تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۹: خط ۸۹:


==امر به خوش زبانى واجتناب از درشتگويى ==
==امر به خوش زبانى واجتناب از درشتگويى ==
وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسنُ إِنَّ الشيْطنَ يَنزَغُ بَيْنهُمْ
«'''وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسنُ إِنَّ الشيْطانَ يَنزَغُ بَيْنهُمْ'''»:
از سياق برمى آيد كه مقصود از كلمه ((عبادى (( مؤ منين اند، واضافه بندگان به ((من (( تشريفى است ومعناى جمله اين است كه به بندگان من دستور بده كه ... وكلمه ((يقولوا(( در مقام امر است ، وهم جواب امر ((قل ((، وبه همين جهت مجزوم شده ، ومعن اى جمله ((التى هى احسن (( كلماتى است كه احسن واز نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت وناسزا وتوالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد.
 
از سياق برمى آيد كه مقصود از كلمه ((عبادى (( مؤمنين اند، واضافه بندگان به ((من (( تشريفى است و معناى جمله اين است كه به بندگان من دستور بده كه ... وكلمه ((يقولوا(( در مقام امر است ، وهم جواب امر ((قل ((، وبه همين جهت مجزوم شده ، ومعن اى جمله ((التى هى احسن (( كلماتى است كه احسن واز نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت وناسزا وتوالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد.
 
اين آيه ودوآيه بعد از آن ، داراى يك سياقند، وخلاصه مضمون آن دو دستور به نيكوسخن گفتن وادب در كلام را رعايت كردن واز وسوسه هاى شيطان احتراز جستن است ، واينكه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است ، نه به دست رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم )، تا اوقلم تكليف را از گروندگان خود برداشته وايشان را اهليت سعادت بدهد به طورى كه هر چه خواستند بگويند، وديگران را از هر چيزى محروم كنند، ودر باره ديگران هر چه دلشان خواست بگويند، نه ، چنين نيست كه خداوند به گزاف فردى را هر چند از انبياء باشد چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده وافراد لايق را محكوم آنان كند، آرى در درگاه خدا حسن سريره وخوش رفتارى وكمال ادب ملاك برترى انسانها است ، حتى اگر در ميان انبياءهم خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده باز بيهوده نبوده ، بلكه به خاطر همين حسن رفتار و سيرت وادب بيشتر بوده است ، مثلاداوود (عليه السلام ) را بر ديگران برترى داده واورا زبور داد ودر آن بهترين ادب وپاكيره ترين حمد وثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت .
اين آيه ودوآيه بعد از آن ، داراى يك سياقند، وخلاصه مضمون آن دو دستور به نيكوسخن گفتن وادب در كلام را رعايت كردن واز وسوسه هاى شيطان احتراز جستن است ، واينكه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است ، نه به دست رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم )، تا اوقلم تكليف را از گروندگان خود برداشته وايشان را اهليت سعادت بدهد به طورى كه هر چه خواستند بگويند، وديگران را از هر چيزى محروم كنند، ودر باره ديگران هر چه دلشان خواست بگويند، نه ، چنين نيست كه خداوند به گزاف فردى را هر چند از انبياء باشد چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده وافراد لايق را محكوم آنان كند، آرى در درگاه خدا حسن سريره وخوش رفتارى وكمال ادب ملاك برترى انسانها است ، حتى اگر در ميان انبياءهم خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده باز بيهوده نبوده ، بلكه به خاطر همين حسن رفتار و سيرت وادب بيشتر بوده است ، مثلاداوود (عليه السلام ) را بر ديگران برترى داده واورا زبور داد ودر آن بهترين ادب وپاكيره ترين حمد وثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت .
از همينها معلوم مى شود كه گويا قبل از هجرت رسول خدا بعضى از مسلمانها با مشركين مواجه مى شدند ودر گفتگوى با آنان سخنان درشت گفته وچه بسا مى گفته اند شما اهل آتش وما مؤ منين به بركت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اهل بهشتيم ، وهمين باعث مى شده كه مشركين عليه مسلمانان ، تهييج شده عداوتها وفاصله ها بيشتر شود، ودر روشن كردن آتش فتنه وآزار مؤ منين ورسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) وعناد با حق بهانه هاى تازه اى به دستشان بيايد.
از همينها معلوم مى شود كه گويا قبل از هجرت رسول خدا بعضى از مسلمانها با مشركين مواجه مى شدند ودر گفتگوى با آنان سخنان درشت گفته وچه بسا مى گفته اند شما اهل آتش وما مؤ منين به بركت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اهل بهشتيم ، وهمين باعث مى شده كه مشركين عليه مسلمانان ، تهييج شده عداوتها وفاصله ها بيشتر شود، ودر روشن كردن آتش فتنه وآزار مؤ منين ورسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) وعناد با حق بهانه هاى تازه اى به دستشان بيايد.
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
وجمله ((ان الشّيطان ينزغ بينهم (( تعليل حكم مذكور است ، همچنانكه جمله ((انّ الشّيطان كان للانسان عدوا مبينا(( تعليل براى تعليل قبل است .
وجمله ((ان الشّيطان ينزغ بينهم (( تعليل حكم مذكور است ، همچنانكه جمله ((انّ الشّيطان كان للانسان عدوا مبينا(( تعليل براى تعليل قبل است .
وچه بسا بعضى گفته باشند مقصود از گفتار به احسن خوددارى كردن از جنگ با مشركين وبرقرار كردن روابط حسنه ومسالمت آميز است ، و خطاب در آيه به مؤ منين صدر اسلام واهل مكه است كه هنوز رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) هجرت نكرده ، وآيه شريفه بطورى كه از روايات اسباب نزول برمى آيد، در حقيقت نظير آيه : ((وقولوا للناس ‍ حسنا(( مى باشد (كه در آيه ۸۳ سوره بقره قرار داشت ) به مسلمانان دستور مى دهد بامردم خوشزبان باشند، ولى خواننده گرامى توجه دارد كه اين تفسير با تعليلى كه در ذيل آيه است سازگارى ندارد.
وچه بسا بعضى گفته باشند مقصود از گفتار به احسن خوددارى كردن از جنگ با مشركين وبرقرار كردن روابط حسنه ومسالمت آميز است ، و خطاب در آيه به مؤ منين صدر اسلام واهل مكه است كه هنوز رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) هجرت نكرده ، وآيه شريفه بطورى كه از روايات اسباب نزول برمى آيد، در حقيقت نظير آيه : ((وقولوا للناس ‍ حسنا(( مى باشد (كه در آيه ۸۳ سوره بقره قرار داشت ) به مسلمانان دستور مى دهد بامردم خوشزبان باشند، ولى خواننده گرامى توجه دارد كه اين تفسير با تعليلى كه در ذيل آيه است سازگارى ندارد.
رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِكمْ إِن يَشأْ يَرْحَمْكمْ أَوْ إِن يَشأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسلْنَك عَلَيهِمْ وَكيلاً(۵۴)
 
«'''رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِكمْ إِن يَشأْ يَرْحَمْكمْ أَوْ إِن يَشأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسلْنَاك عَلَيهِمْ وَكيلاً'''»:
 
قبلا گفتيم كه اين آيه وآيه بعدش تتمه ودنباله سياق آيه قبلى است ، بنابراين اول آيه تتمه كلامى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) ماءمور شده به مردم برساند، وذيل آيه خطابى است كه خداوند تنها به رسول گرامى خود نموده ، بنابراين ديگر كسى نپندارد كه در آيه شريفه التفاتى به كار رفته است .
قبلا گفتيم كه اين آيه وآيه بعدش تتمه ودنباله سياق آيه قبلى است ، بنابراين اول آيه تتمه كلامى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) ماءمور شده به مردم برساند، وذيل آيه خطابى است كه خداوند تنها به رسول گرامى خود نموده ، بنابراين ديگر كسى نپندارد كه در آيه شريفه التفاتى به كار رفته است .
ممكن هم هست بگوئيم خطاب در صدر آيه متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ومؤ منين هر دوباشد به اينكه جانب خطاب آن جناب را، بر غيبت آنان غلبه داده باشد، واين احتمال با سياق آيه قبلى سازگارتر است ، وكلام را (كه همه اش از خداست ) بهتر به هم مربوط و متصل مى كند.
ممكن هم هست بگوئيم خطاب در صدر آيه متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ومؤ منين هر دوباشد به اينكه جانب خطاب آن جناب را، بر غيبت آنان غلبه داده باشد، واين احتمال با سياق آيه قبلى سازگارتر است ، وكلام را (كه همه اش از خداست ) بهتر به هم مربوط و متصل مى كند.
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>
==سعادت وشقاوت هر كس بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود ==
==سعادت وشقاوت هر كس بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود ==
وبه هر حال جمله ((ربّكم اعلم بكم ان يشا يرحمكم اوان يشا يعذّبكم (( در مقام تعليل امرى است كه قبلا كرده بود، هر چند در آيه قبلى امر مزبور را تعليل كرده بود، ولى اين تعليل تعليل دوم است واين معنا را مى رساند كه ((خداوند دوست دارد كه مؤ منين از سخن درشت با يكديگر دورى كنند ونسبت به سعادت وشقاوت يكديگر - كه خدا به آن داناتر است - قضاوت نكنند ومثلا نگويند فلانى چون پيروى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) را كرده سعيد وآن ديگرى كه نكرده شقى است ، فلانى اهل بهشت وآن ديگرى اهل جهنم است (( زيرا:
وبه هر حال جمله ((ربّكم اعلم بكم ان يشا يرحمكم اوان يشا يعذّبكم (( در مقام تعليل امرى است كه قبلا كرده بود، هر چند در آيه قبلى امر مزبور را تعليل كرده بود، ولى اين تعليل تعليل دوم است واين معنا را مى رساند كه ((خداوند دوست دارد كه مؤ منين از سخن درشت با يكديگر دورى كنند ونسبت به سعادت وشقاوت يكديگر - كه خدا به آن داناتر است - قضاوت نكنند ومثلا نگويند فلانى چون پيروى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) را كرده سعيد وآن ديگرى كه نكرده شقى است ، فلانى اهل بهشت وآن ديگرى اهل جهنم است (( زيرا: