تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
<span id='link339'><span>
<span id='link339'><span>


==اقوال مختلف مفسرين در تفسير آيه : ((==
==اقوال گوناگون مفسران در تفسير «امانت مذکور»، در آیه==
انا عرضناالاءمانة ...(( و مراد از امانت و عرض آن
مفسران، در تفسير «امانت مذكور» در آيه، اقوال مختلفى دارند:
مفسرين در تفسير امانت مذكور در آيه ، اقوال مختلفى دارند
 
مثلا بعضى گفته اند: ((مراد از آن تكليف است ، كه اطاعت آن باعث مى شود بنده خدا داخل بهشت شود، و مخالفتش باعث مى شود داخل جهنم شود، و مراد از عرض تكليف بر آسمانها و زمين و جبال ، سنجيدن آن با استعداد آنهاست ، و مراد از امتناع آسمانها و زمين و جبال ، از حمل تكليف ، و اشفاقشان از آن ، عبارت است از استعداد نداشتن براى پذيرفتن آن و مراد از حمل انسان آن تكليف را، اين است كه وى استعداد آن را داشت ، و تعبير عرضه و حمل و امتناع ، همه از باب تمثيل است ((
مثلا بعضى گفته اند: «مراد از آن، «تكليف» است، كه اطاعت آن، باعث مى شود بنده خدا، داخل بهشت شود، و مخالفتش باعث مى شود داخل جهنم شود. و مراد از «عرض تكليف» بر آسمان ها و زمين و جبال، سنجيدن آن با استعداد آن هاست. و مراد از «امتناع» آسمان ها و زمين و جبال از حمل تكليف، و إشفاقشان از آن، عبارت است از» استعداد نداشتن براى پذيرفتن آن. و مراد از «حمل انسان» آن تكليف را، اين است كه وى استعداد آن را داشت. و تعبير «عرضه» و «حمل» و «امتناع»، همه از باب تمثيل است».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۰ </center>
بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از امانت ، عقلى است كه ملاك تكليف ، مناط ثواب و عقاب است .((
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از «امانت»، عقلى است كه ملاك تكليف، مناط ثواب و عقاب است».
بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از آن قول ((لا اله الا الله (( است ((
 
بعضى گفته اند: ((مراد از آن اعضاى بدن ، از چشم ، گوش ، دست ، پا، عورت و زبان است ، كه بر آدمى واجب است اين امانتها را حفظ نموده و جز در مواردى كه خدا راضى است به كار نگيرد((
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، قول «لا إله إلّا الله» است».
بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از آن امانتهاى مردم ، و وفاى به عهد ايشان است ((
 
بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از آن معرفت خدا، و لوازم آن است ، و اين وجه از همه وجوه به حق نزديكتر است ، و برگشتش به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم ((
بعضى گفته اند: «مراد از آن، اعضاى بدن، از چشم، گوش، دست، پا، عورت و زبان است، كه بر آدمى واجب است اين امانت ها را حفظ نموده، و جز در مواردى كه خدا راضى است، به كار نگيرد».
اين اقوالى بود كه در معناى امانت گفته بودند، و همچنين در معناى عرض امانت اقوال مختلفى دارند، يكى اينكه : عرض به معناى حقيقى كلمه است ، جز اينكه مراد از آسمانها و زمين و جبال ، اهل آسمان و زمين و جبال ، و ملائكه ساكن در آنهاست . خداوند براى ملائكه بيان كرد كه خيانت به اين امانت گناه بزرگى است ، و به همين جهت ملائكه از حمل آن امتناع ورزيدند، ولى به انسان عرضه شد و امتناع نورزيد
 
يكى ديگر اينكه : عرضه امانت ، به همان معناى حقيقى كلمه است به اين بيان كه خدا وقتى جرم آسمانها و زمين و كوهها را آفريد، فهمى هم در آنها قرار داد، و به آنها فرمود: من واجباتى واجب كرده ام ، و براى هر كس كه اطاعتم كند بهشتى و براى هر كس كه نافرمانيم كند آتشى خلق كرده ام ، آسمانها و زمين و كوهها گفتند: ما حاضريم رام و مسخر باشيم براى آن غرضى كه بدان غرض خلقمان نمودى ، اما تاب تحمل واجبات را نداريم ، نه آن ثواب را مى خواهيم ، و نه آن آتش را، و چون نوبت به خلقت بشر رسيد، همين كه عرضه به وى شد، قبول كرد، چون او ظلوم به نفس خود، و جهول به وخامت عاقبت كار بود
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، امانت هاى مردم، و وفاى به عهد ايشان است».
وجه سوم در معناى عرضه ، اين است كه به معناى معارضه ، و مقابله باشد، و حاصل كلام اين باشد كه ما مقابله كرديم بين اين امانت و بين آسمانها و زمين و كوهها، و ديديم كه اين امانت سنگين تر بود
 
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از آن، معرفت خدا و لوازم آن است». و اين وجه از همه وجوه، به حق نزديكتر است، و برگشتش به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم.
 
اين اقوالى بود كه در معناى «امانت» گفته بودند. و همچنين در معناى «عرض امانت»، اقوال مختلفى دارند:
 
يكى اين كه: «عرض»، به معناى حقيقى كلمه است، جز اين كه مراد از آسمان ها و زمين و جبال، اهل آسمان و زمين و جبال، و ملائكه ساكن در آن هاست. خداوند براى ملائكه بيان كرد كه خيانت به اين امانت گناه بزرگى است، و به همين جهت، ملائكه از حمل آن امتناع ورزيدند، ولى به انسان عرضه شد و امتناع نورزيد.
 
يكى ديگر اين كه: «عرضۀ امانت»، به همان معناى حقيقى كلمه است. به اين بيان كه: خدا وقتى جرم آسمان ها و زمين و كوه ها را آفريد، فهمى هم در آن ها قرار داد و به آن ها فرمود: من واجباتى واجب كرده ام، و براى هر كس كه اطاعتم كند، بهشتى، و براى هر كس كه نافرمانی ام كند، آتشى خلق كرده ام. آسمانها و زمين و كوه ها گفتند: ما حاضريم رام و مسخر باشيم براى آن غرضى كه بدان غرض، خلقمان نمودى. اما تاب تحمل واجبات را نداريم. نه آن ثواب را مى خواهيم، و نه آن آتش را. و چون نوبت به خلقت بشر رسيد، همين كه به وى عرضه شد، قبول كرد. چون او «ظلوم» به نفس خود، و «جهول» به وخامت عاقبت كار بود.
 
وجه سوم در معناى «عرضه»، اين است كه: به معناى معارضه و مقابله باشد. و حاصل كلام اين باشد كه: ما مقابله كرديم بين اين امانت و بين آسمان ها و زمين و كوه ها، و ديديم كه اين «امانت»، سنگين تر بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۱ </center>
چهارم اينكه كلام در آيه شريفه جارى مجراى فرض باشد، و معناى آيه اين باشد كه : اگر ما فرض كنيم آسمانها و زمين و كوهها فهم و شعور داشته باشند، آنگاه امانت خود را به آنها عرضه بداريم ، هر آينه از تحمل آن امتناع خواهند ورزيد، و از اقدام به اينكار خواهند ترسيد، و ليكن انسان به علت ظلوم و جهول بودن آن را تحمل كرد
چهارم اين كه: كلام در آيه شريفه، جارى مجراى فرض باشد، و معناى آيه اين باشد كه: اگر ما فرض كنيم آسمان ها و زمين و كوه ها، فهم و شعور داشته باشند، آنگاه «امانت» خود را به آن ها عرضه بداريم، هر آينه از تحمل آن امتناع خواهند ورزيد، و از اقدام به اين كار خواهند ترسيد، وليكن انسان، به علت «ظلوم» و «جهول» بودن، آن را تحمل كرد.
و ليكن اگر بار ديگر به توجيهى كه ما براى آيه كرديم ، مراجعه كنيم ، خواهيم ديد كه هيچ يك از اين وجوه خالى از جهات ضعف نيست ، پس غفلت مورز
 
وليكن اگر بار ديگر به توجيهى كه ما براى آيه كرديم، مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه هيچ يك از اين وجوه، خالى از جهات ضعف نيست، پس غفلت مورز!
<span id='link340'><span>
<span id='link340'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در كافى به سند خود از محمد بن سالم ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در حديثى فرمود: خدا هيچ مومنى را لعنت نمى كند، چون خودش فرموده : ((ان الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا((
در كافى به سند خود از محمد بن سالم ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده ، كه در حديثى فرمود: خدا هيچ مومنى را لعنت نمى كند، چون خودش فرموده : ((ان الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا((