۱۶٬۳۳۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
روايتى به نقل از تفسير ((الدرا المنثور(( در بيان شاءننزول سوره فتح | روايتى به نقل از تفسير ((الدرا المنثور(( در بيان شاءننزول سوره فتح | ||
و در الدر المنثور است كه بيهقى از عروه نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) وقتى از حديبيه برمى گشت و به طرف مدينه مى آمد، مردى از اصحابش گفت : به خدا ما فتحى نكرديم ، براى اينكه مانع ما از زيارت خانه شدند، تنها نتيجه كار ما اين شد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در حديبيه معطل شود، و دو نفر از مسلمانان اهل مكه را به آنان پس دهد. | و در الدر المنثور است كه بيهقى از عروه نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) وقتى از حديبيه برمى گشت و به طرف مدينه مى آمد، مردى از اصحابش گفت : به خدا ما فتحى نكرديم ، براى اينكه مانع ما از زيارت خانه شدند، تنها نتيجه كار ما اين شد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در حديبيه معطل شود، و دو نفر از مسلمانان اهل مكه را به آنان پس دهد. | ||
اين سخن به گوش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) رسيد كه بعضى از مردم چنين مى گويند. فرمود: بسيار بد حرفى زدند، زيرا اين بزرگترين فتح براى ما بود، كه مشركين با آن همه ناراحتى كه از شما ديدند، و خداوند چند نوبت شما را بر آنان ظفر داد، و شما كه در كنار شهر ايشان بوديد سالم و با غنيمت و ماءجور برگرداند، و بدون خونريزى از بلاد ايشان دور شديد، و خود آنان تقاضاى صلح نموده براى آمدن به نزد شما از خود رغبت نشان دادند، پس اين بزرگترين فتح بود. | |||
اين سخن به گوش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) رسيد كه بعضى از مردم چنين مى گويند. | |||
فرمود: بسيار بد حرفى زدند، زيرا اين بزرگترين فتح براى ما بود، كه مشركين با آن همه ناراحتى كه از شما ديدند، و خداوند چند نوبت شما را بر آنان ظفر داد، و شما كه در كنار شهر ايشان بوديد سالم و با غنيمت و ماءجور برگرداند، و بدون خونريزى از بلاد ايشان دور شديد، و خود آنان تقاضاى صلح نموده براى آمدن به نزد شما از خود رغبت نشان دادند، پس اين بزرگترين فتح بود. | |||
مگر روز احد فراموشتان شده كه به منظور فرار از دشمن به بالاى بلندى ها مى گريختيد، و صداى من تنها به آخرين نفر شما مى رسيد؟ آيا از يادتان رفته جنگ احزاب را كه از بالاى مدينه و پايين آن بر شما تاختند و چشم هايتان از شدت ترس از كاسه بيرون مى زد، و دلها تا گلوگاهها رسيده ، در باره خداى تعالى پندارهايى مى پنداشتيد؟ | مگر روز احد فراموشتان شده كه به منظور فرار از دشمن به بالاى بلندى ها مى گريختيد، و صداى من تنها به آخرين نفر شما مى رسيد؟ آيا از يادتان رفته جنگ احزاب را كه از بالاى مدينه و پايين آن بر شما تاختند و چشم هايتان از شدت ترس از كاسه بيرون مى زد، و دلها تا گلوگاهها رسيده ، در باره خداى تعالى پندارهايى مى پنداشتيد؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۴ </center> | ||
مسلمانان گفتند: خدا و رسولش درست مى گويند، راستى ماجراى حديبيه فتحى عظيم و از عظيم ترين فتوح بود. به خدا سوگند اى پيامبر خدا ما در آنچه شما فكر كرديد فكر نمى كرديم ، و تو از ما به خدا و به امور داناترى . در اينجا بود كه سوره فتح نازل شد. | مسلمانان گفتند: خدا و رسولش درست مى گويند، راستى ماجراى حديبيه فتحى عظيم و از عظيم ترين فتوح بود. به خدا سوگند اى پيامبر خدا ما در آنچه شما فكر كرديد فكر نمى كرديم ، و تو از ما به خدا و به امور داناترى . در اينجا بود كه سوره فتح نازل شد. | ||
مؤ لف : احاديث در داستان حديبيه بسيار است ، آنچه ما نقل كرديم قسمتى از آن بود. | مؤ لف : احاديث در داستان حديبيه بسيار است ، آنچه ما نقل كرديم قسمتى از آن بود. | ||
دو روايت در بيان معناى آيه : ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر...(( | دو روايت در بيان معناى آيه : ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر...(( | ||
و در تفسير قمى به سند خود از عمر بن يزيد بياع سابرى مى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتيم : آيه ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چه معنا دارد؟ فرمود: ايشان گناهى نداشتند، حتى تصميم بر گناهى را هم نگرفتند، و ليكن خداى تعالى گناهان شيعه اش را بر او حمل كرد، و آنگاه آمرزيد. | و در تفسير قمى به سند خود از عمر بن يزيد بياع سابرى مى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتيم : آيه ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چه معنا دارد؟ فرمود: ايشان گناهى نداشتند، حتى تصميم بر گناهى را هم نگرفتند، و ليكن خداى تعالى گناهان شيعه اش را بر او حمل كرد، و آنگاه آمرزيد. | ||
و در عيون الاخبار در رواياتى كه مجلس ماءمون با حضرت رضا (عليه السلام ) را حكايت مى كند، به سند خود كه به ابن جهم دارد روايت كرده كه گفت : در مجلس ماءمون حاضر شدم ، ديدم حضرت رضا (عليه السلام ) نزد اوست ، ماءمون از آن جناب مى پرسيد: يا بن رسول اللّه آيا راءى شما اين نيست كه انبياء معصومند؟ فرمود: بله - تا آنجا كه ماءمون گفت - پس بفرما ببينم معناى اين كلام خداى عزّوجلّ: ((ليغفر لك ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چيست ؟ | و در عيون الاخبار در رواياتى كه مجلس ماءمون با حضرت رضا (عليه السلام ) را حكايت مى كند، به سند خود كه به ابن جهم دارد روايت كرده كه گفت : در مجلس ماءمون حاضر شدم ، ديدم حضرت رضا (عليه السلام ) نزد اوست ، ماءمون از آن جناب مى پرسيد: يا بن رسول اللّه آيا راءى شما اين نيست كه انبياء معصومند؟ فرمود: بله - تا آنجا كه ماءمون گفت - پس بفرما ببينم معناى اين كلام خداى عزّوجلّ: ((ليغفر لك ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چيست ؟ | ||
حضرت فرمود: در نظر مشركين عرب هيچ كس گناهكارتر و گناهش عظيم تر از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نبود، براى اينكه آنها سيصد و شصت خدا داشتند، و رسول خدا كه آمد همه آنها را از خدايى انداخت و مردم را به اخلاص خواند، و اين در نظر آنها بسيار سنگين و عظيم بود، گفتند: ((اجعل الالهه الها واحدا ان هذا لشى ء عجاب و انطلق الملا منهم ان امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشى ء يراد ما سمعنا بهذا فى المله الاخره ان هذا الا اختلاق : آيا آن همه خدا را يكى كرده اين خيلى شگفت آور است بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان خود دفاع كنيد كه اين وظيفه اى است مهم ، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده ايم اين جز سخنى خود ساخته نيست ((. | حضرت فرمود: در نظر مشركين عرب هيچ كس گناهكارتر و گناهش عظيم تر از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نبود، براى اينكه آنها سيصد و شصت خدا داشتند، و رسول خدا كه آمد همه آنها را از خدايى انداخت و مردم را به اخلاص خواند، و اين در نظر آنها بسيار سنگين و عظيم بود، گفتند: ((اجعل الالهه الها واحدا ان هذا لشى ء عجاب و انطلق الملا منهم ان امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشى ء يراد ما سمعنا بهذا فى المله الاخره ان هذا الا اختلاق : آيا آن همه خدا را يكى كرده اين خيلى شگفت آور است بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان خود دفاع كنيد كه اين وظيفه اى است مهم ، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده ايم اين جز سخنى خود ساخته نيست ((. | ||
اين جاست كه وقتى خداى تعالى مكه را براى پيامبرش فتح مى كند، مى فرمايد: ((انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر : يعنى ما اين فتح آشكار را برايت كرديم ، تا تبعات و آثار سوئى را كه دعوت گذشته و آينده ات در نظر مشركين دارد از بين ببريم تا ديگر در صدد آزارت برنيايند(( و همينطور هم شد، بعد از فتح مكه عده اى مسلمان شدند، و بعضى از مكه فرار كردند، آنهايى هم كه ماندند قدرت بر انكار توحيد نداشتند، و با دعوت مردم آن را مى پذيرفتند. | اين جاست كه وقتى خداى تعالى مكه را براى پيامبرش فتح مى كند، مى فرمايد: ((انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر : يعنى ما اين فتح آشكار را برايت كرديم ، تا تبعات و آثار سوئى را كه دعوت گذشته و آينده ات در نظر مشركين دارد از بين ببريم تا ديگر در صدد آزارت برنيايند(( و همينطور هم شد، بعد از فتح مكه عده اى مسلمان شدند، و بعضى از مكه فرار كردند، آنهايى هم كه ماندند قدرت بر انكار توحيد نداشتند، و با دعوت مردم آن را مى پذيرفتند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۵ </center> | ||
پس با فتح مكه گناهانى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نزد مشركين داشت آمرزيده شد، يعنى ديگر نتوانستند دست از پا خطا كنند. ماءمون عرضه داشت . خدا خيرت دهد يا ابا الحسن . | پس با فتح مكه گناهانى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نزد مشركين داشت آمرزيده شد، يعنى ديگر نتوانستند دست از پا خطا كنند. ماءمون عرضه داشت . خدا خيرت دهد يا ابا الحسن . | ||
و در تفسير عياشى از منصور بن حازم ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: از روزى كه آيه ((انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم (( نازل شد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آرام و قرار نداشت ، و مرتب از آن سخن مى گفت تا آنكه سوره فتح نازل شد، ديگر از آن آيه سخنى نگفت ، و آن را مثل سابق مكرر براى مردم نخواند. | و در تفسير عياشى از منصور بن حازم ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: از روزى كه آيه ((انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم (( نازل شد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آرام و قرار نداشت ، و مرتب از آن سخن مى گفت تا آنكه سوره فتح نازل شد، ديگر از آن آيه سخنى نگفت ، و آن را مثل سابق مكرر براى مردم نخواند. | ||
مؤ لف : اين معنا از طرق اهل سنت نيز روايت شده ، ولى حديث خالى از شبهه نيست ، چون از آن برمى آيد كه قبول كرده كلمه ((ذنب (( به معناى نافرمانى خدا، و منافى با عصمت است ، در حالى كه گفتيم معنايش اين نيست . | مؤ لف : اين معنا از طرق اهل سنت نيز روايت شده ، ولى حديث خالى از شبهه نيست ، چون از آن برمى آيد كه قبول كرده كلمه ((ذنب (( به معناى نافرمانى خدا، و منافى با عصمت است ، در حالى كه گفتيم معنايش اين نيست . | ||
روايتى در باره مراد از ((سيكينت (( و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد | روايتى در باره مراد از ((سيكينت (( و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد | ||
و در كافى به سند خود از جميل روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از معناى آيه ((هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين (( پرسيدم كه اين سكينت چيست ؟ فرمود: ايمان است همچنان كه دنبالش فرمود: ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم (( | و در كافى به سند خود از جميل روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) از معناى آيه ((هو الذى انزل السكينه فى قلوب المؤ منين (( پرسيدم كه اين سكينت چيست ؟ فرمود: ايمان است همچنان كه دنبالش فرمود: ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم (( | ||
مؤ لف : ظاهر اين روايت چنين مى رساند كه جمله ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم (( را تفسير براى سكينت گرفته ، و در همين معنا روايتى ديگر نيز هست . | مؤ لف : ظاهر اين روايت چنين مى رساند كه جمله ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم (( را تفسير براى سكينت گرفته ، و در همين معنا روايتى ديگر نيز هست . | ||
و نيز در همان كتاب به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به حضورش عرضه داشتم : اى عالم مرا خبر ده از اينكه كدام يك از اعمال نزد خدا افضل است ؟ فرمود: آن چيزى كه ساير اعمال جز به وسيله آن قبول نمى شود. پرسيدم آن چيست ؟ فرمود: ايمان به خدايى كه جز او معبودى نيست ، اين از همه اعمال درجه اش بالاتر و منزلتش شريف تر و بركاتش بيشتر است . | و نيز در همان كتاب به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به حضورش عرضه داشتم : اى عالم مرا خبر ده از اينكه كدام يك از اعمال نزد خدا افضل است ؟ فرمود: آن چيزى كه ساير اعمال جز به وسيله آن قبول نمى شود. پرسيدم آن چيست ؟ فرمود: ايمان به خدايى كه جز او معبودى نيست ، اين از همه اعمال درجه اش بالاتر و منزلتش شريف تر و بركاتش بيشتر است . | ||
مى گويد: پرسيدم : آيا مرا از ايمان خبر نمى دهى كه آيا صرف گفتن شهادتين است و يا عمل كردن ؟ فرمود: ايمان همه اش عمل است ، و گفتن شهادتين هم عمل زبان است كه خدا وجوب آن را در كتابش و نور واضحش بيان كرده ، و دليلش از ناحيه عقل هم تمام است . كتاب هم شاهد عقل است ، و به سوى رهنمودهاى عقل مى خواند. عرضه داشتم : فدايت شوم توضيح بدهيد تا بفهمم . فرمود: ايمان ، حالات و درجات و صفات و منازلى دارد، بعضى از آن مراتب مرتبه تام است ، كه ديگر به منتهى درجه رسيده است ، و بعضى از آن ناقص است ، و نقصانش روشن است ، و بعضى از آن نه به آن تماميت است و نه به اين نقص ، بلكه از طرف نقصان بسوى كمال ترجيح دارد. | مى گويد: پرسيدم : آيا مرا از ايمان خبر نمى دهى كه آيا صرف گفتن شهادتين است و يا عمل كردن ؟ فرمود: ايمان همه اش عمل است ، و گفتن شهادتين هم عمل زبان است كه خدا وجوب آن را در كتابش و نور واضحش بيان كرده ، و دليلش از ناحيه عقل هم تمام است . كتاب هم شاهد عقل است ، و به سوى رهنمودهاى عقل مى خواند. عرضه داشتم : فدايت شوم توضيح بدهيد تا بفهمم . فرمود: ايمان ، حالات و درجات و صفات و منازلى دارد، بعضى از آن مراتب مرتبه تام است ، كه ديگر به منتهى درجه رسيده است ، و بعضى از آن ناقص است ، و نقصانش روشن است ، و بعضى از آن نه به آن تماميت است و نه به اين نقص ، بلكه از طرف نقصان بسوى كمال ترجيح دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۶ </center> | ||
عرضه داشتم مگر ايمان تام و ناقص ، و كم و زياد دارد؟ فرمود: بله . پرسيدم : چطور؟ فرمود: براى اينكه خداى تعالى ايمان را بر تمامى اعضاى بنى آدم واجب ، و در همه آنها تقسيم كرده ، هيچ عضوى از اعضاء نيست مگر آنكه موظف به داشتن ايمانى است غير آن ايمانى كه اعضاى ديگر دارند. | عرضه داشتم مگر ايمان تام و ناقص ، و كم و زياد دارد؟ فرمود: بله . پرسيدم : چطور؟ فرمود: براى اينكه خداى تعالى ايمان را بر تمامى اعضاى بنى آدم واجب ، و در همه آنها تقسيم كرده ، هيچ عضوى از اعضاء نيست مگر آنكه موظف به داشتن ايمانى است غير آن ايمانى كه اعضاى ديگر دارند. | ||
پس هر كس خدا را ديدار كند در حالى كه اعضاى خود را حفظ كرده ، و هر يك را در انجام وظيفه اى كه داشته به كار بسته ، خدا را با ايمان كامل ديدار كرده ، و اهل بهشت است . و هر كس كه در يكى از آنها خيانت كرده و يا از حدودى كه خدا معين نموده تعدى كند خدا را ناقص الايمان ملاقات كرده است . | پس هر كس خدا را ديدار كند در حالى كه اعضاى خود را حفظ كرده ، و هر يك را در انجام وظيفه اى كه داشته به كار بسته ، خدا را با ايمان كامل ديدار كرده ، و اهل بهشت است . و هر كس كه در يكى از آنها خيانت كرده و يا از حدودى كه خدا معين نموده تعدى كند خدا را ناقص الايمان ملاقات كرده است . | ||
عرضه داشتم : نقصان و كمال ايمان را فهميدم حال بفرماييد اين زيادتى ايمان از كجا مى آيد؟ فرمود: از آمادگى ، همچنان كه خداى عزّوجلّ پاسخ اين سؤ ال را چنين مى دهد: ((و اذا ما انزلت سوره فمنهم من يقول ايكم زادته هذه ايمانا فاما الذين آمنوا فزادتهم ايمانا و هم يستبشرون و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم : و چون سوره اى نازل مى شود، بعضى ها مى پرسند: كدام يك از شما است كه اين سوره ايمانش را زياد كرده باشد؟ و اما آنهايى كه ايمان دارند، آن سوره ايمانى بر ايمانشان بيفزايد و خوشحال مى شوند، و اما آنهايى كه در دل مريضند همان سوره ، پليدى جديدى بر پليديشان مى افزايد(( و نيز مى فرمايد: ((نحن نقص عليك نباهم بالحق ، انهم فتيه آمنوا بربهم و زدناهم هدى : ما اخبار آنان را به حق برايت نقل مى كنيم ، آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود ايمان آورده بودند، و ما هدايتشان را بيشتر كرديم ((. | عرضه داشتم : نقصان و كمال ايمان را فهميدم حال بفرماييد اين زيادتى ايمان از كجا مى آيد؟ فرمود: از آمادگى ، همچنان كه خداى عزّوجلّ پاسخ اين سؤ ال را چنين مى دهد: ((و اذا ما انزلت سوره فمنهم من يقول ايكم زادته هذه ايمانا فاما الذين آمنوا فزادتهم ايمانا و هم يستبشرون و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم : و چون سوره اى نازل مى شود، بعضى ها مى پرسند: كدام يك از شما است كه اين سوره ايمانش را زياد كرده باشد؟ و اما آنهايى كه ايمان دارند، آن سوره ايمانى بر ايمانشان بيفزايد و خوشحال مى شوند، و اما آنهايى كه در دل مريضند همان سوره ، پليدى جديدى بر پليديشان مى افزايد(( و نيز مى فرمايد: ((نحن نقص عليك نباهم بالحق ، انهم فتيه آمنوا بربهم و زدناهم هدى : ما اخبار آنان را به حق برايت نقل مى كنيم ، آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود ايمان آورده بودند، و ما هدايتشان را بيشتر كرديم ((. | ||
و اگر ايمان در همه افراد يكى مى بود، و هيچ زيادت و نقصانى در بين نبود، ديگر احدى بر ديگرى برترى نمى داشت ، و نعمت ها و مردم همه برابر مى شدند، و فضيلتى در كار نمى بود، و ليكن اين تماميت ايمان است كه مؤ منين را بهشتى مى كند، و اين زيادتى آن است كه مؤ منين را از نظر درجاتى كه نزد خدا دارند مختلف مى سازد، و اين كمى ايمان است كه مقصرين را داخل آتش مى سازد. | و اگر ايمان در همه افراد يكى مى بود، و هيچ زيادت و نقصانى در بين نبود، ديگر احدى بر ديگرى برترى نمى داشت ، و نعمت ها و مردم همه برابر مى شدند، و فضيلتى در كار نمى بود، و ليكن اين تماميت ايمان است كه مؤ منين را بهشتى مى كند، و اين زيادتى آن است كه مؤ منين را از نظر درجاتى كه نزد خدا دارند مختلف مى سازد، و اين كمى ايمان است كه مقصرين را داخل آتش مى سازد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۷ </center> |
ویرایش