تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
<span id='link296'><span>
<span id='link296'><span>


==مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم ==
==مَثَلى براى اثبات توحيد ربوبى، با استناد به وحدت منعم ==
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَّمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شىْءٍ ...
«'''ضرَب اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَئٍ...'''»:
مثلى كه در اين آيه زده شده اين است كه عبدى مملوك فرض شده كه هيچ كارى از دستش بر نمى آيد، و شخص ديگرى فرض شده كه از ناحيه خدا رزق پاكيزه اى داده شده كه از آن علنا و پنهانى انفاق مى كند، پس از فرض اين دو نفر مى پرسد آيا اين دو با هم برابرند؟ و از در نظر گرفتن تقابلى كه ميان اين دو شخص مفروض برقرار كرده استفاده مى شود كه هر يك از دو طرف مقيد است به وصفى كه خلاف وصف ديگرى است و همين تقابل باعث روشنى آن صفات است .
 
پس عبدى كه فرض شد مملوك باشد و مالك خود و هيچ چيز از متاع زندگى اش نباشد، و نيز قادر بر تصرف هيچ مالى نباشد، در مقابلش كسى است كه اولا عبد نيست در ثانى مالك خود هست ، و در ثالث خداوند رزق نيكويى روزيش كرده كه در آن تصرف مى كند، و سرى و علنى انفاق مى نمايد، و در جمله «'''هل يستويان '''» از مساوات آن دو پرسش مى كند، و بديهى است كه جواب آن منفى است ، با اين بيان اثبات مى كند كه خداى سبحان مالك هر چيزى است و منعم به تمامى نعمتها است ، و با هيچ يك از مخلوقاتش مساوى نيست ، زيرا آنها مالك چيزى نيستند، نه براى خود و نه براى غير خود و قادر نيستند در چيزى تصرف كنند پس ‍ اينكه مشركين مى گويند «'''ان مع الله الهة : با خدا خدايان ديگرى هست '''» غلط است ، زيرا آن خدايان ديگر، همه مخلوقات خدايند.
مَثَلى كه در اين آيه زده شده، اين است كه: عبدى مملوك فرض شده، كه هيچ كارى از دستش بر نمى آيد، و شخص ديگرى فرض شده كه از ناحيه خدا، رزق پاكيزه اى داده شده، كه از آن علنا و پنهانى، انفاق مى كند. پس از فرض اين دو نفر، مى پرسد: آيا اين دو، با هم برابرند؟ و از در نظر گرفتن تقابلى كه ميان اين دو شخص مفروض برقرار كرده، استفاده مى شود كه هر يك از دو طرف، مقيد است به وصفى كه خلاف وصف ديگرى است، و همين تقابل، باعث روشنى آن صفات است.
و تعبير به «'''يستون '''» با آنكه جا داشت بفرمايد: «'''يستويان '''» براى اين بود كه دلالت كند كه مراد از آن عبد و حر، جنس است نه اينكه بحث در باره عبد و حرى معين باشد همچنانكه بعضى پنداشته اند.
 
و اينكه فرمود : «'''الحمد لله '''» معنايش اين است كه جنس حمد و همه آن و حقيقت آن كه عبارت است از ثناى بر خوبى اختيارى ، براى خداى عز و جل است زيرا نعمتهاى جميل همه از ناحيه او است و حمد هم گفتيم مخصوص جميل است ، پس تمامى حمدها مخصوص او است چنانكه جنس آن مخصوص او است (دقت فرماييد).
پس عبدى كه فرض شد مملوك باشد و مالك خود و هيچ چيز از متاع زندگى اش نباشد، و نيز قادر بر تصرف هيچ مالى نباشد، در مقابلش كسى است كه اولا عبد نيست، در ثانى مالك خود هست، و در ثالث خداوند رزق نيكويى روزی اش كرده، كه در آن تصرف مى كند، و سرّى و علنى انفاق مى نمايد.
جمله مذكور تتمه حجت است و حاصل آن اين است كه مملوكى كه قادر بر تصرف در چيزى نيست و نمى توانند چيزى به كسى بدهد با مالكى كه مالك رزق است و مى تواند در آن تصرف كند و به هر طور كه بخواهد انعام كند برابر و يكسان نيستند،
 
و در جملۀ «هَل يَستَوِيَان»، از مساوات آن دو پرسش مى كند. و بديهى است كه جواب آن، منفى است.
 
با اين بيان، اثبات مى كند كه: خداى سبحان، مالك هر چيزى است و منعم به تمامى نعمت ها است، و با هيچ يك از مخلوقاتش مساوى نيست. زيرا آن ها مالك چيزى نيستند. نه براى خود و نه براى غير خود و قادر نيستند در چيزى تصرف كنند. پس اين كه مشركان مى گويند: «إنّ مَعَ اللهِ آلِهَة: با خدا، خدايان ديگرى هست»، غلط است. زيرا آن خدايان ديگر، همه مخلوقات خدايند.
 
و تعبير به «يَستَوُن»، با آن كه جا داشت بفرمايد: «يَستَوِيَان»، براى اين بود كه دلالت كند كه مراد از آن عبد و حر، جنس است، نه اين كه بحث در باره عبد و حرّى معين باشد، همچنان كه بعضى پنداشته اند.
 
و اين كه فرمود: «الحَمدُ لِلّهِ»، معنايش اين است كه: جنس حمد و همۀ آن و حقيقت آن كه عبارت است از ثناى بر خوبى اختيارى، براى خداى عزوجل است. زيرا نعمت هاى جميل، همه از ناحيه اوست و حمد هم گفتيم مخصوص جميل است. پس تمامى حمدها، مخصوص اوست، چنان كه جنس آن، مخصوص اوست. (دقت فرماييد).
 
جملۀ مذكور، تتمه حجت است و حاصل آن، اين است كه: مملوكى كه قادر بر تصرف در چيزى نيست و نمى توانند چيزى به كسى بدهد، با مالكى كه مالك رزق است و مى تواند در آن تصرف كند و به هر طور كه بخواهد انعام كند، برابر و يكسان نيستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۴ </center>
خداى سبحان همان محمودى است كه به هر حمدى ستايش مى شود زيرا هيچ نعمتى نيست مگر آنكه مخلوق او است پس هر صفتى كه فرض شود كه سزاوار حمد باشد از قبيل خلقت ، رزق ، رحمت ، مغفرت احسان ، انعام و غير آن ، خداى تعالى آن را دارا است ، پس تمامى ثناهاى جميل براى او است و آنچه را كه مشركين مى پرستند هر چه باشد مملوك است و قادر بر هيچ چيز نيست ، پس خداى سبحان يگانه رب است .
خداى سبحان، همان محمودى است كه به هر حمدى ستايش مى شود. زيرا هيچ نعمتى نيست مگر آن كه مخلوق اوست. پس هر صفتى كه فرض شود كه سزاوار حمد باشد، از قبيل خلقت، رزق، رحمت، مغفرت، احسان، انعام و غير آن، خداى تعالى آن را دارا است. پس تمامى ثناهاى جميل براى اوست، و آنچه را كه مشركان مى پرستند، هرچه باشد، مملوك است و قادر بر هيچ چيز نيست. پس خداى سبحان، يگانه ربّ است.
بعضى گفته اند: حمد در آيه شريفه شكر در برابر نعمتهاى خداى تعالى است . و بعضى هم گفته اند: حمد بر تماميت حجت و قوت آن است . و بعضى گفته اند: مى خواهد به بندگان تلقين كند و تقدير كلام بگوئيد «'''الحمد لله كه ما را به توحيد خودش دلالت و بسوى شكر نعمتش هدايت نمود'''» است . و ليكن هيچ يك از اين وجوه قابل اعتناء نيست .
 
و معناى اينكه فرمود: «'''بل اكثرهم لا يعلمون '''» اين است كه اكثر مشركين نمى دانند كه نعمتها همه اش از خداست ، و غير خدا كسى مالك چيزى نيست ، و غير او قادر بر هيچ چيز نيست ، بلكه اكثر مشركين براى اولياى خود سهمى از مالكيت و قدرت آنهم بر سبيل تفويض اثبات مى كنند، آن وقت همان اولياء را به طمع خيراتشان و از ترس شرشان مى پرستيدند، اين وضع بيشتر مشركين است ، و اما اقليتى از خواص ‍ آنان ، حق را مى دانند و ليكن بخاطر تكبر و عناد از آن روى مى گردانند پس ، از آنچه گذشت روشن گرديد كه آيه شريفه مثلى است كه در باره خدا و شركاء مشركين كه به زعم آنان شريك در ربوبيت خدايند زده شده .
بعضى گفته اند: «حمد» در آيه شريفه، شكر در برابر نعمت هاى خداى تعالى است.  
بعضى هم گفته اند: اين مثلى است كه حال كفار مخذول ، و مؤ منين موفق را مجسم مى سازد چون كافر بجهت اين كه اعمال نيكش حبط مى شود و اعتنايى به آنها نمى شود حال بردگان را دارد كه قادر بر هيچ چيز نيستند، و هر قدر هم انفاق كنند كسى نمى گويد فردى نيكوكار است بخلاف مؤ من كه خداوند او را بسوى مرضات خودش هدايت نموده و از مساعيش شكرگزارى مى كند و كمترين عمل نيكش را به حساب مى آورد، چه آن را در خفا و سرانجام داده باشد و چه در ظاهر و آشكار و ليكن اين وجه صحيح نيست چون با سياق احتجاج كه سياق آيات مورد بحث است نمى سازد.
 
در سابق هم گفتيم كه آيه مورد بحث يكى از آيات سه گانه پشت سر هم است كه متعرض يك غرضند و آن شمردن نعمتهاى الهى به منظور اثبات توحيد است و بهمين منظور مثالى مى آورد كه حال آن كسى كه به تمامى نعمتها انعام مى كند با حال آن كسى كه مالك هيچ چيز و قادر بر هيچ چيز نيست مقايسه مى كند و نتيجه مى گيرد كه رب ، تنها همان منعم است و لا غير.
و بعضى هم گفته اند: «حمد» بر تماميت حجت و قوّت آن است.  
 
و بعضى گفته اند: مى خواهد به بندگان تلقين كند و تقدير كلام بگویيد: «الحَمدُ لِلّهِ، كه ما را به توحيد خودش دلالت و به سوى شكر نعمتش هدايت نمود» است. وليكن هيچ يك از اين وجوه، قابل اعتناء نيست.
 
و معناى اين كه فرمود: «بَل أكثَرُهُم لَا يَعلَمُونَ»، اين است كه:
 
اكثر مشركان نمى دانند كه نعمت ها، همه اش از خداست، و غير خدا، كسى مالك چيزى نيست، و غير او، قادر بر هيچ چيز نيست، بلكه اكثر مشركان براى اولياى خود، سهمى از مالكيت و قدرت، آن هم بر سبيل تفويض اثبات مى كنند. آن وقت همان اولياء را به طمع خيراتشان و از ترس شرشان مى پرستيدند. اين وضع بيشتر مشركان است. و اما اقليتى از خواص ‍ آنان، حق را مى دانند، وليكن به خاطر تكبّر و عناد، از آن روى مى گردانند.
 
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه: آيه شريفه، مَثَلى است كه در باره خدا و شركاء مشركان - كه به زعم آنان شريك در ربوبيت خدايند - زده شده.
 
بعضى هم گفته اند: اين مَثَلى است كه حال كفار مخذول، و مؤمنان موفق را مجسم مى سازد. چون كافر، به جهت اين كه اعمال نيكش حبط مى شود و اعتنايى به آن ها نمى شود، حال بردگان را دارد كه قادر بر هيچ چيز نيستند، و هر قدر هم انفاق كنند، كسى نمى گويد فردى نيكوكار است. به خلاف مؤمن، كه خداوند او را به سوى مرضات خودش هدايت نموده و از مساعی اش شكرگزارى مى كند و كمترين عمل نيكش را به حساب مى آورد. چه آن را در خفا و سرّ، انجام داده باشد و چه در ظاهر و آشكار، وليكن اين وجه صحيح نيست. چون با سياق احتجاج، كه سياق آيات مورد بحث است، نمى سازد.
 
در سابق هم گفتيم كه آيه مورد بحث، يكى از آيات سه گانه پشت سرِ هم است، كه متعرض يك غرض اند و آن، شمردن نعمت هاى الهى، به منظور اثبات توحيد است. و به همين منظور، مثالى مى آورد كه حال آن كسى كه به تمامى نعمت ها انعام مى كند، با حال آن كسى كه مالك هيچ چيز و قادر بر هيچ چيز نيست، مقايسه مى كند و نتيجه مى گيرد كه: «ربّ»، تنها همان منعم است و لا غير.
<span id='link297'><span>
<span id='link297'><span>
==اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يك مثل ==
==اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يك مثل ==
وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكمُ ...
وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكمُ ...