گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۵: خط ۷۵:
<span id='link190'><span>
<span id='link190'><span>


==توجهى به سياق آيه و دلالت آن ==
از سياق آيه چنين انتظار مى رفت كه در قبال گفته مشركان «أبَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَسُولاً» بفرمايد: «لَبَعَثَ اللّهُ فِيهِم مَلَكاً رَسُولاً»، وليكن به دو جهت چنين نفرمود، بلكه به جاى آن فرمود: «لَنَزَّلنَا عَلَيهِم مِنَ السَّمَاءِ مَلَكاً رَسُولاً».
از سياق آيه چنين انتظار مى رفت كه در قب ال گفته مشركين ((ابعث اللّه بشرا رسولا(( بفرمايد: ((لبعث اللّه فيهم ملكا رسولا(( وليكن به دوجهت چنين نفرمود بلكه به جاى آن فرمود: ((لنزلنا عليهم من السماء ملكا رسولا(( جهت اول اينكه : بهتر شبهه ايشان را برطرف سازد، زيرا بطور كلى وثنى ها وبت پرستان چه از فرقه برهمائيان وچه بودائيان وچه صابئين از مبعوث شدن يك فرد كامل بشر براى تكميل آدميان آنطور كه مشركين عرب انكار وتعجب مى كردند انكار وتحاشى ندارند، وبه طورى كه از كتب مقدسه ايشان برمى آيد، اين مساءله را امرى عادى شمرده واز آن شخص كامل به منجى ويا مصلح تعبير نموده بعثتش را هم نزول اله به زمين وظهور اله بر اهل زمين ،
 
جهت اول اين كه: شبهۀ ايشان را بهتر برطرف سازد. زيرا به طور كلّى وثنى ها و بت پرستان، چه از فرقه برهمائيان و چه بودائيان و چه صابئين، از مبعوث شدن يك فرد كامل بشر براى تكميل آدميان، آن طور كه مشركان عرب انكار و تعجب مى كردند، انكار و تحاشى ندارند، و به طورى كه از كتب مقدسه ايشان بر مى آيد، اين مسأله را امرى عادى شمرده و از آن شخص كامل به منجى و يا مصلح تعبير نموده، بعثتش را هم نزول إله به زمين و ظهور إله بر اهل زمين،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۸۷ </center>
و جلوه اله به صورت يك موجود زمينى تعبير مى كرده ، - وبه طورى كه گفته شده - بودا ويوذاسف را همان كاملين مى دانند، وبه هر حال بت پرستان معبود را عبارت از فرشته ويا جن ويا انسان در خود فرورفته مى دانند، نه خداى سبحان را.
و جلوۀ إله به صورت يك موجود زمينى تعبير مى كرده - و به طورى كه گفته شده - «بودا» و «يوذاسف» را، همان كاملين مى دانند. و به هرحال، بت پرستان معبود را عبارت از فرشته و يا جنّ و يا انسان در خود فرو رفته مى دانند، نه خداى سبحان را.


پس مشركين از رسالت يك فرد برجسته وحشت وتعجب نداشته اند، بلكه چيزى كه مورد انكار شديد ايشان است اين است كه فرشته كه خود از آلهه ومورد پرستش است رسول به سوى يك فرد بشر گشته ، دينى بياورد كه مردم بر طبق آن خداى تعالى را كه به خيال ايشان اله غير معبود است بپرستند، وبه همين جهت در آيه شريفه در جواب از توهم مشركين رسالت فرشته به سوى يك فرد بشر را تصريح كرد تا مخالفت با خرافه ايشان را به حد كامل رسانده باشد، وبفهماند نه ملائكه معبود است ، ونه خداى سبحان غير قابل عبادت.  
پس مشركان از رسالت يك فرد برجسته وحشت و تعجب نداشته اند، بلكه چيزى كه مورد انكار شديد ايشان است، اين است كه فرشته، كه خود از آلهه و مورد پرستش است، رسول به سوى يك فرد بشر گشته، دينى بياورد كه مردم بر طبق آن، خداى تعالى را كه به خيال ايشان اله غير معبود است، بپرستند، و به همين جهت در آيه شريفه، در جواب از توهم مشركان، رسالت فرشته به سوى يك فرد بشر را تصريح كرد تا مخالفت با خرافه ايشان را به حد كامل رسانده باشد، و بفهماند نه ملائكه معبود است، و نه خداى سبحان غيرقابل عبادت.  


جهت دوم اينكه: خواست اشاره كند، به عموميت رسالت ملائكه ، وبفهماند كه در حقيقت ملائكه به شخص پيغمبر نازل نشده بلكه به عموم انسان نازل شده است ، چيزى كه هست تلقى وگرفتن وحى مخصوص به يك فرد از ايشان است ، واگر ديگران از آن محرومند به خاطر قصورى است كه در خود ايشان است ، وگرنه فيض خداى سبحان عمومى است ، هر چند كه مستفيض از آن اشخاص مخصوصى باشند.
جهت دوم اين كه: خواست اشاره كند، به عموميت رسالت ملائكه و بفهماند كه در حقيقت، ملائكه به شخص پيغمبر نازل نشده، بلكه به عموم انسان نازل شده است. چيزى كه هست، تلقى و گرفتن وحى مخصوص به يك فرد از ايشان است، و اگر ديگران از آن محرومند، به خاطر قصورى است كه در خود ايشان است، و گرنه فيض خداى سبحان عمومى است، هرچند كه مستفيض از آن، اشخاص مخصوصى باشند.


همچنان كه فرمود: ((و ما كان عطاء ربّك محظورا(( و نيز فرمود: ((قالوا لن نومن حتى نوتى مثل ما اوتى رسل الله اللّه اعلم حيث يجعل رسالتة ((
همچنان كه فرمود: «وَ مَا كَانَ عَطَاءُ رَبّّكَ مَحظُوراً»، و نيز فرمود: «قَالُوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتَى مِثلَ مَا أُوتِىَ رُسُلُ اللهِ اللّهُ أعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسَالَتَهُ».


و اين آيه يعنى آيه مورد بحث آن رواياتى را كه ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در باره فرق ميان رسول و نبى وارد شده تاءييد مى كند، زيرا در آن روايات آمده كه رسول عبارت است از انسانى كه ملك را مى بيند و صدايش را مى شنود، ولى نبى آن كسى است كه پيام آسمانى را به صورت رؤ يا مى گيرد، وچيزى به چشم نمى بيند، وما پاره اى از اين اخبار را در جلد دوم اين كتاب در ضمن بحث از نبوت ايراد كرديم.
و اين آيه، يعنى آيه مورد بحث، آن رواياتى را كه ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، در باره فرق ميان «رسول» و «نبى» وارد شده، تأييد مى كند. زيرا در آن روايات آمده كه: «رسول»، عبارت است از انسانى كه مَلَك را مى بيند و صدايش را مى شنود، ولى «نبى»، آن كسى است كه پيام آسمانى را به صورت رؤيا مى گيرد، و چيزى به چشم نمى بيند. و ما پاره اى از اين اخبار را در جلد دوم اين كتاب، در ضمن بحث از نبوت ايراد كرديم.


و از لطائف قرآن كريم تعبيرى است كه در آيه مورد بحث از زندگى زمينى كرده وفرموده : ((فى الارض يمشون مطمئنين (( زيرا رفتن و انتقال مكانى از اين سوبه آن سوى زمين ، وقرار داشتن تحت جاذبه زمين از روشن ترين خواص زندگى مادى زمين است.
و از لطائف قرآن كريم، تعبيرى است كه در آيه مورد بحث، از زندگى زمينى كرده و فرموده: «فِى الأرضِ يَمشُونَ مُطمَئِنّّينَ». زيرا رفتن و انتقال مكانى از اين سو به آن سوى زمين، و قرار داشتن تحت جاذبه زمين، از روشن ترين خواص زندگى مادى زمين است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۸۸ </center>
<span id='link191'><span>
<span id='link191'><span>
==چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار ==
==چون دليل و برهان نتيجه نبخشيد، گواهى را به خدا واگذار ==
«'''قُلْ كفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنى وَ بَيْنَكمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً'''»:
«'''قُلْ كفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنى وَ بَيْنَكمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً'''»:
۱۴٬۵۰۸

ویرایش