گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۰: خط ۲۲:
و اما معناى آيه اين است كه : وقتى ميبينى اهل خوض و استهزاء كنندگان به آيات خدا را كه سرگرم كار ناستوده خود هستند از آنان روى بگردان و در حلقه و مجلس آنان وارد مشو، تا به سخنان ديگرى بپردازند و در مطالب ديگرى بحث و كنجكاوى كنند. البته اگر ديدى كه به بحث ديگرى پرداختند مى توانى به حلقهشان در آئى . اين بود معناى آيه و خدا داناتر است .
و اما معناى آيه اين است كه : وقتى ميبينى اهل خوض و استهزاء كنندگان به آيات خدا را كه سرگرم كار ناستوده خود هستند از آنان روى بگردان و در حلقه و مجلس آنان وارد مشو، تا به سخنان ديگرى بپردازند و در مطالب ديگرى بحث و كنجكاوى كنند. البته اگر ديدى كه به بحث ديگرى پرداختند مى توانى به حلقهشان در آئى . اين بود معناى آيه و خدا داناتر است .
و گو اينكه سياق كلام سياق احتجاج عليه مشركين است ، و ليكن ملاكى كه در آن ذكر شده خصوصيت مشركين را ملغى و مطلب را عمومى كرده ، و ديگران را هم شامل شده است . علاوه ، در آخر آن مى فرمايد: «''' فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين '''» پس معلوم مى شود خوض در آيات خدا ظلم است ، و در حقيقت نهى در آيه ، نهى از شركت با ستمكاران در ستم ايشان است ، چه اين ظلم را مشركين مرتكب شوند و چه غير آنان ، به شهادت اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: «''' انكم اذا مثلهم '''» و معلوم است كه مراد از اين جمله اين نيست كه شما هم مثل آنان مشرك و كافر مى شويد، بلكه مراد اين است كه شما هم مانند آنان نافرمان و ظالم خواهيد بود. و ضميرى كه در «''' غيره '''» است به حديثى برمى گردد كه در آن خوض و استهزاء به آيات خدا مى شود.
و گو اينكه سياق كلام سياق احتجاج عليه مشركين است ، و ليكن ملاكى كه در آن ذكر شده خصوصيت مشركين را ملغى و مطلب را عمومى كرده ، و ديگران را هم شامل شده است . علاوه ، در آخر آن مى فرمايد: «''' فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين '''» پس معلوم مى شود خوض در آيات خدا ظلم است ، و در حقيقت نهى در آيه ، نهى از شركت با ستمكاران در ستم ايشان است ، چه اين ظلم را مشركين مرتكب شوند و چه غير آنان ، به شهادت اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: «''' انكم اذا مثلهم '''» و معلوم است كه مراد از اين جمله اين نيست كه شما هم مثل آنان مشرك و كافر مى شويد، بلكه مراد اين است كه شما هم مانند آنان نافرمان و ظالم خواهيد بود. و ضميرى كه در «''' غيره '''» است به حديثى برمى گردد كه در آن خوض و استهزاء به آيات خدا مى شود.
وَ إِمَّا يُنسِيَنَّك الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ
وَ إِمَّا يُنسِيَنَّك الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ
لفظ «''' ما '''» در كلمه : «''' اما '''» زائده است كه نوعى تاكيد و در بعضى از موارد تقليل را مى رساند، و همچنين نونى كه قبل از كاف قرار دارد نون تاكيد است . بنابراين اصل اين كلمه «''' ان ينسك '''» بوده و چون كلام در مقام تاكيد بوده و لازم بوده كه نهى ، تشديد و تاكيد شود از اين رو لفظ ما زائده را بر سر «''' ان '''» درآورده و نون تاكيد را هم قبل از كاف قرار داد، و در نتيجه معناى كلام اين شد كه : حتى اگر نهى ما را فراموش ‍ كردى و شيطان آنرا از يادت برد و بعدا به يادت آمد، باز هم نمى توانى در امتثال نهى ، سهلانگارى نموده ، همچنان در مجلس آنان بنشينى ، بلكه همينكه يادت آمد بايستى برخيزى ، چون سزاوار مردان با تقوى نيست كه با مسخره كنندگان به آيات خدا همنشين شوند.
لفظ «''' ما '''» در كلمه : «''' اما '''» زائده است كه نوعى تاكيد و در بعضى از موارد تقليل را مى رساند، و همچنين نونى كه قبل از كاف قرار دارد نون تاكيد است . بنابراين اصل اين كلمه «''' ان ينسك '''» بوده و چون كلام در مقام تاكيد بوده و لازم بوده كه نهى ، تشديد و تاكيد شود از اين رو لفظ ما زائده را بر سر «''' ان '''» درآورده و نون تاكيد را هم قبل از كاف قرار داد، و در نتيجه معناى كلام اين شد كه : حتى اگر نهى ما را فراموش ‍ كردى و شيطان آنرا از يادت برد و بعدا به يادت آمد، باز هم نمى توانى در امتثال نهى ، سهلانگارى نموده ، همچنان در مجلس آنان بنشينى ، بلكه همينكه يادت آمد بايستى برخيزى ، چون سزاوار مردان با تقوى نيست كه با مسخره كنندگان به آيات خدا همنشين شوند.
پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب «''' ينسينك '''» در حقيقت خطاب به امت است .
پيغمبر (ص ) معصوم از فراموشى است و خطاب «''' ينسينك '''» در حقيقت خطاب به امت است .
خط ۳۱: خط ۳۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۲ </center>
خطر ارتكاب و وقوع در آن بيشتر مى شود، چون نفس آدمى براى هر گناهى هوا و خواهشى دارد، لذا بر شخص پرهيزكار لازم است علاوه بر اينكه با نيروى تقوا نفس خود را از ارتكاب محارم خدا، جلوگيرى مى كند از مخالطه و آميزش با اهل معصيت و كسانى كه پرده حشمت خداى را دريده اند نيز دورى جويد. آرى كسى كه در اطراف قرقگاه ، آمد و شد مى كند، خطر قرق شكستنش بيشتر است . از اين بيان چند نكته روشن شد: اول اينكه : اگر در آيه شريفه شريك جرم بودن را تنها از پرهيزكاران نفى نمود و حال آنكه اين معنا اختصاص به پرهيزكاران نداشته و هيچ بيگناهى به جرم گنهكاران مؤ اخذه نمى شود براى اشاره به اين است كه كسانى كه از همنشينى با آنان ، پرهيز نمى كنند ايمن از اين نيستند كه سرانجام در سلك آنان در آمده و در نتيجه عذاب و مؤ اخذهاى كه آنان مى بينند اينان نيز ببينند. و خلاصه ، تقدير كلام چنين است : متقين مادامى كه از همنشينى با گنهكاران بپرهيزند عذاب آنان را نخواهند داشت ، و اگر آنان را نهى مى كنيم ، براى اين است كه در پرهيز خود، مستمر و پابرجا باشند، يا اگر از محارم خدا پرهيز ندارند، پرهيز كنند. دوم اينكه : مقصود از تقوا در جمله «''' و ما على الذين يتقون '''» تنها پرهيز از خصوص همنشينى با نامبردگان نيست ، بلكه مقصود پرهيز از همه گناهان است ، به خلاف تقوايى كه در جمله «''' لعلهم يتقون '''» است كه مقصود از آن پرهيز از خصوص گناه مزبور است ، ممكن هم هست مقصود از تقواى اولى ، اصل تقوا و مقصود از دومى كمال آن و يا مقصود از اولى اجمال و از دومى تفصيل آن باشد. و بنا بر احتمال اخير، ذكر خوض كنندگان به عنوان ذكر يكى از مواردى است كه فعلا منطبق با آن كلى و مجمل است . البته ممكن است براى آيه ، معناى ديگرى هم كرد، و آن اين است كه : مراد از تقواى اول ، تقواى مؤ منين و مراد از دومى تقواى خوض كنندگان باشد و تقدير كلام چنين باشد: و ليكن خوض ‍ كنندگان را تذكر دهيد، باشد كه از اين عمل ناپسند بپرهيزند. سوم اينكه : كلمه «''' ذكرى '''» مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير كلام : «''' و لكن نذكرهم ذكرى '''» و يا «''' ذكروهم ذكرى '''» است و نيز ممكن است كلمه مزبور را خبر از براى مبتداى محذوف و تقدير كلام را «''' و لكن هذا الامر ذكرى '''» يا مبتدا از براى خبر محذوف و تقدير را «''' و لكن عليك ذكريهم '''» دانست و اين بستگى دارد به اينكه ذهن خواننده كداميك از اين احتمالات را زودتر و بهتر بپذيرد.
خطر ارتكاب و وقوع در آن بيشتر مى شود، چون نفس آدمى براى هر گناهى هوا و خواهشى دارد، لذا بر شخص پرهيزكار لازم است علاوه بر اينكه با نيروى تقوا نفس خود را از ارتكاب محارم خدا، جلوگيرى مى كند از مخالطه و آميزش با اهل معصيت و كسانى كه پرده حشمت خداى را دريده اند نيز دورى جويد. آرى كسى كه در اطراف قرقگاه ، آمد و شد مى كند، خطر قرق شكستنش بيشتر است . از اين بيان چند نكته روشن شد: اول اينكه : اگر در آيه شريفه شريك جرم بودن را تنها از پرهيزكاران نفى نمود و حال آنكه اين معنا اختصاص به پرهيزكاران نداشته و هيچ بيگناهى به جرم گنهكاران مؤ اخذه نمى شود براى اشاره به اين است كه كسانى كه از همنشينى با آنان ، پرهيز نمى كنند ايمن از اين نيستند كه سرانجام در سلك آنان در آمده و در نتيجه عذاب و مؤ اخذهاى كه آنان مى بينند اينان نيز ببينند. و خلاصه ، تقدير كلام چنين است : متقين مادامى كه از همنشينى با گنهكاران بپرهيزند عذاب آنان را نخواهند داشت ، و اگر آنان را نهى مى كنيم ، براى اين است كه در پرهيز خود، مستمر و پابرجا باشند، يا اگر از محارم خدا پرهيز ندارند، پرهيز كنند. دوم اينكه : مقصود از تقوا در جمله «''' و ما على الذين يتقون '''» تنها پرهيز از خصوص همنشينى با نامبردگان نيست ، بلكه مقصود پرهيز از همه گناهان است ، به خلاف تقوايى كه در جمله «''' لعلهم يتقون '''» است كه مقصود از آن پرهيز از خصوص گناه مزبور است ، ممكن هم هست مقصود از تقواى اولى ، اصل تقوا و مقصود از دومى كمال آن و يا مقصود از اولى اجمال و از دومى تفصيل آن باشد. و بنا بر احتمال اخير، ذكر خوض كنندگان به عنوان ذكر يكى از مواردى است كه فعلا منطبق با آن كلى و مجمل است . البته ممكن است براى آيه ، معناى ديگرى هم كرد، و آن اين است كه : مراد از تقواى اول ، تقواى مؤ منين و مراد از دومى تقواى خوض كنندگان باشد و تقدير كلام چنين باشد: و ليكن خوض ‍ كنندگان را تذكر دهيد، باشد كه از اين عمل ناپسند بپرهيزند. سوم اينكه : كلمه «''' ذكرى '''» مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير كلام : «''' و لكن نذكرهم ذكرى '''» و يا «''' ذكروهم ذكرى '''» است و نيز ممكن است كلمه مزبور را خبر از براى مبتداى محذوف و تقدير كلام را «''' و لكن هذا الامر ذكرى '''» يا مبتدا از براى خبر محذوف و تقدير را «''' و لكن عليك ذكريهم '''» دانست و اين بستگى دارد به اينكه ذهن خواننده كداميك از اين احتمالات را زودتر و بهتر بپذيرد.
وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخَذُوا دِينهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً...
وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخَذُوا دِينهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً...
<span id='link99'><span>
<span id='link99'><span>
==معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ). ==
==معناى (بسل ) و مراد از (و ذكر به اءن تبسل نفس ). ==
خط ۳۹: خط ۴۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۴ </center>
قهرا از كوشش در دين حق اعراض نموده و آن را شوخى و بازيچه ميپندارد. آنگاه مى فرمايد: مردم را با قرآن انذار كن و آنان را از اينكه در اثر گناه محروم از ثواب شوند، و يا از اينكه تسليم عقاب گردند بر حذر بدار، و خبردارشان كن كه جز خداى تعالى ولى و شفيعى ندارند، و براى خلاصى از عقاب هر چه را هم كه بدهند، از آنان قبول نمى شود، زيرا كه روز قيامت روز پاداش اعمال است ، نه روز خريد و فروش . آرى اينان كسانى هستند كه از ثواب خدا ممنوع يا (به معناى ديگر كلمه ) تسليم عقاب خداوند شده اند، براى آنان به جرم كفرى كه مى ورزيدند، آبى است از حميم و عذابى است دردناك .
قهرا از كوشش در دين حق اعراض نموده و آن را شوخى و بازيچه ميپندارد. آنگاه مى فرمايد: مردم را با قرآن انذار كن و آنان را از اينكه در اثر گناه محروم از ثواب شوند، و يا از اينكه تسليم عقاب گردند بر حذر بدار، و خبردارشان كن كه جز خداى تعالى ولى و شفيعى ندارند، و براى خلاصى از عقاب هر چه را هم كه بدهند، از آنان قبول نمى شود، زيرا كه روز قيامت روز پاداش اعمال است ، نه روز خريد و فروش . آرى اينان كسانى هستند كه از ثواب خدا ممنوع يا (به معناى ديگر كلمه ) تسليم عقاب خداوند شده اند، براى آنان به جرم كفرى كه مى ورزيدند، آبى است از حميم و عذابى است دردناك .
قُلْ أَ نَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُنَا وَ لا يَضرُّنَا
قُلْ أَ نَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُنَا وَ لا يَضرُّنَا
اين آيه احتجاج بر مشركين است به لحن استفهام انكارى ، و اگر از اوصاف بتها و شركايشان مساله نفع و ضرر نداشتن را ذكر كرد، وجهش همانطورى كه قبلا هم گفتهايم اين است كه انسان به طور كلى به خاطر يكى از دو جهت براى خود معبود مى گيرد حال چه آن معبود حق باشد و چه باطل و آن دو جهت يكى اميد به خير است و ديگرى ترس از شر. بنابراين ، وقتى در معبود آدمى نه اميد خيرى است و نه از شرى جلوگيرى مى كند، چرا انسان در مقابلش خاضع شده و آن را پرستيده و به درگاهش تقرب بجويد؟
اين آيه احتجاج بر مشركين است به لحن استفهام انكارى ، و اگر از اوصاف بتها و شركايشان مساله نفع و ضرر نداشتن را ذكر كرد، وجهش همانطورى كه قبلا هم گفتهايم اين است كه انسان به طور كلى به خاطر يكى از دو جهت براى خود معبود مى گيرد حال چه آن معبود حق باشد و چه باطل و آن دو جهت يكى اميد به خير است و ديگرى ترس از شر. بنابراين ، وقتى در معبود آدمى نه اميد خيرى است و نه از شرى جلوگيرى مى كند، چرا انسان در مقابلش خاضع شده و آن را پرستيده و به درگاهش تقرب بجويد؟
وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ...ائْتِنَا
وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ...ائْتِنَا
«''' استهواء '''» به معناى خود را ساقط كردن و پائين آوردن ، و رد بر اعقاب كنايه از گمراهى و ترك هدايت است . چون لازمه هدايت به حق ، واقع شدن در صراط مستقيم و يا شروع در پيمودن آن است ، و ارتداد و برگشتن به عقب ، لازمهاش نپيمودن آن راه و برگشتن به پشت سر است ، و معلوم است كه چنين عملى گمراهى است و لذا فرمود: «''' و نرد على اعقابنا بعد اذ هدينا الله '''» برگشت به عقب را مقيد كرد به بعد از هدايت الهى .
«''' استهواء '''» به معناى خود را ساقط كردن و پائين آوردن ، و رد بر اعقاب كنايه از گمراهى و ترك هدايت است . چون لازمه هدايت به حق ، واقع شدن در صراط مستقيم و يا شروع در پيمودن آن است ، و ارتداد و برگشتن به عقب ، لازمهاش نپيمودن آن راه و برگشتن به پشت سر است ، و معلوم است كه چنين عملى گمراهى است و لذا فرمود: «''' و نرد على اعقابنا بعد اذ هدينا الله '''» برگشت به عقب را مقيد كرد به بعد از هدايت الهى .
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>
==معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ). ==
==معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ). ==
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى ...
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى ...
يعنى اگر امر دائر شود بين دعوت خداى سبحان كه موافق فطرت است و همين فطرت آن را هدايت حقه الهيه مى داند و بين دعوت شياطين كه همان پيروى هواى نفس و بازيچه گرفتن دين است ، البته هدايت حقيقى همان هدايت خداوندى است نه آن ديگرى . اما اينكه گفتيم : آنچه موافق دعوت فطرت است ، همان هدايت الهى است ؟ وجهش اين است كه هدايت صحيح ، آن هدايتى است كه با نواميس خلقت و واقع سازگار باشد، و معلوم است كه زمام خلقت و نواميس آن ، تنها به دست خداى تعالى است . بنابراين ، انسان كه از اديان و معتقدات جز مطابقت با واقع و پيروى آن ، منظورى ندارد نبايد جز به هدايت پروردگار سر بسپارد.
يعنى اگر امر دائر شود بين دعوت خداى سبحان كه موافق فطرت است و همين فطرت آن را هدايت حقه الهيه مى داند و بين دعوت شياطين كه همان پيروى هواى نفس و بازيچه گرفتن دين است ، البته هدايت حقيقى همان هدايت خداوندى است نه آن ديگرى . اما اينكه گفتيم : آنچه موافق دعوت فطرت است ، همان هدايت الهى است ؟ وجهش اين است كه هدايت صحيح ، آن هدايتى است كه با نواميس خلقت و واقع سازگار باشد، و معلوم است كه زمام خلقت و نواميس آن ، تنها به دست خداى تعالى است . بنابراين ، انسان كه از اديان و معتقدات جز مطابقت با واقع و پيروى آن ، منظورى ندارد نبايد جز به هدايت پروردگار سر بسپارد.
و اما اينكه گفتيم فقط «''' هدايت الهى '''» هدايت حقيقى است ، و تنها بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورد، نه در برابر دعوت شيطان ، اين نيز دليلش روشن است ، براى اينكه يگانه مرجعى كه جميع امور دنيا و آخرت ما به دست او است و مبدأ ما از او و منتهى و بازگشتمان به سوى او است ، همانا خداى متعال است .
و اما اينكه گفتيم فقط «''' هدايت الهى '''» هدايت حقيقى است ، و تنها بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورد، نه در برابر دعوت شيطان ، اين نيز دليلش روشن است ، براى اينكه يگانه مرجعى كه جميع امور دنيا و آخرت ما به دست او است و مبدأ ما از او و منتهى و بازگشتمان به سوى او است ، همانا خداى متعال است .
خط ۶۳: خط ۶۵:
اين جمله يعنى جمله «''' و امرنا... '''» عطف تفسيرى است براى جمله «''' ان هدى الله هو الهدى '''» و مى فهماند كه امر پروردگار به اينكه مردم مسلمان شوند، خود مصداقى است براى هدايت الهى ، و معنايش ‍ اين است كه خداوند ما را امر كرده كه تسليمش شويم ، و به خاطر اينكه زمينه براى وضع جمله «''' لرب العالمين '''» در موضع ضمير فراهم گردد فاعل فعل (امر) را ذكر نكرده و فعل را به صيغه مجهول «''' امرنامامور شده ايم '''» آورد، تا بدين وسيله دلالت كند بر علت امر، پس معناى آيه اين است كه : ما از ناحيه غيب مامور شده ايم كه در برابر خداوند تسليم شويم ، به علت اينكه او پروردگار همه عالميان است ، نه براى همه آنها، پروردگار ديگرى است ، و نه آنطور كه بتپرستان پنداشته اند، براى بعضى از آنها رب ديگرى است .
اين جمله يعنى جمله «''' و امرنا... '''» عطف تفسيرى است براى جمله «''' ان هدى الله هو الهدى '''» و مى فهماند كه امر پروردگار به اينكه مردم مسلمان شوند، خود مصداقى است براى هدايت الهى ، و معنايش ‍ اين است كه خداوند ما را امر كرده كه تسليمش شويم ، و به خاطر اينكه زمينه براى وضع جمله «''' لرب العالمين '''» در موضع ضمير فراهم گردد فاعل فعل (امر) را ذكر نكرده و فعل را به صيغه مجهول «''' امرنامامور شده ايم '''» آورد، تا بدين وسيله دلالت كند بر علت امر، پس معناى آيه اين است كه : ما از ناحيه غيب مامور شده ايم كه در برابر خداوند تسليم شويم ، به علت اينكه او پروردگار همه عالميان است ، نه براى همه آنها، پروردگار ديگرى است ، و نه آنطور كه بتپرستان پنداشته اند، براى بعضى از آنها رب ديگرى است .
از ظاهر اين آيه مانند ظاهر آيه «''' ان الدين عند الله الاسلام '''» چنانكه در تفسير آن گذشت چنين برمى آيد كه مراد از اسلام تنها اقرار به توحيد و نبوت نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه انسان در همه امور تسليم خداى متعال شود.
از ظاهر اين آيه مانند ظاهر آيه «''' ان الدين عند الله الاسلام '''» چنانكه در تفسير آن گذشت چنين برمى آيد كه مراد از اسلام تنها اقرار به توحيد و نبوت نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه انسان در همه امور تسليم خداى متعال شود.
وَ أَنْ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ اتَّقُوهُ
وَ أَنْ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ اتَّقُوهُ
در اينجا، در نظم كلام تفننى به كار رفته است ، به اين معنا كه امرى كه در جمله قبل بود، در اين جمله معناى قول را به خود گرفته گويا گفته شده باشد: «''' به ما گفته اند در برابر پروردگار عالميان تسليم شده ، و نماز به پاى داشته و از او بپرهيزيد '''» با ذكر كلمه «''' و اتقوه '''» تمامى عبادات و اعمال دين را خلاصه كرد و تنها از ميان آنها نماز را اسم برد براى آن اهميتى كه داشته ، و عنايتى كه خداوند در امر آن دارد، زيرا اهتمام قرآن شريف نسبت به نماز جاى هيچ ترديد نيست .
در اينجا، در نظم كلام تفننى به كار رفته است ، به اين معنا كه امرى كه در جمله قبل بود، در اين جمله معناى قول را به خود گرفته گويا گفته شده باشد: «''' به ما گفته اند در برابر پروردگار عالميان تسليم شده ، و نماز به پاى داشته و از او بپرهيزيد '''» با ذكر كلمه «''' و اتقوه '''» تمامى عبادات و اعمال دين را خلاصه كرد و تنها از ميان آنها نماز را اسم برد براى آن اهميتى كه داشته ، و عنايتى كه خداوند در امر آن دارد، زيرا اهتمام قرآن شريف نسبت به نماز جاى هيچ ترديد نيست .
وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ
وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ
وقتى بازگشت و حشر همه شما به سوى خدا باشد و حساب و جزاى شما به دست او است ،
وقتى بازگشت و حشر همه شما به سوى خدا باشد و حساب و جزاى شما به دست او است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۸ </center>
جا دارد كه تسليمش شده و از غضبش بترسيد.
جا دارد كه تسليمش شده و از غضبش بترسيد.
وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض ‍ بِالْحَقِّ...
وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض ‍ بِالْحَقِّ...
در اينجا پاره اى از اسماء و صفات خدا ذكر شده ، و غرض از ذكر آن بيان مطالب قبلى و تعليل آن است ، زيرا نخست فرمود: هدايت صحيح آن است كه او هدايت كند، آنگاه همين هدايت را به طور اجمال تفسير كرد به تسليم شدن در برابر دستورهاى خداوند و نماز و تقوا كه خلاصه و فشرده جميع احكام ديگر دين است . آنگاه جهت و دليل اين معنا را كه چطور هدايت او هدايتى است كه نمى توان از قبولش شانه خالى كرد، چنين بيان فرمود كه چون حشر همه به سوى او است . سپس به بيان كاملترى چنين فرمود: «''' او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده ... '''» پس اسماء و صفاتى كه در اين بيان و احتجاج ذكر شده ، اسماء و صفاتى است كه اگر يكى از آنها ذكر نمى شد، بيان حجت تمام نبود.
در اينجا پاره اى از اسماء و صفات خدا ذكر شده ، و غرض از ذكر آن بيان مطالب قبلى و تعليل آن است ، زيرا نخست فرمود: هدايت صحيح آن است كه او هدايت كند، آنگاه همين هدايت را به طور اجمال تفسير كرد به تسليم شدن در برابر دستورهاى خداوند و نماز و تقوا كه خلاصه و فشرده جميع احكام ديگر دين است . آنگاه جهت و دليل اين معنا را كه چطور هدايت او هدايتى است كه نمى توان از قبولش شانه خالى كرد، چنين بيان فرمود كه چون حشر همه به سوى او است . سپس به بيان كاملترى چنين فرمود: «''' او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده ... '''» پس اسماء و صفاتى كه در اين بيان و احتجاج ذكر شده ، اسماء و صفاتى است كه اگر يكى از آنها ذكر نمى شد، بيان حجت تمام نبود.
مثلا همين جمله مورد بحث ، با اينكه جمله كوتاهى است ، و ليكن خود متضمن حجت و دليل دندانشكنى است . زيرا در اين جمله مى فرمايد خلقت همه عالم فعل حق تعالى است ، و همه آنها را به حق آفريده نه به باطل ، و فعلى كه به حق انجام شده و يك خردل باطل در آن راه ندارد، ناچار غايت و غرضى در انجامش منظور بوده ، و غرض از خلقت عالم همانا بازگشت به سوى او است و اين حجت يكى از دو حجتى است كه آيه شريفه «''' و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا... '''» متضمن آن است .
مثلا همين جمله مورد بحث ، با اينكه جمله كوتاهى است ، و ليكن خود متضمن حجت و دليل دندانشكنى است . زيرا در اين جمله مى فرمايد خلقت همه عالم فعل حق تعالى است ، و همه آنها را به حق آفريده نه به باطل ، و فعلى كه به حق انجام شده و يك خردل باطل در آن راه ندارد، ناچار غايت و غرضى در انجامش منظور بوده ، و غرض از خلقت عالم همانا بازگشت به سوى او است و اين حجت يكى از دو حجتى است كه آيه شريفه «''' و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا... '''» متضمن آن است .
خط ۷۵: خط ۷۷:
«''' قوله الحق '''» اين جمله بيان علت جمله قبلى است ، و از اين جهت با «''' فصل '''» ذكر شده . «''' حق '''» به معناى ثابت به تمام معناى ثبوت است ، و ثابت به حقيقت معناى ثبوت همان وجود خارجى است ، پس معناى «''' قوله الحق '''» اين است كه قول خداى تعالى فعل او و ايجاد او است ، و وقتى قول او عبارت باشد از ايجاد، همچنانكه آيه «''' و يوم يقول كن فيكون '''» هم دلالت بر آن دارد، پس قول او نفس حق است ، برگشتى براى آن نبوده و تغيير دهندهاى براى كلماتش وجود ندارد. و اين است معناى اينكه فرمود: «''' و الحق اقول حق را مى گويم '''» .
«''' قوله الحق '''» اين جمله بيان علت جمله قبلى است ، و از اين جهت با «''' فصل '''» ذكر شده . «''' حق '''» به معناى ثابت به تمام معناى ثبوت است ، و ثابت به حقيقت معناى ثبوت همان وجود خارجى است ، پس معناى «''' قوله الحق '''» اين است كه قول خداى تعالى فعل او و ايجاد او است ، و وقتى قول او عبارت باشد از ايجاد، همچنانكه آيه «''' و يوم يقول كن فيكون '''» هم دلالت بر آن دارد، پس قول او نفس حق است ، برگشتى براى آن نبوده و تغيير دهندهاى براى كلماتش وجود ندارد. و اين است معناى اينكه فرمود: «''' و الحق اقول حق را مى گويم '''» .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش