تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۸: خط ۳۸:


==ديدگاه دو گروه از اهل علم درباره حقايق نامبرده ==
==ديدگاه دو گروه از اهل علم درباره حقايق نامبرده ==
و اين دو طائفه از اهل علم ، يكى ياغى ، و ديگرى طاغيند، دسته اول كه از قدماى متكلمين ، يعنى دارندگان علم كلامند، از بيانات دينى آنچه را كه بايد بفهمند فهميده بودند، چون بيانات دينى مجازگوئى نكرده ، ولى برخلاف فهم و وجدان خود، تمامى مصاديق آن بيانات را امورى مادى محض دانستند، وقتى از ايشان پرسيده شد: آخر اين عرش ‍ مادى و كرسى ، و بهشت و دوزخ و لوح و قلم مادى ك جايند كه ديده نميشوند؟ در پاسخ گفتند: اينها مادياتى غايب از حسند، در حاليكه واقع مطلب برخلاف آن بود.
و اين دو طائفه از اهل علم، يكى ياغى، و ديگرى طاغی اند. دستۀ اول كه از قدماى متكلمين، يعنى دارندگان علم كلامند، از بيانات دينى آنچه را كه بايد بفهمند، فهميده بودند. چون بيانات دينى مجازگویى نكرده، ولى برخلاف فهم و وجدان خود، تمامى مصاديق آن بيانات را امورى مادى محض دانستند. وقتى از ايشان پرسيده شد: آخر اين عرش ‍ مادى و كرسى، و بهشت و دوزخ و لوح و قلم مادى كجايند كه ديده نمی شوند؟ در پاسخ گفتند: اين ها، مادّياتى غايب از حس اند، در حالی كه واقع مطلب برخلاف آن بود.
دسته دوم نيز بيانات واضح و روشن دين را از مقاصدش بيرون نموده ، بر حقايقى مادى و ديدنى و لمس كردنى تطبيق نمودند، با اينكه نه آن امور، مقصود صاحب دين بود، و نه آن بيانات و الفاظ بر آن امور تطبيق ميشد.
 
و بحث صحيح و دور از غرض و مرض ، اقتضاء مى كند، كه اين بيانات لفظى را بر معنائى تفسير كنيم ، كه عرف و لغت آنرا تعيين كرده باشند، و عرف و لغت هر چه درباره كلمات عرش و كرسى و غيره گفته اند، ما نيز همان را بگوئيم ، و آنگاه درباره مصاديق آنها، از خود كلام استمداد بجوئيم ، چون كلمات دينى بعضى بعض ديگر را تفسير مى كند، سپس ‍ آنچه بدست آمد، بعلم و نظريه هاى آن عرضه بداريم ، ببينيم آيا علم اين چنين مصداقى را قبول دارد؟ و يا آنكه آنرا باطل ميداند؟.
دسته دوّم نيز، بيانات واضح و روشن دين را از مقاصدش بيرون نموده، بر حقايقى مادى و ديدنى و لمس كردنى تطبيق نمودند. با اين كه نه آن امور، مقصود صاحب دين بود، و نه آن بيانات و الفاظ بر آن امور تطبيق می شد.
 
و بحث صحيح و دور از غرض و مرض، اقتضا مى كند كه اين بيانات لفظى را بر معنایى تفسير كنيم، كه عرف و لغت آن را تعيين كرده باشند. و عرف و لغت، هرچه درباره كلمات «عرش» و «كرسى» و غيره گفته اند، ما نيز همان را بگویيم؛ و آنگاه درباره مصاديق آن ها، از خود كلام استمداد بجویيم. چون كلمات دينى، بعضى بعض ديگر را تفسير مى كند. سپس ‍ آنچه به دست آمد، به علم و نظريه هاى آن عرضه بداريم، ببينيم آيا علم اين چنين مصداقى را قبول دارد و يا آن كه آن را باطل می داند؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۸ </center>
در اين بين اگر بتحقيقى برخورديم ، كه نه مادى بود، و نه آثار و احكام ماده را داشت ، مى فهميم پس راه اثبات و نفى اين مصداق غير آن راهى است كه علوم طبيعى در كشف اسرار طبيعت طى مى كند، بلكه راه ديگرى است ، كه ربطى بعلوم طبيعى ندارد، آرى علمى كه درباره اسرار و حقايق داخل طبيعت بحث مى كند، چه ارتباطى با حقايق خارج از طبيعت دارد؟ و اگر هم بخواهد در آنگونه مسائل دست درازى نموده ، چيزى را اثبات و يا نفى كند، در حقيقت فضولى كرده است ، و نبايد باثبات و نفى آن اعتنائى كرد.
در اين بين، اگر به تحقيقى برخورديم، كه نه مادى بود و نه آثار و احكام ماده را داشت، مى فهميم: پس راه اثبات و نفى اين مصداق، غير آن راهى است كه علوم طبيعى در كشف اسرار طبيعت طى مى كند؛ بلكه راه ديگرى است، كه ربطى به علوم طبيعى ندارد.
و آن دانشمند طبيعى دانى هم كه در اينگونه مسائل غير طبيعى دخل و تصرفى كرده ، و اظهار نظرى نموده ، نيز فضولى كرده ، و بيهوده سخن گفته است ، و بكسى ميماند كه عالم بعلم لغت است ، و بخواهد از علم خودش احكام فلكى را اثبات و يا نفى كند، بنظرم همين مقدار براى روشن شدن خواننده عزيز كافى است ، و بيشترش اطاله سخن است ، لذا به تفسير بقيه آيات مورد بحث مى پردازيم .
 
توضيح «'''فاتقوا النار التى وقودها الناس والحجارة ...'''»
آرى، علمى كه درباره اسرار و حقايق داخل طبيعت بحث مى كند، چه ارتباطى با حقايق خارج از طبيعت دارد؟ و اگر هم بخواهد در آن گونه مسائل دست درازى نموده، چيزى را اثبات و يا نفى كند، در حقيقت فضولى كرده است، و نبايد به اثبات و نفى آن اعتنایى كرد.
# «'''فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة '''» الخ ، هر چند سوق آيات از اول سوره بمنظور بيان حال منافقين ، و كفار، و متقين بود، و مى خواست حال هر سه طائفه را بيان كند، لكن خداى سبحان ، از آنجائيكه در آيه : «'''يا ايها الناس ‍ اعبدوا ربكم '''» الخ ، خطابرا متوجه هر سه كرد، و همه مردم را بسوى پرستش خود دعوت نمود، قهرا مردم در مقابل اين دعوت به دو قسم تقسيم شدند، پذيرنده و نپذيرنده ، چون بطور كلى دعوت از حيث اجابت و عدم اجابت بغير از اين دو طائفه تقسيم نمى پذيرد، و مردم در برابر آن يا مؤ منند. و يا كافر، و اما در منافق سخن از ظاهر و باطن بميان مى آيد، و وقتى شخصى منافق شناخته ميشود، كه زبان و دلش يكسان نباشد، و در نتيجه مردم در دعوت نامبرده يا زبان و قلبشان با هم آنرا مى پذيرند، و بدآن ايمان مى آورند، و يا هم با زبان و هم با قلب آنرا انكار مى كنند، و يا آنكه بزبان مى پذيرند، و با قلب انكار مى كنند، و شايد بهمين جهت بود كه در آيه مورد بحث و آيه بعدش مردم را دو دسته كرد، و منافقين را نام نبرد، و نيز بهمين جهت بجاى عنوان متقين عنوان مؤ منين را ذكر كرد.
 
و اما الفاظ آيه : كلمه (وقود) بمعناى آتش گيرانه است ، (كه در قديم به صورت سنگ و چخماق بود، و در امروز به صورت فندك درآمده ) و در آيه مورد بحث تصريح كرده : باينكه آتش گيرانه دوزخ ، انسانهايند، كه خود بايد در آن بسوزند، پس انسانها هم آتش گيرانه اند، و هم هيزم آن ، و اين معنا در آيه : «'''ثم فى النار يسجرون '''» نيز آمده ، چون مى فرمايد: سپس در آتش افروخته مى شوند، و همچنين آيه : «'''نار اللّه الموقده ، التى تطلع على الافئده '''»، (آتش ‍ افروخته كه از دلها سر مى زند).
و آن دانشمند طبيعیدانى هم كه در اين گونه مسائل غيرطبيعى دخل و تصرفى كرده، و اظهار نظرى نموده، نيز فضولى كرده، و بيهوده سخن گفته است. و به كسى می ماند كه عالِم به علم لغت است، و بخواهد از علم خودش احكام فلكى را اثبات و يا نفى كند. به نظرم همين مقدار براى روشن شدن خواننده عزيز كافى است و بيشترش، اطالۀ سخن است. لذا به تفسير بقيه آيات مورد بحث مى پردازيم.
 
توضيح «'''فاتّقوا النّار الّتى وقودها النّاس والحجارة ...'''»:
 
«'''فاتّقوا النّار الّتى وقودها النّاس و الحجارة '''» الخ؛ هرچند سوق آيات از اول سوره به منظور بيان حال منافقان و كفّار و متّقين بود، و مى خواست حال هر سه طایفه را بيان كند، لیكن خداى سبحان، از آن جایی كه در آيه : «'''يا أيّها النّاس ‍ اعبدوا ربّكم '''» الخ، خطاب را متوجه هر سه كرد، و همۀ مردم را به سوى پرستش خود دعوت نمود، قهرا مردم در مقابل اين دعوت، به دو قسم تقسيم شدند: پذيرنده و نپذيرنده.
 
چون به طور كلى، دعوت از حيث اجابت و عدم اجابت، به غير از اين دو طائفه تقسيم نمى پذيرد و مردم، در برابر آن، يا مؤمن اند و يا كافر. و اما در منافق، سخن از ظاهر و باطن به ميان مى آيد؛ و وقتى شخصى منافق شناخته می شود كه زبان و دلش يكسان نباشد. و در نتيجه، مردم در دعوت نامبرده يا زبان و قلبشان با هم آن را مى پذيرند، و بدان ايمان مى آورند، و يا هم با زبان و هم با قلب آن را انكار مى كنند، و يا آن كه به زبان مى پذيرند، و با قلب انكار مى كنند. و شايد به همين جهت بود كه در آيه مورد بحث و آيه بعدش، مردم را دو دسته كرد، و منافقين را نام نبرد، و نيز به همين جهت، به جاى عنوان «متقين»، عنوان «مؤمنين» را ذكر كرد.
 
و اما الفاظ آيه: كلمۀ «وقود» به معناى آتشگيرانه است، (كه در قديم به صورت سنگ و چخماق بود، و در امروز به صورت فندك درآمده) و در آيه مورد بحث تصريح كرده به اين كه: آتشگيرانه دوزخ، انسان هايند، كه خود بايد در آن بسوزند. پس انسان ها، هم آتشگيرانه اند و هم هيزم آن، و اين معنا در آيه: «'''ثمّ فى النّار يسجرون'''» نيز آمده. چون مى فرمايد: سپس در آتش افروخته مى شوند. و همچنين آيه: «'''نار اللّه الموقدة الّتى تطّلع على الأفئدة'''»: (آتش ‍ افروخته كه از دل ها سر مى زند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۹ </center>
پس معلوم ميشود كه انسان در آتشى معذب مى شود، كه خودش افروخته ،
پس معلوم می شود كه: انسان در آتشى معذّب مى شود، كه خودش افروخته،
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>
==آدمى در جهان ديگر جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده چيزى ندارد ==
==آدمى در جهان ديگر جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده چيزى ندارد ==
و اين جمله كه مورد بحث ما است ، نظير جمله ايست كه قرآن كريم درباره بهشتيان فرموده ، و آن اينست : «'''كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا، قالوا هذا الذى رزقنا من قبل ، واتوابه متشابها'''»، (از ميوه هاى بهشت بهر رزقى كه مى رسند، ميگويند اين همان است كه قبلا هم روزيمان شد و آنچه را كه بايشان داده ميشود شبيه با توشه اى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند).
و اين جمله كه مورد بحث ما است ، نظير جمله ايست كه قرآن كريم درباره بهشتيان فرموده ، و آن اينست : «'''كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا، قالوا هذا الذى رزقنا من قبل ، واتوابه متشابها'''»، (از ميوه هاى بهشت بهر رزقى كه مى رسند، ميگويند اين همان است كه قبلا هم روزيمان شد و آنچه را كه بايشان داده ميشود شبيه با توشه اى مى يابند، كه از دنيا با خود برده اند).