تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۸: خط ۵۸:
<span id='link141'><span>
<span id='link141'><span>


==كارهاى خارق العاده و توجيه علماء روانكاو از آنها ==
==كارهاى خارق العاده و توجيه علمای روانكاو از آن ها ==
چيزيكه هست علت اين نامساعد بودن نظرها، تنها انس ذهن بامور محسوس و ملموس است ، و گرنه خود علم معجزه را نمى تواند انكار كند، و يا روى آن پرده پوشى كند، براى اينكه چشم علم از ديدن امور عجيب و خارق العاده پر است ، هر چند كه دستش هنوز به مجارى آن نرسيده باشد، و دانشمندان دنيا همواره از مرتاضين و جوكيها، حركات و كارهاى خارق العاده مى بينند، و در جرائد و مجلات و كتابها ميخوانند، و خلاصه چشم و گوش مردم دنيا از اينگونه اخبار پر است ، بحدى كه ديگر جاى هيچ شك و ترديدى در وجود چنين خوارقى باقى نمانده .
چيزی كه هست، علّت اين نامساعد بودن نظرها، تنها انس ذهن به امور محسوس و ملموس است، و گرنه خود علم، معجزه را نمى تواند انكار كند، و يا روى آن پرده پوشى كند. براى اين كه چشم علم از ديدن امور عجيب و خارق العاده پُر است، هرچند كه دستش هنوز به مجارى آن نرسيده باشد، و دانشمندان دنيا همواره از مرتاضين و جوكی ها، حركات و كارهاى خارق العاده مى بينند، و در جراید و مجلات و كتاب ها می خوانند، و خلاصه چشم و گوش مردم دنيا از اين گونه اخبار پُر است، به حدّى كه ديگر جاى هيچ شك و ترديدى در وجود چنين خوارقى باقى نمانده.
و چون راهى براى انكار آن باقى نمانده ، علماى روانكاو دنيا، ناگزير شده اند در مقام توجيه اينگونه كارها بر آمده ، آنرا بجريان امواج نامرئى الكتريسته و مغناطيسى نسبت دهند، لذا اين فرضيه را عنوان كرده اند: كه رياضت و مبارزات نفسانى ، هر قدر سخت تر باشد، بيشتر انسان را مسلط بر امواج نامرئى و مرموز مى سازد، و بهتر ميتواند در آن امواج قوى بدلخواه خود دخل و تصرف كند، امواجى كه در اختيار اراده و شعورى است و يا اراده و شعورى با آنها است ، و بوسيله اين تسلط بر امواج حركات و تحريكات و تصرفاتى عجيب در ماده نموده ، از طريق قبض و بسط و امثال آن ، ماده را بهر شكلى كه ميخواهد در مى آورد.
 
و چون راهى براى انكار آن باقى نمانده، علماى روانكاو دنيا، ناگزير شده اند در مقام توجيه اين گونه كارها بر آمده، آن را به جريان امواج نامرئى الكتريسته و مغناطيسى نسبت دهند. لذا اين فرضيه را عنوان كرده اند كه: رياضت و مبارزات نفسانى، هر قدر سخت تر باشد، بيشتر انسان را بر امواج نامرئى و مرموز مسلّط مى سازد، و بهتر می تواند در آن امواج قوى به دلخواه خود دخل و تصرف كند. امواجى كه در اختيار اراده و شعورى است و يا اراده و شعورى با آن هاست، و به وسيله اين تسلّط بر امواج حركات و تحريكات و تصرفاتى عجيب در مادّه نموده، از طريق قبض و بسط و امثال آن، ماده را به هر شكلى كه می خواهد، در مى آورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۹ </center>
و اين فرضيه در صورتى كه تمام باشد، و هيچ اشكالى اساسش را سست نكند سر از يك فرضيه جديدى در مى آورد كه تمامى حوادث متفرقه را تعليل مى كند، و همه را مربوط بيك علت طبيعى ميسازد، نظير فرضيه اى كه در قديم حوادث و يا بعضى از آنها را توجيه مى كرد، و آن فرضيه حركت و قوه بود.
و اين فرضيه در صورتى كه تمام باشد و هيچ اشكالى اساسش را سست نكند، سر از يك فرضيه جديدى در مى آورد كه تمامى حوادث متفرقه را تعليل مى كند، و همه را به يك علت طبيعى مربوط مي سازد. نظير فرضيه اى كه در قديم حوادث و يا بعضى از آنها را توجيه مى كرد، و آن فرضيۀ «حركت و قوه» بود.
اين بود سخنان دانشمندان عصر درباره معجزه و خوارق عادات ، و تا اندازه اى حق با ايشان است ، چون معقول نيست معلولى طبيعى علت طبيعى نداشته باشد، و در عين حال رابطه طبيعى محفوظ باشد، و بعبارت ساده تر منظور از علت طبيعى اين است كه چند موجود طبيعى (چون آب و آفتاب و هوا و خاك ) با شرائط و روابطى خاص جمع شوند، و در اثر اجتماع آنها موجودى ديگر فرضا گياه پيدا شود، كه وجودش بعد از وجود آنها، و مربوط بانها است ، به طورى كه اگر آن اجتماع و نظام سابق بهم بخورد، اين موجود بعدى وجود پيدا نمى كند.
 
پس فرضا اگر از طريق معجزه درخت خشكى سبز و بارور شد، با اينكه موجودى است طبيعى ، بايد علتى طبيعى نيز داشته باشد، حال چه ما آن علت را بشناسيم ، و چه نشناسيم ، چه مانند علماى نامبرده آن علت را عبارت از امواج نامرئى الكتريسته مغناطيسى بدانيم ، و چه درباره اش سكوت كنيم .
اين بود سخنان دانشمندان عصر درباره معجزه و خوارق عادات، و تا اندازه اى حق با ايشان است. چون معقول نيست معلولى طبيعى، علّت طبيعى نداشته باشد و در عين حال، رابطه طبيعى محفوظ باشد. به عبارت ساده تر: منظور از «علّت طبيعى» اين است كه چند موجود طبيعى (چون آب و آفتاب و هوا و خاك) با شرایط و روابطى خاص جمع شوند، و در اثر اجتماع آن ها موجودى ديگر فرضا گياه پيدا شود، كه وجودش بعد از وجود آن ها، و مربوط به آن هاست، به طورى كه اگر آن اجتماع و نظام سابق به هم بخورد، اين موجود بعدى وجود پيدا نمى كند.
 
پس فرضا اگر از طريق معجزه درخت خشكى سبز و بارور شد، با اين كه موجودى است طبيعى، بايد علتى طبيعى نيز داشته باشد. حال چه ما آن علّت را بشناسيم و چه نشناسيم. چه مانند علماى نامبرده آن علّت را عبارت از امواج نامرئى الكتريسته مغناطيسى بدانيم، و چه درباره اش سكوت كنيم.
<span id='link142'><span>
<span id='link142'><span>
==معجزه و خوارق عادات نيز مستند به علل و اسباب هستند ==
==معجزه و خوارق عادات نيز مستند به علل و اسباب هستند ==
قرآن كريم هم نام آن علت را نبرده ، و نفرموده آن يگانه امر طبيعى كه تمامى حوادث را چه عاديش و چه آنها كه براى بشر خارق العاده است ، تعليل مى كند چيست ؟ و چه نام دارد؟ و كيفيت تاءثيرش چگونه است ؟.
قرآن كريم هم نام آن علت را نبرده ، و نفرموده آن يگانه امر طبيعى كه تمامى حوادث را چه عاديش و چه آنها كه براى بشر خارق العاده است ، تعليل مى كند چيست ؟ و چه نام دارد؟ و كيفيت تاءثيرش چگونه است ؟.