اگر اين اشكال وارد باشد در دنيا هم وارد است زيرا بتدريج گوشت و پوست تحليل ميرود و بدل آن تركيب ميشود بطوريكه پس از مدتى هيچ جزء از اجزاء سابق براى شخص باقى نمانده با وجود اين آنشخص بحال خود باقى و شخصيت او محفوظ است به بقاء نفس كه مدرك لذت و الم است و حضرت خواسته است جواب الزامى باو بفرمايد كه محتاج بمقدمات اثبات تجرد نفس نباشد و در مقام احتجاج سنگرى بدست خصم نيايد لذا در صدق مشار اليه بحفظ ماده اكتفا فرموده و اين منافى نيست با زوال شخصيت بدن بزوال صورت آن چنانچه در حكمت مقرر شده است چون مصدر
جلد 2 صفحه 69
طاعت و معصيت و مورد ثواب و عقاب نفس است اگر چه بدن آلت تأثير و تأثر باشد و تغيير صورت آن مضر نيست و تحقيق آنستكه او او است نه غير او اگر مشار اليه نفس و روح باشد و او او است بلحاظ ماده و غير او است بلحاظ صورت اگر مشار اليه بدن باشد و قمى نيز قريب باين روايت را از آنحضرت نقل نموده است و خداوند غالب و قادر است و كسى نمىتواند در مقابل اراده او قيام نمايد و عقابش بر وفق حكمت و مطابق مصلحت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوفَ نُصلِيهِم ناراً كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً (56)
محققا كساني که كافر شدند بآيات ما که انبياء باشند و اوصياء آنها و آيات قرآنيه که همه آيات اللّه هستند بزودي مياندازيم و ميسوزانيم بآتشي و هر زماني که پخته شد پوستهاي آنها تبديل ميكنيم آنها را بپوستهاي ديگر تا آنكه بچشند عذاب را محققا خداوند عزيز مقتدر و حكيم دانا است.
(مسئله مشكله)
بعضي منكرين معاد جسماني اشكال كردند که اينکه ابدان عنصريه دائما در تحليل و تبديل است چه مناسبت با عدل دارد که بدني که با او عبادت كرده در زماني بسوزانند براي آن زماني که معصيت نموده بعلاوه انسان با كدام بدن که از زمان تكليف تا زمان موت دائما در تغيير بوده محشور ميشود و همين اشكال را در اينکه آيه كردهاند که آن پوستي که با او معصيت كرده موقعي که سوخته شد چه مناسبت دارد عذاب بپوست ديگر که با او معصيت نشده و اينکه اشكال را هم در بعض اخبار روات بائمه اطهار كردهاند چنانچه بيايد.
(جواب)
جميع تالمات جسماني متوجه بجسمي است که داراي روح باشد و الا جسم بيروح مثل مجسمه ابدا تالمي پيدا نميكند اگر او را خورد كنند يا بسوزانند يا تازيانه زنند يا بكنند ابدا درد و المي باو متوجه نشود چنانچه پوست جدا شده از بدن حيوان را اگر دباغي كنند يا لگد كوب زير پا بشود متالم نگردد بلكه عضو فلج يا اعضاء بيروح بدن مثل موي سر يا سم حيوان و امثال آنها، پس تألم كلية متوجه روح است غاية الامر تألمات روح دو قسم است يك قسم بدون توسط بدن است آن را تألمات روحي گويند و يك قسم بتوسط بدن است تألمات جسماني خوانند
جلد 5 - صفحه 108
پس من باب مثال اگر روح عايشه را در كالبد بدن كلب اصحاب كهف نمايند و جهنم برند و روح كلب اصحاب كهف را در كالبد عايشه نمايند و بهشت برند عايشه معذب است و كلب متنعم.
بنا بر اينکه روح كافر و فاسق در هر بدني باشد از دوره عمر خود معذب است و مراد از معاد جسماني اينست که روح تعلق بجسم ميگيرد که هر دو قسم عذاب باو متوجه شود، يا اگر روح مؤمن باشد هر دو قسم تنعم را داشته باشد.
و كساني که منكر معاد جسماني هستند منحصر ميكنند تنعم و عذاب را فقط بيك قسم و اينکه مخالف نصوص قرآن و ضرورت اسلام و صراحت اخبار متواتره و ادله واضحه که ما در مجلد سوم كلم الطيب از صفحه 20 تا 44 متعرض شدهايم بعلاوه اشكال در خصوص اينکه آيه را ائمه عليهم السلام جواب دادند به اينكه همان پوست سوخته شده را دو مرتبه صورت پوست ميدهند که ماده يكيست صورت عوض ميشود و مثال بخشت ميزنند که اگر خاك شود و گل گردد و در قالب خشت شود ميتوان گفت اينکه خشت همان خشت است و ميتوان گفت غير از آن است، مؤلف گويد که اينکه تفسير را از لفظ تبديل در خود آيه ميتوان استفاده كرد بپردازيم بشرح إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا مراد كفر بجميع آيات نيست و لو جمع مضاف افاده عموم دارد بلكه مراد كفر باي آية من آياتنا است که شامل جميع طبقات كفار و مخالفين و منكر بعض ضروريات و مبدعين در دين و هتك بعض مقدسات دين و بياعتنايي ببعض احكام اسلام ميشود.
سَوفَ نُصلِيهِم ناراً سوف اشاره بيوم القيمة است و نصليهم بمعني انداختن و القاء است (نارا) مفعول فيه يعني في النار (كلما) زمانيه است يعني هر زماني که (نضجت) بمعني طبخ اشاره به از بين رفتن است (جلودهم) پوست بدن آنها.
(بدلناهم) تبديل بمعني تغيير و عوض نمودن است (جلودا غيرها) پوست ديگري
جلد 5 - صفحه 109
که بمقتضاي اخبار همان پوست اولي دو مرتبه صورت پوست پيدا ميكند.
لِيَذُوقُوا العَذابَ لام تعليل است يعني غرض و علت تبديل جلود چشيدن عذاب است إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً عزيز اشاره بقدرت و تواناييست که خداوند بر همه چيز قادر است، و حكيم اشاره به اينكه اينکه تبديل و تغيير و چشاندن عذاب موافق حكمت است و بر خلاف عدل نيست و از روي استحقاق است.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- آتش سوزانِ جهنّم، کیفر کافرانِ به آیات الهى (انّ الذین کفروا بایاتنا سوف نُصلیهم ناراً)
۲- کتب آسمانى، نبوّت و حکومت پیامبران، از آیات خداوند (فقد اتینا ال ابرهیم الکتب و الحکمة و اتیناهم ملکاً عظیماً... انّ الذین کفروا بایاتنا) با توجه به آیه ۵۴ مى توان گفت: کتاب، حکمت و ملک عظیم از مصادیق «بآیاتنا» است.
۳- اخلالگرى در برنامه انبیا، انکار آیات الهى و کفر به آنهاست. (و منهم من صدّ عنه ... انّ الّذین کفروا بایاتنا سوف نُصلیهم ناراً)
۴- رویش پوست جدید بر بدن، پس از بریان شدن و سوختن آن در آتش جهنّم (کلّما نضجت جلودهم بدّلنا هم جلوداً غیرها)
۵- پوست، واسطه عذاب آدمى در جهنّم (کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذقوا العذاب) با توجه به اینکه «لیذوقوا» متعلق به «بدلناهم» است، برداشت فوق استفاده شده است.
روایات و احادیث
۶- انسان، على رغم دگرگونیهاى جسم، یک هویّت مستمر است. (کلّما نضجت جلودهم بدّلنا هم جلوداً غیرها) تغییر و تبدّل مکرر پوست کافران، که یک دگرگونى جسمى است، حقیقت و هویّت واقعى آنان را تغییر نداده و در هر صورت آنان را همان کافران به آیات الهى مى داند; به دلیل ضمایر در «جلودهم» و «بدّلناهم». مؤید برداشت فوق فرمایش امام صادق (ع) است که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: ارأیت لو اخذت لبنة فکسرتها و صیرتها تراباً ثم ضربتها فى القالب أهى التى کانت انما هى ذلک و حدث تغییر آخر و الاصل واحد.[۴]
۷- معاد، جسمانى است. (کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها)
۸- رنج و عذاب دائمى دوزخیان (کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذقوا العذاب)
۹- رویش مجدد پوست، وسیله تداوم چشاندن عذاب به دوزخیان (کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غیرها لیذقوا العذاب)
۱۰- خداوند، همواره عزیز (شکست ناپذیر) و حکیم (کاردان) است. (انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً) کلمه «کان» دلالت بر استمرار عزت و حکمت خداوند دارد.
۱۱- اِعمال قدرت خداوند، حکیمانه است. (انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً)
۱۲- وارد ساختن کافران به آتش و عذاب آنان در دوزخ، بر اساس حکمت خداوند (انّ الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم ناراً ... انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً) تذکّر به حکمت خداوند پس از بیان عذاب کافران، اشاره به حکیمانه بودن چنین عملى است.
۱۳- هیچ نیرویى قادر به جلوگیرى از عذاب کافران در دوزخ نخواهد بود. (سوف نصلیهم ناراً ... انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً) تذکر به شکست ناپذیرى خداوند پس از بیان اینکه کافران را به دوزخ خواهد برد، اشاره به این معنا دارد که مبادا توهّم شود آنان مى توانند على رغم خواست خداوند بر او غلبه کنند و خود را از آتش برهانند.
۱۴- عزت و حکمت الهى، مقتضى عذاب مستمر دوزخیان کفرپیشه* (انّ الذین کفروا ... انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً) بنابر اینکه جمله «انّ اللّه ... »، بیان علتى براى «سوف نصلیهم ناراً» باشد.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا:۲ تکذیب آیات خدا ۲ ۳
- اخلالگرى: موارد اخلالگرى ۳
- اسماء و صفات: حکیم ۱۰ ; عزیز ۱۰
- انبیا: حکومت انبیا ۲ ; نبوّت انبیا ۲
- انسان: حقیقت انسان ۶
- اهل عذاب:۱۲
- جهنّم: آتش جهنّم ۱، ۱۲ ; عذاب جهنّم ۴، ۵، ۹
- جهنّمیان: عذاب جهنّمیان ۸ ; کیفر جهنّمیان ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۴
- خدا: حکمت خدا ۱۱، ۱۲، ۱۴ ; عزّت خدا ۱۴ ; قدرت خدا ۱۱
- کافران: در جهنّم ۱۳ ; کیفر اخروى کافران ۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴
- کتب آسمانى:۲
- کفر: به آیات خدا ۱، ۳
- کیفر: با پوست ۹
- معاد: جسمانى ۷