تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:


==آياتى از قرآن كريم كه ظهور در خلاف اعتماد بر صرف دارد ==
==آياتى از قرآن كريم كه ظهور در خلاف اعتماد بر صرف دارد ==
نظير آيات بالا آيه : «'''قل فاتوا بسوره مثله ، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين ، بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ، و لما ياتهم تاءويله '''»، است ، كه ترجمه اش گذشت ، و ديديم كه ظاهر در اين معنا بود كه آنچه باعث شده آوردن مثل قرآن را بر بشر: فرد فرد بشر، و دسته جمعى آنان ، محال نموده ، و قدرتش را بر اين كار نارسا بسازد، اين بوده كه قرآن مشتمل بر تاءويلى است ، كه چون بشر احاطه بان نداشته ، آنرا تكذيب كرده ، و از آوردن نظيرش نيز عاجز مانده ، چون تا كسى چيزى را درك نكند، نمى تواند مثل آنرا بياورد، چون جز خدا كسى علمى بان ندارد، لا جرم احدى نمى تواند بمعارضه خدا برخيزد، نه اينكه خداى سبحان دلهاى بشر را از آوردن مثل قرآن منصرف كرده باشد، بطوريكه اگر منصرف نكرده بود، مى توانستند بياورند.
نظير آيات بالا آيه: «'''قل فأتوا بسورة مثله، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه إن كنتم صادقين، بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه، و لمّا يأتهم تأويله'''» است، كه ترجمه اش گذشت. و ديديم كه ظاهر در اين معنا بود كه آنچه باعث شده آوردن مثل قرآن را بر بشر، فرد فرد بشر و دسته جمعى آنان، محال نموده، و قدرتش را بر اين كار نارسا بسازد، اين بوده كه قرآن مشتمل بر تأويلى است كه چون بشر به آن احاطه نداشته، آن را تكذيب كرده، و از آوردن نظيرش نيز عاجز مانده. چون تا كسى چيزى را درك نكند، نمى تواند مثل آن را بياورد، چون جز خدا كسى علمى بان ندارد، لاجرم احدى نمى تواند به معارضه خدا برخيزد. نه اين كه خداى سبحان، دل هاى بشر را از آوردن مثل قرآن منصرف كرده باشد، به طوری كه اگر منصرف نكرده بود، مى توانستند بياورند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۱ </center>
و نيز آيه : «'''افلا يتدبرون القرآن ، و لو كان من عند غير اللّه ، لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»، كه به نبودن اختلاف در قرآن تحدى كرده است ، چه ظاهرش اين است كه تنها چيزى كه بشر را عاجز از آوردن مثل قرآن كرده ، اين است كه خود قرآن ، يعنى الفاظ، و معانيش ، اين خصوصيت رادارد: كه اختلافى در آن نيست ، نه اينكه خداى تعالى دلها را از اينكه در مقام پيدا كردن اختلافهاى آن برآيند منصرف نموده باشد، بطوريكه اگر اين صرف نبود، اختلاف در آن پيدا ميكردند، پس اينكه جمعى از مفسرين ، اعجاز قرآن را از راه صرف ، و تصرف در دلها معجزه دانسته اند، حرف صحيحى نزده اند، و نبايد بدان اعتناء كرد.
و نيز آيه: «'''أفلا يتدبّرون القرآن، و لو كان من عند غير اللّه، لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»، كه به نبودن اختلاف در قرآن تحدّى كرده است. چه، ظاهرش اين است كه تنها چيزى كه بشر را از آوردن مثل قرآن عاجز كرده، اين است كه خود قرآن، يعنى الفاظ و معانيش، اين خصوصيت رادارد كه: اختلافى در آن نيست، نه اين كه خداى تعالى، دل ها را از اين كه در مقام پيدا كردن اختلاف هاى آن برآيند، منصرف نموده باشد، به طوری كه اگر اين صرف نبود، اختلاف در آن پيدا می كردند.
 
پس اين كه جمعى از مفسّرين، اعجاز قرآن را از راه «صرف و تصرّف در دل ها» معجزه دانسته اند، حرف صحيحى نزده اند و نبايد بدان اعتنا كرد.
<span id='link131'><span>
<span id='link131'><span>
==پاسخ به دو شبهه ياد شده و توضيح اينكه چگونه بلاغت قرآن معجزه است ==
==پاسخ به دو شبهه ياد شده و توضيح اينكه چگونه بلاغت قرآن معجزه است ==
بعد از آنكه اين مقدمه روشن شد، اينك در پاسخ از اصل شبهه هاى دوگانه مى گوئيم : اينكه گفتيد: معجزه بودن قرآن از نظر بلاغت محال است ، چون مستلزم آنست كه ، انسان در برابر ساخته خودش عاجز شود، جواب ميگوئيم : كه آنچه از كلام مستند بقريحه آدمى است ، اين مقدار است كه طورى كلام را تركيب كنيم ، كه از معناى درونى ما كشف كند، و اما تركيب آن ، و چيدن و نظم كلماتش ، بطوريكه علاوه بر كشف از معنا، جمال معنا را هم حكايت كند، و معنا را بعين همان هيئتى كه در ذهن دارد، بذهن شنونده منتقل بسازد، و يا نسازد، و عين آن معنا كه در ذهن گوينده است ، بشنونده نشان بدهد، و يا ندهد، و نيز خود گوينده ، معنا را طورى در ذهن خود تنظيم كرده ، و صورت علميه اش را رديف كرده باشد، كه در تمامى روابطش ، و مقدماتش ، و مقارناتش ، و لوا حق آن ، مطابق واقع باشد، و يا نباشد، يا در بيشتر آنها مطابق باشد، يا در بعضى از آنها مطابق ، و در بعضى مخالف باشد، و يا در هيچيك از آنها رعايت واقع نشده باشد، امورى است كه ربطى بوضع الفاظ ندارد بلكه مربوط بمقدار مهارت گوينده در فن بيان ، و هنر بلاغت است ، و اين مهارت هم مولود قريحه ايست كه بعضى براى اينكار دارند، و يكنوع لطافت ذهنى است ، كه بصاحب ذهن اجازه مى دهد كلمات و ادوات لفظى را به بهترين وضع رديف كند، و نيروى ذهنى او را بان جريانيكه مى خواهد در قالب لفظ در آورد، احاطه مى دهد بطوريكه الفاظ تمامى اطراف و جوانب آن ، و لوازم و متعلقات آن جريان را حكايت كند.
بعد از آنكه اين مقدمه روشن شد، اينك در پاسخ از اصل شبهه هاى دوگانه مى گوئيم : اينكه گفتيد: معجزه بودن قرآن از نظر بلاغت محال است ، چون مستلزم آنست كه ، انسان در برابر ساخته خودش عاجز شود، جواب ميگوئيم : كه آنچه از كلام مستند بقريحه آدمى است ، اين مقدار است كه طورى كلام را تركيب كنيم ، كه از معناى درونى ما كشف كند، و اما تركيب آن ، و چيدن و نظم كلماتش ، بطوريكه علاوه بر كشف از معنا، جمال معنا را هم حكايت كند، و معنا را بعين همان هيئتى كه در ذهن دارد، بذهن شنونده منتقل بسازد، و يا نسازد، و عين آن معنا كه در ذهن گوينده است ، بشنونده نشان بدهد، و يا ندهد، و نيز خود گوينده ، معنا را طورى در ذهن خود تنظيم كرده ، و صورت علميه اش را رديف كرده باشد، كه در تمامى روابطش ، و مقدماتش ، و مقارناتش ، و لوا حق آن ، مطابق واقع باشد، و يا نباشد، يا در بيشتر آنها مطابق باشد، يا در بعضى از آنها مطابق ، و در بعضى مخالف باشد، و يا در هيچيك از آنها رعايت واقع نشده باشد، امورى است كه ربطى بوضع الفاظ ندارد بلكه مربوط بمقدار مهارت گوينده در فن بيان ، و هنر بلاغت است ، و اين مهارت هم مولود قريحه ايست كه بعضى براى اينكار دارند، و يكنوع لطافت ذهنى است ، كه بصاحب ذهن اجازه مى دهد كلمات و ادوات لفظى را به بهترين وضع رديف كند، و نيروى ذهنى او را بان جريانيكه مى خواهد در قالب لفظ در آورد، احاطه مى دهد بطوريكه الفاظ تمامى اطراف و جوانب آن ، و لوازم و متعلقات آن جريان را حكايت كند.