عَرْضا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۷: خط ۷:
(بر وزن فلس) ظهور و اظهار چنانكه در صحاح و اقرب هست. در مجمع از زجّاج نقل شده كه اصل آن به معنى ناحيه شى‏ء است و عرض خلاف طول از آن مى‏باشد عرض: (بر وزن فرس) در قرآن به متاع دنيا اطلاق شده مثل [انفال:67] در مجمع فرموده: بر هر چيز ناپايدار عرض گويند و گفته‏اند: «الدنيا عرض حاضر» قول راغب نيز چنين است. گوئى از اين جهت متكلمون به عرض در مقابل جوهر عرض گفته‏اند كه ثبات ندارد به نظرم متاع دنيا را از آن عرض گفته‏اند كه خود نمائى مى‏كند اعراض: روگردانى. اين در واقع براى آن است كه شخص معرض خلاف جانب امر را در پيش مى‏گيرد در اقرب گويد: حق آن است كه همزه آن براى صيرورت باشد. [كهف:100]. آن روز جهنّم را بر كفّار به طرز مخصوصى آشكار مى‏كنيم. [بقره:31]، [كهف:48] در حال صف بر پروردگار آشكار مى‏شوند يا نشان داده مى‏شوند. تعريض: ضد تصريح و آن به كنايه سخن گفتن است در مجمع فرموده: [بقره:235] مراد از آن خواستگارى از زن به اشاره است زنى كه در عدّه وفات است. گوئى با گوشه سخن خواستگارى مى‏كند. * [حديد:21]، [آل عمران:133] مراد از عرض در اين دو آيه ظاهراً وسعت است و آن يكى از معانى شايع عرض است چنانكه در مجمع و قاموس و اقرب گفته. الميزان فرموده: مراد از عرض وسعت و آن استعمال شايع است. ظاهراً «اَلسَّماء» در آيه اول براى جنس است على هذا آن مطابق با «السَّموات» در آيه دوم مى‏باشد. و چون در آيه اول «كَعَرْض» با كاف تشبيه آمده ظاهراً آن در آيه دوم نيز در نظر است يعنى «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّموات وَ الْاَرْضِ». آيا مراد از اين تشبيه نشان دادن وسعت بهشت است و يا حقيقتاً همه جا در قيامت بهشت خواهد بود؟ آيا مراد از سموات و ارض همه جهان است و يا فقط منظومه شمسى است؟ به نظرم مراد نشان دادن وسعت بهشت است نه اينكه آن تمام عالم را خواهد گرفت (والله اعلم) به نظر بعضى آيه دوم درباره سابقين و مقرّبين است و آيه اول در خصوص عامه مؤمنان، و بهشت گروه عامه از بهشت گروه مقرّبين اوسع است كه فرموده «عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» و درباره گروه سابقين آمده «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ». در ذيل آيه اوّل آمده. «اُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ» و اين مطلق اهل ايمان را مى‏رساند ولى ذيل آيه دوم و ما بعدش اوصافى آمده از قبيل «يُنْفِقُونَ فِى السَّراءِ والضَّراءِ...» و آن با مقرّبين سازگار است. والله العالم. در مجمع فرموده: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» روايت شده كه گفتند. هر گاه آسمانها و زمين وسعت بهشت باشد پس جهنّم در كجا خواهد بود؟ فرمود «سُبْحانَ اللّهِ اِذا جاءَ النَّهارُ فَاَيْنَ اللَّيْلُ» اين حديث در تفسير ابن كثير نيز به چند طريق نقل شده كه هر قل امپراطور روم به آن حضرت نوشت: تو مرا به بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمين است دعوت مى‏كنى پس آتش كجاست؟ حضرت فرمودند: «سُبْحانَ اللّهِ فَاَيْنَ اللّيْلُ اِذا جاءَ النَّهارُ» الميزان آن را از مجمع و درّ المنثور نقل كرده و در توجيه حديث ضمن بيان مفصّلى فرموده به گمانم روايت ناظر به آن است كه در قيامت مثل دنيا تزاحم نيست سموات و ارض در عين اينكه ظرف بهشت‏اند ظرف آتش نيز هستند (به اختصار). نگارنده گويد: به نظر مى‏آيد مطلب چنين باشد كه درباره گفتگوى اهل بهشت با اهل آتش و ديدن همديگر آيات بسيار است قهراً از تزاحم دنيا در آخرت خبرى نيست و شايد آخرت در ظرفى بهشت و در ظرفى جهنّم باشد مثل وضع جنّ و انس در دنيا و شايد مكانهاى هر دو غير از هم باشد كه آيات بهشت فقط مفيد وسعت‏اند نه اينكه آن همه جا را خواهد گرفت چنانكه در گذشته گفتيم. * [فصّلت:51]. عريض به معنى وسيع و كثير است چنانكه در «وَجَنَّةٍ عَرْضُها...» گذشت. و ظاهراً مراد از دعا در آيه تضرّع و جزع است مثل [معارج:20]. * [احقاف:24] ضمير. «رَأَوْهُ» شايد به عذاب موعود راجع باشد كه از «بِما تَعِدُنا» در آيه قبل به نظر مى‏آيد و شايد ضمير مبهم باشد كه «عارِضاً» آن را توضيح مى‏كند. عارض به معنى ظاهر شونده است از آيه روشن مى‏شود كه آن عارض باد بود «ريحٌ فيها عَذابٌ» گفته‏اند آن تكه‏‏ى ابرى بود كه در افق نمايان شد و باد به وسيله آن شروع به وزيدن گرفت. يعنى: چون آن را آشكار ديدند كه به سوى واديشان مى‏آيد گفتند. اين باد يا ابرى است كه به ما باران خواهد باراند، نه بلكه آن بادى است داراى عذاب دردناك. * [بقره:224]. عرضه آن است كه در معرض چيزى واقع شود مثل: «اَلْمَرْئَةُ عُرْضَةٌ لِلنِكاحِ - اَلدّابَّةُ عُرْضَةٌ لِلسَّفَرِ - اَلْغَذاءُ عُرْضَةٌ لِلْاَكْلِ»راغب گفته است: «اَلْعُرْضَةُ ما يَجْعَلُ مَعْرَضاً لِلشَّىْ‏ءِ». ظاهراً مراد از آن در آيه اين است كه خدا را معرض و مورد قسم قرار بدهند در عدم انجام كارهاى نيك. يعنى: خدا را معرض سوگندهای خویش قرار ندهید سوگندهائيكه ياد كرده‏ايد تا نيكى و تقوى و اصلاح بين الناس نكنيد زيرا خدا دوست ندارد نام او وسيله امتناع از نيكى باشد. در تفسير عياشى از امام باقر و صادق عليهما السلام درباره آيه نقل شده... آن اين است كه كسى سوگند ياد مى‏كند تا با برادرش سخن نگويد و نظير آن يا با مادرش تكلم نكند «قالَ: يَعْنى الرَّجُلُ يَحْلِفُ اَنْ لا يُكَلِّمُ اَخاهُ وَما اَشْبَه ذلِكَ اَوْ لا يُكَلِّمَ اُمَّهُ». در حديث ديگر در مجمع و تفسير عيّاشى از ايّوب خزّاز از امام صادق «عليه السلام» نقل شده مى‏فرمود: به خدا قسم ياد نكنيد، نه راست و نه دروغ كه خدا فرمايد «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضِةً لِاَيْمانِكُمْ» و چون مردى از مردى درباره اصلاح استمداد كند كه ميان او و شخص ديگر سازش دهد، نگويد: من قسم ياد كرده‏ام كه اين كار نكنم آن است قول خدا «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةٌ لِاَيْمانِكُمْ اَنْ تَبَرَّوا وَتَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاسِ». روايت دوم مفيد دو مطلب است يكى نهى از مطلق قسم ديگرى نهى از قسم خوردن كه كار نيك نكند. * [توبه:76]. اين تعبير در چند آيه ديگر آمده است شايد مراد از «تَوَلَّوا» اعراض ظاهرى و از «مُعْرِضُونَ» اعراض قلبى باشد يعنى: برگشتند و عمل نكردند در حالى كه در دل نيز از آن اعراض كرده و به آن بى‏اعتنا بودند.
(بر وزن فلس) ظهور و اظهار چنانكه در صحاح و اقرب هست. در مجمع از زجّاج نقل شده كه اصل آن به معنى ناحيه شى‏ء است و عرض خلاف طول از آن مى‏باشد عرض: (بر وزن فرس) در قرآن به متاع دنيا اطلاق شده مثل [انفال:67] در مجمع فرموده: بر هر چيز ناپايدار عرض گويند و گفته‏اند: «الدنيا عرض حاضر» قول راغب نيز چنين است. گوئى از اين جهت متكلمون به عرض در مقابل جوهر عرض گفته‏اند كه ثبات ندارد به نظرم متاع دنيا را از آن عرض گفته‏اند كه خود نمائى مى‏كند اعراض: روگردانى. اين در واقع براى آن است كه شخص معرض خلاف جانب امر را در پيش مى‏گيرد در اقرب گويد: حق آن است كه همزه آن براى صيرورت باشد. [كهف:100]. آن روز جهنّم را بر كفّار به طرز مخصوصى آشكار مى‏كنيم. [بقره:31]، [كهف:48] در حال صف بر پروردگار آشكار مى‏شوند يا نشان داده مى‏شوند. تعريض: ضد تصريح و آن به كنايه سخن گفتن است در مجمع فرموده: [بقره:235] مراد از آن خواستگارى از زن به اشاره است زنى كه در عدّه وفات است. گوئى با گوشه سخن خواستگارى مى‏كند. * [حديد:21]، [آل عمران:133] مراد از عرض در اين دو آيه ظاهراً وسعت است و آن يكى از معانى شايع عرض است چنانكه در مجمع و قاموس و اقرب گفته. الميزان فرموده: مراد از عرض وسعت و آن استعمال شايع است. ظاهراً «اَلسَّماء» در آيه اول براى جنس است على هذا آن مطابق با «السَّموات» در آيه دوم مى‏باشد. و چون در آيه اول «كَعَرْض» با كاف تشبيه آمده ظاهراً آن در آيه دوم نيز در نظر است يعنى «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّموات وَ الْاَرْضِ». آيا مراد از اين تشبيه نشان دادن وسعت بهشت است و يا حقيقتاً همه جا در قيامت بهشت خواهد بود؟ آيا مراد از سموات و ارض همه جهان است و يا فقط منظومه شمسى است؟ به نظرم مراد نشان دادن وسعت بهشت است نه اينكه آن تمام عالم را خواهد گرفت (والله اعلم) به نظر بعضى آيه دوم درباره سابقين و مقرّبين است و آيه اول در خصوص عامه مؤمنان، و بهشت گروه عامه از بهشت گروه مقرّبين اوسع است كه فرموده «عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» و درباره گروه سابقين آمده «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ». در ذيل آيه اوّل آمده. «اُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ» و اين مطلق اهل ايمان را مى‏رساند ولى ذيل آيه دوم و ما بعدش اوصافى آمده از قبيل «يُنْفِقُونَ فِى السَّراءِ والضَّراءِ...» و آن با مقرّبين سازگار است. والله العالم. در مجمع فرموده: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» روايت شده كه گفتند. هر گاه آسمانها و زمين وسعت بهشت باشد پس جهنّم در كجا خواهد بود؟ فرمود «سُبْحانَ اللّهِ اِذا جاءَ النَّهارُ فَاَيْنَ اللَّيْلُ» اين حديث در تفسير ابن كثير نيز به چند طريق نقل شده كه هر قل امپراطور روم به آن حضرت نوشت: تو مرا به بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمين است دعوت مى‏كنى پس آتش كجاست؟ حضرت فرمودند: «سُبْحانَ اللّهِ فَاَيْنَ اللّيْلُ اِذا جاءَ النَّهارُ» الميزان آن را از مجمع و درّ المنثور نقل كرده و در توجيه حديث ضمن بيان مفصّلى فرموده به گمانم روايت ناظر به آن است كه در قيامت مثل دنيا تزاحم نيست سموات و ارض در عين اينكه ظرف بهشت‏اند ظرف آتش نيز هستند (به اختصار). نگارنده گويد: به نظر مى‏آيد مطلب چنين باشد كه درباره گفتگوى اهل بهشت با اهل آتش و ديدن همديگر آيات بسيار است قهراً از تزاحم دنيا در آخرت خبرى نيست و شايد آخرت در ظرفى بهشت و در ظرفى جهنّم باشد مثل وضع جنّ و انس در دنيا و شايد مكانهاى هر دو غير از هم باشد كه آيات بهشت فقط مفيد وسعت‏اند نه اينكه آن همه جا را خواهد گرفت چنانكه در گذشته گفتيم. * [فصّلت:51]. عريض به معنى وسيع و كثير است چنانكه در «وَجَنَّةٍ عَرْضُها...» گذشت. و ظاهراً مراد از دعا در آيه تضرّع و جزع است مثل [معارج:20]. * [احقاف:24] ضمير. «رَأَوْهُ» شايد به عذاب موعود راجع باشد كه از «بِما تَعِدُنا» در آيه قبل به نظر مى‏آيد و شايد ضمير مبهم باشد كه «عارِضاً» آن را توضيح مى‏كند. عارض به معنى ظاهر شونده است از آيه روشن مى‏شود كه آن عارض باد بود «ريحٌ فيها عَذابٌ» گفته‏اند آن تكه‏‏ى ابرى بود كه در افق نمايان شد و باد به وسيله آن شروع به وزيدن گرفت. يعنى: چون آن را آشكار ديدند كه به سوى واديشان مى‏آيد گفتند. اين باد يا ابرى است كه به ما باران خواهد باراند، نه بلكه آن بادى است داراى عذاب دردناك. * [بقره:224]. عرضه آن است كه در معرض چيزى واقع شود مثل: «اَلْمَرْئَةُ عُرْضَةٌ لِلنِكاحِ - اَلدّابَّةُ عُرْضَةٌ لِلسَّفَرِ - اَلْغَذاءُ عُرْضَةٌ لِلْاَكْلِ»راغب گفته است: «اَلْعُرْضَةُ ما يَجْعَلُ مَعْرَضاً لِلشَّىْ‏ءِ». ظاهراً مراد از آن در آيه اين است كه خدا را معرض و مورد قسم قرار بدهند در عدم انجام كارهاى نيك. يعنى: خدا را معرض سوگندهای خویش قرار ندهید سوگندهائيكه ياد كرده‏ايد تا نيكى و تقوى و اصلاح بين الناس نكنيد زيرا خدا دوست ندارد نام او وسيله امتناع از نيكى باشد. در تفسير عياشى از امام باقر و صادق عليهما السلام درباره آيه نقل شده... آن اين است كه كسى سوگند ياد مى‏كند تا با برادرش سخن نگويد و نظير آن يا با مادرش تكلم نكند «قالَ: يَعْنى الرَّجُلُ يَحْلِفُ اَنْ لا يُكَلِّمُ اَخاهُ وَما اَشْبَه ذلِكَ اَوْ لا يُكَلِّمَ اُمَّهُ». در حديث ديگر در مجمع و تفسير عيّاشى از ايّوب خزّاز از امام صادق «عليه السلام» نقل شده مى‏فرمود: به خدا قسم ياد نكنيد، نه راست و نه دروغ كه خدا فرمايد «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضِةً لِاَيْمانِكُمْ» و چون مردى از مردى درباره اصلاح استمداد كند كه ميان او و شخص ديگر سازش دهد، نگويد: من قسم ياد كرده‏ام كه اين كار نكنم آن است قول خدا «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةٌ لِاَيْمانِكُمْ اَنْ تَبَرَّوا وَتَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاسِ». روايت دوم مفيد دو مطلب است يكى نهى از مطلق قسم ديگرى نهى از قسم خوردن كه كار نيك نكند. * [توبه:76]. اين تعبير در چند آيه ديگر آمده است شايد مراد از «تَوَلَّوا» اعراض ظاهرى و از «مُعْرِضُونَ» اعراض قلبى باشد يعنى: برگشتند و عمل نكردند در حالى كه در دل نيز از آن اعراض كرده و به آن بى‏اعتنا بودند.


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::عَرْضا]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۲

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بر وزن فلس) ظهور و اظهار چنانكه در صحاح و اقرب هست. در مجمع از زجّاج نقل شده كه اصل آن به معنى ناحيه شى‏ء است و عرض خلاف طول از آن مى‏باشد عرض: (بر وزن فرس) در قرآن به متاع دنيا اطلاق شده مثل [انفال:67] در مجمع فرموده: بر هر چيز ناپايدار عرض گويند و گفته‏اند: «الدنيا عرض حاضر» قول راغب نيز چنين است. گوئى از اين جهت متكلمون به عرض در مقابل جوهر عرض گفته‏اند كه ثبات ندارد به نظرم متاع دنيا را از آن عرض گفته‏اند كه خود نمائى مى‏كند اعراض: روگردانى. اين در واقع براى آن است كه شخص معرض خلاف جانب امر را در پيش مى‏گيرد در اقرب گويد: حق آن است كه همزه آن براى صيرورت باشد. [كهف:100]. آن روز جهنّم را بر كفّار به طرز مخصوصى آشكار مى‏كنيم. [بقره:31]، [كهف:48] در حال صف بر پروردگار آشكار مى‏شوند يا نشان داده مى‏شوند. تعريض: ضد تصريح و آن به كنايه سخن گفتن است در مجمع فرموده: [بقره:235] مراد از آن خواستگارى از زن به اشاره است زنى كه در عدّه وفات است. گوئى با گوشه سخن خواستگارى مى‏كند. * [حديد:21]، [آل عمران:133] مراد از عرض در اين دو آيه ظاهراً وسعت است و آن يكى از معانى شايع عرض است چنانكه در مجمع و قاموس و اقرب گفته. الميزان فرموده: مراد از عرض وسعت و آن استعمال شايع است. ظاهراً «اَلسَّماء» در آيه اول براى جنس است على هذا آن مطابق با «السَّموات» در آيه دوم مى‏باشد. و چون در آيه اول «كَعَرْض» با كاف تشبيه آمده ظاهراً آن در آيه دوم نيز در نظر است يعنى «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّموات وَ الْاَرْضِ». آيا مراد از اين تشبيه نشان دادن وسعت بهشت است و يا حقيقتاً همه جا در قيامت بهشت خواهد بود؟ آيا مراد از سموات و ارض همه جهان است و يا فقط منظومه شمسى است؟ به نظرم مراد نشان دادن وسعت بهشت است نه اينكه آن تمام عالم را خواهد گرفت (والله اعلم) به نظر بعضى آيه دوم درباره سابقين و مقرّبين است و آيه اول در خصوص عامه مؤمنان، و بهشت گروه عامه از بهشت گروه مقرّبين اوسع است كه فرموده «عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» و درباره گروه سابقين آمده «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ». در ذيل آيه اوّل آمده. «اُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ» و اين مطلق اهل ايمان را مى‏رساند ولى ذيل آيه دوم و ما بعدش اوصافى آمده از قبيل «يُنْفِقُونَ فِى السَّراءِ والضَّراءِ...» و آن با مقرّبين سازگار است. والله العالم. در مجمع فرموده: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» روايت شده كه گفتند. هر گاه آسمانها و زمين وسعت بهشت باشد پس جهنّم در كجا خواهد بود؟ فرمود «سُبْحانَ اللّهِ اِذا جاءَ النَّهارُ فَاَيْنَ اللَّيْلُ» اين حديث در تفسير ابن كثير نيز به چند طريق نقل شده كه هر قل امپراطور روم به آن حضرت نوشت: تو مرا به بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمين است دعوت مى‏كنى پس آتش كجاست؟ حضرت فرمودند: «سُبْحانَ اللّهِ فَاَيْنَ اللّيْلُ اِذا جاءَ النَّهارُ» الميزان آن را از مجمع و درّ المنثور نقل كرده و در توجيه حديث ضمن بيان مفصّلى فرموده به گمانم روايت ناظر به آن است كه در قيامت مثل دنيا تزاحم نيست سموات و ارض در عين اينكه ظرف بهشت‏اند ظرف آتش نيز هستند (به اختصار). نگارنده گويد: به نظر مى‏آيد مطلب چنين باشد كه درباره گفتگوى اهل بهشت با اهل آتش و ديدن همديگر آيات بسيار است قهراً از تزاحم دنيا در آخرت خبرى نيست و شايد آخرت در ظرفى بهشت و در ظرفى جهنّم باشد مثل وضع جنّ و انس در دنيا و شايد مكانهاى هر دو غير از هم باشد كه آيات بهشت فقط مفيد وسعت‏اند نه اينكه آن همه جا را خواهد گرفت چنانكه در گذشته گفتيم. * [فصّلت:51]. عريض به معنى وسيع و كثير است چنانكه در «وَجَنَّةٍ عَرْضُها...» گذشت. و ظاهراً مراد از دعا در آيه تضرّع و جزع است مثل [معارج:20]. * [احقاف:24] ضمير. «رَأَوْهُ» شايد به عذاب موعود راجع باشد كه از «بِما تَعِدُنا» در آيه قبل به نظر مى‏آيد و شايد ضمير مبهم باشد كه «عارِضاً» آن را توضيح مى‏كند. عارض به معنى ظاهر شونده است از آيه روشن مى‏شود كه آن عارض باد بود «ريحٌ فيها عَذابٌ» گفته‏اند آن تكه‏‏ى ابرى بود كه در افق نمايان شد و باد به وسيله آن شروع به وزيدن گرفت. يعنى: چون آن را آشكار ديدند كه به سوى واديشان مى‏آيد گفتند. اين باد يا ابرى است كه به ما باران خواهد باراند، نه بلكه آن بادى است داراى عذاب دردناك. * [بقره:224]. عرضه آن است كه در معرض چيزى واقع شود مثل: «اَلْمَرْئَةُ عُرْضَةٌ لِلنِكاحِ - اَلدّابَّةُ عُرْضَةٌ لِلسَّفَرِ - اَلْغَذاءُ عُرْضَةٌ لِلْاَكْلِ»راغب گفته است: «اَلْعُرْضَةُ ما يَجْعَلُ مَعْرَضاً لِلشَّىْ‏ءِ». ظاهراً مراد از آن در آيه اين است كه خدا را معرض و مورد قسم قرار بدهند در عدم انجام كارهاى نيك. يعنى: خدا را معرض سوگندهای خویش قرار ندهید سوگندهائيكه ياد كرده‏ايد تا نيكى و تقوى و اصلاح بين الناس نكنيد زيرا خدا دوست ندارد نام او وسيله امتناع از نيكى باشد. در تفسير عياشى از امام باقر و صادق عليهما السلام درباره آيه نقل شده... آن اين است كه كسى سوگند ياد مى‏كند تا با برادرش سخن نگويد و نظير آن يا با مادرش تكلم نكند «قالَ: يَعْنى الرَّجُلُ يَحْلِفُ اَنْ لا يُكَلِّمُ اَخاهُ وَما اَشْبَه ذلِكَ اَوْ لا يُكَلِّمَ اُمَّهُ». در حديث ديگر در مجمع و تفسير عيّاشى از ايّوب خزّاز از امام صادق «عليه السلام» نقل شده مى‏فرمود: به خدا قسم ياد نكنيد، نه راست و نه دروغ كه خدا فرمايد «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضِةً لِاَيْمانِكُمْ» و چون مردى از مردى درباره اصلاح استمداد كند كه ميان او و شخص ديگر سازش دهد، نگويد: من قسم ياد كرده‏ام كه اين كار نكنم آن است قول خدا «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةٌ لِاَيْمانِكُمْ اَنْ تَبَرَّوا وَتَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاسِ». روايت دوم مفيد دو مطلب است يكى نهى از مطلق قسم ديگرى نهى از قسم خوردن كه كار نيك نكند. * [توبه:76]. اين تعبير در چند آيه ديگر آمده است شايد مراد از «تَوَلَّوا» اعراض ظاهرى و از «مُعْرِضُونَ» اعراض قلبى باشد يعنى: برگشتند و عمل نكردند در حالى كه در دل نيز از آن اعراض كرده و به آن بى‏اعتنا بودند.


در حال بارگیری...