گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
<span id='link412'><span>
<span id='link412'><span>


==تمثيلى براى بيان حال مؤمن طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج ==
==تمثيلى براى بيان حال مؤمن طالب بصيرت و كافر جاهل و لجوج==


أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ
«'''أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ'''»:


كلمه «'''ام '''» در اينجا نيز به معناى «'''بلكه '''» است ، مى فرمايد: بلكه مى پرسم آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، و گفته مى شود: اين است آنكه شما را روزى مى دهد، و آيا اگر خدا روزى خود را از شما دريغ بدارد، آن كس به جاى خدا شما را روزى مى دهد؟ آنگاه خود خداى سبحان پاسخ مى دهد به اينكه : «'''بل لجوا فى عتو و نفور'''»، يعنى حق براى آنان روشن شده ولى در برابر آن خاضع نمى شوند تا تصديقش ‍ كنند، و پيرويش نمايند، بلكه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده ، و بيشتر جلو مى روند.
كلمه «أم» در اين جا نيز به معناى «بلكه» است. مى فرمايد: بلكه مى پرسم آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود و گفته مى شود: اين است آن كه شما را روزى مى دهد، و آيا اگر خدا روزى خود را از شما دريغ بدارد، آن كس به جاى خدا، شما را روزى مى دهد؟ آنگاه خود خداى سبحان پاسخ مى دهد به اين كه: «بَل لَجُّوا فِى عُتُوّ وَ نُفُورٍ». يعنى حق براى آنان روشن شده، ولى در برابر آن خاضع نمى شوند تا تصديقش كنند و پيرويش نمايند، بلكه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده، و بيشتر جلو مى روند.


أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ
«'''أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سَوِياًّ عَلى صِرَاطٍ مُّستَقِيمٍ'''»:


كلمه «'''مكب '''» اسم فاعل از «'''اكباب '''» (باب افعال ) است ، و «'''اكباب الشى ء على وجهه '''» به معناى آن است كه كسى را به رو به زمين بيندازى ،
كلمه «مُكِبّ» اسم فاعل از «إكباب» (باب إفعال) است، و «إكبابُ الشَئ عَلى وَجهِهِ» به معناى آن است كه كسى را به رو به زمين بيندازى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۴ </center>
در كشاف گفته معناى عبارت اكب اين است كه داخل شد در كب و داراى كب شد.
در كشاف گفته: معناى عبارت «أكبّ» اين است كه: داخل شد در «كب» و داراى «كب» شد.


آيه مورد بحث استفهامى است انكارى از يكسان بودن دو حالت سر پا راه رفتن و با صورت روى زمين خزيدن ، و اين تعريض و توبيخى است از كفار، كه در ضمن روى سخن را هم از آنان برگردانيد، و از شرافت حضور و خطاب محرومشان كرد، ساده تر بگويم در آيه قبلى كفار را مخاطب قرار داده بود، ولى بعد از آنكه در آخر آن آيه سخن از لجاجت ايشان رفت ، در آيه مورد بحث ديگر خطاب را ادامه نداد، بلكه آنان را غايب فرض كرد، و اين خود مزيد بر تعريض است ، و منظور آيه اين است كه كفار در لجاجت و سركشى عجيبى كه دارند، و در نفرتشان از حق مثل كسى مى مانند كه راهى را كه مى خواهد طى كند با خزيدن روى زمين ، آنهم به صورت ، طى كند، و معلوم است كه چنين كسى نه بلنديهاى مسير خود را مى بيند نه پستى ها را، و نه نقاط پرتگاه و سراشيبى ها را، پس چنين كسى هرگز نظير آن كس ديگر كه سر پا و مستقيم راه مى رود نمى تواند باشد، چون او جاى هر قدم از قدمهاى خود را مى بيند، و احيانا اگر موانعى هم سر راهش باشد مشاهده مى كند، و علاوه بر اين مى داند كه اين راه به كجا من تهى مى شود، و اين كفار راه زندگى خود را مثل آن شخص خزنده طى مى كنند، اينها با اينكه مى توانند مستقيم راه بروند، خوابيده روى زمين مى خزند، يعنى با اينكه حق را تشخيص مى دهند متعمدا چشم خود را از شناختن آنچه كه بايد بشناسند مى بندند، و خود را به نديدن مى زنند و با اينكه مى توانند طبق وظيفه اى كه بايد عمل كنند از عمل كردن به وظيفه چشم مى پوشند در برابر حق خاضع نمى شوند، و در نتيجه بصيرتى به امور ندارند، به خلاف مؤمنين كه راه زندگى را تشخيص مى دهند، و بر صراط مستقيم پايدار و استوارند، و در نتيجه از هلاكت ايمنند.
آيه مورد بحث استفهامى است انكارى از يكسان بودن دو حالت سر پا راه رفتن و با صورت روى زمين خزيدن. و اين تعريض و توبيخى است از كفار، كه در ضمن روى سخن را هم از آنان برگردانيد، و از شرافت حضور و خطاب محرومشان كرد. ساده تر بگويم: در آيه قبلى كفار را مخاطب قرار داده بود، ولى بعد از آن كه در آخر آن آيه، سخن از لجاجت ايشان رفت، در آيه مورد بحث ديگر خطاب را ادامه نداد، بلكه آنان را غايب فرض كرد و اين، خود مزيد بر تعريض است. و منظور آيه اين است كه كفار در لجاجت و سركشى عجيبى كه دارند، و در نفرتشان از حق، مثل كسى مى مانند كه راهى را كه مى خواهد طى كند، با خزيدن روى زمين، آن هم به صورت، طى كند. و معلوم است كه چنين كسى نه بلندی هاى مسير خود را مى بيند، نه پستى ها را. و نه نقاط پرتگاه و سراشيبى ها را. پس چنين كسى هرگز نظير آن كس ديگر كه سرِ پا و مستقيم راه مى رود، نمى تواند باشد. چون او جاى هر قدم از قدم هاى خود را مى بيند، و احيانا اگر موانعى هم سرِ راهش باشد، مشاهده مى كند، و علاوه بر اين مى داند كه اين راه به كجا من تهى مى شود. و اين كفار راه زندگى خود را مثل آن شخص خزنده طى مى كنند. اين ها با اين كه مى توانند مستقيم راه بروند، خوابيده روى زمين مى خزند. يعنى با اين كه حق را تشخيص مى دهند، متعمدا چشم خود را از شناختن آنچه كه بايد بشناسند، مى بندند، و خود را به نديدن مى زنند. و با اين كه مى توانند طبق وظيفه اى كه بايد عمل كنند، از عمل كردن به وظيفه چشم مى پوشند، در برابر حق خاضع نمى شوند، و در نتيجه بصيرتى به امور ندارند. به خلاف مؤمنان كه راه زندگى را تشخيص مى دهند، و بر صراط مستقيم پايدار و استوارند، و در نتيجه از هلاكت ايمن اند.
 
از آنچه گذشت روشن گرديد كه مثل آورده شده در آيه ، مثلى است براى عموم ، حال هر كافر جاهل و لجوج را كه به جهل خود ادامه مى دهد، و حال هر مؤ من طالب بصيرت و جوياى حق را ممثل مى سازد.
 
بحث روايتى


از آنچه گذشت، روشن گرديد كه مَثَل آورده شده در آيه، مَثَلى است براى عموم. حالِ هر كافر جاهل و لجوج را كه به جهل خود ادامه مى دهد، و حالِ هر مؤمن طالب بصيرت و جوياى حق را ممثل مى سازد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۴٬۵۲۰

ویرایش