القيامة ٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link106 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۲#link106 | آيات ۱ - ۱۵ سوره قيامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link107 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link107 | مقصود از «نفس لوّامه»، كه بدان سوگند ياد شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link108 | آزادى طلبى | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link108 | آزادى طلبى انسان، انگيزه تكذيب قيامت و پرسش انكارآميز از زمان آن است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link109 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link109 | جستجوی گريزگاه در قيامت، از باب ظهور مَلَكات آدمى است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link110 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link110 | قرارگاه انسان در قیامت، فقط به سوى پروردگار است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link111 | وجوهى كه درباره مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link111 | وجوهى كه درباره مقصود از «مَا قَدّمَ وَ أخَّر» گفته شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link112 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link112 | بصیرت کامل انسان بر نفس خود، در قیامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link113 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link113 | بحث روایی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۸
کپی متن آیه |
---|
وَ خَسَفَ الْقَمَرُ |
ترجمه
القيامة ٧ | آیه ٨ | القيامة ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَسَفَ»: خسوف کرد. روشنائی را از دست داد.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره قيامت
- مقصود از «نفس لوّامه»، كه بدان سوگند ياد شده است
- آزادى طلبى انسان، انگيزه تكذيب قيامت و پرسش انكارآميز از زمان آن است
- جستجوی گريزگاه در قيامت، از باب ظهور مَلَكات آدمى است
- قرارگاه انسان در قیامت، فقط به سوى پروردگار است
- وجوهى كه درباره مقصود از «مَا قَدّمَ وَ أخَّر» گفته شده است
- بصیرت کامل انسان بر نفس خود، در قیامت
- بحث روایی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9» يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلَّا لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14» وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
پس آنگاه كه (در آستانه قيامت) چشمها خيره گردد. و ماه تاريك شود و خورشيد و ماه جمع شوند. در آن روز انسان خواهد گفت: گريزگاه كجاست؟ هرگز، ملجأ و پناهگاهى نيست. آن روز قرارگاه فقط نزد پروردگار توست. آن روز انسان به آنچه پيش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مىشود. با آن كه انسان بر (نيك و بد) نفس خويش بينا است (كه چه كرده و چه مىكند). اگر عذرهايى بتراشد.
«1». اعلى، 2.
جلد 10 - صفحه 308
نکته ها
كلمه «بَرِقَ» آنگاه كه به چشم نسبت داده مىشود به معناى حالتى برخاسته از ترس و وحشت شديد است.
«وَزَرَ» به معناى پناهگاهى چون كوه و قلعه است و گشتن انسان به دنبال پناهگاه در قيامت، يا به خاطر شرم و حيا از خداوند است و يا به خاطر فرار از حساب و كتاب، يا دوزخ و يا رسوايى و شايد همه اينها باشد.
«معاذير» جمع معذرت به معناى پيدا كردن چيزى است كه آثار گناه را محو كند، خواه بجا و خواه عذر به جا باشد و يا بىجا.
معمولًا انسان براى توجيه كارهاى خلاف خود عذرتراشى مىكند كه به نمونههايى از آن در قرآن اشاره مىكنيم:
گاهى مىگويد: غفلت كرديم: «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» «1»
گاهى مىگويد: بزرگان و سران قوم، ما را گمراه كردند: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» «2»
گاهى مىگويد: شيطان ما را گمراه كرد، امّا شيطان پاسخ مىدهد: مرا ملامت نكنيد زيرا خودتان مقصّر هستيد: «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» «3»
امام باقر عليه السلام در توضيح آيه «بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» فرمود: فما سن من سنة ليستن بها من بعده فان كان شرا كان عليه مثل وزرهم ... و ان كان خيرا كان له مثل اجورهم «4» هر كس راه و روش بد يا خوبى را پايهگذارى كند، پس از او هر كس به آن عمل كند، اگر بد باشد كيفرى مثل كيفر گناهكار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل كننده آن نيز به او داده مىشود.
پیام ها
1- نظام موجود جهان، در قيامت از هم فرو مىپاشد. «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»
2- وحشت ناشى از وقوع قيامت، هم وجود انسان را فرامىگيرد:
«1». اعراف، 172.
«2». اعراف، 38.
«3». ابراهيم، 22.
«4». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 309
چشم: «بَرِقَ الْبَصَرُ» ديدگان را برق مىگيرد.
دل: «قلوبهم واجفة» دلها را لرزه فرامىگيرد.
عقل: «تَرَى النَّاسَ سُكارى» مردم را مست مىبينى.
3- در قيامت، خلافكارىها به مجرمان تفهيم مىشود. «يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
4- انسان علاوه بر اعمالى كه خود انجام داده، مسئوليّت اعمالى را كه ديگران، پس از او و به پيروى از او انجام مىدهند، به عهده دارد. «قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
5- وجدان انسان بهترين شاهد عليه او در دادگاه قيامت است. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»
6- انسان، خودش هم به عذرهايى كه مىآورد ايمان ندارد. «وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8»
وَ خَسَفَ الْقَمَرُ: و منخسف و تيره گردانيده شود قرص ماه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ «1» وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ «2» أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ «3» بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ «4»
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ «5» يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ «6» فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ «7» وَ خَسَفَ الْقَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ «9»
يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ «10» كَلاَّ لا وَزَرَ «11» إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ «12» يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ «13» بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ «14»
وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ «15»
ترجمه
قسم نميخورم بروز قيامت
و قسم نميخورم بنفس ملامت كننده خود را
آيا گمان ميكند انسان كه جمع نخواهيم كرد استخوانهاى او را
آرى توانائيم بر اينكه راست و درست نمائيم سر انگشتان او را
بلكه ميخواهد انسان كه كار بد كند در آنچه پيش رو دارد
از عمر ميپرسد كى خواهد بود روز قيامت
پس وقتى كه خيره شود چشم
و تيره گردد ماه
و جمع كرده شوند خورشيد و ماه
ميگويد آدمى در چنين روز كجا است گريزگاه
نه چنين است پناهگاهى نيست
بسوى پروردگار تو در چنين روز قرار گاه است
خبر داده ميشود انسان در چنين روز به آنچه پيش فرستاد و آنچه مؤخر داشت
بلكه انسان بر نفس خود بينا است
و اگر چه بياورد عذرهاى خود را.
تفسير
گفته شده نازل گرديده در باره عدى بن ربيعه كه پرسيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از امر قيامت و آنحضرت فرمود حق است پس او گفت اگر به بينم آنروز را تصديق نميكنم تو را آيا چنين چيزى ميشود كه خدا جمع كند اين استخوانها را و بنابر اين محتمل است كلمه لا در دو آيه اشاره باشد بنفى قول او يعنى نه چنين
جلد 5 صفحه 309
است كه تو تصوّر نمودى قسم بروز قيامت كه روز بزرگ مهمّى است و قسم بجان كسيكه ملامت ميكند خود را بر تقصير در طاعت اگر چه سعى نموده باشد در امتثال اوامر حق بقدر استطاعت چون چنين نفسى بسيار شريف است و لطف كلام در آنستكه بقسم بيان شده تحقق و اهميّت و شرافت آنروز و آنكه هر چه براى آنروز آدمى كار كند كم كرده و باز مستحق ملامت است و محتمل است لا زائده باشد چنانچه گفتهاند كه اين معمول است در كلام عرب و بنابر اين متعلّق قسم محذوف است يعنى سوگند بروز قيامت و نفس بسيار ملامت كننده خود را كه آنروز خواهد آمد و محتمل است مراد آن باشد كه قسم نميخورم بروز قيامت و قسم نميخورم بجان كسيكه ملامت كننده است خود را براى آنكه بيان قدرت خدا محتاج بقسم نيست تمام مردم زنده خواهند شد بقدرت خدا و اين نوع كلام در افاده تأكيد مانند قسم ياد نمودن است اگر چه گوينده قسم ياد ننموده است و در هر حال سؤال در ايحسب الانسان براى انكار است يعنى نبايد انسان چنين گمانى كند كه ما قادر نيستيم بجمع آورى استخوانهاى پوسيده او آرى قادريم استخوانهاى كوچك سر انگشتان او را جمع آورى نمائيم و راست و درست كنيم خطوط آنرا چه رسد باستخوانهاى بزرگ او ولى آدمى باين انكار ميخواهد در آتيه خود هر قدر از زمان در مقابل داشته باشد مشغول بفسق و فجور گردد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه پيش مىاندازد گناه را و عقب مىاندازد توبه را و ميگويد بعد از اين توبه ميكنم و بطور استهزاء ميگويد چه زمان خواهد بود روز قيامت پس وقتى كه از شدّت هول و وحشت چشم متحيّر و خيره گردد و قمّى ره نقل فرموده كه خيره ميشود چشم بطوريكه نتواند آنرا بهم زند و بفتح راء نيز قرائت شده و ماه بىنور گردد و آفتاب و ماه با هم يكجا جمع شوند و ستارهها در اطراف آندو حلقه زنند چنانچه مستفاد از بعضى روايات است يا جمع شوند با يكديگر در بىنورى و خسوف تا آنكه ظلمت عالم را فرا گيرد چنانچه گفتهاند و بعيد نيست مراد برچيده شدن دستگاه گردش افلاك و پيدايش شبانه روز و ماه و سال باشد به تبع فناء آفتاب و ماه و بهم خوردن اوضاع اينعالم در هر حال در چنين وقتى و
جلد 5 صفحه 310
چنين روزى آدمى ميگويد كجا بايد فرار كرد يا كجا است فرار گاه يعنى آرزوى خام ميكند و خدا ميفرمايد نه فرار گاهى است و نه ميتوان فرار نمود هيچ ملجأ و پناه و مركز ثقلى كه بتوان در آن آرامشى پيدا كرد نيست فقط در آنروز محلّ قرار و استقرار محضر عدل الهى و حكم و فرمان او است خبر داده ميشود بآدمى در آنروز از آنچه در زمان حياتش بجا آورده از خير و شرّ و آنچه بعد از فوتش باو ميرسد از آن دو چنانچه از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مراد هر چيزى است كه مقدّم داشته از خير و شرّ و آنچه را مؤخّر داشته چون كسيكه سنّتى بگذارد براى آنكه بعد از خودش بآن عمل شود پس اگر شرّ باشد براى او است وزر كسانيكه بآن عمل ميكنند و از وزر عمل كنندگان بآن چيزى كم نميشود و اگر خير باشد براى او است مانند اجور ايشان و از اجر آنها چيزى كم نميشود ولى آدمى خودش حجّت و گواه بر نفس خودش ميباشد و محتاج نيست باو خبر داده شود چون خودش بهتر از حال و كار خودش خبر دارد و اعضاء و جوارحش شهادت ميدهند يا خودش ديده بينا است براى خودش اگر بصيرة صفت عين باشد كه حذف شده و الا بمعناى حجّت و بيّنه است كه ذكر شد اگر چه در مقام اعتذار براى خود عذر تراشىها نمايد چنانچه قمى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه ميداند چه كرده اگر چه عذر ميخواهد و در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده اين چه كارى است شما ميكنيد كه خوبى را اظهار و بدى را مستور ميداريد آيا چنين نيست كه اگر مراجعه بنفس خودتان بنمائيد ميدانيد كه اينطور نيست و خدا ميفرمايد بل الانسان على نفسه بصيره وقتى باطن خوب شد ظاهر هم خوب ميشود و در روايت ديگر است كه آنحضرت اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود چه كارى است كه آدمى عذر جوئى كند براى مردم بر خلاف آنچه خدا ميداند از او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس پنهان كند سريره خود را خدا آنرا در بر او مانند لباس آشكار كند اگر خير است خير و اگر شرّ است شرّ و ظاهرا مراد از معاذير عذرهاى غير موجّهى است كه براى ترك طاعت يا فعل معصيت يا خوى بد ميآورند و بعضى آنرا بستور و پردهها تفسير نمودهاند و بنابر اين مراد پرده پوشى نمودن از گناه است براى اشتباه كارى و تبرئه نفس نه براى حفظ احترام نهى
جلد 5 صفحه 311
الهى چون آن خوب است و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذا بَرِقَ البَصَرُ «7» وَ خَسَفَ القَمَرُ «8» وَ جُمِعَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ «9»
پس زماني که چشمها خيره ميشود و ماه تيره ميشود و خورشيد و ماه مجتمع ميشوند آن وقت روز قيامت است.
فَإِذا بَرِقَ البَصَرُ چون اوضاع محشر را مشاهده ميكند زمين مثل كوره حدادي آتش ميبارد ملائكه غلاظ و شداد با صورتهاي مهيب با سلاسل و اغلال و سياط و اعمده عالم تاريك چشم را خيره ميكند نميتواند نگاه كند چنانچه ميفرمايد: إِنَّما يُؤَخِّرُهُم لِيَومٍ تَشخَصُ فِيهِ الأَبصارُ مُهطِعِينَ مُقنِعِي رُؤُسِهِم لا يَرتَدُّ إِلَيهِم طَرفُهُم وَ أَفئِدَتُهُم هَواءٌ ابراهيم آيه 43 و 44.
وَ خَسَفَ القَمَرُ چون نور خورشيد گرفته ميشود و سياه ميشود و نور ماه از تابش خورشيد است و خود بخود نور ندارد لذا منخسف ميشود و صحراي محشر را ظلمت و تاريكي ميگيرد.
وَ جُمِعَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ از باب مثال است زيرا تمام كرات جويه از كواكب و كره زمين يك جا جمع ميشوند چون اينکه كرات غير از حركت دوري يك سير مستقيم دارند رو بكره و كاكه نصر الطائرش گويند چون بآنجا رسند از حركت باز ميمانند و تماما يك جا جمع ميشوند و لذا ميگويند خورشيد يك ني بالاي سر اهل محشر است آن موقع قيامت بر پا ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- «و ماه بینور گردد» (و خسف القمر).
نکات آیه
۱ - بى فروغ شدن ماه، در آستانه برپایى قیامت (و خسف القمر)
۲ - تابندگى خورشید، تا آستانه برپایى قیامت (و خسف القمر) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که نور ماه، بازتاب نور خورشید است و بى فروغ شدن ماه در آستانه برپایى قیامت، به سبب بى فروغ شدن خورشید است.
موضوعات مرتبط
- خورشید: مدت نورانیت خورشید ۲
- قیامت: نشانه هاى قیامت ۱، ۲
- ماه: خسوف ماه ۱
منابع