تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
<span id='link245'><span>
<span id='link245'><span>


==بيان دو گروه متنازع و مسئله مورد تنازع در «اذ يتنازعون بينهم امرهم» ==
==اختلاف و نزاع مشرکان و موحدان، در باره اصحاب کهف ==
پس جمله ((ربهم اعلم بهم (( از نظر هر يك از اين دو وجه معناى جداگانه اى به خود مى گيرد، براى اينكه به هر حال اين جمله نسبت به جمله ((اذ يتنازعون بينهم امرهم (( كه دو وجه در معنايش آورديم تفرع دارد، به طورى كه هر معنائى كه آن جمله به خود بگيرد در اين هم اثر مى گذارد، اگر تنازع مستفاد از جمله ((اذ يتنازعون ...(( تنازع و اختلاف درباره قيامت باشد يكى اقرار و يكى انكار كرده باشد، قهرا معناى جمله مورد بحث ما نيز اين مى شود كه مردم درباره قيامت اختلاف نموده سر و صدا را انداخته بودند كه ناگهان ايشان را از داستان اصحاب كهف مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و قيامت آمدنى است، و شكى در آن نيست ، وليكن مشركين با اين كه آيت الهى را ديدند دست از انكار برنداشتند و گفتند ديوارى بر آنان بسازيد تا مردم با آنان ارتباط پيدا نكنند چه از امر آنان چيزى براى ما كشف نشد ويقين پيدا نكرديم پروردگار آنان به حال آنان داناتر است.
پس جملۀ «رُبُّهُم أعلَمُ بِهِم» از نظر هر يك از اين دو وجه، معناى جداگانه اى به خود مى گيرد. براى اين كه به هر حال، اين جمله نسبت به جملۀ «إذ يَتَنَازَعُونَ بَينَهُم أمرَهُم» كه دو وجه در معنايش آورديم، تفرع دارد. به طورى كه هر معنایى كه آن جمله به خود بگيرد، در اين هم اثر مى گذارد. اگر تنازع مستفاد از جملۀ «إذ يَتَنَازَعُون...»، تنازع و اختلاف درباره قيامت باشد، يكى اقرار و يكى انكار كرده باشد، قهرا معناى جملۀ مورد بحث ما نيز اين مى شود كه مردم درباره قيامت اختلاف نموده، سر و صدا را انداخته بودند، كه ناگهان ايشان را از داستان اصحاب كهف مطلع كرديم، تا بدانند كه وعدۀ خدا حق است و قيامت آمدنى است، و شكى در آن نيست.  


موحدين گفتند امر ايشان ظاهر شد، وآيت آنان روشن گرديد، و ما به همين آيت اكتفاء نموده ايمان مى آوريم ، و بر بالاى غار آنان مسجدى مى سازيم كه هم خدا در آن عبادت شود و هم تا آن مسجد هست اسم اصحاب كهف هم زنده بماند، تا بدانند وعده خدا حق است ، و مراد از وعده خدا به طورى كه از سياق استفاده مى شود مساءله معاد و قيامت است ، پس در حقيقت جمله ((وان الساعة لاريب فيها(( عطف تفسيرى آن است .
وليكن مشركان با اين كه آيت الهى را ديدند، دست از انكار برنداشتند و گفتند: ديوارى بر آنان بسازيد تا مردم با آنان ارتباط پيدا نكنند. چه از امر آنان چيزى براى ما كشف نشد و يقين پيدا نكرديم، پروردگار آنان به حال آنان، داناتر است.


و ظرف ((اذ(( در جمله ((اذ يتنازعون بينهم امرهم (( ظرف براى ((اعثرنا(( ويا براى ((ليعلموا(( است . و كلمه ((تنازع (( به معناى تخاصم ودشمنى است . بعضى گفته اند: اصل اين كلمه به معناى تجاذب است كه در تخاصم استعمال مى شود
موحدان گفتند: امر ايشان ظاهر شد، و آيت آنان روشن گرديد، و ما به همين آيت اكتفاء نموده، ايمان مى آوريم، و بر بالاى غار آنان مسجدى مى سازيم، كه هم خدا در آن عبادت شود و هم تا آن مسجد هست، اسم اصحاب كهف هم زنده بماند، تا بدانند وعدۀ خدا حق است.
 
و مراد از «وعدۀ خدا»، به طورى كه از سياق استفاده مى شود، مسأله معاد و قيامت است. پس در حقيقت، جملۀ «وَ أنَّ السَّاعَةَ لَا رَيبَ فِيهَا»، عطف تفسيرى آن است.
 
و ظرف «إذ» در جملۀ «إذ يَتَنَازَعُونَ بَينَهُم أمرَهُم»، ظرف براى «أعثَرنَا» و يا براى «لِيَعلَمُوا» است. و كلمۀ «تَنَازُع»، به معناى تخاصم و دشمنى است. بعضى گفته اند: اصل اين كلمه، به معناى تجاذب است كه در تخاصم استعمال مى شود و به همین جهت، به اعتبار معنای اصلی اش، متعدی به نفس
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۶۹ </center>
و به همين جهت به اعتبار معناى اصلى اش متعدى به نفس به كار مى رود، همچنانكه به اعتبار معناى تخاصم به وسيله ((فى (( نيز متعدى مى شود، مانند تنازع در جمله ((فان تنازعتم فى شى ء((
به كار مى رود. همچنان كه به اعتبار معناى تخاصم، به وسيلۀ «فِى» نيز متعدى مى شود. مانند تنازع در جملۀ «فَإن تَنَازَعتُم فِى شَئٍ».


و مراد از ((تنازع مردم در بين خود ودرباره امر خود(( تنازعشان در مساءله قيامت است . واگر قيامت را به ايشان نسبت داده به خاطر اعتناء زيادى است كه درباره آن داشتند. اين بود حال آيه مورد بحث از نظر مفردات آن ، ودلالت وشهادتى كه بعضى كلمات آن بر معناى بعضى ديگر دارد.
و مراد از «تنازع مردم در بين خود و در باره امر خود»، تنازعشان در مسأله قيامت است. و اگر قيامت را به ايشان نسبت داده، به خاطر اعتناء زيادى است كه درباره آن داشتند. اين بود حال آيه مورد بحث از نظر مفردات آن، و دلالت و شهادتى كه بعضى كلمات آن بر معناى بعضى ديگر دارد.


و معنايش بنابر آنچه گذشت اين مى شود: همانطور كه ما آنان را به خواب كرديم وسپس براى منظورى چنين و چنان بيدارشان نموديم همچنين مردم را از حال آنان با خبر كرديم تا درباره قيامت كه درباره آن با هم نزاع داشتند روشن گشته بدانند كه وعده خدا به آمدن قيامت حق است . ودر فرا رسيدن آن شك وريبى نيست .
و معنايش بنابر آنچه گذشت، اين مى شود: همان طور كه ما آنان را به خواب كرديم و سپس براى منظورى چنين و چنان بيدارشان نموديم، همچنين مردم را از حال آنان باخبر كرديم تا درباره قيامت كه درباره آن با هم نزاع داشتند، روشن گشته، بدانند كه وعده خدا به آمدن قيامت حق است، و در فرارسيدن آن، شك و ريبى نيست.


و يا معنايش اين مى شود كه : ما مردم را بر جاى آنان واقف ساختيم تا مردم مقارن نزاعى كه بين خود قيامت داشتند بدانند كه وعده خدا حق است .
و يا معنايش اين مى شود كه: ما مردم را بر جاى آنان واقف ساختيم، تا مردم مقارن نزاعى كه بين خود قيامت داشتند، بدانند كه وعده خدا حق است.
<span id='link246'><span>
<span id='link246'><span>
==وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله، بر حق بودن معاد ==
==وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله، بر حق بودن معاد ==
خواهى پرسيد كه از خواب بيدار شدن اصحاب كهف چه دلالتى دارد بر اينكه قيامت حق است؟  
خواهى پرسيد كه از خواب بيدار شدن اصحاب كهف چه دلالتى دارد بر اينكه قيامت حق است؟  
۱۷٬۰۵۲

ویرایش