گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


<span id='link349'><span>
<span id='link349'><span>
==رواياتى درباره الهام فجور و تقوى ==
==رواياتى درباره الهام «فجور» و «تقوى» ==
در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و نفس و ما سويها'''» آمده كه : يعنى آن را بيافريد و صورتگرى كرد.
در تفسير قمى، در ذيل آيه «و نفس و ما سوّيها» آمده كه: يعنى آن را بيافريد و صورتگرى كرد.
و در مجمع البيان آمده : از زراره و محمد بن مسلم و حمران روايت شده كه از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام ) نقل كرده اند كه در تفسير آيه «'''فالهمها فجورها و تقويها'''» فرموده اند: يعنى براى او بيان كرده كه چه كارهايى مى كند و چه كارهايى نمى كند، و در تفسير آيه «'''قد افلح من زكيها'''» فرمودند: يعنى رستگار شد هر كس اطاعت كرد «'''و قد خاب من دسيها'''»، و نوميد و زيانكار شد هر كس كه معصيت كرد.
 
و در الدر المنثور است كه احمد، مسلم ، ابن جرير، ابن منذر، و ابن مردويه از عمران بن حصين روايت كرده اند كه گفت : مردى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عرضه داشت : يا رسول اللّه آيا به نظر شما آنچه امروز مردم مى كنند و درباره آن رنج مى كشند چيزى است كه خداى تعالى قبلا قضايش را رانده ، و از پيش مقدرش كرده ؟ و همچنين آنچه بعدا براى مردم پيش مى آيد و رفتارى كه با پيامبر خود مى كنند، و با همان رفتار حجت بر آنان تمام مى شود، همه اينها از پيش مقدر شده ؟ فرمود: بله سرنوشتى است كه از پيش تعيين شده .
و در مجمع البيان آمده: از زراره و محمّد بن مسلم و حمران روايت شده كه از امام باقر و امام صادق «عليهما السلام» نقل كرده اند كه در تفسير آيه «فألهمها فجورها و تقويها» فرموده اند: يعنى براى او بيان كرده كه چه كارهايى مى كند و چه كارهايى نمى كند. و در تفسير آيه: «قد أفلح من زكّيها» فرمودند: يعنى رستگار شد هر كس اطاعت كرد؛ «و قد خاب من دسّيها»، و نوميد و زيانكار شد هر كس كه معصيت كرد.
 
و در الدرّ المنثور است كه احمد، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، و ابن مردويه، از عمران بن حصين روايت كرده اند كه گفت: مردى به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» عرضه داشت: يا رسول اللّه! آيا به نظر شما آنچه امروز مردم مى كنند و درباره آن رنج مى كشند، چيزى است كه خداى تعالى قبلا قضايش را رانده و از پيش، مقدّرش كرده؟ و همچنين آنچه بعدا براى مردم پيش مى آيد و رفتارى كه با پيامبر خود مى كنند، و با همان رفتار، حجت بر آنان تمام مى شود؛ همۀ اين ها از پيش مقدّر شده؟ فرمود: بله، سرنوشتى است كه از پيش تعيين شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۴ </center>
مرد پرسيد پس حال كه وضع چنين است ديگر اين همه تلاش براى چيست ؟ فرمود خداى تعالى وقتى كسى را براى يكى از دو سرنوشت فجور و تقوا خلق كرده ، راه رسيدن به آن را هم برايش فراهم مى سازد و او را آماده مى كند تا براى رسيدن به آن هدف عمل كند، و اين معنا را قرآن كريم تصديق نموده ، مى فرمايد: «'''و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها'''».
مرد پرسيد: پس حال كه وضع چنين است، ديگر اين همه تلاش براى چيست؟ فرمود: خداى تعالى، وقتى كسى را براى يكى از دو سرنوشت فجور و تقوا خلق كرده، راه رسيدن به آن را هم برايش فراهم مى سازد و او را آماده مى كند تا براى رسيدن به آن هدف، عمل كند. و اين معنا را، قرآن كريم تصديق نموده، مى فرمايد: «و نفس و ما سوّيها فألهمها فجورها و تقويها».
مؤ لف : اينكه سائل پرسيد: و همچنين آنچه بعدا براى مردم پيش ‍ مى آيد...، معنايش اين است كه : وجوب صدور فعل چه حسنه و چه سيئه از نظر قضاء و قدرى كه قبلا رانده شده منافات ندارد، با اينكه از نظر صدورش از انسان اختيارى و ممكن باشد و ما اين معنا را مكرر در بحثهاى گذشته اين كتاب ذكر نموده و توضيح داديم .
 
و در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم ، ابو الشيخ ، ابن مردويه ، و ديلمى ، از جويبر از ضحاك از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شنيدم مى خواند: «'''قد افلح من زكيها...'''» و مى فرمود: رستگار شد نفسى كه خدا آن را تزكيه كرده باشد، و زيانكار شد آن نفسى كه خدا از هر چيزى محرومش كرده باشد)).
مؤلّف: اين كه سائل پرسيد: «و همچنين آنچه بعدا براى مردم پيش ‍ مى آيد...»، معنايش اين است كه: وجوب صدور فعل، چه حسنه و چه سيئه، از نظر قضاء و قدرى كه قبلا رانده شده منافات ندارد، با اين كه از نظر صدورش از انسان اختيارى و ممكن باشد؛ و ما اين معنا را در بحث هاى گذشته اين كتاب، مکرر ذكر نموده و توضيح داديم.
مؤ لف : اينكه در اين حديث تزكيه و محروم كردن را به خداى تعالى نسبت داده به وجهى درست است ، و با انتساب اولى به اطاعت خود انسان ، و دومى به معصيت خود آدمى منافات ندارد، چون مكرر خاطر نشان كرده ايم كه محروميت از هدايت ، و به عبارت ديگر اضلال تنها به عنوان مجازات منسوب به خدا مى شود، و خداى تعالى هرگز ابتداء كسى را اضلال نمى كند، همچنان كه خودش فرمود: «'''و ما يضل به الا الفاسقين '''».
 
و در مجمع البيان آمده كه روايت صحيح از عثمان بن صهيب از پدرش ‍ رسيده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به على بن ابى طالب فرمود: شقى ترين اولين چه كسى بود؟ عرضه داشت كشنده ناقه صالح . فرمود درست گفتى ، حال بگو ببينم شقى ترين آخرين كيست ؟ على (عليه السلام ) مى گويد: عرضه داشتم نمى دانم يا رسول الله ، فرمود آن كسى است كه تو را بر اينجايت (اشاره كرد به فرق سرش ) ضربت مى زند.
و در همان كتاب است كه: ابن ابى حاتم، ابوالشيخ، ابن مردويه، و ديلمى، از جويبر، از ضحاكف از ابن عبّاس روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» شنيدم مى خواند: «قد أفلح من زكّيها...» و مى فرمود: «رستگار شد نفسى كه خدا آن را تزكيه كرده باشد؛ و زيانكار شد آن نفسى كه خدا از هر چيزى محرومش كرده باشد».
مؤ لف : اين معنا را از عمار ياسر نيز روايت كرده .
 
و در تفسير برهان است كه ثعلبى و واحدى ، هر دو به سند خود از عمار و از عثمان بن
مؤلّف: اين كه در اين حديث، تزكيه و محروم كردن را به خداى تعالى نسبت داده، به وجهى درست است، و با انتساب اولى به اطاعت خود انسان، و دومى به معصيت خود آدمى منافات ندارد. چون مكرر خاطرنشان كرده ايم كه محروميت از هدايت، و به عبارت ديگر، «اضلال»، تنها به عنوان مجازات، منسوب به خدا مى شود و خداى تعالى، هرگز ابتداء كسى را اضلال نمى كند. همچنان كه خودش فرمود: «و ما يضلّ به إلّا الفاسقين».
 
و در مجمع البيان آمده كه روايت صحيح، از عثمان بن صهيب، از پدرش ‍ رسيده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» به على بن ابى طالب فرمود: شقى ترين اولين چه كسى بود؟ عرضه داشت: كُشندۀ ناقه صالح. فرمود: درست گفتى، حال بگو ببينم: شقى ترين آخرين كيست؟ على «عليه السلام» مى گويد: عرضه داشتم: نمى دانم يا رسول الله. فرمود: آن كسى است كه تو را بر اين جايت (اشاره كرد به فرق سرش) ضربت مى زند.
 
مؤلّف: اين معنا را از عمّار ياسر نيز روايت كرده.
 
و در تفسير برهان است كه ثعلبى و واحدى، هر دو به سند خود، از عمّار و از عثمان بن
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۵ </center>
صهيب ، و از ضحاك و ابن مردويه به سند خود از جابر بن سمره ، و از عمار و از ابن عدى و يا از ضحاك ، و خطيب بغدادى در تاريخ خود از جابر بن سمره ، و طبرانى و موصلى و احمد از ضحاك از عمار، روايت كرده اند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اى على اشقاى اولين كشنده ناقه صالح بود، و اشقاى آخرين قاتل تو است . و در روايتى آمده كه اشقاى آخرين كسى است كه اين - محاسنت - را با اين - خون سرت - خضاب مى كند.
صهيب، و از ضحاك و ابن مردويه، به سند خود، از جابر بن سمره، و از عمّار و از ابن عدى و يا از ضحاك، و خطيب بغدادى، در تاريخ خود، از جابر بن سمره، و طبرانى و موصلى و احمد از ضحاك از عمار، روايت كرده اند كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: اى على! اشقاى اولين، كُشندۀ ناقۀ صالح بود، و اشقاى آخرين، قاتل تو است. و در روايتى آمده كه: اشقاى آخرين كسى است كه اين - محاسنت - را با اين - خون سرت - خضاب مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۶ </center>
<span id='link350'><span>
<span id='link350'><span>
۱۴٬۴۷۳

ویرایش