البقرة ٢٥٩: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=یا مانند آنکه بگذشت بر شهری که فرو خوابیده بود بر ستونها (یا بر پوشهای) خود گفت کی (چگونه) خدا زنده کند این را پس از مردنش پس بمیرانیدش خدا صد سال سپس برانگیختش گفت چند ماندهای گفت ماندهام روزی یا پارهای از روز گفت بلکه ماندهای صد سال پس بنگر به خوراک و نوشابه خویش که بویش نگشته و بنگر به درازگوش خود و تا بگردانیمت آیتی برای مردم و بنگر به استخوانها چگونه پیوند کنیم سپس آنها را به گوشت پوشانیم پس هنگامی که آشکار شد برای او گفت میدانم که خدا به هر چیز است توانا | |-|معزی=یا مانند آنکه بگذشت بر شهری که فرو خوابیده بود بر ستونها (یا بر پوشهای) خود گفت کی (چگونه) خدا زنده کند این را پس از مردنش پس بمیرانیدش خدا صد سال سپس برانگیختش گفت چند ماندهای گفت ماندهام روزی یا پارهای از روز گفت بلکه ماندهای صد سال پس بنگر به خوراک و نوشابه خویش که بویش نگشته و بنگر به درازگوش خود و تا بگردانیمت آیتی برای مردم و بنگر به استخوانها چگونه پیوند کنیم سپس آنها را به گوشت پوشانیم پس هنگامی که آشکار شد برای او گفت میدانم که خدا به هر چیز است توانا | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = | {{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::22|١٠ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::259|٢٥٩]] | قبلی = البقرة ٢٥٨ | بعدی = البقرة ٢٦٠ | کلمه = [[تعداد کلمات::72|٧٢]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«أَوْ کَالَّذِی»: یا آگاهی از داستان آن کسی که. حرف کاف زائد است، و تقدیر چنین است: أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی مَرَّ. یا کاف به معنی مِثل و برای تشبیه است. در این صورت عطف بر معنی کلام سابق است. چرا که (أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ) همسان (أَلَمْ تَرَ کَالَّذِی حَآجَّ) است، و (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ) عطف بر آن است. «خَاوِیَةٌ»: فرو تپیده. فرو ریخته. «عُرُوش»: جمع عَرْش، سقفها. «أَنَّی»: چگونه؟ «أَمَاتَ»: میراند. «لَبِثْتَ»: درنگ کردهای. ماندهای. «لَمْ یَتَسَنَّهْ»: تغییر نکرده است. با گذشت سالها فاسد و تباه نگشته است. گوئی سالهائی بر آن نگذشته است. از ماده (سنه) است، یا از ماده (سنو) و هاء آن برای سکته است، مانند (کِتابِیَهْ) و علامت جزم حذف حرف عله است. «نُنشِزُ»: فراهم میچینیم و بهم میپیوندیم. «نَکْسُو»: میپوشانیم. | «أَوْ کَالَّذِی»: یا آگاهی از داستان آن کسی که. حرف کاف زائد است، و تقدیر چنین است: أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی مَرَّ. یا کاف به معنی مِثل و برای تشبیه است. در این صورت عطف بر معنی کلام سابق است. چرا که (أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ) همسان (أَلَمْ تَرَ کَالَّذِی حَآجَّ) است، و (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ) عطف بر آن است. «خَاوِیَةٌ»: فرو تپیده. فرو ریخته. «عُرُوش»: جمع عَرْش، سقفها. «أَنَّی»: چگونه؟ «أَمَاتَ»: میراند. «لَبِثْتَ»: درنگ کردهای. ماندهای. «لَمْ یَتَسَنَّهْ»: تغییر نکرده است. با گذشت سالها فاسد و تباه نگشته است. گوئی سالهائی بر آن نگذشته است. از ماده (سنه) است، یا از ماده (سنو) و هاء آن برای سکته است، مانند (کِتابِیَهْ) و علامت جزم حذف حرف عله است. «نُنشِزُ»: فراهم میچینیم و بهم میپیوندیم. «نَکْسُو»: میپوشانیم. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۲
ترجمه
البقرة ٢٥٨ | آیه ٢٥٩ | البقرة ٢٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَوْ کَالَّذِی»: یا آگاهی از داستان آن کسی که. حرف کاف زائد است، و تقدیر چنین است: أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی مَرَّ. یا کاف به معنی مِثل و برای تشبیه است. در این صورت عطف بر معنی کلام سابق است. چرا که (أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَآجَّ) همسان (أَلَمْ تَرَ کَالَّذِی حَآجَّ) است، و (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ) عطف بر آن است. «خَاوِیَةٌ»: فرو تپیده. فرو ریخته. «عُرُوش»: جمع عَرْش، سقفها. «أَنَّی»: چگونه؟ «أَمَاتَ»: میراند. «لَبِثْتَ»: درنگ کردهای. ماندهای. «لَمْ یَتَسَنَّهْ»: تغییر نکرده است. با گذشت سالها فاسد و تباه نگشته است. گوئی سالهائی بر آن نگذشته است. از ماده (سنه) است، یا از ماده (سنو) و هاء آن برای سکته است، مانند (کِتابِیَهْ) و علامت جزم حذف حرف عله است. «نُنشِزُ»: فراهم میچینیم و بهم میپیوندیم. «نَکْسُو»: میپوشانیم.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۶۰ - ۲۵۸ ، سوره بقره
- منشاء اعتقاد به رب النوع ها و پرستش بتها
- ادعاى ربوبيت سلاطين و حاكمان خودكامه به سوء استفاده از اعتقادات باطل عوام
- محاجه و مشاجره ابراهيم (ع ) با نمرود، پادشاه زمان كه مدعى الوهيت بوده
- نيرنگ نمرود در محاجه با ابراهيم
- دفع يك توهم در باره جمله ((خدا به او (نمورد) ملك و دولت داد))
- توضيح احتجاجات ابراهيم (ع ) و تناسب آنها با عوامفريبى هاى نمرود و انحطاط فكرى مردم آن زمان
- احتجاج دوم ابراهيم (ع ) كه نمرود در برابر آن چاره اى جز تسليم نداشت
- ستم كارى علت محروميت از هدايت است
- گفتارى در باره اينكه احسان وسيله هدايت و ظلم باعث گمراهى است
- بيان دو مقدمه براى روشن شدن وجه محروميت ظالمين از هدايت الهى به سوى كمال
- در امور اعتبارى و تكوينى از هر امرى آثار خودش بروز مى كند
- حق ، مرگ و تزلزلى ندارد و باطل نيز ثبات و بقائى ندارد هر چند صباحى امر بر افرادى مشتبه شود
- وجوه مختلفى كه مفسرين در باره عطف موجود در اين آيه گفته اند
- حق ، مرگ و تزلزلى ندارد و باطل نيز ثبات و بقائى ندارد هر چند صباحى امر بر افرادى مشتبه شود
- آيات سه گانه اى مورد بحث و به كار رفتن سه جور سياق براى فهم مخاطب
- طرح يك سؤ ال در ارتباط با آيه مورد بحث و پاسخ به آن
- سخن بعضى از مفسرين مبنى بر اينكه مراد از موت در ((فاماته الله )) بيهوشى است . ورد آن
- شرح قصه پيامبرى كه خدا او را مى راند و سپس زنده كرد و توضيح جوانب آن و پاسخ به اشكالاتى كه به نظر مى رسد
- پيامبرى كه بعد از مرگ زنده شد، بعد از زنده شدن به صحت علم قبلى خود پى برد نه اينكه جاهل بود و علم پيدا كرد
- مراد ابراهيم (ع ) از سؤ ال از چگونگى زنده كردن مردگان ((ارنى كيف تحيى الموتى ))
- سه دليل بر اينكه مراد ابراهيم (ع ) اين بود كه خدا كيفيت احياء را به او نشان دهد نه اصل احياء
- گفته برخى از مفسرين مبنى بر اينكه ابراهيم (ع ) درخواست علم به كيفيت احياء را نموده نه ديدن آن را
- پنچ دليلى كه مفسر مذكور بر اثبات گفتار خود آورده است
- بى اعتبارى آن نظريه و پاسخ به دلايل پنجگانه آن
- تفسير باطل يكى از مفسرين در باره درخواست ابراهيم (ع ) از خداوند در خصوص رؤ يت چگونگى احياء مردگان
- وجه بطلان تفسير مزبور
- سؤ ال خداوند از ابراهيم (ع ) و جواب ابراهيم .. ((قال اولم تومن ؟ قال بلى ...))
- وجود خطورات نفسانى موهوم و منافى عقايد يقينى منافاتى با ايمان و تصديق ندارد
- در مشاهده و حس اثرى هست كه علم آن اثر را ندارد
- نكاتى كه در پاسخ خداوند به درخواست ابراهيم وجود دارد
- دو نكته اى كه با دقت در سؤ ال ابراهيم (ع ) از خداوند در مى يابيم
- بحث روايتى (در ذيل آيات محاجه ابراهيم (ع ) و درخواست او از خداى تعالى و پاسخ حضرت حق به او...)
- رواياتى از اءئمه معصومين (ع ) در باره (و اذ قال ابراهيم رب ارنى كيف تحيى الموتى ...) و داستان آن
- دو شبهه در ارتباط با اين روايت و پاسخ آن
- سخن در اينكه چهار پرنده اى كه ابراهيم انتخاب كرد چه بودند
نکات آیه
۱ - خداوند، هدایت کننده مؤمنان، از ظلمت شبهاتِ معاد به نورِ علم و یقین (اللّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور ... او کالذى مرّ ... فلمّا تبیّن له) داستان مورد بحث در آیه، مثال و ارائه نمونه اى براى ولایت الهى و نتیجه آن است ; یعنى هدایت مؤمنان به نور پس از خارج ساختن آنان از ظلمت و تاریکى.
۲ - عبور فردى (عزیر) در ضمن سفر از قریه ویران شده اى که دیوارهاى آن روى سقفهایش فروریخته و مشاهده مردگان و پرسش وى از خداوند درباره چگونگىِ زنده شدن آنان (او کالّذى مرّ على قریة و هى خاویة على عروشها) بسیارى از مفسّران برآنند که داستان ذکر شده درباره عزیر پیامبر است; گر چه برخى آن را به ارمیا نسبت داده اند. گفتنى است که جمله «خاویة على عروشها» را برخى به معناى خالى از سکنه و برخى مخروبه و فروپاشیده دانسته اند.
۳ - پیچیدگى کیفیّت زنده شدن مردگان (قال انّى یحیى هذه اللّه بعد موتها) «انّى»، متضمّنِ معناى کَیفَ و اَینَ است; یعنى چگونه و کجا. ولى به قرینه این که در جواب وى تنها به چگونگى زنده شدن مردگان اشاره شده است، مى توان گفت که در این آیه «انّى» تنها به معناى کَیفَ استعمال شده است.
۴ - آگاهى عزیر به اصل زنده شدن مردگان در رستاخیز و پرسش وى از چگونگىِ زنده شدن آنان (قال انّى یحیى هذه اللّه بعد موتها) «انّى یحیى» که استفهام است، دلالت دارد بر اینکه عزیر، اصل احیا را اذعان داشته و از کیفیّت آن پرسش کرده است.
۵ - خداوند، عزیر را میراند و پس از صد سال وى را زنده کرد تا پاسخى باشد به پرسش وى از چگونگى زنده شدن مردگان (قال انّى ... فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه)
۶ - امکانِ زنده شدن مردگان در دنیا (فاماته اللّه مائة عام ثم بعثه)
۷ - خداوند میراننده موجودات و زنده کننده آنان (انّى یحیى هذه اللّه بعد موتها فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه)
۸ - ارائه نمونه هاى عینى از جانب خداوند، از راههاى اثبات حقّ و هدایت الهى (انّى یحیى ... فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه)
۹ - گفتگوى عزیر و خداوند (قال کم لبثت قال لبثتُ یوماً او بعض یوم)
۱۰ - گمان عزیر از مرگ طولانى (صد سال) خود، به درنگ یکروزه یا کمتر از آن (قال کم لبثت قال لبثتُ یوماً او بعض یوم)
۱۱ - عدم درک انسان مرده از گذشت زمان (قال لبثتُ یوماً او بعض یوم)
۱۲ - تفاوت تلقّى انسان از زمان، در دو عالم دنیا و پس از مرگ (فاماته اللّه مائة عام ... قال لبثت یوماً او بعض یوم)
۱۳ - حس، از ابزار شناخت (فانظر الى طعامک ... و انظر الى حمارک ... و انظر الى العظام)
۱۴ - عدم تغییر خوردنى و نوشیدنى عزیر، على رغم گذشتِ صد سال بر آنها (فانظر الى طعامک و شرابک لم یتسنّه)
۱۵ - مرگ صد ساله عزیر و حیات وى پس از آن، شاهد و نشانه اى است براى همگان بر زنده شدن مردگان در رستاخیز (قال انّى یحیى هذه اللّه ... و لنجعلک ایةً للنّاس)
۱۶ - عدم فساد مواد غذایى و نوشیدنى، على رغم وجود عوامل فسادآور طبیعى، نشانه الهى بر امکان حیات طولانى موجودات (فانظر الى طعامک و شرابک لم یتسنّه)
۱۷ - زنده شدن الاغ عزیر پس از جمع آورى استخوانهاى آن و پوشاندن گوشت بر آنها، پاسخى به پرسش وى از کیفیّت و امکان حیات مردگان (و انظر الى العظام کیف ننشزها ثمَّ نکسوها لحماً) مراد از «العظام» به قرینه «و انظر الى حمارک»، استخوانهاى همان الاغ است ; چون صرف نگاه به حمار، نشانه اى براى احیاى مردگان نیست.
۱۸ - جسمانى بودن معاد (قال انّى یحیى هذه اللّه بعد موتها ... ثم نکسوها لحماً)
۱۹ - عزیر پس از زنده شدن، بر همان صورت و شکل قبل از مرگ بود. (و لنجعلک ایةً للنّاس) اگر شکل عزیر عوض شده بود، نمى توانست آیه اى براى مردم باشد; زیرا قابل شناخت نبود.
۲۰ - درک عزیر از چگونگى معاد و توانایى خدا بر احیاى مردگان، پس از مشاهده زنده شدن خویش و عدم فساد طعام و نوشیدنیها و زنده شدن الاغ (قال انّى یحیى ... قال اعلم انّ اللّه على کلّ شىء قدیر)
۲۱ - مشاهده زنده شدنِ مردگان، موجب شناخت قدرت مطلقِ خداوند (فلمّا تبیّن له قال اعلم انّ اللّه على کلّ شىء قدیر)
۲۲ - میرانده شدن عزیر و زنده شدن وى پس از صد سال و سالم ماندن خوردنى و آشامیدنى او از فساد و حیات مجدد الاغش، پرتویى از قدرت مطلق الهى (فلمّا تبیّن له قال اعلم انّ اللّه على کلّ شىء قدیر)
۲۳ - میراندن و زنده کردن موجودات، تنها در قلمرو قدرت مطلق الهى (فاماته اللّه مائة عام ثم بعثه ... قال اعلم انّ اللّه على کلّ شىء قدیر)
۲۴ - رشد علم و آگاهى انبیا، در پرتو تعلیم و هدایت الهى (فلمّا تبیّن له قال اعلم انّ اللّه على کلّ شىء قدیر) البتّه این برداشت مبتنى است بر اینکه مراد از «کالّذى مرّ ... » پیامبر باشد.
۲۵ - قدرت مطلق الهى (انّ اللّه على کلّ شىء قدیر)
۲۶ - عزیر، از پیامبران الهى* (قال کم لبثت قال لبثتُ یوماً او بعض یوم) بنابراینکه گفتگوى خداوند با فردى از بشر، حاکى از نبوّت وى باشد.
روایات و احادیث
۲۷ - خوردنى همراه عزیر، انجیر و نوشیدنیش، آب میوه بوده است. (فانظر الى طعامک و شرابک) امیرالمؤمنین (ع) در ضمن بیان تاریخ عزیر فرمود: ... و معه شنّة فیها تین و کوز فیه عصیر ...[۱].
موضوعات مرتبط
- آب میوه: ۲۷
- آیات خدا: ۱۵، ۱۶، ۲۱، ۲۲ احیاى مردگان: ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۵، ۱۷، ۲۰، ۲۱، ۲۲
- ادراک: ۱۱، ۱۲
- اسماء و صفات: قدیر ۲۵
- الاغ: ۱۷، ۲۰
- انبیا: علم انبیا ۲۴
- انجیر: ۲۷ پرسش و پاسخ: ۲، ۴، ۵، ۱۷
- تربیت: الگو در تربیت ۸
- توحید: توحید افعالى ۷، ۲۲
- حسّ: فواید حسّ ۱۳
- حیات: حیات طولانى ۱۶ ; منشأ حیات ۷، ۲۳
- خدا: تعلیم خدا ۲۴ ; تکلّم خدا ۹ ; قدرت خدا ۵، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۵ ; مختصات خدا ۲۳ ; هدایت خدا ۱، ۸، ۲۴
- ذکر: ذکر حوادث تاریخ ۲
- رجعت: ۵، ۶، ۱۵، ۱۹، ۲۰، ۲۲
- زمان: ۱۱، ۱۲
- شناخت: ابزار شناخت ۱۳، ۲۱ ; حسّى شناخت ۲۰، ۲۱
- عزیر (ع): احیاى عزیر (ع) ۵، ۲۲ ; الاغ عزیر (ع) ۱۷، ۲۰، ۲۲ ; پرسش عزیر (ع) ۲، ۴، ۵، ۱۷ ; تکلّم خدا با عزیر (ع) ۹ ; علم عزیر (ع) ۴، ۱۰، ۲۰ ; مسافرت عزیر (ع) ۲ ; مرگ عزیر (ع) ۵، ۱۰، ۱۵، ۲۲ ; نبوّت عزیر (ع) ۲۶
- مؤمنان: هدایت مؤمنان ۱
- مرگ: آثار مرگ ۱۲ ; منشأ مرگ ۷
- معاد: اثبات معاد ۱۵، ۱۷، ۲۱ ; شبهات معاد ۱ ; معاد جسمانى ۲، ۳، ۴، ۵، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۰
- هدایت: زمینه هدایت ۸ ; عوامل هدایت ۱، ۸
- یقین: عوامل یقین ۱
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۴۱، ح ۴۶۸ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۷۵، ح ۱۰۸۶.