البقرة ٢٨٠: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و اگر تنگدست باشد پس مهلتی تا گشایش و تصدق کنید بهتر است شما را اگر بدانید | |-|معزی=و اگر تنگدست باشد پس مهلتی تا گشایش و تصدق کنید بهتر است شما را اگر بدانید | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = | {{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::22|١٠ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::280|٢٨٠]] | قبلی = البقرة ٢٧٩ | بعدی = البقرة ٢٨١ | کلمه = [[تعداد کلمات::16|١٦]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«ذُو عُسْرَةٍ»: تنگدست. نادار. «نَظِرَةٌ»: مهلت. فرصتدادن. «مَیْسَرَةٍ»: گشایش. فراخ دستی. «أَن تَصَدَّقُوا»: اگر ببخشید و صرفنظر کنید. تاء مضارعه از اوّل این فعل حذف شده است. | «ذُو عُسْرَةٍ»: تنگدست. نادار. «نَظِرَةٌ»: مهلت. فرصتدادن. «مَیْسَرَةٍ»: گشایش. فراخ دستی. «أَن تَصَدَّقُوا»: اگر ببخشید و صرفنظر کنید. تاء مضارعه از اوّل این فعل حذف شده است. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۳
ترجمه
البقرة ٢٧٩ | آیه ٢٨٠ | البقرة ٢٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذُو عُسْرَةٍ»: تنگدست. نادار. «نَظِرَةٌ»: مهلت. فرصتدادن. «مَیْسَرَةٍ»: گشایش. فراخ دستی. «أَن تَصَدَّقُوا»: اگر ببخشید و صرفنظر کنید. تاء مضارعه از اوّل این فعل حذف شده است.
تفسیر
- آيات ۲۸۱ - ۲۷۵ ، سوره بقره
- در اسلام در باره هيچ يك از گناهان مانند ربا خوارى و حكومت دشمنان دين بر جامعه اسلامى سخت گيرى و تشديد نشده است
- معناى ((مخبط)) شدن انسان و منحرف شدن او از راه مستقيم و نظام عقلائى زندگى
- توضيح اينكه ربا خوار، مخبت ، و خارج از نظام صحيح زندگى است
- و استدلالى قوى و بجا عليه ربا خواران با استفاده از سخن خودشان ، در آيه شريفه
- پنج نكته در آيه ((الذين ياءكلون الربا...))
- آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بعضى از ديوانگى ها بر اثر مس شيطان رخ مى دهد
- سخن بعضى از مفسرين مبنى بر عدم انكار ديوانه شدن با مس شيطان
- بيان نادرستى آن سخن و رد دلائل آن
- نادرستى گفته برخى از مفسرين كه گفته اند تشبيه ربا خوار به جن زده بيان حال ربا خواران در روز قيامت است
- سخن صاحب المنار در رد نظر آن مفسران
- به خطا رفتن صاحب المنار در بيان معناى تشبيهى كه در آيه شده است
- وجه تشبيه بيع به ربا، نه بلعكس در سخن رباخوارن : ((قالو انما البيع مثل الربا))
- حرمت ربا و حليت بيع و ساير احكام الهى تابع مصالح و مفاسد مى باشد
- جمله : ((فمن جائه موعظة من ربه ...)) در باره همه اعمال زشت قبل از ايمان و توبه است و شامل همه مسلمين در تمام اعصار مى باشد
- به اين جمله استناد كرده اند
- معناى جمله : ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات خدا ربا را نابود مى كند و صدقات را نمو و زيادت مى دهد))
- دو نكته در بيان آثار گناهان و زشتى ها در فرد و اجتماع و آثار شوم ربا خوارى در عصر حاظر
- فرق بين رباى انفرادى و رباى اجتماعى
- بيان ضعف چند قول كه در تفسير جمله ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات ))گفته شده است
- معناى جنگيدن ربا خوار با خدا و رسول (ص ) و جنگيدن خدا و رسول با رباخوار
- بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات مربوطه به ربا و عذاب رباخوار
- دو روايت در بيان مراد از مؤ عظه در (فمن جاءه مؤ عظة من ربه ...)
- روايتى در ذيل آيه (يمحق الله الربوا و...)
- روايتى در ارتباط با (و ذروا ما بقى من الربوا...)
- رواياتى در ذيل (و ان كان ذو عسرة ...)
- بحث علمى (تحليل علمى ربا و مفاسد اجتماعى و اختصادى آن با اشاره اى به : تاريخچه ملكيت ، قيمت گذارى ، پول ، معاملات ...)
- معناى ربا و ربا خوارى و آثار شوم آن
- بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون طلا و نقره (درهم و دينار) و معاملات ربوى در آنها)
- اشكالاتى بر نظريات غزالى در باره طلا و نقره و مسئله ربا
نکات آیه
۱ - لزوم مهلت دادن به بدهکارِ تنگدست، تا هنگام پرداخت بدهى خویش به سهولت (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۲ - حمایت اسلام از حقوق طبقات ضعیف اجتماع (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۳ - آسان گیرى دین، در احکام و حقوق (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۴ - لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهکار تنگدست، به هنگام باز پس گیرى اصل سرمایه اش (و ان تبتم ... فنظرة الى میسرة)
۵ - توقیف بدهکار تنگدست و داراییهاى وى - که بیش از گذران زندگى متعارفش نباشد - جایز نیست. (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۶ - جواز اجبار بدهکار متمکن از سوى طلبکار، براى پرداخت بدهى (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة) برداشت فوق از مفهوم جمله شرطیه «و ان کان ...» به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.
۷ - ارجمندى والاتر گذشت طلبکار از بدهى وامداران تنگدست، نسبت به مهلت دادن آنان (و ان تصدقوا خیر لکم) بنابراین احتمال که بهتر بودن گذشت، نسبت به مهلت دادن باشد; یعنى ثواب گذشت بیشتر از ثواب مهلت دادن است.
۸ - ارزش والاى گذشت طلبکار از بدهى وامدار تنگدست، به جاى بازپس گیرى وام از وى (و ان تصدّقوا خیر لکم) بنابراینکه بهتر بودن گذشت، در مقایسه با بازپس گیرى وام باشد; یعنى گذشت از آن مال بهتر است از به دست آوردن آن ; چون ثواب صدقه خواهد ماند، ولى مال به دست آمده بقایى ندارد.
۹ - هماهنگى نظام اخلاقى و نظام حقوقى، در تعالیم دین (و ان کان ذو عسرة ... و ان تصدّقوا خیرٌ لکم)
۱۰ - گذشت از بدهى وامداران تنگدست، نمونه اى از صدقه (و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون) گذشتِ از بدهى وامداران به صدقه تعبیر شده است.
۱۱ - وامداران تهیدست و ناتوان از پرداخت بدهى خویش، یکى از مصارف صدقه (و ان کان ذو عسرة ... و ان تصدّقوا خیرٌ لکم)
۱۲ - آگاهى به فرجام اعمال نیک (صدقه، گذشت از وامداران تنگدست و ... ) برانگیزنده آدمى براى انجام آن اعمال (و ان تصدّقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون) مفعول «تعلمون» در برداشت فوق خیر بودن صدقه گرفته شده است; و جواب شرط (ان کنتم تعلمون) محذوف مى باشد یعنى: اگر به نیکى صدقه آگاه باشید صدقه خواهید داد.
۱۳ - محدودیّت توانایى انسان، در شناخت حقیقت و مصالح و مفاسد امور (خیر لکم ان کنتم تعلمون) جمله شرطیه «ان کنتم تعلمون»، مى تواند کنایه از جهل و ناآگاهى انسان به صلاح و فساد خویش باشد.
روایات و احادیث
۱۴ - ارزش والاتر گذشت از بدهى وامداران تنگدست، در صورت توجّه و آگاهى به تنگدستى آنان (خیرٌ لکم ان کنتم تعلمون) امام صادق (ع): «و ان کان ذو عسرة ... »، ان کنتم تعلمون انه معسر فتصدقوا علیه بما لکم علیه فهو خیرٌ لکم[۱].
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۴، ۵، ۶ فلسفه احکام ۱۳
- اسلام: سهولت اسلام ۳
- انسان: ضعف انسان ۱۳
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۲
- بدهى: احکام بدهى ۱، ۴، ۵، ۶ ; عفو بدهى ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۴
- تکلیف: سهولت تکلیف ۳
- شناخت: موانع شناخت ۱۳
- صدقه: مصارف صدقه ۱۱ ; موارد صدقه ۱۰
- عسر و حرج: ۱، ۴
- عفو: فضیلت عفو ۷، ۸، ۱۴
- علم: آثار علم ۱۲
- عمل: زمینه عمل صالح ۱۲
- فقیر: تأمین فقیر ۱۰، ۱۱، ۱۴ ; حقوق فقیر ۲
- قواعد فقهى: ۱
- مفلس: احکام مفلس ۱، ۴، ۵، ۶ ; عفو مفلس ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۴ ; مهلت به مفلس ۱، ۴، ۷
- نظام اجتماعى: ۲
- نظام اخلاقى: ۹ نظام تعالیم دین: ۳، ۹
- نظام حقوقى: ۹
منابع
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۳۵، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۹۵- ، ح ۱۱۸۲.