تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۸: خط ۷۸:
==وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است ==
==وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است ==
و چه بسا براى آيه معناى ديگرى نيز كرده باشند:
و چه بسا براى آيه معناى ديگرى نيز كرده باشند:
مثلا بعضى گفته اند: معناى آيه آن است كه : مردم حاضر نيستند عبيد و بردگان خود را در مال و همسر خود شريك كنند تا همه با هم برابر باشند، زيرا اين تساوى را يكنوع نقص براى خود مى پندارند، خوب وقتى بندگان من حاضر نيستند بنده هاى خود را شريك خود كنند من چگونه بندگان خودم را شريك در ملك و سلطنت و خدايى خود بسازم تا مردم آنها را هم بپرستند، همانطور كه مرا مى پرستند، و به آنها تقرب جويند همانطور كه به من تقرب مى جويند؟ پس اينان كه عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) را مى پرستند آيا خداى خود را از يك مولاى عرفى كمتر مى دانند؟
 
آنگاه گفته اند: اين آيه همان مطلبى را افاده مى كند كه آيه «'''ضرب لكم مثلا من انفسكم هل لكم مما ملكت ايمانكم من شركاء فيما رزقناكم فانتم فيه سواء'''» در مقام افاده آن است و گفته اند كه آيه مزبور در باره نصاراى نجران نازل شده است .
مثلا بعضى گفته اند: معناى آيه، آن است كه: مردم حاضر نيستند عبيد و بردگان خود را در مال و همسر خود شريك كنند، تا همه با هم برابر باشند. زيرا اين تساوى را، يك نوع نقص براى خود مى پندارند. خوب وقتى بندگان من حاضر نيستند بنده هاى خود را شريك خود كنند، من چگونه بندگان خودم را شريك در ملك و سلطنت و خدايى خود بسازم، تا مردم آن ها را هم بپرستند، همان طور كه مرا مى پرستند، و به آن ها تقرب جويند، همان طور كه به من تقرب مى جويند؟ پس اينان كه عيسى بن مريم «عليهما السلام» را مى پرستند، آيا خداى خود را از يك مولاى عرفى كمتر مى دانند؟
ليكن همانطور كه گفتيم سياق آيه ، سياق بر شمردن نعمتها به منظور استنتاج توحيد است ، نه مناقضه و توبيخ ، زيرا هيچ بويى از توبيخ و مناقضه در آن نيست .
 
علاوه بر اين ، آيه شريفه از آياتى است كه در مكه نازل شده ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مكه ملاقاتى با مسيحيان نجران نداشته و مسيحيان نجران در مدينه بر آن جناب وارد شدند آنهم در سال ششم هجرت و يا بعد از آن ، مقايسه اين آيه با آيه سوره روم هم درست نيست زيرا ميان آن دو فرق است ، زيرا سياق اين آيه سياق احتجاج از راه شمردن نعمتها است ، و سياق آيه دوم سياق توبيخ بر شرك است .
آنگاه گفته اند: اين آيه، همان مطلبى را افاده مى كند كه آيه: «ضَرَبَ لَكُم مَثَلاً مِن أنفُسِكُم هَل لَكُم مِمَّا مَلَكَت أيمَانُكُم مِن شُرَكَاءَ فِيمَا رَزَقنَاكُم فَأنتُم فِيهِ سَوَاء»، در مقام افاده آن است. و گفته اند كه: آيه مزبور، در باره نصاراى نجران نازل شده است.
ليكن همان طور كه گفتيم، سياق آيه، سياق بر شمردن نعمت ها به منظور استنتاج توحيد است، نه مناقضه و توبيخ. زيرا هيچ بويى از توبيخ و مناقضه در آن نيست.
 
علاوه بر اين، آيه شريفه از آياتى است كه در مكه نازل شده، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در مكه، ملاقاتى با مسيحيان نجران نداشته و مسيحيان نجران در مدينه بر آن جناب وارد شدند. آن هم در سال ششم هجرت و يا بعد از آن. مقايسه اين آيه با آيه سوره «روم» هم درست نيست، زيرا ميان آن دو فرق است. زيرا سياق اين آيه، سياق احتجاج از راه شمردن نعمت هاست، و سياق آيه دوم، سياق توبيخ بر شرك است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۹ </center>
يكى ديگر گفته . معناى آيه اين است كه اين كسانى كه خداوند در رزقشان برترى داده و حريتشان ارزانى داشته خيال نكنند كه رازق بردگان خويشند، خداوند روزى بردگان ايشان را مى دهد همچنانكه روزى مالكان را هم او مى دهد، و اگر موالى به بردگان چيزى مى دهند از آن رزقى مى دهند كه خدا به ايشان داده ، پس آنان و اينان هر دو برابرند.
يكى ديگر گفته:
و حاصل اين وجه اين است كه جمله «'''فهم فيه سواء'''» جمله اى است كه در جاى جمله اى اعتراضى تقديرى نشسته ، و تقدير آن چنين است موالى رزق خود را به بردگان نمى دهند، بلكه اين خداست كه رزق بردگان را بدست موالى مى دهد، و هر دو طبقه از نظر رزق نزد خدا برابرند.
 
اشكال اين وجه اين است كه برابرى كه در آخر آيه بيان كرده اند اقتضا مى كند كه حكم برترى اول آيه را باطل كند، خلاصه بگويد برترى در كار نيست و اين با جمله «'''افبنعمة الله يجحدون '''» نمى سازد.
معناى آيه اين است كه: اين كسانى كه خداوند در رزقشان برترى داده و حرّيت شان ارزانى داشته، خيال نكنند كه رازق بردگان خويش اند. خداوند روزى بردگان ايشان را مى دهد، همچنان كه روزى مالكان را هم او مى دهد. و اگر موالى به بردگان چيزى مى دهند، از آن رزقى مى دهند كه خدا به ايشان داده. پس آنان و اينان، هر دو برابرند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه موالى ، رزقى كه در دست دارند هرگز در اختيار بردگان خود نمى گذارند تا مانند خود آنان تصرف كنند، و خود با آنان مساوى شوند.
 
در اين گفته هم اشكال است زيرا برگشت اين معنا به اين است كه : انسان مال خود را از غير منع مى كند و نمى گذارد كه ديگران بر آن مسلط شوند، و اين معنا اختصاصى به زيردستان و بردگان ندارد، و بنا بر اين اسم بردگان را بردن استدراك زيادى است ، و اگر در توجيه آن بگويند از اين جهت به زيردستان نمى دهند كه به زيردستان تسلط دارند، مى گوييم با رعايت اين نكته معنا همان معنايى مى شود كه ما گفتيم كه نعمتى كه در اين آيه بر روى آن انگشت گذارى شده همين تسلط موالى بر عبيد و برترى ايشان از جهت مالكيت رزق نسبت به بردگان است .
و حاصل اين وجه، اين است كه: جملۀ «فَهُم فِيهِ سَوَاءٌ»، جمله اى است كه در جاى جمله اى اعتراضى تقديرى نشسته، و تقدير آن چنين است: موالى، رزق خود را به بردگان نمى دهند، بلكه اين خداست كه رزق بردگان را به دست موالى مى دهد، و هر دو طبقه از نظر رزق، نزد خدا برابرند.
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكمْ أَزْوَجاً وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً ...
 
راغب در مفردات مى گويد: خداى تعالى فرمود: «''' وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً '''» و «'''حفده '''» جمع حافد است كه به معناى متحرك و كسى است كه در خدمت ، جنب و جوش سريع دارد،
اشكال اين وجه، اين است كه: برابرى كه در آخر آيه بيان كرده اند، اقتضا مى كند كه حكم برترى اول آيه را باطل كند. خلاصه بگويد برترى در كار نيست، و اين با جملۀ «أفَبِنِعمَةِ اللهِ يَجحَدُون» نمى سازد.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه موالى، رزقى كه در دست دارند، هرگز در اختيار بردگان خود نمى گذارند تا مانند خود آنان تصرف كنند، و خود با آنان مساوى شوند.
 
در اين گفته هم، اشكال است. زيرا برگشت اين معنا، به اين است كه: انسان مال خود را از غير منع مى كند و نمى گذارد كه ديگران بر آن مسلط شوند، و اين معنا اختصاصى به زيردستان و بردگان ندارد. و بنابر اين، اسم بردگان را بردن استدراك زيادى است.
 
و اگر در توجيه آن بگويند: از اين جهت به زيردستان نمى دهند كه به زيردستان تسلط دارند. مى گوييم: با رعايت اين نكته، معنا همان معنايى مى شود كه ما گفتيم، كه نعمتى كه در اين آيه بر روى آن انگشت گذارى شده، همين تسلط موالى بر عبيد و برترى ايشان از جهت مالكيت رزق نسبت به بردگان است.
 
«'''وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَ حَفَدَةً ...'''»:
 
راغب در مفردات مى گويد: خداى تعالى فرمود: «وََ جَعَلَ لَكُم مِنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَ حَفَدَةً»، و «حَفَدَة»، جمع «حافد» است، كه به معناى متحرك و كسى است كه در خدمت، جنب و جوش سريع دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۰ </center>
خواه از اقارب انسان باشد و يا بيگانه ، ولى مفسرين آن را به اسباط (نوه ها) و مانند آن تفسير كرده اند، چون خدمت اسباط صادقانه تر است - تا آنجا كه مى گويد - اصمعى گفته : اصل (حفد) پايى را بدون توقف در جاى پاى ديگر نهادن است .
خواه از اقارب انسان باشد و يا بيگانه. ولى مفسران، آن را به اسباط (نوه ها) و مانند آن تفسير كرده اند. چون خدمت «اسباط»، صادقانه تر است - تا آن جا كه مى گويد - اصمعى گفته: اصل (حفد)، پايى را بدون توقف در جاى پاى ديگر نهادن است.
و در مجمع البيان گفته : حفده در اصل به معناى سرعت در عمل است - تا آنجا كه مى گويد - و از همين باب است كه به اعوان نيز حفدة مى گويند، چون در اطاعت انسان سريعند.
 
و مراد از حفده در آيه مورد بحث همان اعوان و خدمتكاران از فرزندان است ، چون حفده را مقيد كرد به متولد از همسران و فرمود: «'''و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة '''» و به همين جهت بعضى بنين و حفده را به فرزندان خردسال و بزرگسال تفسير كرده اند.
و در مجمع البيان گفته: «حَفَدَة» در اصل، به معناى سرعت در عمل است - تا آن جا كه مى گويد - و از همين باب است كه به اعوان نيز «حَفَدَة» مى گويند. چون در اطاعت انسان سريع اند.
و بعضى ديگر بنين را به فرزند بلا فصل و حفده را به فرزندان با فاصله يعنى نوه تفسير كرده اند.
 
و مراد از «حَفَدَة» در آيه مورد بحث، همان اعوان و خدمتكاران از فرزندان است. چون «حَفَدَة» را مقيد كرد به متولد از همسران و فرمود: «وَ جَعَلَ لَكُم مِن أزوَاجِكُم بَنِينَ وَ حَفَدَة»، و به همين جهت، بعضى «بَنِين» و «حَفَدَة» را، به فرزندان خردسال و بزرگسال تفسير كرده اند.
 
و بعضى ديگر، «بَنِين» را به فرزند بلافصل، و «حَفَدَة» را، به فرزندان با فاصله، يعنى نوه تفسير كرده اند.
<span id='link293'><span>
<span id='link293'><span>
==ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان ==
==ذكر نعمت داشتن فرزندان و نوادگان ==
و معناى آيه اين است كه : خداوند براى شما از همسرانتان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائجتان استعانت بكنيد، و با دست آنان مكاره و ناملايمات را از خود دور سازيد و ارزاق طيب كه عبارت است از هر متاع دلپسندى كه روزيتان كرد، مانند آب و انواع ميوه ها كه عمل خود شما در پيدايش آنها دخالت نداشته ، و مانند طعامها و لباسها و امثال آن كه سعى و عمل خود شما در پيدايش آنها مؤ ثر بوده است ، و كلمه «'''من '''» در جمله «'''من الطيبات '''» براى تبعيض است كه وجهش هم روشن است . آنگاه مشركين را توبيخ نموده مى فرمايد: «'''افبالباطل '''» كه همان اصنام و اوثان و اعتقاد به استناد دختران به خدا و پسران به خودشان و نيز احكامى كه پيشوايان ضلالت برايشان تشريع كرده اند «'''يؤ منون و بنعمة الله هم يكفرون : ايمان مى آورند، و به نعمت خدا كفران مى ورزند'''» و مقصود از نعمت همان است كه همسرانى از جنس خود بشر براى ايشان درست كرد و فرزندان و نوه هايى از همسران پديد آورد چون اين از بزرگترين و آشكارترين نعمتها است ، زيرا اساسى ، تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود، و اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت ، و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد، و تشريك در عمل و سعى ميسر نمى شد، و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد.
و معناى آيه اين است كه : خداوند براى شما از همسرانتان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائجتان استعانت بكنيد، و با دست آنان مكاره و ناملايمات را از خود دور سازيد و ارزاق طيب كه عبارت است از هر متاع دلپسندى كه روزيتان كرد، مانند آب و انواع ميوه ها كه عمل خود شما در پيدايش آنها دخالت نداشته ، و مانند طعامها و لباسها و امثال آن كه سعى و عمل خود شما در پيدايش آنها مؤ ثر بوده است ، و كلمه «'''من '''» در جمله «'''من الطيبات '''» براى تبعيض است كه وجهش هم روشن است . آنگاه مشركين را توبيخ نموده مى فرمايد: «'''افبالباطل '''» كه همان اصنام و اوثان و اعتقاد به استناد دختران به خدا و پسران به خودشان و نيز احكامى كه پيشوايان ضلالت برايشان تشريع كرده اند «'''يؤ منون و بنعمة الله هم يكفرون : ايمان مى آورند، و به نعمت خدا كفران مى ورزند'''» و مقصود از نعمت همان است كه همسرانى از جنس خود بشر براى ايشان درست كرد و فرزندان و نوه هايى از همسران پديد آورد چون اين از بزرگترين و آشكارترين نعمتها است ، زيرا اساسى ، تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود، و اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت ، و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد، و تشريك در عمل و سعى ميسر نمى شد، و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد.