گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
در مجمع البيان گفته : روايت شده كه اميرالمومنين (عليه السلام ) در دعايش عرض كرد: اى خدا، اى ((كه يعص (( از تو مسئلت مى دارم كه ...
در مجمع البيان گفته: روايت شده كه اميرالمومنين «عليه السلام» در دعايش عرض كرد: اى خدا، اى «كهيعص»، از تو مسئلت مى دارم كه...


و در معانى الاخبار به سند خود از سفيان بن سعيد ثورى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى فرمود: و كلمه ((كه يعص (( معنايش : ((انا الكافى الهادى الولى العالم الصادق الوعد(( است ، يعنى منم كافى ، و هادى ، و ولى ، و عالم ، و صادق الوعد.
و در معانى الاخبار، به سند خود، از سفيان بن سعيد ثورى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى فرمود: و كلمۀ «كهيعص»، معنايش: «أنَا الكَافِى الهَادِى الوَلِىّ العَالِم الصَّادِق الوَعد» است. يعنى: منم كافى، و هادى، و ولىّ، و عالم، و صادق الوعد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۷ </center>
مؤ لف : و نيز قريب به اين معنا از محمد بن عماره از آن جناب روايت شده است ، و در الدرالمنثور از ابن عباس روايت شده كه در معناى اين كلمه گفته : ((كاف (( اشاره به كبير، ((هاء(( به هادى ، ((يا(( به امين ، ((عين (( به عزيز، ((صاد(( به صادق است ، و در نقل ديگرى اينطور گفته : كه ((كاف (( بجاى كبير است ، و هم چنين تا آخر.
مؤلف: و نيز قريب به اين معنا، از محمد بن عماره، از آن جناب روايت شده است.  


و نيز به طريق ديگرى نقل شده كه گفته است : معنايش كريم ، هادى ، حكيم ، عليم ، صادق است ، و از ابن مسعود و غير او نيز روايت شده ، و حاصل روايات به طورى كه ملاحظه مى كنيد اين است كه حروف مقطعه قرآن هر يك از اول يكى از اسماء حسناى خدا گرفته شده ، چيزى كه هست يكى مى گويد: ((كاف (( از كبير، يكى مى گويد از كافى ، و يكى مى گويد از كريم گرفته شده ، و همچنين ساير حروف .
و در الدرالمنثور، از ابن عباس روايت شده كه در معناى اين كلمه گفته: «كاف»، اشاره به كبير، «هاء»، به هادى، «يا» به امين، «عين» به عزيز، «صاد» به صادق است. و در نقل ديگرى اين طور گفته: كه «كاف» به جاى كبير است، و همچنين تا آخر.


ليكن اين روايات از اين نظر ناصحيح به نظر مى رسند كه در حروف مقطعه مورد بحث حرف ((ياء(( وجود دارد، و آن را به معناى ولى و يا حكيم و يا عزيز گرفته اند، و اولين حرف اين اسماء هيچ يك ((ياء(( نيست ، و در روايتى كه از ام هانى نقل شده اصلا براى ياء معنائى نكرده ، تنها كلمه مورد بحث به كافى و هادى و عالم و صادق معنا شده است ، و در بيان اين كلمه مختصرى اشاره رفت .
و نيز به طريق ديگرى نقل شده كه گفته است: معنايش كريم، هادى، حكيم، عليم، صادق است. و از ابن مسعود و غير او نيز روايت شده، و حاصل روايات به طورى كه ملاحظه مى كنيد، اين است كه حروف مقطعه قرآن، هر يك از اول يكى از اسماء حسناى خدا گرفته شده. چيزى كه هست، يكى مى گويد: «كاف»، از كبير. يكى مى گويد: از كافى. و يكى مى گويد: از كريم گرفته شده، و همچنين ساير حروف.


و در تفسير قمى در ذيل آيه : ((و لم اكن بدعائك رب شقيا(( مى گويد يعنى دعاى من نزد تو هرگز بى نتيجه نبوده است .
ليكن اين روايات از اين نظر ناصحيح به نظر مى رسند كه در حروف مقطعه مورد بحث، حرف «ياء» وجود دارد، و آن را به معناى «ولىّ» و يا «حكيم» و يا «عزيز» گرفته اند، و اولين حرف اين اسماء هيچ يك «ياء» نيست. و در روايتى كه از «أمّ هانى» نقل شده، اصلا براى «ياء» معنایى نكرده، تنها كلمه مورد بحث، به «كافى» و «هادى» و «عالم» و «صادق» معنا شده است، و در بيان اين كلمه، مختصرى اشاره رفت.


و در مجمع البيان در ذيل آيه : ((و انى خفت الموالى (( گفته بعضى گفته اند: مقصود از موالى ، عموها، و پسرعموها است ، و آن را به امام ابى جعفر (عليه السلام ) نسبت داده اند، و امام على بن الحسين و امام محمد بن على باقر (عليهماالسلام ) خوانده اند: ((و انى خفت الموالى (( به فتحه خاء و تشديد فاء، و كسره تاء.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ لَم أكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيّاً» مى گويد: يعنى دعاى من نزد تو هرگز بى نتيجه نبوده است.


مؤ لف : جمعى از صحابه و تابعين نيز اينطور قرائت كرده اند.
و در مجمع البيان، در ذيل آيه: «وَ إنِّى خِفتُ المَوَالِى» گفته: بعضى گفته اند: مقصود از موالى، عموها، و پسرعموها است، و آن را به امام ابى جعفر «عليه السلام» نسبت داده اند، و امام على بن الحسين و امام محمد بن على باقر «عليهم السلام» خوانده اند: «وَ إنّى خَفَّتِ المَوَالِى»، به فتحه خاء و تشديد فاء، و كسره تاء.
 
مؤلف: جمعى از صحابه و تابعين نيز اين طور قرائت كرده اند.




۱۶٬۹۰۷

ویرایش