۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<span id='link105'><span> | <span id='link105'><span> | ||
== | ==وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است == | ||
«'''وَ إِذَا قَرَأْت | «'''وَ إِذَا قَرَأْت الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَك وَ بَينَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ حِجَاباً مَّستُوراً'''»: | ||
از | از اين كه «حجاب» را به وصف «مستور» توصيف نموده، مى رساند كه حجاب مزبور، حجابى است كه به چشم نمى آيد. به خلاف ساير حجاب هاى معمولى كه با آن، چيزى را از چيز ديگر پنهان مى كنند، و معلوم مى شود كه اين حجاب، «حجاب معنوى» است، كه خداوند ميان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» (از اين جهت كه خواننده قرآن و حامل آن است) و ميان مشركان (كه ايمان به روز جزا ندارند)، افكنده و او را از ايشان پنهان مى نموده و در نتيجه نمى توانستند حقيقت آنچه كه از معارف قرآن نزد وى است، بفهمند و بدان ايمان آورند، و يا اذعان كنند كه او به راستى فرستاده خداست، كه به حق به سوى ايشان فرستاده شده. و از همين جهت وقتى اسم خداى يگانه را مى آورد، از او اعراض مى كنند، و در انكار معاد پافشارى نموده و او را مردى جادوشده مى خوانند. آيات بعدى هم اين معنا را تأييد مى كنند. | ||
و اگر | و اگر مشركان را چنين وصف كرده كه «لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَة»، جهتش اين است كه انكارشان نسبت به آخرت، جایى براى ايمان به خداى يگانه و رسالت پيغمبران باقى نمى گذارد. | ||
آرى، كفر به معاد، مستلزم كفر به همه اصول دين است، و علاوه بر اين، جملۀ مذكور خاصيت ديگرى هم دارد و آن، اين است كه زمينه را براى آيه بعد كه مسأله انكار بعث و قيامت را بيان مى كند، فراهم مى سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۵۶ </center> | ||
و معناى آيه | و معناى آيه شريفه، اين است كه: وقتى تو قرآن مى خوانى و بر آنان تلاوت مى كنى، ما ميان تو و ميان مشركان كه به آخرت ايمان ندارند - اين توصيف هم از درِ مذمت است - حجابى معنوى مى افكنيم كه از فهم آن محجوب مى شوند، و ديگر نمى توانند اسم خداى يگانه را بشنوند، و تو را به رسالت حق بشناسند، و به معاد ايمان آورده، به حقيقت آن پى برند. | ||
مفسران، در معناى «حِجَاباً مَستُوراً»، اقوال ديگرى دارند: | |||
مثلا بعضى از ايشان نقل شده كه گفته اند: كلمۀ مفعول (مستور)، مفعول معمولى نيست، بلكه براى نسبت است. نظير اين كه مى گويند «رَجُلٌ مَرطُوبٌ: مردى داراى رطوبت»، و «مَكَانٌ مَهُول: جاى وحشتناك»، و «جَارِيَةٌ مَغنُوجَةٌ: زنى داراى غنج». در آيه شريفه هم آمده: «حجابى داراى ستر»، و از همين باب است جملۀ «وَعداً مَأتِيّاً». يعنى: وعده اى كه محقق خواهد شد. هرچند چنين نسبتى را بيشتر بايد با اسم فاعل آورد، نه اسم مفعول. مانند «لَابِن» و «تَامِر». مى گويند: «شتر لابن»، يعنى شتر شيردار و «نخل تامر»، يعنى درخت خرمادار. | |||
از اخفش نقل شده كه گفته است : | از اخفش نقل شده كه گفته است: بسيار مى شود مفعول به معناى فاعل مى آيد. مانند: «ميمون» و «مَشئُوم»، كه به معناى «يامن» و «شائم»: (يمن دار و نحوست دار) است. همچنان كه بسيار مى شود كه اسم فاعل، به معناى اسم مفعول مى آيد. مانند: «مَاء دَافِق:. يعنى: آبى مدفوق (پراكنده شده). با اين حال چه مى شود كه بگویيم: «مَستُور» در آيه هم، به معناى «ساتر» است. | ||
از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند اسناد | از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اسناد «مستور»، به «حجاب»، اسنادى مجازى است. براى اين كه مستور واقعى، چيزى غير از حجاب است. | ||
از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اين طرز | از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اين طرز بيان، از قبيل حذف و ايصال است، و اصل آن «حِجَاباً مَستُوراً بِهِ الرَّسُولُ عَنهُم» بوده. يعنى: حجابى كه با آن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، از ايشان پنهان مى شده. | ||
و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله مذكور | و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله مذكور «حِجَاباً مَستُوراً بِحِجَابٍ آخَر» است، و در حقيقت، خداوند خواسته است بفرمايد كه: ما پرده هاى متعددى بين تو و ايشان مى افكنيم. | ||
بعضى ديگر گفته اند: معناى | بعضى ديگر گفته اند: معناى «حجاب مستور»، حجابى است كه حجاب بودنش را هم درك نكنند. به اين معنا كه گفته هاى تو را نفهمند و هم نفهمند كه نمى فهمند. | ||
اين بود كه وجوهى كه در معناى | اين بود كه وجوهى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته اند، و به نظر ما، سه معناى آخرى از همه وجوه سخيف تر و بى پايه تر است. | ||
«'''وَ جَعَلْنَا عَلى قُلُوبهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى | «'''وَ جَعَلْنَا عَلى قُلُوبهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى آذَانهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَكَرْت رَبَّك فى الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً'''»: | ||
كلمۀ «أكِنّة»، جمع «كِن»، با صداى زير كاف است، كه بنا به گفته راغب، به معناى ظرفى است كه چيزى در آن پنهان و محفوظ شود، و كلمۀ «وَقر»، به معناى سنگينى گوش است. | |||
و در مجمع البيان گفته | و در مجمع البيان گفته: كلمۀ «نُفُور»، جمع نافر است و اين نحو جمع، جمع قياسى و عمومى است. يعنى: به طور كلّى در هر اسم فاعلى كه از فعلى مشتق شده باشد كه مصدرش «فعول» بوده باشد، مانند ركوع و سجود و شهود كه جمع اسم فاعل آن نيز، «ركوع» و «سجود» و «شهود» مى آيد. | ||
و | و جملۀ «وَ جَعَلنَا عَلَى قُلُوبِهِم أكِنَّة...»، به منزله بيان حجابى است كه در آيه قبلى بود، و روی هم رفته، معناى آن دو چنين مى شود كه: | ||
و عبارت | «وقتى تو قرآن مى خوانى، ما دل هاى ايشان را با پرده هایى مى پوشانيم، تا قرآن را نفهمند و گوش هايشان را هم كر و سنگين مى كنيم تا قرآن را به گوش قبول نشنوند و با فهم ايمان صدق آن را نفهمند». | ||
البته همه اين ها، كيفر كفر و فسق ايشان است. | |||
و عبارت: «وَ إذَا ذَكَرتَ رَبَّكَ فِى القُرآنِ وَحدَهُ»، يعنى: و چون در قرآن پروردگار خود را با وصف يكتایى ذكر مى كنى و شريك را از او نفى مى نمایى، «وَلَّوا عَلَى أدبَارِهِم نَافِرِين»، از شنيدن آن در حالى كه پشت مى كنند، اعراض مى نمايند. | |||
«'''نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَستَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَستَمِعُونَ إِلَيْك...'''»: | «'''نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَستَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَستَمِعُونَ إِلَيْك...'''»: | ||
كلمه | كلمه «نَجوَى»، مصدر است، و به همين جهت، با آن مفرد و تثنيه و جمع و مذكر و مؤنث را وصف مى كنند، و ظاهر خود آن تغيير نمى كند، و همين خود شاهد اين است كه مصدر است، زيرا مصدر چنين خاصيتى دارد. | ||
اين آيه، به منزله دليلى است براى مضمون آيه قبل كه مى فرمود: «بر دل هايشان پرده مى افكنيم تا نفهمند، و در گوش هايشان كرى ايجاد مى كنيم تا نشنوند»، و جملۀ «نَحنُ أعلَمُ بِمَا يَستَمِعُون»، ناظر و دليل كر كردن است. و جملۀ «وَ إذ هُم نَجوَى»، ناظر به پرده افكندن بر دل ها است. | |||
و معناى مجموع آن دو چنين مى شود: | |||
«ما به گوش هاى ايشان كه با آن به تو گوش مى دهند، داناتريم، و به دل هاى ايشان كه با آن به كار تو مى نگرند، عالِم تريم، و چگونه عالم تر نباشيم و حال آن كه آفريدگار و مدبّر آن ها مایيم. پس ما به آنچه كه با آن گوش مى دهند، يعنى به گوش هايشان در حين گوش دادن عالم تريم و همچنين، به دل هاشان در آن هنگام كه با هم به حالت نجوا و درِ گوشى حرف مى زنند، و از ترس صدا بلند نمى كنند، داناتريم كه ظالمان ايشان بعد از بيخ گوشی ها حرف زدن، در آخر رأى مى دهند و مى گويند شما مسلمانان، جز مردى جادو شده را پيروى نمى كنيد، و همين خود مصداق اين است كه اين ها حق را نفهميده اند». | |||
و | اين آيه، إشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه مشركان نزد وى نمى آمدند تا قرآن به گوششان نخورد. چون از ملامت هم مسلكان خود مى ترسيدند. و اگر نزد آن جناب مى آمدند، پنهانى بوده و حتّى اگر يكى از ايشان فرد ديگرى را در حال استماع قرآن مى ديده، آهسته او را ملامت مى كرده. زيرا مى ترسيده كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و مؤمنان پى ببرند و بفهمند كه اين افراد دشمن اند، بعضى به بعضى مى گفتند پيروى نمى كند مگر مردى جادوشده را. | ||
و بر طبق همين بيان، رواياتى در شأن نزول آيه مورد بحث آمده و به زودى آن روايات را در بحث روايتى آينده، إن شاء اللّه ايراد خواهيم نمود. | |||
«''' | «'''انظُرْ كَيْف ضرَبُوا لَك الاَمْثَالَ فَضلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلاً'''»: | ||
كلمۀ «مَثَل»، به معناى وصف و ضرب المثل بيان صفات است و معناى آيه روشن است. و اين نكته را افاده مى كند كه مشركان، كارشان به جایى رسيده كه ديگر اميدى به ايمان آوردنشان نيست، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «سَوَاءٌ عَلَيهِم ءَأنذَرتَهُم أم لَم تُنذِرهُم لَا يُؤمِنُونَ». | |||
<span id='link107'><span> | <span id='link107'><span> | ||
ویرایش