آل عمران ١٨٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و نپندارند آنان که بخل ورزیدند بدانچه خدا از فضل خویش بدیشان ارزانی داشته آن را بهتر برای ایشان بلکه آن بدتر است برای ایشان بزودی گردن‌بندشان شود آنچه خودداری از دادن آن کردند روز قیامت و خدا را است میراث آسمانها و زمین و خدا بدانچه می‌کنید دانا است‌
|-|معزی=و نپندارند آنان که بخل ورزیدند بدانچه خدا از فضل خویش بدیشان ارزانی داشته آن را بهتر برای ایشان بلکه آن بدتر است برای ایشان بزودی گردن‌بندشان شود آنچه خودداری از دادن آن کردند روز قیامت و خدا را است میراث آسمانها و زمین و خدا بدانچه می‌کنید دانا است‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره آل عمران | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::180|١٨٠]] | قبلی = آل عمران ١٧٩ | بعدی = آل عمران ١٨١  | کلمه = [[تعداد کلمات::34|٣٤]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره آل عمران | نزول = [[نازل شده در سال::15|٣ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::180|١٨٠]] | قبلی = آل عمران ١٧٩ | بعدی = آل عمران ١٨١  | کلمه = [[تعداد کلمات::34|٣٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«هُوَ خَیْراً»: (هُوَ) ضمیر فصل است. (خَیْراً) مفعول دوم (لا یَحْسَبَنَّ) و مفعول اوّل آن (الْبُخْلَ) و محذوف است و تقدیر چنین است: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَآ آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ الْبُخْلَ خَیْراً لَّهُمْ. «سَیُطَوَّقوُنَ»: طوق گردن ایشان می‌گردد.
«هُوَ خَیْراً»: (هُوَ) ضمیر فصل است. (خَیْراً) مفعول دوم (لا یَحْسَبَنَّ) و مفعول اوّل آن (الْبُخْلَ) و محذوف است و تقدیر چنین است: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَآ آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ الْبُخْلَ خَیْراً لَّهُمْ. «سَیُطَوَّقوُنَ»: طوق گردن ایشان می‌گردد.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۶


ترجمه

کسانی که بخل می‌ورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمی‌کنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛ بلکه برای آنها شر است؛ بزودی در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقی به گردنشان می‌افکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام می‌دهید، آگاه است.

و كسانى كه در بخشيدن آنچه خدا از فضل خود به آنها داده بخل مى‌ورزند، مپندارند كه اين كار به سودشان است، بلكه براى آنان شرّ است زودا كه آنچه بخل ورزيده‌اند، در روز رستاخيز طوق گردنشان شود. و ميراث آسمان‌ها و زمين از آن خداست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگا
و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده، بخل مى‌ورزند، هرگز تصور نكنند كه آن [بخل‌] براى آنان خوب است، بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيده‌اند، روز قيامت طوق گردنشان مى‌شود. ميراث آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.
آنان که بخل نموده و از مالی که خدا از فضل خویش به آنها داده حقوق فقیران را ادا نمی‌کنند گمان نکنند این بخل به نفع آنها خواهد بود بلکه به ضرر آنهاست، چه آنکه مالی که در آن بخل ورزند در قیامت زنجیر گردن آنها شود، و تنها خدا وارث آسمانها و زمین است و خدا به کردار شما آگاه است.
و کسانی که خدا به آنچه از فضلش به آنان داده بخل می ورزند، گمان نکنند که آن بخل به سود آنان است، بلکه آن بخل به زیانشان خواهد بود. به زودی آنچه به آن بخل ورزیدند در روز قیامت طوق گردنشان می شود. و میراث آسمان ها و زمین فقط در سیطره مالکیّت خداست، و خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
آنان كه در نعمتى كه خدا به آنها عطا كرده است بخل مى‌ورزند، مپندارند كه در بخل ورزيدن برايشان خير است. نه، شر است. در روز قيامت آنچه را كه در بخشيدنش بخل مى‌ورزيدند چون طوقى به گردنشان خواهند آويخت. و از آن خداست ميراث آسمانها و زمين و او به هر كارى كه مى‌كنيد آگاه است.
و کسانی که در بخشیدن از آنچه خدا از فضل خویش به آنان بخشیده، بخل می‌ورزند مپندارند که این کار به سودشان است، بلکه آن به زیان آنهاست، زودا که مایه بخلشان در روز قیامت [همچون طوق لعنت‌] گردنگیرشان شود، و میراث آسمانها و زمین از آن خداوند است، و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است‌
و كسانى كه به آنچه خدا از فزونى و بخشش خود به آنان داده است بخل مى‌ورزند مپندارند كه برايشان بهتر است بلكه براى آنها بدتر است، زودا كه آنچه بخل ورزيدند در روز رستاخيز طوق گردنشان شود. و ميراث آسمانها و زمين خداى راست و خدا بدانچه مى‌كنيد آگاه است.
آنان که نسبت بدانچه خداوند از فضل و نعمت خود بدیشان عطاء کرده است بخل می‌ورزند (و زکات مال بدرنمی‌کنند و در راه مصالح جامعه به بذل و بخشش دست نمی‌یازند) گمان نکنند که این کار برای آنان خوب است و به سود ایشان است، بلکه این کار برای آنان بد است و به زیان ایشان تمام می‌شود. در روز قیامت همان چیزی که بدان بخل ورزیده‌اند (و سخت بدان دل بسته‌اند و برابر قانون خدا در راه خدمت به اجتماع به کار نبرده‌اند، وبال آنان می‌گردد و عذاب آن) طوق (سنگین اسارت بر گردن) ایشان می‌گردد. (و این اموال چه در راه خدا و بندگان او انفاق شود یا نشود، بالأخره از صاحبان آن جدا خواهد شد) و همه‌ی آنچه در آسمانها و زمین است از آن خدا است و سرانجام هم همه را به ارث خواهد برد، (چه: در حقیقت مالک اصلی خدا است، و این امانت چند روزی پیش ما است) و خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است.
و کسانی که - به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده - بخل می‌ورزند، هرگز مَپندارند (که) آن (بخل) برایشان خوب است؛ بلکه همان برایشان بد است، (و) به زودی آنچه که بدان بخل ورزیده‌اند، روز قیامت طوق گردنشان می‌گردد. میراث آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است.
و نپندارند آنان که بخل ورزیدند بدانچه خدا از فضل خویش بدیشان ارزانی داشته آن را بهتر برای ایشان بلکه آن بدتر است برای ایشان بزودی گردن‌بندشان شود آنچه خودداری از دادن آن کردند روز قیامت و خدا را است میراث آسمانها و زمین و خدا بدانچه می‌کنید دانا است‌


آل عمران ١٧٩ آیه ١٨٠ آل عمران ١٨١
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هُوَ خَیْراً»: (هُوَ) ضمیر فصل است. (خَیْراً) مفعول دوم (لا یَحْسَبَنَّ) و مفعول اوّل آن (الْبُخْلَ) و محذوف است و تقدیر چنین است: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَآ آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ الْبُخْلَ خَیْراً لَّهُمْ. «سَیُطَوَّقوُنَ»: طوق گردن ایشان می‌گردد.


تفسیر

نکات آیه

۱- سودبخشى و ثمردهى بخلورزى و انفاق نکردن، پندار ناصواب بخیلان (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون ... هو خیراً لهم)

روایات و احادیث

۲- لزوم انفاق از داراییهاى فزون بر نیاز (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) در برداشت فوق ضمیر «من فضله»، به «ما» در «ما آتیهم اللّه» برگردانده شده و بر این مبنا «فضل»، به معناى زاید بر نیاز خواهد بود. مؤید این برداشت، حدیث رسول اللّه (ص) است که فرمود: ما من ذى رحم یأتى ذا رحمة فیسأله من فضل ما اعطاه اللّه ایّاه فیبخل علیه الّا خرج له یوم القیامة من جهنّم شجاع یتلمّظ حتّى یطوّقه. سپس آن حضرت آیه فوق را تلاوت کرد: «و لا یحسبنّ الّذین ... ».[۱]

۳- ضرر و زیان، فرجامِ نامیمون ترکِ انفاق از داراییهاى افزون بر نیاز (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله ... بل هو شرّ لهم)

۴- داده هاى الهى (امکانات مادى و معنوى) به انسانها، فضل خداوند و از ملک اوست. (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله)

۵- توجّه به از جانب خدا بودن داراییها، آسان کننده انفاق و بخشش و بیانگر زشتى و شناعت بخلورزى (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) تذکّر خداوند به اینکه داراییهاى شما، فضلى از جانب اوست (بما آتیهم اللّه من فضله)، براى این هدف است که انفاق را بر آدمى آسان کند و زشتى بخل را بر او آشکار سازد.

۶- ارزشمندى داده هاى الهى (امکانات مادى و معنوى) به انسانها (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) از اینکه خداوند امکاناتى را که در دسترس انسانها قرار داده، فضل خویش نامیده و به خود نسبت داده است، ارزشمندى آن به دست مى آید ; البته بنابر اینکه ضمیر «فضله»، به «اللّه» برگردانده شود ; نه به «ما آتیهم اللّه».

۷- پرداخت نکردن هزینه جهاد، از موارد بخل است. (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) چون آیه مورد بحث پس از آیات جهاد آمده، بیانگر این نکته است که از مصادیق مورد نظر براى «الّذین یبخلون ... »، کسانى هستند که از پرداخت هزینه جهاد امتناع کرده و بخل ورزیده اند.

۸- مسؤولیت سنگین ثروتمندان در تأمین هزینه جهاد و دستگیرى از مستمندان (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) چنانچه «فضل» به معناى زاید بر نیاز باشد، ثروتمندان هستند که دارایى آنان افزون بر نیازشان است.

۹- بخلورزى آدمى، معلول شناخت نادرست وى از خیر و شرّ خویش (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون ... هو خیراً لهم بل هو شرّ لهم)

۱۰- درک صحیح انسان از خیر و شرّ خویش، زمینه بخشش و انفاق از داراییهاى خدادادى و پرهیز از بخل (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله هو خیراً لهم بل هو شرّ لهم)

۱۱- تعالیم آسمانى، منبعى براى شناخت خیر و شرّ (و لا یحسبنّ ... هو خیراً لهم بل هو شرّ لهم)

۱۲- داراییهاى بخیلان در قیامت، به صورت طوقى به گردنشان آویخته خواهد شد. (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة)

۱۳- آویخته شدن داراییهاى بخیلان در قیامت بر گردن آنان، تبلور شرّ و زیان بخلورزى ایشان (بل هو شرّ لهم سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة) جمله «سیطوّقون ما بخلوا ... »، تفسیر کلمه «شرّ» است: یعنى به دوش کشى تمام داراییها در قیامت شرّى است که دامنگیر بخیلان خواهد شد. برداشت فوق بر این اساس است که معناى ظاهرى «سیطوّقون ... » مراد باشد.

۱۴- حشر جمادات و اشیا در قیامت (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة)

۱۵- تناسب عذاب و عقوبت اخروى، با گناه و عصیان (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة) طوق شدن اموال بخیلان بر گردن آنان به دلیل دلدادگى و وابستگى شدید آنان به اموال مى باشد، و این حاکى از تناسب عذاب آخرت با گناه است.

۱۶- معاد، جسمانى است. (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة) برداشت فوق بر این مبناست که معناى ظاهرى «سیطوّقون ... » مراد باشد.

۱۷- حرمت بخلورزى و نکوهش شدید خداوند از بخیلان (و لا یحسبنّ ... سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة)

۱۸- بخیلان در قیامت، بار سنگین گناه بخل خویش را به دوش خواهند کشید. (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة) برخى برآنند که معناى ظاهرى «سیطوّقون ... » اراده نشده است، بلکه کلمه اى همانند وبال و گناه، قبل از «ما بخلوا» مقدّر است. یعنى وبال گناهِ بخل خویش را به دوش خواهند کشید.

۱۹- قیامت، صحنه ظهور خیر و شرّ واقعى (و لا یحسبنّ ... هو شرّ خیراً لهم بل هو شرّ سیطوّقون ... یوم القیمة)

۲۰- محدودیّت حقّ تصرّف انسان در اموال شخصى خویش (و لا یحسبنّ ... سیطوّقون ما بخلوا به)

۲۱- مالکیت اصلى و نهایى آسمانها و زمین (تمام هستى)، از آن خداوند است. (و للّه میراث السّموات و الارض)

۲۲- مالکیّت مطلق خداوند (و للّه میراث السّموات و الارض)

۲۳- داراییهاى انسان از آن خداست و به او باز خواهد گشت. (بما اتیهم اللّه من فضله ... و للّه میراث السّموات و الارض)

۲۴- تعدد آسمانها (و للّه میراث السّموات)

۲۵- توجّه به خارج شدن تمام داراییها از دست انسان، مایه شناخت زشتى بخل و ترک انفاق (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون ... و للّه میراث السّموات و الارض) جمله «و للّه میراث السّموات ... »، بیانگر این نکته است که اموال از دست شما خارج و به خدا باز خواهد گشت. بنابراین چرا انفاق نمى کنید و خود را از ثواب و پاداش انفاق محروم مى سازید؟

۲۶- آگاهى کامل و دقیق خداوند به تمامى اعمال و رفتار انسان (و اللّه بما تعملون خبیر)

۲۷- توجّه به مالکیّت مطلق خداوند و توجّه به آگاهى او از اعمال آدمى، آسان کننده انفاق و زمینه ساز پرهیز از بخلورزى (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون ... و للّه میراث السّموات و الارضو اللّه بما تعملون خبیر)

۲۸- تهدید و هشدار الهى نسبت به بخیلان (و اللّه بما تعملون خبیر)

۲۹- آویخته شدن اموال مانعان زکات به گردنشان در قیامت، به صورت اژدهایى از آتش (سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة) از امام صادق (ع) درباره «سیطوّقون ما بخلوا به ... » سؤال شد، آن حضرت فرمود: ما من احد یمنع من زکاة ماله شیئاً الّا جعل اللّه عزّوجلّ ذلک یوم القیمة ثعباناً من نار مطوّقاً فى عنقه.[۲]

۳۰- عذاب سخت الهى در قیامت، فرجام بخلورزى و عدم انفاق از داراییهاى فزون بر نیاز (و لا یحسبنّ الّذین یبخلون بما اتیهم اللّه من فضله) رسول اللّه (ص): ما من ذى رحم یأتى ذا رحمة فیسأله من فضل ما اعطاه اللّه ایاه فیبخل علیه الّا خرج له یوم القیامة من جهنّم شجاع یتلمّظ حتى یطوّقه. ثم قرأ «و لا یحسبنّ ... ».[۳]

موضوعات مرتبط

  • آسمان: تعدّد آسمان ۲۴ ; مالک آسمان ۲۱
  • ارزش: معنوى ۶
  • انسان: سرمایه انسان ۴، ۵، ۲۳، ۲۵ ; علم انسان ۱۰ ; عمل انسان ۲۶
  • انفاق: آثار ترک انفاق ۳، ۲۹ ; آداب انفاق ۲۷ ; اهمیّت انفاق ۲ ; زمینه انفاق ۵، ۱۰ ، ۲۷ ; سرزنش ترک انفاق ۲۵ ; کیفر ترک انفاق ۳۰ ; محدوده انفاق ۲ ; موانع انفاق ۱
  • بخل: آثار بخل ۱۲، ۱۳، ۱۸ ; حرمت بخل ۱۷ ; روش درمان بخل ۱۰، ۲۷ ; زیان بخل ۱۳ ; سرزنش بخل ۵، ۱۷، ۲۵ ; عوامل بخل ۹ ; کیفر بخل ۳۰ ; گناه بخل ۱۸ ; موارد بخل ۷
  • بخیل: در قیامت ۱۲، ۱۳، ۱۸ ; تهدید بخیل ۲۸ ; سرزنش بخیل ۱۷ ; سرمایه بخیل ۱۲، ۱۳ ; عقیده بخیل ۱ ; فرجام بخیل ۳۰
  • ثروتمندان: مسؤولیت ثروتمندان ۸
  • جهاد: مالى ۷، ۸
  • جهل: آثار جهل ۹
  • حشر: جمادات ۱۴ ; حشر موجودات ۱۴
  • خدا: عطایاى خدا ۴، ۶ ; علم خدا ۲۶، ۲۷ ; فضل خدا ۴ ; مالکیت خدا ۴، ۲۱، ۲۳، ۲۷ ; هشدار خدا ۲۸
  • دنیا: ارزش امکانات دنیوى ۶
  • دین: فواید تعالیم دین ۱۱
  • زمین: مالک زمین ۲۱
  • شناخت: منابع شناخت ۱۱
  • عذاب: مراتب عذاب ۳۰ ; موجبات عذاب ۱۵
  • عصیان: کیفر عصیان ۱۵
  • عقیده: باطل ۱
  • علم:۱۰ آثار علم ۱۰ ۵، ۲۷
  • عمل:۲۶ تجسّم عمل ۲۶ ۱۲، ۱۳، ۲۹ ; زمینه عمل ۲۶ خیر ۵
  • فقیر: تأمین نیاز فقیر ۸
  • قیامت:۱۲، ۱۳، ۱۸ ظهور حقایق در قیامت ۱۲، ۱۳، ۱۸ ۱۹، ۲۹
  • کیفر:۳۰ اخروى ۱۵
  • گناه:۱۸
  • مالکیت: خصوصى ۲۰
  • محرمات:۱۷
  • معاد: جسمانى ۱۶
  • نظام جزایى:۱۵
  • هبه:۵، ۱۰

منابع

  1. الدر المنثور، ج ۲، ص ۳۹۵.
  2. کافى، ج ۳، ص ۵۰۲، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۱۴- ، ح ۴۴۹ و ۴۵۲.
  3. الدر المنثور، ج ۲، ص ۳۹۵.