گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
<span id='link6'><span>
<span id='link6'><span>


==الهام به مادر موسى«ع»: موسى را شير بده و چون بر او ترسيدى،  به دريايش بينداز ==
==الهام خداوند به مادر موسى«ع» ==
«'''وَ أَوْحَيْنَا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فى الْيَمِّ ...'''»:
«'''وَ أَوْحَيْنَا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فى الْيَمِّ ...'''»:


كلمه ((اوحينا(( صيغه متكلم مع الغير از فعل ماضى باب ((ايحاء(( است كه به معناى گفتگوى پنهانى است ، و در قرآن كريم در سخن گفتن خداى تعالى با بعضى از مخلوقاتش استعمال مى شود كه : يا به طور الهام و افكندن مطلبى به دل كسى صورت مى گيرد، همچنان كه در آيه : ((بان ربك اوحى لها(( و آيه ((و اوحى ربك الى النحل ((، و آيه ((و اوحينا الى ام موسى (( به اين معنا آمده ، و يا به طور ديگر، نظير وحى به انبياء و فرستادگان خدا و وحى در غير خداى تعالى از قبيل شيطان نيز استعمال مى شود، كه به دوستان خود وحى مى كند و قرآن در آن باره مى فرمايد: ((ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ((
كلمه «أوحَينَا»، صيغه متكلم مع الغير، از فعل ماضى باب «ايحاء» است، كه به معناى گفتگوى پنهانى است، و در قرآن كريم، در سخن گفتن خداى تعالى، با بعضى از مخلوقاتش استعمال مى شود كه: يا به طور الهام و افكندن مطلبى به دل كسى صورت مى گيرد. همچنان كه در آيه: «بِأنَّ رَبَّكَ أوحَى لَهَا». و آيه: «وَ أوحَى رَبُّكَ إلَى النَّحلِ». و آيه: «وَ أوحَينَا إلَى أُمّ مُوسَى»، به اين معنا آمده.
كلمه ((القاء(( به معناى طرح و افكندن است ، كلمه ((يم (( به معناى دريا و نهر بزرگ است
 
و يا به طور ديگر، نظير وحى به انبياء و فرستادگان خدا. و وحى در غير خداى تعالى، از قبيل شيطان نيز استعمال مى شود، كه به دوستان خود وحى مى كند و قرآن، در آن باره مى فرمايد: «إنّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إلى أولِيَائِهِم».
 
كلمه «القاء»، به معناى طرح و افكندن است. كلمه «يَم»، به معناى دريا و نهر بزرگ است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱ </center>
و در اين جمله كه فرمود: ((و اوحينا الى ام موسى (( با حذف قسمتى از كلمات ، ايجاز (و مختصر گويى ) به كار رفته ، و تقدير كلام چنين است : ((حبلت ام موسى به و وضعته و اوحينا اليها...(( يعنى در حالى كه شدت و بيچارگى بنى اسرائيل به اين حد رسيده بود، مادر موسى به وى حامله شد، (و كسى نفهميد)، و او را زاييد (باز كسى نفهميد) و ما به مادر او وحى كرديم كه ..
و در اين جمله كه فرمود: «وَ أوحَينَا إلَى أُمّ مُوسَى»، با حذف قسمتى از كلمات، ايجاز (و مختصر گويى) به كار رفته، و تقدير كلام چنين است: «حَبَلَت أمّ مُوسَى بِهِ وَ وَضَعَتهُ وَ أوحَينَا إلَيهَا...». يعنى: در حالى كه شدت و بيچارگى بنى اسرائيل به اين حد رسيده بود، مادر موسى به وى حامله شد، (و كسى نفهميد)، و او را زاييد (باز كسى نفهميد)، و ما به مادر او وحى كرديم كه...
 
و معناى آيه چنين است كه: ما با نوعى الهام، به مادر موسى، بعد از آن كه او را زاييد، گفتيم: به موسى شير بده، و مادامى كه از جانب فرعون احتمال خطرى نمى دهى، به شير دادن ادامه بده، و چون ترسيدى بر او - كه لشكريان فرعون خبردار شوند، و او را گرفته، مانند هزاران كودك كه همه را كشتند، به قتل برسانند - او را به دريا بينداز - كه به طورى كه از روايات بر مى آيد، درياى مذكور، همان نيل بوده - و ديگر از كشته شدن او مترس، و از جدايى او غمگين مشو، كه ما دوباره او را به تو بر مى گردانيم و او را از پيامبران قرار مى دهيم، تا رسولى به سوى آل فرعون و بنى اسرائيل بوده باشد.
 
پس جمله «إنّا رَادُّوهُ إلَيكِ»، تعليل نهى در «لا تَحزَنِى» است، همچنان كه جمله «فَرَدَدنَاهُ إلَى أُمّهِ كَى تَقَرَّ عَينُهَا وَ لَا تَحزَن» نيز، شاهد بر اين تعليل است.  


و معناى آيه چنين است كه : ما با نوعى الهام به مادر موسى بعد از آنكه او را زاييد گفتيم : به موسى شير بده ، و مادامى كه از جانب فرعون احتمال خطرى نمى دهى به شير دادن ادامه بده ، و چون ترسيدى بر او - كه لشكريان فرعون خبردار شوند، و او را گرفته مانند هزاران كودك كه همه را كشتند به قتل برسانند - او را به دريا بينداز - كه به طورى كه از روايات بر مى آيد درياى مذكور همان نيل بوده - و ديگر از كشته شدن او مترس ، و از جدايى او غمگين مشو، كه ما دوباره او را به تو بر مى گردانيم و او را از پيامبران قرار مى دهيم ، تا رسولى به سوى آل فرعون و بنى اسرائيل بوده باشد
و فرق بين «خوف» و «حزن» از نظر مورد، اين است كه: خوف در جايى است كه احتمال وقوع مكروهى در بين باشد، ولى حزن در جايى است كه وقوع آن قطعى باشد، نه احتمالى.


پس جمله ((انا رادوه اليك (( تعليل نهى در ((لا تحزنى (( است ، همچنان كه جمله ((فرددناه الى امه كى تقر عينها و لا تحزن (( نيز شاهد بر اين تعليل است . و فرق بين ((خوف (( و ((حزن (( از نظر مورد اين است كه : خوف در جايى است كه احتمال وقوع مكروهى در بين باشد، ولى حزن در جايى است كه وقوع آن قطعى باشد، نه احتمالى
«'''فَالْتَقَطهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا كانُوا خَاطِئِينَ'''»:


«'''فَالْتَقَطهُ ءَالُ فِرْعَوْنَ لِيَكونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هَمَنَ وَ جُنُودَهُمَا كانُوا خَاطِئِينَ'''»:
كلمه «التقاط»، به معناى برخوردن به چيزى و برداشتن آن است، بدون اين كه انسان در جستجوى آن باشد. و از همين باب است كه به چيزى كه كسى پيدا مى كند، «لُقَطَه» مى گويند. و حرف «لام» در جملۀ «لِيَكُونَ لَهُم عَدُوّاً وَ حَزَناً» - به طورى كه گفته اند - لام عاقبت است.


كلمه ((التقاط(( به معناى برخوردن به چيزى و برداشتن آن است ، بدون اينكه انسان در جستجوى آن باشد، و از همين باب است كه به چيزى كه كسى پيدا مى كند ((لقطه (( مى گويند. و حرف ((لام (( در جمله ((ليكون لهم عدوا و حزنا(( - به طورى كه گفته اند - لام عاقبت است . و كلمه ((حزن (( - با دو فتحه و ((حزن (( - با ضمه و سكون - به يك معنا است ، مانند ((سقم (( و ((سقم (( و مراد از حزن علت حزن است ، پس اگر اطلاق حزن بر موسى كرده به خاطر مبالغه در سببيت وى براى اندوه ايشان است
و كلمۀ «حَزَن» - با دو فتحه - و «حُزن» - با ضمه و سكون - به يك معنا است. مانند «سَقَم» و «سُقم». و مراد از «حزن»، علت حزن است. پس اگر اطلاق حزن بر موسى كرده، به خاطر مبالغه در سببيت وى، براى اندوه ايشان است.


معناى ((خاطى ء(( و ((مخطى (( و مقصود از اينكه فرعون و فرعونيان را در گرفتن ازنيل ((خاطئين (( لقب داد
و كلمۀ «خاطئين»، جمع و اسم فاعل از «خطى يخطأ خطأ» (بر وزن عَلِمَ يَعلَمُ عِلماً) است، همچنان كه «مُخطئ»، اسم فاعل از باب افعال، از أخطأ يُخطئ إخطاَء مى باشد.


و كلمه ((خاطئين (( جمع و اسم فاعل از خطى يخطا خطا (بر وزن علم يعلم علما) است ، همچنان كه مخطى ء اسم فاعل از باب اف عال ، از اخطا يخطى ء اخطاء مى باشد. و فرق بين ((خاطى ء(( و ((مخطى ء(( - به طورى كه راغب گفته - اين است كه : خاطى ء به كسى اطلاق مى شود كه بخواهد كارى را بكند كه آن را كار خوبى نمى داند همچنان كه در قرآن فرموده : ((ان قتلهم كان خطا كبيرا(( و فرموده : ((و ان كنا لخاطئين (( به خلاف مخطى ء، كه در مورد كسى استعمال مى شود كه بخواهد كارى را انجام دهد كه آن را كار خوبى مى داند، ولى صحيح از آب در نمى آيد، و اسم مصدر آن خطا - به دو فتحه است ، و در قرآن آمده : ((و من قتل مؤ منا خطا(( و معناى جامع بين اين دو لفظ عدول از جهت است . اين بود خلاصه گفتار راغب
و فرق بين ((خاطى ء(( و ((مخطى ء(( - به طورى كه راغب گفته - اين است كه : خاطى ء به كسى اطلاق مى شود كه بخواهد كارى را بكند كه آن را كار خوبى نمى داند همچنان كه در قرآن فرموده : ((ان قتلهم كان خطا كبيرا(( و فرموده : ((و ان كنا لخاطئين (( به خلاف مخطى ء، كه در مورد كسى استعمال مى شود كه بخواهد كارى را انجام دهد كه آن را كار خوبى مى داند، ولى صحيح از آب در نمى آيد، و اسم مصدر آن خطا - به دو فتحه است ، و در قرآن آمده : ((و من قتل مؤ منا خطا(( و معناى جامع بين اين دو لفظ عدول از جهت است . اين بود خلاصه گفتار راغب
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۲ </center>
پس اينكه فرمود: ((ان فرعون و هامان و جنودهما كانوا خاطئين (( معنايش اين است كه : فرعون و هامان در آن رفتارى كه با بنى اسرائيل و موسى كردند از ترس سرنگونى ملك و از بين رفتن سلطنتشان به دست ايشان تا به خيال خود مقدرات الهى را تغيير دهند، راه خطا پيمودند، براى اينكه جمع بسيارى از كودكان را كه هيچ اثرى در انهدام سلطنت نداشتند، كشتند، و آن كودكى كه نابودى سلطنت فرعونيان به دست او بود او را از بين همه اطفال استثناء كرده ، و از دريا گرفتند، و در دامن خود تربيت كردند
پس اينكه فرمود: ((ان فرعون و هامان و جنودهما كانوا خاطئين (( معنايش اين است كه : فرعون و هامان در آن رفتارى كه با بنى اسرائيل و موسى كردند از ترس سرنگونى ملك و از بين رفتن سلطنتشان به دست ايشان تا به خيال خود مقدرات الهى را تغيير دهند، راه خطا پيمودند، براى اينكه جمع بسيارى از كودكان را كه هيچ اثرى در انهدام سلطنت نداشتند، كشتند، و آن كودكى كه نابودى سلطنت فرعونيان به دست او بود او را از بين همه اطفال استثناء كرده ، و از دريا گرفتند، و در دامن خود تربيت كردند
۱۴٬۴۹۲

ویرایش