گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:


==مفاد آيه تطهير عصمت اهل بيت (ع ) به اراده تكوينى خداوند است ==
==مفاد آيه تطهير عصمت اهل بيت (ع ) به اراده تكوينى خداوند است ==
كلمه ((رجس (( - به كسره را، و سكون جيم - صفتى است از ماده رجاست ، يعنى پليدى ، و قذارت ، و پليدى و قذارت هياتى است در نفس آدمى ، كه آدمى را وادار به اجتناب و نفرت مى نمايد، و نيز هياتى است در ظاهر موجود پليد، كه باز آدمى از آن نفرت مى نمايد اولى مانند پليدى رذائل ، دومى مانند پليدى خوك ، همچنان كه قرآن كريم اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده ، در باره پليدى ظاهرى فرموده : ((او لحم خنزير فانه رجس (( و هم در پليديهاى معنوى ، مانند شرك و كفر و اعمال ناشايست به كار برده و فرموده : ((و اما الذين فى قلوبهم مرض ‍ فزادتهم رجسا الى رجسهم و ماتوا و هم كافرون ((، ونيز فرموده : ((و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يومنون ((
كلمه «رِجس» - به كسره راء، و سكون جيم - صفتى است از ماده «رجا» است. يعنى پليدى و قذارت، و پليدى و قذارت هيأتى است در نفس آدمى، كه آدمى را وادار به اجتناب و نفرت مى نمايد. و نيز هيأتى است در ظاهر موجود پليد، كه باز آدمى از آن نفرت مى نمايد. اولى مانند پليدى رذائل، دومى مانند پليدى خوك.
و اين كلمه به هر معنا كه باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراكى نفسانى ، و اثرى شعورى ، كه از علاقه و بستگى قلب به اعتقادى باطل ، يا عملى زشت حاصل مى شود، وقتى مى گوييم (انسان پليد، يعنى انسانى كه به خاطر دل بستگى به عقايد باطل ، يا عمل باطل دلش دچار پليدى شده است )
 
و با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى رساند، معنايش اين مى شود كه خدا مى خواهد تمامى انواع پليديها، و هياتهاى خبيثه ، و رذيله ، را از نفس شما ببرد، هياتهايى كه اعتقاد حق ، و عمل حق را از انسان مى گيرد، و چنين ازاله اى با عصمت الهى منطبق مى شود، و آن عبارت است از صورت علميه اى در نفس كه انسان را از هر باطلى ، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى كند، پس آيه شريفه يكى از ادله عصمت اهل بيت است
همچنان كه قرآن كريم، اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده، در باره پليدى ظاهرى فرموده: «أو لَحمَ خِنزِيرٍ فَإنَّهُ رِجسٌ». و هم در پليدی هاى معنوى، مانند شرك و كفر و اعمال ناشايست به كار برده و فرموده: «وَ أمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتهُم رِجساً إلَى رِجسِهِم وَ مَاتُوا وَ هُم كَافِرُون». ونيز فرموده: «وَ مَن يُرِد أن يُضِلَّهُ يَجعَل صَدرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأنَّمَا يَصَّعَدُ فِى السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجعَلُ اللهُ الرِّجسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤمِنُون».
براى اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه ، چنين معنايى نباشد، بلكه مراد از آن تقوى و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت ، خدا از همه بندگانش تقوى مى خواهد،
 
و اين كلمه به هر معنا كه باشد، نسبت به انسان عبارت است از ادراكى نفسانى و اثرى شعورى، كه از علاقه و بستگى قلب به اعتقادى باطل، يا عملى زشت حاصل مى شود. وقتى مى گوييم: (انسان پليد، يعنى انسانى كه به خاطر دلبستگى به عقايد باطل، يا عمل باطل، دلش دچار پليدى شده است).
 
و با در نظر گرفتن اين كه كلمۀ «رِجس» در آيه شريفه، الف و لام دارد، كه جنس را مى رساند، معنايش اين مى شود كه: خدا مى خواهد تمامى انواع پليدی ها، و هيأت هاى خبيثه و رذيله را از نفس شما ببرد. هيأت هايى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى گيرد، و چنين ازاله اى با عصمت الهى منطبق مى شود، و آن، عبارت است از: صورت علميه اى در نفس، كه انسان را از هر باطلى، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى كند.
 
پس آيه شريفه، يكى از ادلۀ «عصمت اهل بيت» است. براى اين كه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايى نباشد، بلكه مراد از آن تقوا و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش تقوا مى خواهد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶۸ </center>
نه تنها از اهل بيت ، و نيز گفتيم كه يكى از اهل بيت خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، و با اينكه آن جناب معصوم است ، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوى بخواهد
نه تنها از اهل بيت. و نيز گفتيم كه يكى از اهل بيت، خودِ رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، و با اين كه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوا بخواهد.
پس چاره اى جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم ، و بگوييم : مراد از بردن رجس ، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است ، و مراد از تطهير در جمله ((يطهركم تطهيرا(( كه با مصدر تطهير تاكيد شده ، زايل ساختن اثر رجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است ، و آن عبارت است از اعتقاد به حق ، پس تطهير اهل بيت عبارت شد، از اينكه ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل ، و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا مى خواهد چنين كند)، نيز اراده تكوينى مى شود، چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعى را كه منشا تكاليف دينى و منشا متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است ، اصلا با اين مقام سازگار نيست ، (چون گفتيم اراده تشريعى را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بيت )
 
پس معناى آيه اين شد كه خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت يعنى موهبت عصمت اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاى آن عصمتى بياورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقى نگذارد
پس چاره اى جز اين نيست كه آيه شريفه را بر «عصمت اهل بيت» حمل كنيم و بگوييم: مراد از بردن رِجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است. و مراد از تطهير در جملۀ «يُطَهِّرَكُم تَطهِيراً» كه با مصدر تطهير تأكيد شده، زايل ساختن اثر رِجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از: اعتقاد به حق.
وَ اذْكرْنَ مَا يُتْلى فى بُيُوتِكنَّ مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ وَ الحِْكمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً
 
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از ((ذكر((، معناى مقابل فراموشى باشد، كه همان ياد آورى است ، چون اين معنا مناسب تاكيد و تشديدى است كه در آيات شده است پس در نتيجه اين آيه به منزله سفارش و وصيتى است بعد از وصيت به امتثال تكاليف كه قبلا متوجه ايشان كرده است ، و در كلمه ((فى بيوتكن (( تاكيدى ديگر است ، (چون مى فهماند مردم بايد امتثال امر خدا را از شما ياد بگيرند، آن وقت سزاوار نيست شما كه قرآن در خانه هايتان نازل مى شود، اوامر خدا را فراموش كنيد)
پس «تطهير اهل بيت» عبارت شد از اين كه: ايشان را مجهز به ادراك حق كند. حق در اعتقاد، و حق در عمل. و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا مى خواهد چنين كند)، نيز اراده تكوينى مى شود. چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعى را كه منشأ تكاليف دينى و منشأ متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلا با اين مقام سازگار نيست. (چون گفتيم: اراده تشريعى را نسبت به تمام مردم دارد، نه تنها نسبت به اهل بيت).
و معناى آيه اين است كه شما زنان پيغمبر بايد آنچه را كه در خانه هايتان از آيات خدا و حكمت تلاوت مى شود، حفظ كنيد، و همواره به خاطرتان بوده باشد، تا از آن غافل نمانيد، و از خط سيرى كه خدا برايتان معين كرده تجاوز مكنيد
 
اين است معناى آيه ، نه آنكه ديگران گفته اند كه : مراد از ذكر، شكر خدا است ،
پس معناى آيه اين شد كه خداى سبحان، مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت، يعنى موهبت «عصمت» اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاى آن عصمتى بياورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دل هايتان باقى نگذارد.
 
«'''وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلى فى بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَ الحِْكمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً'''»:
 
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «ذكر»، معناى مقابل فراموشى باشد، كه همان يادآورى است. چون اين معنا، مناسب تأكيد و تشديدى است كه در آيات شده است. پس در نتيجه اين آيه به منزله سفارش و وصيتى است بعد از وصيت به امتثال تكاليف كه قبلا متوجه ايشان كرده است، و در كلمۀ «فِى بُيُوتِكُنّ»، تأكيدى ديگر است.
 
(چون مى فهماند مردم بايد امتثال امر خدا را از شما ياد بگيرند. آن وقت سزاوار نيست شما كه قرآن در خانه هايتان نازل مى شود، اوامر خدا را فراموش كنيد).
 
و معناى آيه، اين است كه: شما زنان پيغمبر بايد آنچه را كه در خانه هايتان از آيات خدا و حكمت تلاوت مى شود، حفظ كنيد، و همواره به خاطرتان بوده باشد، تا از آن غافل نمانيد، و از خط سيرى كه خدا برايتان معين كرده، تجاوز مكنيد.
 
اين است معناى آيه، نه آن كه ديگران گفته اند كه: مراد از ذكر، شكر خدا است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶۹ </center>
و معناى آيه اين است كه خدا را شكر كنيد، كه شما را در خانه هايى قرار داد كه در آن قرآن و سنت خوانده مى شود، چون اين معنا از سياق آيه و بخصوص با در نظر گرفتن جمله ((ان الله كان لطيفا خبيرا(( دور است
و معناى آيه اين است كه خدا را شكر كنيد، كه شما را در خانه هايى قرار داد كه در آن، قرآن و سنت خوانده مى شود. چون اين معنا از سياق آيه و بخصوص با در نظر گرفتن جملۀ «إنَّ اللهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً» دور است.




۱۴٬۴۹۲

ویرایش