بِالْعُرْف: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن نمودار دفعات)
خط ۸: خط ۸:
(بر وزن قفل) به چند معنى آمده از جمله به معنى معروف و شناخته شده مثل [اعراف:199]. عفو را عادت كن و امر به معروف كن و از جاهلان اعراض نما (رجوع شود به معروف). ايضاً به معنى موهاى گردن اسب است (يال) و پى در پى بودن را به آن تشبيه مى‏كنند و گويند: «جاءُ وَ كَعُرْفِ الْفَرَسِ» [مرسلات:1]. قسم به فرستاده‏هاى پى در پى رجوع شود به «رسل». *** معروف: شناخته شده و آن مقابل منكر است و از آن كار نيك مطابق فطرت قصد مى‏شود. الميزان ذيل آيه [بقره:227]. گفته: معروف آنست كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعى متداول آن را مى‏دانند... معروف در شريعت اسلام آنست كه مردم آن را به فطرت سليم مى‏دانند (نقل به معنى) راغب گويد: معروف هر فعلى است كه خوبى آن بوسيله عقل يا شرع شناخته شود. در آيات [بقره:231]. [بقره:263] و غيره مراد كارى و عملى و قولى است كه مطابق عقل و فطرت سليم بوده باشد در اين صورت مطلق معروف مورد تصديق شرع است. خواه شرع بالخصوص به آن تصريح كرده باشد يا نه. تعريف: شناساندن. [محمّد:6]. [تحريم:3]. تعارف: شناختن همديگر. از باب تفاعل و بين الاثنين است [حجرات:13]. [يونس:45]. آيه صريح است در اين كه روز قيامت مردم همديگر را مى‏شناسند. اعتراف: اقرار. «اِعْتَرَفَ بِالشَّىْ‏ءِ: اَقْرَبَهُ عَلى نَفْسِهِ» مثل [توبه:102]. [ملك:11].
(بر وزن قفل) به چند معنى آمده از جمله به معنى معروف و شناخته شده مثل [اعراف:199]. عفو را عادت كن و امر به معروف كن و از جاهلان اعراض نما (رجوع شود به معروف). ايضاً به معنى موهاى گردن اسب است (يال) و پى در پى بودن را به آن تشبيه مى‏كنند و گويند: «جاءُ وَ كَعُرْفِ الْفَرَسِ» [مرسلات:1]. قسم به فرستاده‏هاى پى در پى رجوع شود به «رسل». *** معروف: شناخته شده و آن مقابل منكر است و از آن كار نيك مطابق فطرت قصد مى‏شود. الميزان ذيل آيه [بقره:227]. گفته: معروف آنست كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعى متداول آن را مى‏دانند... معروف در شريعت اسلام آنست كه مردم آن را به فطرت سليم مى‏دانند (نقل به معنى) راغب گويد: معروف هر فعلى است كه خوبى آن بوسيله عقل يا شرع شناخته شود. در آيات [بقره:231]. [بقره:263] و غيره مراد كارى و عملى و قولى است كه مطابق عقل و فطرت سليم بوده باشد در اين صورت مطلق معروف مورد تصديق شرع است. خواه شرع بالخصوص به آن تصريح كرده باشد يا نه. تعريف: شناساندن. [محمّد:6]. [تحريم:3]. تعارف: شناختن همديگر. از باب تفاعل و بين الاثنين است [حجرات:13]. [يونس:45]. آيه صريح است در اين كه روز قيامت مردم همديگر را مى‏شناسند. اعتراف: اقرار. «اِعْتَرَفَ بِالشَّىْ‏ءِ: اَقْرَبَهُ عَلى نَفْسِهِ» مثل [توبه:102]. [ملك:11].


{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::بِالْعُرْف]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۸

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بر وزن قفل) به چند معنى آمده از جمله به معنى معروف و شناخته شده مثل [اعراف:199]. عفو را عادت كن و امر به معروف كن و از جاهلان اعراض نما (رجوع شود به معروف). ايضاً به معنى موهاى گردن اسب است (يال) و پى در پى بودن را به آن تشبيه مى‏كنند و گويند: «جاءُ وَ كَعُرْفِ الْفَرَسِ» [مرسلات:1]. قسم به فرستاده‏هاى پى در پى رجوع شود به «رسل». *** معروف: شناخته شده و آن مقابل منكر است و از آن كار نيك مطابق فطرت قصد مى‏شود. الميزان ذيل آيه [بقره:227]. گفته: معروف آنست كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعى متداول آن را مى‏دانند... معروف در شريعت اسلام آنست كه مردم آن را به فطرت سليم مى‏دانند (نقل به معنى) راغب گويد: معروف هر فعلى است كه خوبى آن بوسيله عقل يا شرع شناخته شود. در آيات [بقره:231]. [بقره:263] و غيره مراد كارى و عملى و قولى است كه مطابق عقل و فطرت سليم بوده باشد در اين صورت مطلق معروف مورد تصديق شرع است. خواه شرع بالخصوص به آن تصريح كرده باشد يا نه. تعريف: شناساندن. [محمّد:6]. [تحريم:3]. تعارف: شناختن همديگر. از باب تفاعل و بين الاثنين است [حجرات:13]. [يونس:45]. آيه صريح است در اين كه روز قيامت مردم همديگر را مى‏شناسند. اعتراف: اقرار. «اِعْتَرَفَ بِالشَّىْ‏ءِ: اَقْرَبَهُ عَلى نَفْسِهِ» مثل [توبه:102]. [ملك:11].


در حال بارگیری...