تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
<span id='link144'><span>
<span id='link144'><span>


==بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد در آيات قرآنى ==
==بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد ==
اين همان حقيقتى است كه آيات قدر نيز بر آن دلالت دارد، مانند آيه «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه ، و ما ننزله الا بقدر معلوم '''»، هيچ چيز نيست مگر آنكه نزد ما خزينه هاى آنست ، و ما نازل و در خور اين جهانش نميكنيم ، مگر به اندازه اى معلوم ) و آيه «'''انا كل شى ء خلقناه بقدر'''»، ما هر چيزى را بقدر و اندازه خلق كرده ايم ، و آيه «'''و خلق كل شى ء، فقدره تقديرا'''» (و هر چيزى آفريد، و آنرا به نوعى اندازه گيرى كرد) و آيه «'''(الذى خلق فسوى ، و الذى قدر فهدى '''»، آنكسى كه خلق كرد، و خلقت هر چيزيرا تكميل و تمام نمود، و آنكسى كه هر چه را آفريد اندازه گيرى و هدايتش فرمود)، و همچنين آيه «'''ما اصاب من مصيبه فى الارض و لا فى انف سكم ، الا فى كتاب من قبل ان نبراها'''» (هيچ مصيبتى در زمين و نه در خود شما پديد نمى آيد، مگر آنكه قبل از پديد آوردنش در كتابى ضبط بوده )، كه درباره ناگواريهااست ، و نيز آيه «'''ما اصاب من مصيبه الا باذن اللّه ، و من يومن باللّه يهد قلبه ، و اللّه بكل شى ء عليم '''»، (هيچ مصيبتى نمى رسد، مگر باذن خدا، و كسيكه بخدا ايمان آورد، خدا قلبش را هدايت مى كند، و خدا بهر چيزى دانا است ).
اين همان حقيقتى است كه «آيات قدر» نيز بر آن دلالت دارد. مانند آيه: «'''و إن من شئ إلّا عندنا خزائنه، و ما ننزّله إلّا بقدر معلوم'''»: (هيچ چيز نيست مگر آن كه نزد ما خزينه هاى آن است، و ما نازل و درخور اين جهانش نمی كنيم، مگر به اندازه اى معلوم). و آيه: «'''إنّا كلّ شئ خلقناه بقدر'''»: ما هر چيزى را به قدر و اندازه خلق كرده ايم. و آيه: «'''و خلق كلّ شئ، فقدّره تقديرا'''»: (و هر چيزى آفريد و آن را به نوعى اندازه گيرى كرد). و آيه: «'''(الّذى خلق فسوّى، و الّذى قدّر فهدى'''»: (آن كسى كه خلق كرد، و خلقت هر چيزی را تكميل و تمام نمود، و آن كسى كه هرچه را آفريد، اندازه گيرى و هدايتش فرمود).
آيه اولى و نيز بقيه آيات ، همه دلالت دارند بر اينكه هر چيزى از ساحت اطلاق بساحت و مرحله تعين و تشخص نازل ميشود، و اين خدا است كه با تقدير و اندازه گيرى خود، آنها را نازل ميسازد، تقديريكه هم قبل از هر موجود هست ، و هم با آن ، و چون معنا ندارد كه موجودى در هستيش محدود و مقدر باشد، مگر آنكه با همه روابطى كه با ساير موجودات دارد محدود باشد، و نيز از آنجائيكه يك موجود مادى با مجموعه اى از موجودات مادى ارتباط دارد، و آن مجموعه براى وى نظير قالبند، كه هستى او را تحديد و تعيين مى كند، لاجرم بايد گفت : هيچ موجود مادى نيست ، مگر آنكه بوسيله تمامى موجودات مادى كه جلوتر از او و با او هستند قالب گيرى شده ، و اين موجود، معلول موجود ديگرى است مثل خود.
 
ممكن هم هست در اثبات آنچه گفته شد استدلال كرد بايه «'''ذلكم اللّه ربكم ، خالق كلشى ء'''»، (اين اللّه است كه پروردگار شما، و آفريدگار همه كائنات است ). و آيه «'''ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم '''»، چون اين دو آيه بضميمه آيات ديگريكه گذشت قانون عمومى عليت را تصديق ميكند، و مطلوب ما اثبات ميشود.
و همچنين آيه: «'''ما أصاب من مصيبة فى الأرض و لا فى أنفسكم إلّا فى كتاب من قبل أن نبراها'''»: (هيچ مصيبتى در زمين و نه در خود شما پديد نمى آيد، مگر آنكه قبل از پديد آوردنش در كتابى ضبط بوده )، كه درباره ناگواريهااست ، و نيز آيه «'''ما اصاب من مصيبه الا باذن اللّه ، و من يومن باللّه يهد قلبه ، و اللّه بكل شى ء عليم '''»، (هيچ مصيبتى نمى رسد، مگر به اذن خدا، و كسی كه به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را هدايت مى كند، و خدا به هر چيزى دانا است).
براى اينكه آيه اول خلقت را بتمامى موجوداتى كه اطلاق كلمه (چيز) بر آن صحيح باشد، عموميت داده ، و فرموده هر آنچه (چيز) باشد مخلوق خداست ، و آيه دومى خلقت را يك و تيره و يك نسق دانسته ، اختلافى را كه مايه هرج و مرج و جزاف باشد نفى مى كند.
 
و قرآن كريم همانطور كه ديديد قانون عمومى عليت ميان موجودات را تصديق كرد، نتيجه ميدهد كه نظام وجود در موجودات مادى چه با جريان عادى موجود شوند، و چه با معجزه ، بر صراط مستقيم است ، و اختلافى در طرز كار آن علل نيست ، همه بيك و تيره است ، و آن اين استكه هر حادثى معلول علت متقدم بر آن است .
آيه اوّلى و نيز بقيه آيات، همه دلالت دارند بر اين كه هر چيزى از ساحت اطلاق به ساحت و مرحله تعيّن و تشخّص نازل می شود، و اين خداست كه با تقدير و اندازه گيرى خود، آن ها را نازل می سازد. تقديری كه هم قبل از هر موجود هست، و هم با آن، و چون معنا ندارد كه موجودى در هستی اش محدود و مقدّر باشد، مگر آن كه با همه روابطى كه با ساير موجودات دارد محدود باشد و نيز، از آنجایی كه يك موجود مادى با مجموعه اى از موجودات مادى ارتباط دارد، و آن مجموعه براى وى نظير قالب اند، كه هستى او را تحديد و تعيين مى كند، لاجرم بايد گفت: هيچ موجود مادى نيست، مگر آن كه به وسيله تمامى موجودات مادى كه جلوتر از او و با او هستند قالب گيرى شده، و اين موجود، معلول موجود ديگرى است مثل خود.
 
ممكن هم هست در اثبات آنچه گفته شد، استدلال كرد به آيه: «'''ذلكم اللّه ربّكم، خالق كلّ شئ'''»: (اين اللّه است كه پروردگار شما، و آفريدگار همه كائنات است ). و آيه: «'''ما من دابّة إلّا هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم'''». چون اين دو آيه به ضميمه آيات ديگری كه گذشت، قانون عمومى «عليّت »را تصديق می كند و مطلوب ما اثبات می شود.
 
براى اين كه: آيه اوّل، خلقت را به تمامى موجوداتى كه اطلاق كلمۀ «چيز» بر آن صحيح باشد، عموميت داده و فرموده: هر آنچه «چيز» باشد، مخلوق خداست. و آيه دوّمى، خلقت را يك وَتيره و يك نسق دانسته، اختلافى را كه مايه هرج و مرج و جزاف باشد، نفى مى كند.
 
و قرآن كريم - همان طور كه ديديد - قانون عمومى عليّت ميان موجودات را تصديق كرد، نتيجه می دهد كه نظام وجود در موجودات مادى، چه با جريان عادى موجود شوند و چه با معجزه؛ بر صراط مستقيم است و اختلافى در طرز كار آن علل نيست. همه به يك وَتيرهاست و آن، اين است كه: «هر حادثى معلول علت متقدم بر آن است».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۳ </center>
از اينجا اين معنا نيز نتيجه گيرى ميشود: كه هر سبب از اسباب عادى ، كه از مسبب خود تخلف كند، سبب حقيقى نيست ، ما آنرا سبب پنداشته ايم ، و در مورد آن مسبب ، اسباب حقيقى هست ، كه بهيچ وجه تخلف نمى پذيرد، و احكام و خواص ، دائمى است ، همچنانكه تجارب علمى نيز در عناصر حياة و در خوارق عادات ، اين معنا را تاءييد مى كند.
از اين جا، اين معنا نيز نتيجه گيرى می شود كه: هر سبب از اسباب عادى، كه از مسبّب خود تخلّف كند، سبب حقيقى نيست، ما آن را سبب پنداشته ايم، و در مورد آن مسبّب، اسباب حقيقى هست، كه به هيچ وجه تخلّف نمى پذيرد، و احكام و خواص، دائمى است. همچنان كه تجارب علمى نيز در عناصر حيات و در خوارق عادات، اين معنا را تأييد مى كند.
<span id='link145'><span>
<span id='link145'><span>
===قرآن در عين اينكه حوادث مادى را بعلل مادى نسبت ميدهد بخدا هم منسوب ميدارد ===
===قرآن در عين اين كه حوادث مادى را به علل مادى نسبت می دهد، به خدا هم منسوب می دارد ===
قرآن كريم همانطور كه ديديد ميان موجودات عليت و معلوليت را اثبات نمود، و سببيت بعضى را براى بعضى ديگر تصديق نمود، همچنين امر تمامى موجودات را بخدايتعالى نسبت داده ، نتيجه مى گيرد: كه اسباب وجودى ، سببيت خود را از خود ندارند، و مستقل در تاءثير نيستند، بلكه مؤ ثر حقيقى و بتمام معناى كلمه كسى جز خداى (عز سلطانه ) نيست ، و در اين باره فرموده : «'''اءلا له الخلق و الامر'''»، (آگاه باش كه خلقت و امر همه بدست او است )، و نيز فرموده : «'''لله ما فى السماوات و ما فى الارض '''»، (از آن خداست آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است ) و نيز فرموده : «'''له ملك السماوات و الارض '''»، (مراو راست ملك آسمانها و زمين )، و نيز فرموده : «'''قل كل من عند اللّه '''»، (بگو همه از ناحيه خداست ) و آياتى بسيار ديگر، كه همه دلالت ميكنند بر اينكه هر چيزى مملوك محض براى خداست ، و كسى در ملك عالم شريك خدا نيست ، و خدا ميتواند هر گونه تصرفى كه بخواهد و اراده كند در آن بكند، و كسى نيست كه در چيزى از عالم تصرف نمايد، مگر بعد از آنكه خدا اجازه دهد، كه البته خدا بهر كس بخواهد اجازه تصرف ميدهد، ولى در عين حال همان كس نيز مستقل در تصرف نيست ، بلكه تنها اجازه دارد، و معلوم است كه شخص ‍ مجاز، دخل و تصرفش بمقدارى است كه اجازه اش داده باشند، و در اين باره فرموده «'''قل اللّه م مالك الملك ، توتى الملك من تشاء، و تنزع الملك ممن تشاء'''»، (بار الها كه مالك ملكى ، و ملك را بهر كس بخواهى ميدهى ، و از هر كس ‍ بخواهى باز مى ستانى )، و نيز فرموده : «'''الذى اعطى كلشى ء خلقه ثم هدى '''»، (آنكه خلقت هر موجودى را بآن داده و سپس هدايت كرده ) و آياتى ديگر از اين قبيل ، كه تنها خدايرا مستقل در ملكيت عالم معرفى مى كنند.
قرآن كريم - همان طور كه ديديد - ميان موجودات، عليّت و معلوليّت را اثبات کرد، و سببيّت بعضى را براى بعضى ديگر تصديق نمود. همچنين، امر تمامى موجودات را به خدايتعالى نسبت داده، نتيجه مى گيرد كه: اسباب وجودى، سببيِت خود را از خود ندارند و مستقل در تأثير نيستند؛ بلكه مؤثّر حقيقى و به تمام معناى كلمه، كسى جز خداى «عزّ سلطانه» نيست، و در اين باره فرموده: «'''ألا له الخلق و الأمر'''»: (آگاه باش كه خلقت و امر همه به دست اوست).
همچنانكه در دو آيه زير اجازه تصرف را بپاره اى اثبات نموده ، در يكى فرموده : «'''له ما فى السماوات و ما فى الارض ، من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه ؟'''» (مر او راست ملك آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ، كيست آنك س كه نزد او بدون اذن او شفاعت كند)، و در دومى مى فرمايد: «'''ثم استوى على العرش ، يدبر الامر، ما من شفيع الا من بعد اذنه '''»، (سپس بر مصدر اوامر قرار گرفته ، امر را اداره كرد، هيچ شفيعى نيست مگر بعد از اذن او).
و نيز فرموده: «'''لله ما فى السماوات و ما فى الأرض '''»: (از آنِ خداست آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است). و نيز فرموده: «'''له ملك السماوات و الأرض'''»: (مر او راست مُلك آسمان ها و زمين).
و نيز فرموده: «'''قل كلّ من عند اللّه'''»: (بگو همه از ناحيه خداست).
 
و آياتى بسيار ديگر، كه همه دلالت می كنند بر اين كه: هر چيزى مملوك محض براى خداست و كسى در ملك عالَم شريك خدا نيست، و خدا می تواند هر گونه تصرفى كه بخواهد و اراده كند، در آن بكند و كسى نيست كه در چيزى از عالَم تصرف نمايد؛ مگر بعد از آن كه خدا اجازه دهد. البته خدا به هر كس بخواهد، اجازه تصرّف می دهد، ولى در عين، حال همان كس نيز مستقل در تصرّف نيست، بلكه تنها اجازه دارد. و معلوم است كه شخص ‍ مجاز، دخل و تصرفش به مقدارى است كه اجازه اش داده باشند، و در اين باره فرموده:
 
«'''قل اللّهمّ مالك المُلك، تؤتى المُلك من تشاء و تنزع المُلك ممّن تشاء'''»: (بار الها كه مالك مُلكى، و مُلك را به هر كس بخواهى، می دهى و از هر كس ‍ بخواهى، باز مى ستانى). و نيز فرموده: «'''الّذى أعطى كلّ شئ خلقه ثمّ هدى'''»: (آن كه خلقت هر موجودى را به آن داده و سپس هدايت كرده)؛ و آياتى ديگر از اين قبيل، كه تنها خداي را مستقل در ملكيّت عالَم معرّفى مى كنند.
 
همچنان كه در دو آيه زير، اجازه تصرّف را به پاره اى اثبات نموده، در يكى فرموده: «'''له ما فى السماوات و ما فى الأرض، من ذا الّذى يشفع عنده إلّا بإذنه'''»: (مر او راست مُلك آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، كيست آن كس كه نزد او، بدون اذن او، شفاعت كند)؟ و در دوّمى مى فرمايد: «'''ثمّ استوى على العرش، يدبّر الأمر، ما من شفيع إلّا من بعد إذنه'''»: (سپس بر مصدر اوامر قرار گرفته، امر را اداره كرد، هيچ شفيعى نيست مگر بعد از اذن او).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۴ </center>
پس با در نظر گرفتن اين آيات ، اسباب هر چه باشند، مالك سببيت خود هستند، اما به تمليك خدايتعالى ، و در عين اينكه مالك سببيت خود هستند، مستقل در اثر نيستند، اين معنا همان است كه خدايتعالى از آن به شفاعت و اذن تعبير نموده ، و معلوم است كه اذن وقتى معناى صحيحى خواهد داشت كه وجود و عدمش يكسان نباشد، باين معنا كه اگر اذن باشد مانعى از تصرف ماءذون نباشد، و اگر اذن نباشد، مانعى از تصرف او جلوگيرى كند، و آن مانع هم وقتى تصور دارد، كه در شى ء مورد بحث اقتضائى براى تصرف باشد، چيزيكه هست مانع جلو آن اقتضاء را بگيرد، و نگذارد شخص ماءذون در آن شى ء تصرف كند.
پس با در نظر گرفتن اين آيات - اسباب هرچه باشند - مالك سببيّت خود هستند، اما به تمليك خدای تعالى. و در عين اين كه مالك سببيّت خود هستند، مستقل در اثر نيستند. اين معنا همان است كه خدای تعالى از آن به «شفاعت» و «اذن» تعبير نموده. و معلوم است كه «اذن» وقتى معناى صحيحى خواهد داشت كه وجود و عدمش يكسان نباشد. به اين معنا كه اگر اذن باشد، مانعى از تصرف مأذون نباشد، و اگر اذن نباشد، مانعى از تصرف او جلوگيرى كند، و آن مانع هم وقتى تصور دارد، كه در شئ مورد بحث اقتضایى براى تصرف باشد. چيزی كه هست، مانع جلو آن اقتضاء را بگيرد و نگذارد شخص مأذون در آن شئ تصرف كند.
پس روشن شد كه در هر سببى مبدئى است مؤ ثر و مقتضى براى تاءثير، كه بخاطر آن مبدء و مقتضى سبب در مسبب مؤ ثر مى افتد، و خلاصه هر سببى وقتى مؤ ثر ميشود كه مقتضى تاءثير موجود، و مانع از آن معدوم باشد، و در عين حال يعنى با وجود مقتضى و عدم مانع ، شرط مهم ترى دارد، و آن اين است كه خداوند جلوگير سبب از تاءثير نشود.
 
پس روشن شد كه: در هر سببى، مبدئى است مؤثّر و مقتضى براى تأثير، كه به خاطر آن مبدء و مقتضى، سبب در مسبّب مؤثر مى افتد. و خلاصه: هر سببى وقتى مؤثّر می شود كه مقتضى تأثير موجود و مانع از آن، معدوم باشد و در عين حال - يعنى با وجود مقتضى و عدم مانع - شرط مهمترى دارد، و آن اين است كه: خداوند جلوگير سبب از تأثير نشود.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]