گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
<span id='link210'><span>
<span id='link210'><span>


==مطالب اتفاقى واختلافى درباره اسماء خدا واشاره به عقيده بت پرستان درباره آن ==
==توضیحی پیرامون «اسماء حقیقی» و «اسماء اسماء» خداوند متعال==
در جلد هشتم اين كتاب در بحث اسماء حسنى گذشت كه گفتيم : اين اسماء كه اسماء حسنايش ناميده اند اسماء اسماء هستند، وآنچه از مصاديق كه اين اسماء بر آن دلالت واشاره مى كند يعنى ذات متصف به فلان وصف اسم حقيقى مى باشد.  
در جلد هشتم اين كتاب، در بحث «اسماء حُسنى» گذشت كه گفتيم: اين اسماء، كه اسماء حُسنايش ناميده اند، اسماء اسماء هستند، و آنچه از مصاديق كه اين اسماء بر آن دلالت و اشاره مى كند، يعنى ذات متصف به فلان وصف اسم حقيقى مى باشد.  


و بنابراين بعضى از اسماء حسنى عين ذات خواهند بود: وآن اسمائى هستند كه مصداق يكى از صفات ثبوتيه كماليه را برساند چون : حى وعليم وقدير، وبعضى از آنها زائد بر ذات وخارج از ذاتند، وآن اسمائى هستند مشتمل كه بر يكى از صفات سلبيه مى باشند نظير: لاتاءخذه سنة ولانوم ويا فعلى از افعال خدا باشند مانند: خالق و رازق.
و بنابراين، بعضى از اسماء حُسنى، عين ذات خواهند بود و آن، اسمائى هستند كه مصداق يكى از صفات ثبوتيه كماليه را برساند، چون: «حىّ» و «عليم» و «قدير». و بعضى از آن ها زائد بر ذات و خارج از ذات اند، و آن اسمائى هستند مشتمل كه بر يكى از صفات سلبيه مى باشند. نظير: «لَا تَأخُذهُ سِنَةٌ وَ لَا نَومٌ»، و يا فعلى از افعال خدا باشند. مانند: «خالق» و «رازق».


اينها اسماء حقيقى خدا است واما اسماء اسماء خدا عبارت است از همين الفاظ كه بر ذات متصف به صفتى دلالت كند وهيچ شكى نيست كه اين الفاظ غير ذات خدايند، بلكه الفاظى هستند كه گوينده آنها، آنها را ايجاد مى كند، پس هم حادثند وهم قائم به گوينده.
اين ها، «اسماء حقيقى خدا» است. و اما «اسماء اسماء خدا»، عبارت است از: همين الفاظ كه بر ذات متصف به صفتى دلالت كند، و هيچ شكى نيست كه اين الفاظ، غير ذات خدايند، بلكه الفاظى هستند كه گوينده آن ها، آن ها را ايجاد مى كند. پس هم حادث اند و هم قائم به گوينده.


در اين مطالب هيچ بحثى نيست ، خلافى كه در اين ميان هست در دو جهت است:
در اين مطالب هيچ بحثى نيست. خلافى كه در اين ميان هست، در دو جهت است:


جهت اول اينكه : بعضى از جاهلان از متكلمين سلف ميان اسماء و اسماء اسماء خلط كرده پنداشته اند كه مقصود از عين ذات بودن اسماء، همين الفاظ است كه اسماء اسماء خداست ، وبه همين جهت معتقد شده اند كه اسم، عين مسمى است،
جهت اول اين كه: بعضى از جاهلان از متكلمان سلف، ميان «اسماء» و «اسماء اسماء» خلط كرده، پنداشته اند كه مقصود از عين ذات بودن اسماء، همين الفاظ است، كه اسماء اسماء خداست، و به همين جهت معتقد شده اند كه اسم، عين مسمّى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۷ </center>
و در نتيجه عبادت اسم وخواندن آن ، عين عبادت مسمى است واين قول در اوائل عصر خلفاى عباسى رواج داشت و دو روايت گذشته يعنى دوروايت توحيد صدوق در رد بر اين قول صادر شده اند.
و در نتيجه عبادت اسم و خواندن آن، عين عبادت مسمّى است. و اين قول، در اوائل عصر خلفاى عباسى رواج داشت، و دو روايت گذشته، يعنى دو روايت توحيد صدوق، در ردّ بر اين قول صادر شده اند.


جهت دوم : نظريه اى است كه بت پرستان داشتند، وآن اين است كه: به هيچ وجه ممكن نيست خداى سبحان مورد توجه وبندگى بندگان قرار گيرد، وهمه توجهات به اسماء خدا است، پس اسماء كه مظاهر آن ملائكه و جن و انسان هاى كامل هستند مورد توجه عبادت كاران هستند، و همان ها آلهه و معبودهاى خلق اند، نه خود خدا، و شما خواننده عزيز از بيان گذشته فهميديد كه آيه شريفه: «قل ادعوا اللّه او ادعوا الرحمن» رد بر اين نظريه و اعتقاد است.
جهت دوم: نظريه اى است كه بت پرستان داشتند و آن، اين است كه: به هيچ وجه ممكن نيست خداى سبحان مورد توجه و بندگى بندگان قرار گيرد، و همه توجهات به اسماء خدا است. پس اسماء، كه مظاهر آن ملائكه و جنّ و انسان هاى كامل هستند، مورد توجه عبادت كاران هستند، و همان ها، آلهه و معبودهاى خلق اند، نه خود خدا. و شما خواننده عزيز از بيان گذشته فهميديد كه آيه شريفه: «قُلِ ادعُوا اللّهَ أوِ ادعُوا الرَّحمَن»، ردّ بر اين نظريه و اعتقاد است.


از روايت اخير حقيقت ديگرى نيز كشف مى شود، وآن چگونگى انتشار اسماء از ناحيه ذات متعاليه خدا است ، ذاتى كه رفيع تر از آن است كه علم كسى بدان احاطه يابد ويا وصفى ونعتى اورا مقيد كند، ويا اسمى و رسمى اورا محدود سازد، وروايت با مطالبى كه در صدر وذيلش دارد صريح در اين است كه مراد از اسماء در آيه شريفه همان اسماء حقيقى است كه گفتيم ، نه اسماء اسماء، وما اين حديث را تا حدى در ذيل بحثى كه در باره اسماء حسنى در جلد هشتم اين كتاب كرديم ، شرح داده ايم بدانجا مراجعه شود.
از روايت اخير، حقيقت ديگرى نيز كشف مى شود و آن، چگونگى انتشار اسماء از ناحيه ذات متعاليه خدا است. ذاتى كه رفيع تر از آن است كه علم كسى بدان احاطه يابد و يا وصفى و نعتى، او را مقيد كند. و يا اسمى و رسمى او را محدود سازد. و روايت با مطالبى كه در صدر و ذيلش دارد، صريح در اين است كه مراد از «اسماء» در آيه شريفه، همان «اسماء حقيقى» است كه گفتيم، نه اسماء اسماء. و ما اين حديث را تا حدّى در ذيل بحثى كه در باره «اسماء حُسنَى»، در جلد هشتم اين كتاب كرديم، شرح داده ايم. بدان جا مراجعه شود.
<span id='link211'><span>
<span id='link211'><span>
==چند روايت درباره جهر واخفات در نماز ==
==چند روايت درباره جهر واخفات در نماز ==
و در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و ابى عبداللّه (عليهما السلام) روايت شده كه در تفسير آيه: «و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلا» فرموده اند: ايامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در مكه بود، نمازش را با صداى بلند اقامه مى فرمود در نتيجه مشركين صدايش را مى شنيدند و محل حضور حضرت برايشان مشخص مى شد سپس به آنجا رفته وى را آزار مى دادند، لذا اين آيه شريفه نازل گرديد.
و در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و ابى عبداللّه (عليهما السلام) روايت شده كه در تفسير آيه: «و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلا» فرموده اند: ايامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در مكه بود، نمازش را با صداى بلند اقامه مى فرمود در نتيجه مشركين صدايش را مى شنيدند و محل حضور حضرت برايشان مشخص مى شد سپس به آنجا رفته وى را آزار مى دادند، لذا اين آيه شريفه نازل گرديد.
۱۴٬۴۴۷

ویرایش