البقرة ١٧٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۵..</ref> | |||
«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: كه رسول خدا صلى الله عليه و آله يهوديان را كه اهل كتاب بودند به اسلام دعوت فرمود، آنها گفتند: ما پدران خود را بر دين خود يافته و از آنها پيروى مينمائيم زيرا آنها از ما داناتر و بهتر بوده اند، سپس اين آيه نازل گرديد.<ref> در تفسير مجمع البيان از ضحاك روايت شده كه درباره كفار قريش بوده و در تفسير روض الجنان ذكر شده كه مشركين عرب بوده اند و در تفسير ابن ابىحاتم روايت شده كه آنان يهود بودند و رافع بن حريملة و مالك بن عوف آن سخنان را به زبان آورده بودند.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۳#link615 | آيات ۱۶۸ ۱۷۱ بقره]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۳#link615 | آيات ۱۶۸ ۱۷۱ بقره]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۳#link617 | حكم اباحه آنچه مشركين و برخى از مؤ منين بر خود ممنوع كرده بودند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۳#link617 | حكم اباحه آنچه مشركين و برخى از مؤ منين بر خود ممنوع كرده بودند]] | ||
خط ۴۵: | خط ۵۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۴#link628 | بطلان و كذب تقسيمى كه ماديها درباره سير عقايد و آراء بشرى گفته اند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۵۴#link628 | بطلان و كذب تقسيمى كه ماديها درباره سير عقايد و آراء بشرى گفته اند]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link632 | آيه ۱۷۰-۱۷۱]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link632 | آيه ۱۷۰-۱۷۱]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link633 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link633 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۵۳: | خط ۶۶: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link637 | ۱ ابزار شناخت]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link637 | ۱ ابزار شناخت]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link638 | ۲ ((ينعق ))]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۶#link638 | ۲ ((ينعق ))]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«170» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ | |||
وهنگامى كه به آنها (مشركان) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن يافتيم پيروى مىنماييم. آيا (از آنان پيروى مىكنند) هرچند پدرانشان چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافته بودند؟ | |||
===نکته ها=== | |||
آيه قبل به ما هشدار داد كه از پيروى گامها و فرمانهاى شيطان، دورى كنيم. اين آيه يكى از مصاديق راه شيطان را كه تقليد كوركورانه است بيان مىكند. | |||
پيروى و اطاعت عقلانى مانعى ندارد، مورد انتقاد قرآن، تقليد از كسانى است كه نه خود داراى تعقّل بودهاند و نه هدايت انبيا را پذيرفتهاند. هدايت الهى، در هر عصر و زمانى وجود دارد. از اينكه قرآن مىفرمايد: نياكان آنان هدايت پذير نبودند، استفاده مىشود كه هدايت الهى در هر زمانى بوده، ولى آنها نمىپذيرفتند. | |||
جلد 1 - صفحه 259 | |||
حضرت على عليه السلام در نهجالبلاغه مىفرمايد: «بلى لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» «1» زمين از رهبر آسمانى هرگز خالى نيست، خواه آشكارا و خواه مخفيانه. | |||
===پیام ها=== | |||
1- ارتجاع و عقب گرد، ممنوع است. پيروى از سنّت و راه نياكان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذيرش نمىباشد. «أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا» | |||
2- تعصّباتِ نژادى وقبيلهاى، از زمينههاى نپذيرفتن حقّ است. «بَلْ نَتَّبِعُ ... آباءَنا» | |||
3- آداب و عقايد نياكان، در آيندگان اثر گذار است. «ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا» | |||
4- راه حقّ، با عقل و وحى به دست مىآيد. «لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ» | |||
5- انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آينده، ضد ارزش مىباشد. «آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» | |||
6- عقل، ما را به پيروى از وحى، رهبرى مىكند. «اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ ... أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (170) | |||
شأن نزول: ابن عباس نقل نمايد كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يهود را به اسلام دعوت فرمود، گفتند: ما تابع پدران خود و بآثار آنها اقتدا كنيم، زيرا آنها اعلم از ما بودند؛ آيه شريفه نازل شد. «1» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ: وقتى گفته شود مر كفار را در پرستش و ستايش و دين، اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ: پيروى كنيد آنچه را كه نازل فرموده خداى تعالى از قرآن، قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ: گويند ايمان نياوريم به قرآن بلكه پيروى مىكنيم، ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا: آنچه را يافتهايم بر آن پدران خود را يعنى طريقه آنها را پيروى كنيم. | |||
نكته: عدول از خطاب به غيبت جهت ندا و اعلام است به گمراهى آنان، گويا التفات به عقلا فرمايد كه نظر به اين جماعت حمقاء كنيد كه از اين امر چه جواب دهند، گويند: ما پيروى پدران خود كنيم. پس بر سبيل انكار مىفرمايد: أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ: آيا متابعت پدران كنند اگرچه بودند پدران ايشان، لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً: تعقل نمىكردند از امر دين چيزى را و درنيافتند اصول عقايد و معارف حقه را، وَ لا يَهْتَدُونَ: و هدايت نيافتند به راه راست و قبول نكردند دين و شريعت الهى را. | |||
---- | |||
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 254. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 314 | |||
تنبيه: آيه شريفه دال است بر مذمت تقليد در اصول دين، زيرا نظر و استدلال در آن واجب باشد و اكتفا نمودن به متابعت پدران خصوصا در موقعى كه به طريقه باطل و گمراهى باشند، از درجه اعتبار ساقط و عقلا و شرعا مذموم خواهد بود. بنابراين عاقل را هشيارى لازم است كه اين قسمت سبب دستاويز مفسدين در دين مىباشد، و به همين وسيله بسا شود اشخاص متدين به ديانت حقه را گمراه سازند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (170) | |||
ترجمه | |||
و چون گفته شود مر ايشان را پيروى كنيد آنچه را فرستاد خدا گويند بلكه پيروى مىكنيم آنچه را يافتيم بر آن پدران خود را آيا و اگرچه باشند پدرانشان كه تعقل نكنند چيزيرا و راه نيابند. | |||
تفسير | |||
و در وقتى كه گفته شود باين اشخاص بىخرد كه متابعت كنيد آنچه را فرستاده است خداوند در كتاب خود گويند كافى است ما را دين و مذهب پدران ما با آنكه دين و مذهب بايد اجتهادى باشد و تقليدى نميشود خصوص اگر كسى را كه تقليد از او ميكنند مورد وثوق عقلى و علمى نباشد و گفته شده است خطاب متوجه بعقلا است و ضمير راجع بسفها و عدول فرموده است از عوام بخواص براى آنكه اينها تصديق كنند سفاهت آنها را و بهبينند چقدر ناحساب ميگويند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنزَلَ اللّهُ قالُوا بَل نَتَّبِعُ ما أَلفَينا عَلَيهِ آباءَنا أَ وَ لَو كانَ آباؤُهُم لا يَعقِلُونَ شَيئاً وَ لا يَهتَدُونَ (170) | |||
(و هر گاه بايشان گفته شود که پيروي كنيد آنچه را خداي نازل كرده، گويند بلكه ما پيروي ميكنيم آنچه را پدران خود را بر آن يافتيم، آيا اگر پدران ايشان | |||
---- | |||
1- سوره يونس آيه 60 | |||
2- كافي باب النهي عن القول بغير علم | |||
جلد 2 - صفحه 292 | |||
چيزي را تعقل نميكردند و هدايت نيافته بودند باز از آنان پيروي ميكنند) «اذا قيل» قائل پيغمبران الهي و مؤمنين بآنان هستند که از وظائف مهمه آنها ارشاد و هدايت است و مرجع ضمير در لهم همه كفار و مشركينند و وجهي براي اختصاص ببعضي دون بعض ديگر ندارد. | |||
«اتبعوا» امر ارشادي است يعني بحكم عقل پيروي دستورات الهي لازم است مانند امر در أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ که اعمال مولويت در آن نشده و جز مثوبات و يا عقوبات احكام و تكاليف چيزي بر موافقت يا مخالفت آن مترتب نيست. | |||
ما أَنزَلَ اللّهُ كلمه ما داراي عموم و شامل قرآن و همه احكام و دستورات الهي از واجب و مستحبّ و معاملات و غيره ميشود بلكه شامل همه كتب آسماني و دستورات الهي است زيرا اينکه سخن همه انبياء و جواب همه منكرين آنها است قالُوا بَل نَتَّبِعُ ما أَلفَينا عَلَيهِ آباءَنا جواب كفار است که حاضر بپيروي دستورات الهي نبودند و الفي بمعني صادف و وجد است چنانچه در آيه شريفه: | |||
وَ أَلفَيا سَيِّدَها لَدَي البابِ«1» بمعني صادفا تفسير شده و در اينکه آيه بمعني وجدنا است يعني ما طريقه را که آباء و اجدادمان را بر آن يافتم تعقيب ميكنيم و توجهي بسخن شما نداريم و اينکه همان تقليد از روي عصبيت قومي است که قرآن كريم بشدّت آن را تقبيح و مذمت نموده است زيرا مقام مقامي است که عقل ميتواند از روي برهان و دليل حقيقت را دريابد بالاخص بعد از آنكه به بيان انبياء و معجزات آنها معلوم و مبرهن گرديد که طريقه آباء و اجدادشان فاسد و باطل بوده است ديگر تقليد از آنها نشانه بيخردي است از اينجهت دانشمندان اسلامي ميگويند در | |||
---- | |||
1- سوره يوسف آيه 25 | |||
جلد 2 - صفحه 293 | |||
اصول اعتقادات تقليد روا نيست بلكه بايد از راه دليل و برهان عقائد مذهبي را پذيرفت و امّا در فروع دين چون تحقيق از روي دليل براي همه افراد بشر ميسر نيست بحكم عقل بايد از اهل خبره يعني كساني که همّ خود را صرف استنباط احكام شرعي نموده و داراي روح پاكي و فضيلت هستند تقليد و پيروي نمود يعني مجتهد مطلق عادل حيّ اعلم بشرائط مقرره که در كتب فقهيه مسطور است. | |||
أَ وَ لَو كانَ آباؤُهُم لا يَعقِلُونَ شَيئاً همزه براي استفهام تقريري و واو براي عطف و لو براي شرط است و تقدير اينست که أ يتبعون آبائهم و لو كانوا لا يعقلون شيئا آيا پيروي پدرانشان را ميكنند و اگر چه آنان چيزي را تعقل نميكردند و مراد از لا يعقلون اينست که جاهل بودند نه اينكه عقل نداشتند و متعلق جهل معارف و احكام الهي است که پدران آنان از آنها دور بودند و شيئا نكره در سياق نفي و مفيد عموم است و از آن استفاده ميشود که آباء آنها بكلي از شرايع الهي عاري بودند و حتي يهود از دستورات موسي و احكام تورات و نصاري از دستورات عيسي و انجيل او بركنار بودند و اعمال و وظائفي که بين آنها معمول بوده اختراعات و بدعتهايي بوده که مطابق هوي و ميل خود جعل نمودهاند. | |||
وَ لا يَهتَدُونَ اهتداء بمعني راه يافتن و هدايت پذيرفتن است يعني اگر پدران آنان در مقام استعلام بر نيامده و راه را نيافته و هدايت هاديان را نپذيرفته باشند باز دنبال آنان ميروند و از اينکه جمله استفاده ميشود که هدايت الهي در هر عصر و زماني بوده منتهي الامر اكثر مردم از آنان اعراض داشته و هدايت آنان را نميپذيرفتهاند چنانچه امير المؤمنين علي عليه السّلام در نهج البلاغه ميفرمايد « | |||
اللهم بلي لا تخلو الارض من قائم للّه بحجة امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا | |||
» بلكه بقاء دنيا بواسطه بقاء حجّت است « | |||
لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها | |||
» | |||
294 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 170)- تقلید کورکورانه از نیاکان! در این جا اشاره به منطق سست مشرکان در مسأله تحریم بیدلیل غذاهای حلال، و یا بت پرستی، کرده میگوید: | |||
«هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید میگویند ما از آنچه پدران و نیاکان خود را بر آن یافتیم پیروی میکنیم» (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا). | |||
ج1، ص151 | |||
قرآن بلافاصله این منطق خرافی و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم میکند: «آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند»؟! (أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ). | |||
یعنی اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافتهای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود، اما پیشینیان آنها نه خود مردی آگاه بودند، نه رهبر و هدایت کنندهای آگاه داشتند، و میدانیم تقلیدی که خلق را بر باد میدهد همین تقلید نادان از نادان است که «ای دو صد لعنت بر این تقلید باد»! | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۵
ترجمه
البقرة ١٦٩ | آیه ١٧٠ | البقرة ١٧١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلْفَیْنَا»: یافتهایم. دیدهایم. از ماده (لفی). «لا یَعْقِلُونَ»: نمیفهمند. درک نمیکنند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس گويد: كه رسول خدا صلى الله عليه و آله يهوديان را كه اهل كتاب بودند به اسلام دعوت فرمود، آنها گفتند: ما پدران خود را بر دين خود يافته و از آنها پيروى مينمائيم زيرا آنها از ما داناتر و بهتر بوده اند، سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۶۸ ۱۷۱ بقره
- حكم اباحه آنچه مشركين و برخى از مؤ منين بر خود ممنوع كرده بودند
- ارتباط اباحه عمونى تصرفات و پيروى از خطوات شيطان
- چند نكته كه آيه شريفه : ((كلوا ممّا فى الارض ...)) افاده مى كند
- رد بر كسانى كه از پدران خود تقليد مى كردند
- ارائه مثلى بجا و شايسته در بيان حال كفار
- بحث روايتى (شامل رواياتى درباره ((خطوات شيطان )) )
- بحث اخلاقى و اجتماعى (درباره رابطه عقايد و علوم باعمل و مسئله خرافه گرايى )
- علت گرايش به خرافات
- اساس تمدن مادى امروز بر خرافه پرستى
- راهى كه قرآن در اين مورد پيموده است
- پيروى از دين تقليد نيست
- بطلان و كذب تقسيمى كه ماديها درباره سير عقايد و آراء بشرى گفته اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«170» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ
وهنگامى كه به آنها (مشركان) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن يافتيم پيروى مىنماييم. آيا (از آنان پيروى مىكنند) هرچند پدرانشان چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافته بودند؟
نکته ها
آيه قبل به ما هشدار داد كه از پيروى گامها و فرمانهاى شيطان، دورى كنيم. اين آيه يكى از مصاديق راه شيطان را كه تقليد كوركورانه است بيان مىكند.
پيروى و اطاعت عقلانى مانعى ندارد، مورد انتقاد قرآن، تقليد از كسانى است كه نه خود داراى تعقّل بودهاند و نه هدايت انبيا را پذيرفتهاند. هدايت الهى، در هر عصر و زمانى وجود دارد. از اينكه قرآن مىفرمايد: نياكان آنان هدايت پذير نبودند، استفاده مىشود كه هدايت الهى در هر زمانى بوده، ولى آنها نمىپذيرفتند.
جلد 1 - صفحه 259
حضرت على عليه السلام در نهجالبلاغه مىفرمايد: «بلى لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» «1» زمين از رهبر آسمانى هرگز خالى نيست، خواه آشكارا و خواه مخفيانه.
پیام ها
1- ارتجاع و عقب گرد، ممنوع است. پيروى از سنّت و راه نياكان، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذيرش نمىباشد. «أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
2- تعصّباتِ نژادى وقبيلهاى، از زمينههاى نپذيرفتن حقّ است. «بَلْ نَتَّبِعُ ... آباءَنا»
3- آداب و عقايد نياكان، در آيندگان اثر گذار است. «ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
4- راه حقّ، با عقل و وحى به دست مىآيد. «لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»
5- انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آينده، ضد ارزش مىباشد. «آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
6- عقل، ما را به پيروى از وحى، رهبرى مىكند. «اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ ... أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (170)
شأن نزول: ابن عباس نقل نمايد كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يهود را به اسلام دعوت فرمود، گفتند: ما تابع پدران خود و بآثار آنها اقتدا كنيم، زيرا آنها اعلم از ما بودند؛ آيه شريفه نازل شد. «1» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ: وقتى گفته شود مر كفار را در پرستش و ستايش و دين، اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ: پيروى كنيد آنچه را كه نازل فرموده خداى تعالى از قرآن، قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ: گويند ايمان نياوريم به قرآن بلكه پيروى مىكنيم، ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا: آنچه را يافتهايم بر آن پدران خود را يعنى طريقه آنها را پيروى كنيم.
نكته: عدول از خطاب به غيبت جهت ندا و اعلام است به گمراهى آنان، گويا التفات به عقلا فرمايد كه نظر به اين جماعت حمقاء كنيد كه از اين امر چه جواب دهند، گويند: ما پيروى پدران خود كنيم. پس بر سبيل انكار مىفرمايد: أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ: آيا متابعت پدران كنند اگرچه بودند پدران ايشان، لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً: تعقل نمىكردند از امر دين چيزى را و درنيافتند اصول عقايد و معارف حقه را، وَ لا يَهْتَدُونَ: و هدايت نيافتند به راه راست و قبول نكردند دين و شريعت الهى را.
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 254.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 314
تنبيه: آيه شريفه دال است بر مذمت تقليد در اصول دين، زيرا نظر و استدلال در آن واجب باشد و اكتفا نمودن به متابعت پدران خصوصا در موقعى كه به طريقه باطل و گمراهى باشند، از درجه اعتبار ساقط و عقلا و شرعا مذموم خواهد بود. بنابراين عاقل را هشيارى لازم است كه اين قسمت سبب دستاويز مفسدين در دين مىباشد، و به همين وسيله بسا شود اشخاص متدين به ديانت حقه را گمراه سازند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ (170)
ترجمه
و چون گفته شود مر ايشان را پيروى كنيد آنچه را فرستاد خدا گويند بلكه پيروى مىكنيم آنچه را يافتيم بر آن پدران خود را آيا و اگرچه باشند پدرانشان كه تعقل نكنند چيزيرا و راه نيابند.
تفسير
و در وقتى كه گفته شود باين اشخاص بىخرد كه متابعت كنيد آنچه را فرستاده است خداوند در كتاب خود گويند كافى است ما را دين و مذهب پدران ما با آنكه دين و مذهب بايد اجتهادى باشد و تقليدى نميشود خصوص اگر كسى را كه تقليد از او ميكنند مورد وثوق عقلى و علمى نباشد و گفته شده است خطاب متوجه بعقلا است و ضمير راجع بسفها و عدول فرموده است از عوام بخواص براى آنكه اينها تصديق كنند سفاهت آنها را و بهبينند چقدر ناحساب ميگويند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنزَلَ اللّهُ قالُوا بَل نَتَّبِعُ ما أَلفَينا عَلَيهِ آباءَنا أَ وَ لَو كانَ آباؤُهُم لا يَعقِلُونَ شَيئاً وَ لا يَهتَدُونَ (170)
(و هر گاه بايشان گفته شود که پيروي كنيد آنچه را خداي نازل كرده، گويند بلكه ما پيروي ميكنيم آنچه را پدران خود را بر آن يافتيم، آيا اگر پدران ايشان
1- سوره يونس آيه 60
2- كافي باب النهي عن القول بغير علم
جلد 2 - صفحه 292
چيزي را تعقل نميكردند و هدايت نيافته بودند باز از آنان پيروي ميكنند) «اذا قيل» قائل پيغمبران الهي و مؤمنين بآنان هستند که از وظائف مهمه آنها ارشاد و هدايت است و مرجع ضمير در لهم همه كفار و مشركينند و وجهي براي اختصاص ببعضي دون بعض ديگر ندارد.
«اتبعوا» امر ارشادي است يعني بحكم عقل پيروي دستورات الهي لازم است مانند امر در أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ که اعمال مولويت در آن نشده و جز مثوبات و يا عقوبات احكام و تكاليف چيزي بر موافقت يا مخالفت آن مترتب نيست.
ما أَنزَلَ اللّهُ كلمه ما داراي عموم و شامل قرآن و همه احكام و دستورات الهي از واجب و مستحبّ و معاملات و غيره ميشود بلكه شامل همه كتب آسماني و دستورات الهي است زيرا اينکه سخن همه انبياء و جواب همه منكرين آنها است قالُوا بَل نَتَّبِعُ ما أَلفَينا عَلَيهِ آباءَنا جواب كفار است که حاضر بپيروي دستورات الهي نبودند و الفي بمعني صادف و وجد است چنانچه در آيه شريفه:
وَ أَلفَيا سَيِّدَها لَدَي البابِ«1» بمعني صادفا تفسير شده و در اينکه آيه بمعني وجدنا است يعني ما طريقه را که آباء و اجدادمان را بر آن يافتم تعقيب ميكنيم و توجهي بسخن شما نداريم و اينکه همان تقليد از روي عصبيت قومي است که قرآن كريم بشدّت آن را تقبيح و مذمت نموده است زيرا مقام مقامي است که عقل ميتواند از روي برهان و دليل حقيقت را دريابد بالاخص بعد از آنكه به بيان انبياء و معجزات آنها معلوم و مبرهن گرديد که طريقه آباء و اجدادشان فاسد و باطل بوده است ديگر تقليد از آنها نشانه بيخردي است از اينجهت دانشمندان اسلامي ميگويند در
1- سوره يوسف آيه 25
جلد 2 - صفحه 293
اصول اعتقادات تقليد روا نيست بلكه بايد از راه دليل و برهان عقائد مذهبي را پذيرفت و امّا در فروع دين چون تحقيق از روي دليل براي همه افراد بشر ميسر نيست بحكم عقل بايد از اهل خبره يعني كساني که همّ خود را صرف استنباط احكام شرعي نموده و داراي روح پاكي و فضيلت هستند تقليد و پيروي نمود يعني مجتهد مطلق عادل حيّ اعلم بشرائط مقرره که در كتب فقهيه مسطور است.
أَ وَ لَو كانَ آباؤُهُم لا يَعقِلُونَ شَيئاً همزه براي استفهام تقريري و واو براي عطف و لو براي شرط است و تقدير اينست که أ يتبعون آبائهم و لو كانوا لا يعقلون شيئا آيا پيروي پدرانشان را ميكنند و اگر چه آنان چيزي را تعقل نميكردند و مراد از لا يعقلون اينست که جاهل بودند نه اينكه عقل نداشتند و متعلق جهل معارف و احكام الهي است که پدران آنان از آنها دور بودند و شيئا نكره در سياق نفي و مفيد عموم است و از آن استفاده ميشود که آباء آنها بكلي از شرايع الهي عاري بودند و حتي يهود از دستورات موسي و احكام تورات و نصاري از دستورات عيسي و انجيل او بركنار بودند و اعمال و وظائفي که بين آنها معمول بوده اختراعات و بدعتهايي بوده که مطابق هوي و ميل خود جعل نمودهاند.
وَ لا يَهتَدُونَ اهتداء بمعني راه يافتن و هدايت پذيرفتن است يعني اگر پدران آنان در مقام استعلام بر نيامده و راه را نيافته و هدايت هاديان را نپذيرفته باشند باز دنبال آنان ميروند و از اينکه جمله استفاده ميشود که هدايت الهي در هر عصر و زماني بوده منتهي الامر اكثر مردم از آنان اعراض داشته و هدايت آنان را نميپذيرفتهاند چنانچه امير المؤمنين علي عليه السّلام در نهج البلاغه ميفرمايد «
اللهم بلي لا تخلو الارض من قائم للّه بحجة امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا
» بلكه بقاء دنيا بواسطه بقاء حجّت است «
لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها
»
294
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 170)- تقلید کورکورانه از نیاکان! در این جا اشاره به منطق سست مشرکان در مسأله تحریم بیدلیل غذاهای حلال، و یا بت پرستی، کرده میگوید:
«هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید میگویند ما از آنچه پدران و نیاکان خود را بر آن یافتیم پیروی میکنیم» (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
ج1، ص151
قرآن بلافاصله این منطق خرافی و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم میکند: «آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند»؟! (أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ).
یعنی اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافتهای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود، اما پیشینیان آنها نه خود مردی آگاه بودند، نه رهبر و هدایت کنندهای آگاه داشتند، و میدانیم تقلیدی که خلق را بر باد میدهد همین تقلید نادان از نادان است که «ای دو صد لعنت بر این تقلید باد»!
نکات آیه
۱ - ضرورت پیروى از قرآن و احکام و مقررات نازل شده از جانب خدا (اتبعوا ما أنزل اللّه)
۲ - پیامبر(ص)، فراخوان همه انسانها به پیروى از قرآن و احکام الهى (و اذا قیل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه)
۳ - الهى بودن قرآن و احکام اسلام، دلیل لزوم پیروى از آن است. (اتبعوا ما أنزل اللّه) مراد از «ما» در «ما أنزل اللّه» قرآن و احکام دین است. توصیف آنها به اینکه از ناحیه خداست - پس از فرمان به پیروى از آنها (اتبعوا) - به علت و دلیل لزوم پیروى اشاره دارد.
۴ - التزام به تبعیت از نیاکان و آداب و سنن آنان، پاسخ مشرکان در برابر دعوت پیامبر به پیروى از احکام خدا (و إذا قیل لهم اتبعوا ... قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا) «ألفاء» (مصدر ألفینا) به معناى یافتن است.
۵ - تکیه بر آداب و رسوم گذشتگان و اصرار بر رعایت آنها، از عوامل نپذیرفتن دعوت پیامبر(ص) و پیروى نکردن از قرآن و احکام دین (قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا)
۶ - تعصبهاى نژادى و فامیلى، امرى نکوهیده و زمینه ساز حق ناپذیرى است. (و إذا قیل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا)
۷ - تأثیر آداب و رسوم اقوام در هدایت و یا گمراهى نسلهاى آنان (قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا)
۸ - تقلیدهاى کورکورانه، از دسیسه هاى شیطان براى بازدارى انسانها از پیروى قرآن و احکام دین (لاتتبعوا خطوت الشیطن ... و إذا قیل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا) جمله «بل نتبع ...» که گویاى تقلید کورکورانه است - به قرینه آیات قبل - بیانگر مصداقى است براى «خطوات الشیطان». قابل ذکر است که قید «کورکورانه» از جمله «أو لو کان آباؤهم ...» استفاده شده است.
۹ - اصرار مردم عصر بعثت بر شرکورزى و تحریم برخى از حلالها، برخاسته از تقلید آنان از نیاکانشان بود. (کلوا مما فى الأرض ... و إذا قیل لهم اتبعوا ... قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا) از مصادیق مورد نظر براى «ما ألفینا علیه آباءنا» - به قرینه آیه ۱۶۵ و ۱۶۸ - شرکورزى و حرام دانستن برخى از نعمتهاى الهى است.
۱۰ - پیروى از بى خردان و هدایت نیافتگان و تقلید از آنان، امرى ناروا و نکوهیده است. (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون)
۱۱ - تبعیت از قرآن و احکام الهى، امرى عاقلانه است. (اتبعوا ما أنزل اللّه ... أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون) بیان ضرورت پیروى از قرآن و احکام الهى و سپس انتقاد از مشرکان و غیر منطقى خواندن روش آنان در پیروى کردن از نیاکانى بى خرد و گمراه، گویاى این است که: تبعیت از قرآن و احکام الهى امرى عاقلانه است.
۱۲ - احکام نازل شده از ناحیه خداوند، هدایت آفرین است. (و إذا قیل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه ... أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون)
۱۳ - برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مخالفان (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون)
۱۴ - ارزش عقل و تبعیت از آن (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً)
۱۵ - هماهنگى و همسویى عقل و دین (اتبعوا ما أنزل اللّه ... أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً)
۱۶ - عقل مایه هدایت پذیرى انسانهاست. (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون)
۱۷ - شرکورزى نشانه بى خردى است. (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً)
۱۸ - تقلید و پیروى از هدایت یافتگان و اندیشمندان، ناروا نیست. (أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون) جمله «أو لو کان ...» گویاى این است که: مجرد تقلید مورد رد و انکار قرار نگرفته است; بلکه آن تقلیدى مذمت شده که تقلید شونده خود اهل فهم و خرد نبوده و هدایت یافته نیست.
۱۹ - تقلید از نیاکان، شعارى جاهلى و غیرمنطقى است. (قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه ءاباءنا أو لو کان ءاباؤهم لایعقلون)
موضوعات مرتبط
- احکام: وحیانیت احکام ۳
- اسلام: دلایل تبعیت از اسلام ۳; وحیانیت اسلام ۳
- اطاعت: اطاعت از شیطان ۸
- تعصب: آثار تعصب ۶; تعصب خویشاوندى ۶; تعصب قومى ۶; تعصب ناپسند ۶
- تعقل: نشانه هاى عدم تعقل ۱۷
- تقلید: آثار تقلید کورکورانه ۸; تقلید از بى عقلان ۱۰; تقلید از عاقلان ۱۸; تقلید از گمراهان ۱۰; تقلید از مهتدین ۱۸; تقلید از نیاکان ۱۹; تقلید پسندیده ۱۸; تقلید ناپسند ۱۰، ۱۹
- حق: زمینه حق ناپذیرى ۶
- دین: آسیب شناسى دین ۵، ۷; اهمیّت تبعیت از دین ۱; تبعیت از دین ۲، ۱۱; عوامل اعراض از دین ۵; موانع تبعیت از دین ۸; هدایتگرى دین ۱۲
- رسوم: آثار رسوم اجتماعى ۷، ۹
- شرک: آثار شرک ۱۷; زمینه شرک ۹
- شعار: شعار جاهلانه ۱۹
- عقل: ارزش عقل ۱۴; اهمیّت تبعیت از عقل ۱۴; نقش عقل ۱۶; هماهنگى عقل و دین ۱۵
- عمل: عمل پسندیده ۱۱; عمل ناپسند ۶، ۱۰
- قرآن: اهمیّت تبعیت از قرآن ۱; تبعیت از قرآن ۲، ۱۱; دلایل تبعیت از قرآن ۳; عوامل اعراض از قرآن ۵; قرآن و مخالفان ۱۳; موانع تبعیت از قرآن ۸; وحیانیت قرآن ۳
- گمراهى: زمینه گمراهى ۷
- مباحات: اصرار بر تحریم مباحات ۹
- محمّد(ص): اعراض از تعالیم محمّد(ص) ۵; دعوت محمّد(ص) ۲
- مخالفان: برخورد منطقى با مخالفان ۱۳; روش برخورد با مخالفان ۱۳
- مشرکان: مشرکان صدر اسلام ۹; مشرکان و دعوت محمّد(ص) ۴
- نیاکان: آثار تبعیت از نیاکان ۹; تبعیت از رسوم نیاکان ۴، ۵
- هدایت: زمینه هدایت ۷; عوامل هدایت ۱۲، ۱۶; موانع هدایت ۸
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۵..
- ↑ در تفسير مجمع البيان از ضحاك روايت شده كه درباره كفار قريش بوده و در تفسير روض الجنان ذكر شده كه مشركين عرب بوده اند و در تفسير ابن ابىحاتم روايت شده كه آنان يهود بودند و رافع بن حريملة و مالك بن عوف آن سخنان را به زبان آورده بودند.