تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۲: خط ۳۲:
در پاسخ مى گویيم: عينك انسان به هر رنگ كه باشد، موجودات را به آن رنگ به آدمى نشان می دهد. و دانشمندان مادى، همه چيز را با عينك مادّيت مى بينند. و چون خودشان هم مادى و فريفتۀ ماديات اند، لذا در نظر آنان معنويّات و ماوراى طبيعت مفهوم ندارد. و هرچه از حقائق دين كه برتر از ماده اند، به گوششان بخورد تا سطح مادّيت پایينش آورده، معناى مادى جامدى برايش درست مى كنند. (عينا مانند كودك خاك نشين، كه عالی ترين شيرينى را تا با كثافت آغشته نكند، نمی خورد).
در پاسخ مى گویيم: عينك انسان به هر رنگ كه باشد، موجودات را به آن رنگ به آدمى نشان می دهد. و دانشمندان مادى، همه چيز را با عينك مادّيت مى بينند. و چون خودشان هم مادى و فريفتۀ ماديات اند، لذا در نظر آنان معنويّات و ماوراى طبيعت مفهوم ندارد. و هرچه از حقائق دين كه برتر از ماده اند، به گوششان بخورد تا سطح مادّيت پایينش آورده، معناى مادى جامدى برايش درست مى كنند. (عينا مانند كودك خاك نشين، كه عالی ترين شيرينى را تا با كثافت آغشته نكند، نمی خورد).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۳۷ </center>
البتّه آنچه از آقايان شنيدى، در حقيقت تطوّر جديدى است كه يك فرضيه قديمى به خود گرفته. چون در قديم نيز اشخاصى بودند كه تمامى حقایق دينى را به امورى مادّى تفسير مى كردند. با اين تفاوت، كه آن ها مى گفتند: اين حقایق مادّى - در عين اين كه مادى هستند - از حس ما غايب اند. عرش و كرسى، و لوح و قلم، و ملائكه و امثال آن، همه مادى هستند، ولیكن دست حس و تجربه ما به آنها نمی رسد.
البتّه آنچه از آقايان شنيدى، در حقيقت تطوّر جديدى است كه يك فرضيه قديمى به خود گرفته. چون در قديم نيز اشخاصى بودند كه تمامى حقایق دينى را به امورى مادّى تفسير مى كردند. با اين تفاوت، كه آن ها مى گفتند: اين حقایق مادّى - در عين اين كه مادى هستند - از حس ما غايب اند. عرش و كرسى، لوح و قلم، ملائكه و امثال آن، همه مادى هستند، ولیكن دست حس و تجربه ما به آنها نمی رسد.


اين فرضيه در قديم بود، لیكن بعد از آن كه قلمرو علوم طبيعى توسعه يافت، و اساس همه بحث ها حس و تجربه شد، اهل دانش، ناگزير حقایق نامبرده را به عنوان امورى مادى انكار كردند. چون نه تنها با چشم معمولى ديده نمی شدند، حتى با چشم مسلّح به تلسكوپ و امثال آن نيز، محسوس نبودند. و براى اين كه يكسره زيراب آن ها را نزنند و هتك حرمت دين نكنند، و نيز علم قطعى خود را مخدوش نسازند؛ حقایق نامبرده را به امورى مادى برگردانيدند.
اين فرضيه در قديم بود، لیكن بعد از آن كه قلمرو علوم طبيعى توسعه يافت، و اساس همه بحث ها حس و تجربه شد، اهل دانش، ناگزير حقایق نامبرده را به عنوان امورى مادى انكار كردند. چون نه تنها با چشم معمولى ديده نمی شدند، حتى با چشم مسلّح به تلسكوپ و امثال آن نيز، محسوس نبودند. و براى اين كه يكسره زيراب آن ها را نزنند و هتك حرمت دين نكنند، و نيز علم قطعى خود را مخدوش نسازند؛ حقایق نامبرده را به امورى مادى برگردانيدند.