گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۵۱: خط ۲۵۱:


==عذاب مكذّبان، عين عمل آنهاست و از آنان جدا شدنى نيست ==
==عذاب مكذّبان، عين عمل آنهاست و از آنان جدا شدنى نيست ==
اصلَوْهَا فَاصبرُوا أَوْ لا تَصبرُوا سوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
«'''اصلَوْهَا فَاصبرُوا أَوْ لا تَصبرُوا سوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:


ماده «'''صلى '''» - به فتحه صاد و سكون لام - كه مصدر «'''اصلوا'''» وامر از آن است، به معناى چشيدن و تحمل كردن حرارت آتش است ، و در نتيجه معناى جمله «'''اصلوها'''» اين است كه : «'''بچشيد آن را'''»بچشيد و تحمل كنيد حرارت آتش دوزخ را.
ماده «صَلى» - به فتحه صاد و سكون لام - كه مصدر «إصلَوا» و امر از آن است، به معناى چشيدن و تحمل كردن حرارت آتش است. و در نتيجه، معناى جمله «إصلَوهَا» اين است كه: «بچشيد آن را». یعنی بچشيد و تحمل كنيد حرارت آتش دوزخ را.


و جمله «'''فاصبروا اولا تصبروا'''» به خاطر اين كه فاى تفريع بر سرش در آمده نتيجه اى است كه از دستور «'''بچشيد حرارت آتش '''» را گرفته ، و اگر اين نتيجه را با ترديد بين امر و نهى بيان كرده ، و فرموده : «'''صبر بكنيد و يا نكنيد'''» خواسته است به طور كنايه بفهماند صبر كردن و نكردن شما يكسان است . و به همين جهت دنبال اين جمله به طور صريح فرموده : «'''سواء عليكم '''»، يعنى اين چشيدن آتش برايتان حتمى است و از شما جدا شدنى نيست ، چه صبر بكنيد و چه نكنيد، نه اين كه صبر كردن ، عذاب را از شما بر مى دارد و يا حداقل آن را تخفيف مى دهد، و نه اين كه بى صبرى و جزع و فزع سودى به حالتان دارد.
و جمله «فَاصبِرُوا أو لَا تَصبِرُوا»، به خاطر اين كه فاى تفريع بر سرش در آمده، نتيجه اى است كه از دستور «بچشيد حرارت آتش» را گرفته، و اگر اين نتيجه را با ترديد بين امر و نهى بيان كرده و فرموده: «صبر بكنيد و يا نكنيد»، خواسته است به طور كنايه بفهماند صبر كردن و نكردن شما يكسان است. و به همين جهت دنبال اين جمله، به طور صريح فرموده: «سَوَاءٌ عَلَيكُم». يعنى اين چشيدن آتش برايتان حتمى است و از شما جدا شدنى نيست. چه صبر بكنيد و چه نكنيد. نه اين كه صبر كردن، عذاب را از شما بر مى دارد و يا حداقل آن را تخفيف مى دهد، و نه اين كه بى صبرى و جزع و فزع، سودى به حالتان دارد.


و جمله «'''سواء عليكم '''» خبرى است براى مبتدايى تقديرى ، و تقدير كلام «'''هما سواء عليكم - آن دو بر شما يكسانند'''» مى باشد، و اگر كلمه «'''سواء'''» را مفرد آورد، با اين كه در كلام دو چيز بودند كه با هم يكسان بودند، يكى صبر و يكى بى صبرى، از اين جهت است كه كلمه «'''سواء'''» در اصل مصدر است ، و مصدر هم هجا مفرد مى آيد.
و جمله «سَوَاءٌ عَلَيكُم»، خبرى است براى مبتدايى تقديرى، و تقدير كلام «هُمَا سَوَاءٌ عَلَيكُم - آن دو بر شما يكسانند» مى باشد. و اگر كلمه «سَوَاءٌ» را مفرد آورد، با اين كه در كلام دو چيز بودند كه با هم يكسان بودند، يكى صبر و يكى بى صبرى، از اين جهت است كه كلمه «سَوَاء» در اصل مصدر است، و مصدر همه جا مفرد مى آيد.


و جمله «'''انما تجزون ما كنتم تعملون '''»، در مقام تعليل براى لازم بودن عذاب مذكور، و يكسان بودن صبر و جزع است ، و معنايش اين است كه : اين كه گفتيم اين عذاب برايتان حتمى است ، و از شما جدا شدنى نيست ، براى اين بود كه ما اين عذاب را از جاى ديگر نياورده ايم ، بلكه عين عمل خود شما است ، همان كارهايى است كه مى كرديد، و معقول نيست ميان عمل و صاحب عمل سلب نسبت شود، و همواره اين نسبت برقرار است ، يعنى الى الابد اين عمل ،
و جمله «إنّمَا تُجزَونَ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ»، در مقام تعليل براى لازم بودن عذاب مذكور، و يكسان بودن صبر و جزع است. و معنايش اين است كه: اين كه گفتيم اين عذاب برايتان حتمى است و از شما جدا شدنى نيست، براى اين بود كه ما اين عذاب را از جاى ديگر نياورده ايم، بلكه عينِ عمل خود شما است. همان كارهايى است كه مى كرديد، و معقول نيست ميان عمل و صاحب عمل سلب نسبت شود، و همواره اين نسبت برقرار است. يعنى الى الابد اين عمل،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۵ </center>
عمل آن عامل است ، پس به همين جهت اگر در ظرف قيامت عمل صورت آتش جلوه كند، تا اءبد به جان عامل خود مى افتد، و اگر هم بگوييم تقدير كلام «'''انما تجزون جزاء ما كنتم تعملون '''» است ، باز هم اين ملازمه صحيح است ، و معنايش اين است كه ما از جايى ديگر آتش نياورده ايم ، و اين آتش جزاى اعمال شما و آثار همان كارهايى است كه مى كرديد.
عمل آن عامل است. پس به همين جهت اگر در ظرف قيامت، «عمل» صورت آتش جلوه كند، تا أبد به جان عامل خود مى افتد. و اگر هم بگوييم تقدير كلام «إنّمَا تُجزَونَ جَزَاءَ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ» است، باز هم اين ملازمه صحيح است، و معنايش اين است كه: ما از جايى ديگر آتش نياورده ايم و اين آتش، جزاى اعمال شما و آثار همان كارهايى است كه مى كرديد.


إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ نَعِيمٍ
«'''إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ نَعِيمٍ'''»:


كلمه «'''جنت '''» به معناى بستانى است كه درختان ، آن را پوشانده باشد، (چون از ماده «'''جن '''» گرفته شده كه به معناى ستر است )، و كلمه نعيم معناى نعمت بسيار است .
كلمه «جنّت»، به معناى بستانى است كه درختان، آن را پوشانده باشد. (چون از مادۀ «جن» گرفته شده كه به معناى ستر است)، و كلمه «نعيم»، به معناى نعمت بسيار است.


و معناى آيه اين است كه : مر دم با تقوا و آنها كه در زندگى از خدا پروا دارند در روز قيامت در بستان ها سكونت مى كنند، و نعمتى فراوان بر آنان احاطه دارد.
و معناى آيه اين است كه: مردم با تقوا و آن ها كه در زندگى از خدا پروا دارند، در روز قيامت، در بستان ها سكونت مى كنند، و نعمتى فراوان بر آنان احاطه دارد.


معناى اينكه در وصف متقين بهشتى فرمود: «'''فاكهين بما آتيهم ربهم ...'''»
== معناى اين كه در وصف متقين فرمود: «فَاكِهينَ بِمَا آتاهُم رَبُّهُم...» ==


فَاكِهِينَ بِمَا ءَاتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقَاهُمْ رَبهُمْ عَذَاب الجَْحِيمِ
«'''فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقَاهُمْ رَبّهُمْ عَذَابَ الجَْحِيمِ'''»:


كلمه «'''فاكهه '''» كه «'''فاكهين '''» از آن گرفته شده ، به معناى مطلق ميوه است.
كلمۀ «فاكهه» - كه «فاكهين» از آن گرفته شده - به معناى مطلق ميوه است.


و بعضى گفته اند: به معناى همه ميوه ها، به جز انگور و انار است ، وقتى گفته مى شود «'''فلان تفكه و يا فلان فكه '''» هم معنايش اين است كه ميوه را به يكديگر دادند، و هم اين است كه آن را تناول كرد، و در آيه شريفه به هر دو معنا تفسير شده.
و بعضى گفته اند: به معناى همه ميوه ها، به جز انگور و انار است. وقتى گفته مى شود «فلان تفكه و يا فلان فكه»، هم معنايش اين است كه ميوه را به يكديگر دادند، و هم اين است كه آن را تناول كرد، و در آيه شريفه، به هر دو معنا تفسير شده.


بعضى گفته اند: يعنى اهل بهشت با يكديگر درباره نعمت هايى كه خداى تعالى به ايشان داده با هم گفتگو مى كنند.
بعضى گفته اند: يعنى اهل بهشت با يكديگر درباره نعمت هايى كه خداى تعالى به ايشان داده، با هم گفتگو مى كنند.


و بعضى ديگر معنا كرده اند به اين كه : ميوه و فاكهه هايى را كه خدا به ايشان داده مى گيرند.
و بعضى ديگر معنا كرده اند به اين كه: ميوه و فاكهه هايى را كه خدا به ايشان داده، مى گيرند.


بعضى هم گفته اند: معنايش اين است كه : از آن احسان ها كه پروردگارشان به ايشان مى كند لذت مى برند. و برگشت اين معنا به همان معناى اول است.
بعضى هم گفته اند: معنايش اين است كه: از آن احسان ها كه پروردگارشان به ايشان مى كند، لذت مى برند. و برگشت اين معنا، به همان معناى اول است.


بعضى هم گفته اند: معنايش اين است كه : از آن چه خدا به ايشان داده شگفتى مى كنند. كه شايد برگشت اين هم به معناى دوم باشد.
بعضى هم گفته اند: معنايش اين است كه: از آنچه خدا به ايشان داده، شگفتى مى كنند. كه شايد برگشت اين هم، به معناى دوم باشد.


و اگر كلمه «'''ربهم '''» را در جمله اى كوتاه دوباره آورد، براى او بفهماند پروردگارشان به ايشان عنايتى دارد.
و اگر كلمۀ «رَبُّهُم» را در جمله اى كوتاه دوباره آورد، براى این است که بفهماند پروردگارشان به ايشان عنايتى دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۶ </center>
كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
«'''كُلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:


يعنى به ايشان گفته مى شود بخوريد و بنوشيد، خوردنى و نوشيدنى گوارا، كه در حقيقت كلمه «'''هنيئا'''» صفت است كه در جاى مفعول مطلق نشسته ، و يا مفعول به است . و جمله «'''بما كنتم تعملون '''» يا متعلق به جمله «'''كلوا و اشربوا'''»، و يا به كلمه «'''هنيئا'''».
يعنى به ايشان گفته مى شود: بخوريد و بنوشيد، خوردنى و نوشيدنى گوارا، كه در حقيقت كلمه «هَنِيئاً»، صفت است كه در جاى مفعول مطلق نشسته، و يا مفعولٌ به است. و جمله «بِمَا كُنتُم تَعمَلُون»، يا متعلق است به جمله «كُلُوا وَ اشرَبُوا»، و يا به كلمه «هَنِيئاً».


مُتَّكِئِينَ عَلى سرُرٍ مَّصفُوفَةٍ وَ زَوَّجْنَاهُم بحُورٍ عِينٍ
«'''مُتَّكِئِينَ عَلى سُرُرٍ مَّصفُوفَةٍ وَ زَوَّجْنَاهُم بحُورٍ عِينٍ'''»:


كلمه «'''متكئين '''» جمع اسم فاعل از باب افتعال است كه مصدر آن اتكاء مى باشد، و «'''اتكاء'''» به معناى تكيه دادن به پشتى و يا مثل آن است . و كلمه «'''سرر'''» جمع سرير است ، (كه به معناى تخت و به اصطلاح امروز مبل است ). و كلمه «'''مصفوفة '''» از ماده «'''صف '''» است ، كه به معناى رديف قرار گرفتن چند نفر در يك خط است ، (مانند صف لشكر و يا صف نماز)؛ پس معناى مصفوفه اين است كه : اهل بهشت به يكديگر وصلند و اتصال دارند.
كلمه «مُتّكِئين»، جمع اسم فاعل از باب افتعال است كه مصدر آن إتكاء مى باشد، و «إتكاء»، به معناى تكيه دادن به پشتى و يا مثل آن است. و كلمه «سُرُر»، جمع سرير است، (كه به معناى تخت و به اصطلاح امروز مبل است). و كلمه «مَصفُوفَة»، از ماده «صف» است، كه به معناى رديف قرار گرفتن چند نفر در يك خط است. (مانند صف لشكر و يا صف نماز)؛ پس معناى مصفوفه اين است كه: اهل بهشت به يكديگر وصلند و اتصال دارند.


و معناى آيه اين است كه : ايشان بر پشتى ها و بالش ها تكيه دارند، در حالى كه بر روى مبلهاى رديف هم ، قرار گرفته باشند.
و معناى آيه اين است كه: ايشان بر پشتى ها و بالش ها تكيه دارند، در حالى كه بر روى مبل هاى رديف هم، قرار گرفته باشند.


«'''و زوجناهم بحور عين '''» - منظور از «'''تزويج '''» قرين شدن دو نفر باهمند.
«'''وَ زَوّجنَاهُم بِحُورٍ عِين'''» - منظور از «تزويج»، قرين شدن دو نفر با هم اند.
و معناى جمله اين است كه : ما ايشان را قرين حورالعين كرديم ، نه اين ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم ، به دليل اين كه فرموده : «'''بحور عين '''» و تزويج را با حرف «'''باء'''» متعدى كرده و اگر منظور از تزويج نكاح به عقد بود احتياج به حرف باء نبود، همچنان كه در جاى ديگر قرآن بدون حرف مذكور مفعول خود را گرفته از آن جمله آيه «'''زوجناكها'''» است ، كه - به طورى كه گفته اند - معنايش اين است كه ما زينب را ازدواج تو در آورديم.


وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ اتَّبَعَتهُمْ ذُرِّيَّتهُم بِإِيمَانٍ أَلحَْقْنَا بهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شىْءٍ...
و معناى جمله اين است كه: ما ايشان را قرين حورالعين كرديم، نه اين که ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم. به دليل اين كه فرموده: «بِحُورٍ عِين»، و تزويج را با حرف «باء» متعدى كرده. و اگر منظور از «تزويج»، نكاح به عقد بود، احتياج به حرف باء نبود، همچنان كه در جاى ديگر قرآن، بدون حرف مذكور مفعول خود را گرفته، از آن جمله آيه «زَوّجنَاكَهَا» است، كه - به طورى كه گفته اند - معنايش اين است كه ما زينب را ازدواج تو در آورديم.


بعضى گفته اند: فرق ميان «'''اتباع '''» و «'''لحوق '''» با اين كه در هر دو تقدم و تاخر هست ، - اين است كه در اتباع بايد تابع و متبوع هر دو در مورد اتباع مشترك باشند، هر جا كه متبوع مى رود و هر كارى كه او مى كند تابع هم برود و بكند، آن وقت است كه مى گوييم فلانى از فلان كس تبعيت كرد، به خلاف لحوق كه لازم نيست در كار و راه ملحوق ، شركت داشته باشد.
«'''وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ اتَّبَعَتهُمْ ذُرِّيَّتهُم بِإِيمَانٍ أَلحَْقْنَا بهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شىْءٍ...'''»:
 
بعضى گفته اند: فرق ميان «اتباع» و «لحوق،» با اين كه در هر دو تقدم و تأخّر هست، اين است كه در «اتباع»، بايد تابع و متبوع هر دو در مورد اتباع مشترك باشند، هر جا كه متبوع مى رود و هر كارى كه او مى كند، تابع هم برود و بكند. آن وقت است كه مى گوييم: فلانى از فلان كس تبعيت كرد. به خلاف «لحوق»، كه لازم نيست در كار و راه ملحوق، شركت داشته باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۷ </center>
توضيح آيه :«'''و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنابهم ذريتهم ...'''» و چند وجهدر معناى آن .
== توضيح آيه: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتَهُم بِإيمانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم...» ==


كلمه «'''التناهم '''» از ماده «'''لوت '''» است كه به معناى نقص است ، ماضى ثلاثى مجردش «'''لات '''» و باب افعالش «'''الات '''» مى شود؛ پس معناى «'''ما التناهم '''» اين است كه ما با الحاق ذريه مؤمنين به مؤمنين ، چيزى از عمل خود آنان ناقص نمى كنيم.
كلمه «ألتنَاهُم»، از ماده «لوت» است كه به معناى نقص است. ماضى ثلاثى مجرّدش «لات»، و باب افعالش «ألات» مى شود. پس معناى «مَا ألَتنَاهُم»، اين است كه ما با الحاق ذريۀ مؤمنان به مؤمنان، چيزى از عمل خود آنان ناقص نمى كنيم.


و از ظاهر آيه شريفه بر مى آيد كه در مقام منت نهادن است ، خداى سبحان بر مؤمنين منت مى گذارد كه به زودى ذريه ايشان را - البته آنهايى را كه در ايمان از پدران خود پيروى كردند - به خود آنان ملحق مى كند.
و از ظاهر آيه شريفه بر مى آيد كه در مقام منت نهادن است. خداى سبحان بر مؤمنان منت مى گذارد كه به زودى، ذرّيه ايشان را - البته آن هايى را كه در ايمان از پدران خود پيروى كردند - به خود آنان ملحق مى كند.


و بدين وسيله چشم پدران را روشن مى سازد، و همين معنا خود قرينه اى است بر اين كه تنوين در كلمه «'''بايمان '''» براى اين است كه بر نوعى غير مشخص از ايمان دلالت كند، نه براى تعظيم ايمان .
و بدين وسيله، چشم پدران را روشن مى سازد. و همين معنا، خود قرينه اى است بر اين كه تنوين در كلمه «بِإيمَانٍ»، براى اين است كه بر نوعى غيرمشخص از ايمان دلالت كند، نه براى تعظيم ايمان.


در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه : ما از ميان ذريه هاى مؤمنين ، آنهايى را در ايمان به خدا به نوعى از پدران پيروى كنند به پدران شان ملحق مى كنيم ، هر چند كه ايمانشان به درجه ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذريه اى را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوى و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منت نهادن معنا ندارد.
در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه: ما از ميان ذرّيه هاى مؤمنان، آن هايى را در ايمان به خدا به نوعى از پدران پيروى كنند، به پدران شان ملحق مى كنيم، هرچند كه ايمانشان به درجۀ ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذرّيه اى را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوى و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منت نهادن معنا ندارد.


از سوى ديگر، از اين كه اتباع در ايمان را مطلق و بيقيد آورد، و همواره كلام مطلق منصرف به فرد روشنش مى شود، ناگزير بايد بگوييم منظور از اتباع ، اتباع فرزندان بالغ است ، چون خردسالانى كه هنوز به حد تكليف نرسيده اند، ايمانشان هنوز ايمان صحيح نشده ، پس قهرا مراد از ذريه ، فرزندان كبيرند كه مكلف به ايمان هستند. بنابر اين ، آيه شريفه ، شامل صغار از اولاد كه قبل از بلوغ از دنيا مى روند نمى شود، و اين منافات ندارد با اين كه اولاد صغار مؤ منين هم شرعا محكوم به ايمان باشند.
از سوى ديگر، از اين كه اتباع در ايمان را مطلق و بی قيد آورد، و همواره كلام مطلق منصرف به فرد روشنش مى شود، ناگزير بايد بگوييم منظور از «اتباع»، اتباع فرزندان بالغ است. چون خردسالانى كه هنوز به حد تكليف نرسيده اند، ايمانشان هنوز ايمان صحيح نشده. پس قهرا مراد از ذرّيه، فرزندان كبيرند كه مكلّف به ايمان هستند. بنابراين، آيه شريفه، شامل صغار از اولاد كه قبل از بلوغ از دنيا مى روند نمى شود، و اين منافات ندارد با اين كه اولاد صغار مؤمنان هم، شرعاً محكوم به ايمان باشند.
مگر اين كه بگوييم : نكره آمدن ايمان عموميت را مى رساند، و معنا چنين مى شود: ذريه ايشان در ايمان ، كه از پدران خود پيروى كرده اند، حال چه اين كه آن ايمان ، ايمان واقعى باشد، يا ايمان به حسب حكم شرع باشد.


مطلب ديگر اين كه سياق امتنان ، قرينه است بر اين كه ضمير جمع در جمله «'''ما التناهم '''» و در «'''من عملهم '''» به «'''الذين امنوا'''» بر مى گردد، همچنان كه دو ضمير در «'''اتبعتهم '''» و در «'''ذريتهم '''» به ايشان بر مى گردد، چون وقتى فرمود: «'''ما اينان را به آنان ملحق مى كنيم '''»، جاى اين توهم بود كه نكند خدا مى خواهد از پاداش ‍ پدران كم نموده به فرزندان بدهد، لذا با جمله «'''و ما التناهم من عملهم من شى ء'''» خواست اين توهم را دفع كند و بفرمايد: كم كردن از پاداش ‍ پدران با امتنان منافات دارد، و معلوم است كه آنچه با امتنان منافات دارد اين است كه از ثواب پدران كم كند نه از ثواب فرزندان . پس اين بهترين دليل است كه دو ضمير «'''ما التناهم '''» و «'''من عملهم '''» هم به همان پدران مؤمن بر مى گردد.
مگر اين كه بگوييم: نكره آمدن «ايمان» عموميت را مى رساند، و معنا چنين مى شود: ذرّيه ايشان در ايمان، كه از پدران خود پيروى كرده اند، حال چه اين كه آن ايمان، ايمان واقعى باشد، يا ايمان به حسب حكم شرع باشد.
 
مطلب ديگر اين كه سياق امتنان، قرينه است بر اين كه ضمير جمع در جمله «مَا ألَتنَاهُم» و در «مِن عَمَلِهِم» به «الّذِينَ آمَنُوا» بر مى گردد. همچنان كه دو ضمير در «اتبَعَتهُم» و در «ذُرّيّتَهُم» به ايشان بر مى گردد. چون وقتى فرمود: «ما اينان را به آنان ملحق مى كنيم»، جاى اين توهم بود كه نكند خدا مى خواهد از پاداش ‍ پدران كم نموده، به فرزندان بدهد. لذا با جمله «وُ مُا ألُتنُاهِم مِن عَمَلِهِم مِن شَئٍ»، خواست اين توهم را دفع كند و بفرمايد: كم كردن از پاداش پدران، با امتنان منافات دارد. و معلوم است كه آنچه با امتنان منافات دارد، اين است كه از ثواب پدران كم كند، نه از ثواب فرزندان. پس اين بهترين دليل است كه دو ضمير «مَا ألَتنَاهُم» و «مِن عَمَلِهِم» هم، به همان پدران مؤمن بر مى گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۸ </center>
پس حاصل كلام اين شد كه : جمله «'''والذين امنوا...'''» جمله اى استينافى كه خداى تعالى در آن بر مؤ منين منت مى گذارد كه به زودى اولادشان را كه به نوعى از ايمان ، پدران خود را پيروى كرده اند به پدران ملحق مى كند، هر چند كه ايمان فرزندان به درجه ايمان پدران نرسيده باشد. و اين كار را بدان جهت مى كند كه پدران خشنود گشته چشمشان روشن شود، و در عين حال از پاداش پدران چيزى كم نمى كند، و از ثواب پدران چيزى به فرزندان نمى دهد، كه مزاحم حق پدران نباشد، و خدا خودش بهتر مى داند كه چه جور بدهد.
پس حاصل كلام اين شد كه: جمله «وَ الّذِينَ آمَنُوا...»، جمله اى است استينافى كه خداى تعالى در آن بر مؤمنان منت مى گذارد كه به زودى اولادشان را كه به نوعى از ايمان، پدران خود را پيروى كرده اند، به پدران ملحق مى كند، هرچند كه ايمان فرزندان به درجۀ ايمان پدران نرسيده باشد. و اين كار را بدان جهت مى كند كه پدران خشنود گشته، چشمشان روشن شود. و در عين حال، از پاداش پدران چيزى كم نمى كند، و از ثواب پدران چيزى به فرزندان نمى دهد، كه مزاحم حق پدران نباشد، و خدا خودش بهتر مى داند كه چه جور بدهد.
 
و در معناى آيه مورد بحث، اقوال ديگرى هست كه هيچ يك خالى از سخافت و سستى نيست.


و در معناى آيه مورد بحث ، اقوال ديگرى هست كه هيچ يك خالى از سخافت و سستى نيست .
مثل اين قول كه بعضى گفته اند: جملۀ «وَ الّذِينَ آمَنُوا»، عطف است بر كلمه «حُور عِين»، و معنايش اين است كه: ما مؤمنان را با دو طايفه تزويج مى كنيم: يكى با حورالعين تا از عروسى با آنان لذت ببرند، و دوم با «الّذِينَ آمَنُوا»، تا از رفاقت و همنشينى با آنان بهره مند شوند.
مثل اين قول كه بعضى گفته اند: جمله «'''و الذين امنوا'''» عطف است بر كلمه «'''حور عين '''»، و معنايش اين است كه : ما مؤ منين را با دو طايفه تزويج مى كنيم يكى با حورالعين تا از عروسى با آنان لذت ببرند، و دوم با «'''الذين امنوا'''» تا از رفاقت و همنشينى با آنان بهره مند شوند.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمه «'''ذريه '''» تنها اولاد صغار است .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از كلمۀ «ذُرّيه»، تنها اولاد صغار است.


و بعضى گفته اند: ضمير در جمله «'''ما التناهم '''» و در «'''من عملهم '''»ذريه بر مى گردد، و معنايش اين است كه : ما با ملحق كردن ذريه پدران چيزى از عمل ذريه كم نمى كنيم ، بلكه اعمال ذريه را تمام و كامل به او مى دهيم ، چه خير باشد و چه شر، آنگاه ملحق به پدرش مى كنيم.
و بعضى گفته اند: ضمير در جمله «مَا ألَتنَاهُم'» و در «مِن عَمَلِهِم»، به ذريه بر مى گردد، و معنايش اين است كه: ما با ملحق كردن ذرّيه به پدران، چيزى از عمل ذرّيه كم نمى كنيم، بلكه اعمال ذرّيه را تمام و كامل به او مى دهيم، چه خير باشد و چه شر، آنگاه ملحق به پدرش مى كنيم.




۱۴٬۴۵۴

ویرایش