تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
مواردى كه با «ثُمّ» عطف شده، معطوف كاملا با معطوف عليه مغايرت دارد. مانند سه جملۀ «ثُمَّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً»، و «ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً»، و «ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، و مواردى كه با «فاء» عطف شده، آن مغايرت را ندارد. مانند سه جملۀ «فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً»، «فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظَاماً» وَ «فَكَسَونَا العِظَامَ لَحماً».
مواردى كه با «ثُمّ» عطف شده، معطوف كاملا با معطوف عليه مغايرت دارد. مانند سه جملۀ «ثُمَّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً»، و «ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً»، و «ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، و مواردى كه با «فاء» عطف شده، آن مغايرت را ندارد. مانند سه جملۀ «فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً»، «فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظَاماً» وَ «فَكَسَونَا العِظَامَ لَحماً».


==معناى «بركت» و اين كه فرمود: «فتبارك الله احسن الخالقين»==
==معناى «بركت» و اين كه فرمود: «فَتَبَارَكَ اللهُ أحسَنُ الخَالِقِينَ»==
«'''فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ'''»:
«'''فَتَبَارَك اللَّهُ أَحْسنُ الخَْالِقِينَ'''»:


راغب مى گويد: اصل ماده «برك» - با فتح باء و سكون راء وكاف - به معناى سينه شتر است. وقتى مى گويند: «برك البعير» معنايش اين است كه شتر، زانو به زمين زد و از همين معنا، معناى لزوم را اعتبار كرده اند. و نيز مى گويد: آب انبار را هم از اين جهت «بِركه» به كسر باء و سكون راء - مى گويند كه آب در آن توقف مى كند. بركت را هم كه به معناى خير الهى است، از اين جهت كه نحوه ثبوتى دارد، بركت گفته اند. و «مبارك»، به چيزى مى گويند كه آن خير الهى در آن باشد.
راغب مى گويد: اصل ماده «بَرك» - با فتح باء و سكون راء وكاف - به معناى سينه شتر است. وقتى مى گويند: «بَرَكَ البَعِيرُ»، معنايش اين است كه شتر، زانو به زمين زد و از همين معنا، معناى لزوم را اعتبار كرده اند.  


باز ايشان اضافه كرده چون خير الهى از جايى و به نحوى صادر مى شود كه نه محسوس كسى است و نه شمردنى و نه محدود شدنى، از اين جهت هر چيزى را كه در آن زيادى غير محسوس ديده شود، مبارك خوانده و مى گويند چقدر با بركت است.
و نيز مى گويد: آب انبار را هم از اين جهت «بِركه» به كسر باء و سكون راء - مى گويند كه آب در آن توقف مى كند. بركت را هم كه به معناى خير الهى است، از اين جهت كه نحوه ثبوتى دارد، بركت گفته اند. و «مبارك»، به چيزى مى گويند كه آن خير الهى در آن باشد.
 
باز ايشان اضافه كرده: چون خير الهى از جايى و به نحوى صادر مى شود كه نه محسوس كسى است و نه شمردنى و نه محدود شدنى، از اين جهت، هر چيزى را كه در آن زيادى غير محسوس ديده شود، مبارك خوانده و مى گويند: چقدر با بركت است.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷ </center>
پس «تبارك» از خداى تعالى، به معناى اختصاص او به خير كثيرى است كه به بندگان خود افاضه مى كند و چون همان طور كه قبلا هم گفتيم كه خلق به معناى تقدير است، پس اين خير كثير، همه اش در تقدير او هست، و آن عبارت است از ايجاد موجودات و تركيب اجزاء آن، به طورى كه هم اجزايش با يكديگر متناسب باشد، و هم با موجودات ديگر سازگارى داشته باشد، و خير كثير هم از همين جا بر مى خيزد و منتشر مى شود.
پس «تبارك» از خداى تعالى، به معناى اختصاص او به خير كثيرى است كه به بندگان خود افاضه مى كند و چون همان طور كه قبلا هم گفتيم كه «خلق» به معناى «تقدير» است، پس اين خير كثير، همه اش در تقدير او هست، و آن، عبارت است از: ايجاد موجودات و تركيب اجزاء آن، به طورى كه هم اجزايش با يكديگر متناسب باشد، و هم با موجودات ديگر سازگارى داشته باشد، و خير كثير هم از همين جا بر مى خيزد و منتشر مى شود.
<span id='link22'><span>
<span id='link22'><span>