النحل ٩٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و نباشید مانند آن زن که واتابید رشته خود را پس از استوارشدن تارهائی گسیخته که برگیرید سوگندهای خویش را نیرنگی میان خویش تا بشود گروهی فزودهتر از گروهی جز این نیست که بیازماید شما را خدا بدان و بیان میکند برای شما روز قیامت آنچه را بودید در آن اختلاف میکردید | |-|معزی=و نباشید مانند آن زن که واتابید رشته خود را پس از استوارشدن تارهائی گسیخته که برگیرید سوگندهای خویش را نیرنگی میان خویش تا بشود گروهی فزودهتر از گروهی جز این نیست که بیازماید شما را خدا بدان و بیان میکند برای شما روز قیامت آنچه را بودید در آن اختلاف میکردید | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = | {{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::17|٥ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::92|٩٢]] | قبلی = النحل ٩١ | بعدی = النحل ٩٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::34|٣٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«نَقَضَتْ»: از هم وا کرد. از هم واگشاد. «غَزْلَ»: تابیده شده. رشته شده. غَزْل مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مَغْزُول به کار رفته است. «قُوَّةٍ»: مراد تابیدن و استحکام بخشیدن است. «أَنْکَاثاً»: جمع نِکْث، رشته از هم واشده و باز گشوده. حال مؤکّده از (غَزْلَ) یا مفعول دوم (نَقَضَتْ) است که متضمّن معنی (جَعَلَت) میباشد و یا این که مفعول مطلق است و معنی چنین است: نَکَثَتْ نَکْثاً. «دَخَلاً»: مکر و خدعه، فساد و عداوت. «أَرْبَی»: زیادتر. فراوانتر. از مصدر (ربو) به معنی زیادت. «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ»: حال ضمیر (و) در فعل (لا تَکُونُوا) است. «أَن تَکُونَ ...»: تقدیر چنین است: لإِن تَکُونَ. به سبب أَن تَکُونَ. مَخافَةَ أَن تَکُونَ. «بِهِ»: ضمیر (ه) برمیگردد به امر به وفای به عهد، یا به مصدر حاصل از (أَن تَکُونَ)، یا مصدر مفهوم از واژه (أَرْبیا) که (ربو) است، و یا این که راجع است به حاصل معنی که نفس کثرت است. | «نَقَضَتْ»: از هم وا کرد. از هم واگشاد. «غَزْلَ»: تابیده شده. رشته شده. غَزْل مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مَغْزُول به کار رفته است. «قُوَّةٍ»: مراد تابیدن و استحکام بخشیدن است. «أَنْکَاثاً»: جمع نِکْث، رشته از هم واشده و باز گشوده. حال مؤکّده از (غَزْلَ) یا مفعول دوم (نَقَضَتْ) است که متضمّن معنی (جَعَلَت) میباشد و یا این که مفعول مطلق است و معنی چنین است: نَکَثَتْ نَکْثاً. «دَخَلاً»: مکر و خدعه، فساد و عداوت. «أَرْبَی»: زیادتر. فراوانتر. از مصدر (ربو) به معنی زیادت. «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ»: حال ضمیر (و) در فعل (لا تَکُونُوا) است. «أَن تَکُونَ ...»: تقدیر چنین است: لإِن تَکُونَ. به سبب أَن تَکُونَ. مَخافَةَ أَن تَکُونَ. «بِهِ»: ضمیر (ه) برمیگردد به امر به وفای به عهد، یا به مصدر حاصل از (أَن تَکُونَ)، یا مصدر مفهوم از واژه (أَرْبیا) که (ربو) است، و یا این که راجع است به حاصل معنی که نفس کثرت است. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۸
ترجمه
النحل ٩١ | آیه ٩٢ | النحل ٩٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَقَضَتْ»: از هم وا کرد. از هم واگشاد. «غَزْلَ»: تابیده شده. رشته شده. غَزْل مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مَغْزُول به کار رفته است. «قُوَّةٍ»: مراد تابیدن و استحکام بخشیدن است. «أَنْکَاثاً»: جمع نِکْث، رشته از هم واشده و باز گشوده. حال مؤکّده از (غَزْلَ) یا مفعول دوم (نَقَضَتْ) است که متضمّن معنی (جَعَلَت) میباشد و یا این که مفعول مطلق است و معنی چنین است: نَکَثَتْ نَکْثاً. «دَخَلاً»: مکر و خدعه، فساد و عداوت. «أَرْبَی»: زیادتر. فراوانتر. از مصدر (ربو) به معنی زیادت. «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ»: حال ضمیر (و) در فعل (لا تَکُونُوا) است. «أَن تَکُونَ ...»: تقدیر چنین است: لإِن تَکُونَ. به سبب أَن تَکُونَ. مَخافَةَ أَن تَکُونَ. «بِهِ»: ضمیر (ه) برمیگردد به امر به وفای به عهد، یا به مصدر حاصل از (أَن تَکُونَ)، یا مصدر مفهوم از واژه (أَرْبیا) که (ربو) است، و یا این که راجع است به حاصل معنی که نفس کثرت است.
تفسیر
- نحل آيات ۹۰ - ۱۰۵،سوره نحل
- اشاره به احتمام شديد در اسلام به اصلاح وضع جامعه
- اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل (فردى و اجتماعى )
- بيان اينكه امر به عدل در ((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان )) امر به عدالت اجتماعىاست
- امر به احسان نسبت به ديگران در ((ان الله ياءمربالعدل و الاحسان )) و احسان نسبت به خويشاوندان در ((ايتاء ذى القربى ))
- نهى از فحشا و منكر و بغى در واقع امر به حفظ وحدت در مجتمع است
- سبب شناعت شكستن قسم
- تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خود رشته
- انسان مسؤ ول است و اضلال خدا ابتدائى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است
- نهى مستقل از اينكه هسم وسيله خدعه و دغلكارى قرار داده شود
- مقصود از اينكه فرمود: صابران را پاداش مى دهيم ((با حسن ما كانوا يعملون ))
- ويژگيهاى حيات طيبه اى كه خداوند آن را به نيكوكاران وعده داده است
- وجوهى ديگر كه درباره مراد از حيات طيبه گفته شده است
- مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است
- استعاذه به خدا توكل به خدا است و ايمان وتوكل دو ملاك صدق عبوديت هستند
- گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است
- اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : ((و اذابدلنا آيه مكان اية ...))
- اتهام مشركين به پيامبر(ص ) در ارتباط با مسئله نسخ
- توضيحى در مورد اينكه با نزول آيات ناسخ خداوند ايمان مؤ منين را تثبيت مى كند
- شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الله يامر بالعدل و الاحسان ...)) و بيان مراد ازعدل و احسان
- دو روايت در ذيل آيه : ((من عمل صالحا من ذكر و انثى فلنحيينه حيوة طيبة ))
- رواياتى در ذيل آيه : ((يقولون انما يعمله بشر...))
- مؤ من هرگز دروغ نمى گويد
نکات آیه
۱- شکستن عهد و پیمان قطعى، همانند گسستن رشته اى است، پس از بافتن محکم آن (أوفوا بعهد الله ... و لاتنقضوا ... و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها من بعد قوّة أنکثاً)
۲- پیمان شکنى، کارى نابخردانه و غیر قابل توجیه (و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها من بعد قوّة أنکثاً) گسستن رشته پس از بافتن آن، نمونه اى روشن از نقض غرض است و بدیهى است نقض غرض کارى نابخردانه مى باشد.
۳- ممنوعیت استفاده از سوگند به عنوان وسیله اى براى فریب دیگران (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۴- فریبکارى و خدعه با مردم، عملى نکوهیده در بینش الهى (تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۵- عمل به مفاد سوگند و پیمان، امرى لازم و از اصول مهم در روابط اجتماعى است. (و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۶- نقض عهد و پیمان با دیگران، هر چند سود فراوان داشته باشد، حرام است. (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۷- شکستن پیمان با گروهى به خاطر پیمان بستن با گروهى نیرومندتر، حرام و به دور از خرد است. (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۸- اهل پیمان، با مشاهده ضعف در طرف مقابل، نباید به پیمان شکنى روى آورند. (تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۹- سوگند و پیمان، ارزشى است که نباید در معاملات مادى تحت الشعاع قرار گیرد. (دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۱۰- دستور خداوند به رعایت پیمانها و سوگندها و پرهیز از نقض عهد و سوگندشکنى، تنها براى آزمایش انسان است. (و أوفوا بعهد الله ... و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم ... إنما یبلوکم الله به)
۱۱- سوگند و پیمان انسان با دیگران، زمینه آزمایش الهى براى وى (تتّخذون أیمنکم ... إنما یبلوکم الله به)
۱۲- خداوند، تحقیقاً حقایق مورد اختلاف انسانها را در قیامت، بیان خواهد کرد. (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۳- پیمان شکنان، مورد مؤاخذه و داورى خداوند در قیامت، قرار خواهند گرفت. (تتّخذون أیمنکم دخلاً ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۴- هشدار خداوند به نقض کنندگان عهد و سوگندشکنان، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قیامت (و أوفوا بعهد الله ... تتّخذون أیمنکم دخلاً ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۵- درگیرى و اختلاف مستمر آدمیان، در زندگى دنیوى (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) آمدن فعل «کنتم» و نظایر آن بر سر فعل دیگر، بیانگر استمرار مضمون آن فعل است.
۱۶- مخفى ماندن برخى از حقایق و مسائل مورد اختلاف انسانها، در دنیا (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) تردیدى نیست که حق در پاره اى از مسائل مورد اختلاف مردم در دنیا روشن است. بنابراین تبیین حقایق مورد اختلاف در قیامت، مربوط به مسائلى است که حق در آنها روشن نیست.
۱۷- توجه و اعتقاد انسان به قیامت، مانع پیمان شکنى وى خواهد شد. (و أوفوا بعهد الله ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) تذکر خداوند به تبیین حقایق در قیامت، پس از طرح مسأله پیمان و سوگندشکنى، مى تواند اشعار به مطلب فوق داشته باشد.
روایات و احادیث
۱۸- «عن أبى جعفر(ع) قال: التى نقضت غزلها إمرأة ... یقال لها: رابطة (ریطة) ... کانت حمقاء تغزل الشعر فإذا غزلت نقضته ثمّ عادت فغزلته فقال الله: «کالتى نقضت غزلها...»...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: آن زن که رشته هى تافته خود را باز مى کرد زنى بود ... به نام رابطه (یا ریطه) ... و او زن احمقى بود که مو [ى بز و غیره] را مى تافت و پس از تافتن، آنها را باز مى کرد و سپس دوباره مى تافت. پس خداوند فرمود: کالتى نقضت غزلها...».
موضوعات مرتبط
- احکام ۳، ۶، ۷:
- امتحان: امتحان با وفاى به سوگند ۱۰; امتحان با وفاى به عهد ۱۰; زمینه امتحان ۱۱
- انسان: اختلاف انسان ها ۱۲، ۱۵، ۱۶
- تشبیهات قرآن: تشبیه به واریسیدن ۱; تشبیه عهد شکنی ۱
- خدا: امتحانهاى خدا ۱۰، ۱۱; انذارهاى خدا ۱۴; سرزنشهاى خدا ۴; فلسفه اوامر خدا ۱۰; قضاوت اخروى خدا ۱۳
- دنیا: خفاى حقایق در دنیا ۱۶
- ذکر: آثار ذکر قیامت ۱۷
- روابط : اصول روابط اجتماعى ۵
- زندگى: ویژگیهاى زندگى دنیوى ۱۵
- سوگند: آثار سوگند ۱۱; احکام سوگند ۳; اهمیت سوگند ۹; اهمیت وفاى به سوگند ۵، ۱۴; سوگند حرام ۳
- سوگندشکنان: انذار سوگندشکنان ۱۴; مؤاخذه اخروى سوگندشکنان ۱۴
- عقیده: آثار عقیده به قیامت ۱۷
- عمل: عمل جاهلانه ۲، ۷; عمل ناپسند ۴
- عهد: آثار عهد ۱۱; احکام عهد ۶، ۷; اهمیت عهد ۹; اهمیت وفاى به عهد ۵، ۸، ۱۴
- عهدشکنان: انذار عهدشکنان ۱۴; مؤاخذه اخروى عهدشکنان ۱۳، ۱۴
- عهدشکنى: بی منطقى عهدشکنى ۲، ۷; حرمت عهدشکنى ۶، ۷; موانع عهدشکنى ۱۷
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱، ۱۸
- قیامت: تبیین اختلافات در قیامت ۱۲; ظهور حقایق در قیامت ۱۲
- محرمات ۶، ۷:
- معامله: سوگند در معامله ۹
- معاهدان: مسؤولیت معاهدان ۸
- مکر: سرزنش مکر ۴; مکر با سوگند ۳
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۸۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۲، ح ۲۱۰.