گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۹}}
__TOC__
__TOC__


خط ۹: خط ۱۱:
نخست مى فرمايد: «'''افرايتم ما تحرثون '''» كلمه «'''حرث '''» كه مصدر فعل «'''تحرثون '''» است معناى كار كردن در زمين يعنى شخم و پاشيدن بذر است . «'''ءانتم تزرعونه '''» آيا اين شماييد كه آن را مى رويانيد و رشد مى دهيد به حدى كه دانه بدهد؟ (يا كار شما تنها افشاندن تخم است )، و ضميرها در جمله «'''تزرعونه '''» به بذر و يا به زراعت بر مى گردد، و در سابق كلمه بذر و نيز كلمه زراعت ذكر نشده بود، تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام معلوم است (و اين تنها در اينجا نيست كه ضمير به چيزى برگشته كه در كلام نيامده ، در قرآن كريم موارد نظير آن بسيار است ) «'''ام نحن الزارعون '''»، و يا اين كه ما افشانده شما را مى رويانيم و نمو مى دهيم ، تا به حدى كه كامل شود، و دانه دهد، «'''لو نشاء لجعلناه حطاما'''» و اگر نمى خواستيم شما را روزى دهيم ، و زراعت را به ثمر برسانيم ، مى توانستيم آن را گياهى به درد نخور كرده ، قبل از رسيدن به ثمر بخشكانيم ، و با وزش بادها خرد و متلاشى كنيم ، «'''فظلتم '''» آن وقت است كه از سرنوشت خود «'''تفكهون '''» تعجب مى كرديد، و از آفتى كه به زراعتتان رسيده افسوس مى خورديد، و ماجرا را براى يكديگر بازگو نموده مى گفتيد: «'''انا لمغرمون '''»، به راستى در غرامت و خسارت سنگينى واقع شديم ، مالمان از دست رفت ، و وقتمان تلف شد، و زحماتمان هدر گشت ، «'''بل نحن محرومون '''»، همه اينها به جهنم ، اين را چه كنيم كه ديگر چيزى نداريم بخوريم ، و يا بفروشيم و حوايج زندگى خود را فراهم سازيم .
نخست مى فرمايد: «'''افرايتم ما تحرثون '''» كلمه «'''حرث '''» كه مصدر فعل «'''تحرثون '''» است معناى كار كردن در زمين يعنى شخم و پاشيدن بذر است . «'''ءانتم تزرعونه '''» آيا اين شماييد كه آن را مى رويانيد و رشد مى دهيد به حدى كه دانه بدهد؟ (يا كار شما تنها افشاندن تخم است )، و ضميرها در جمله «'''تزرعونه '''» به بذر و يا به زراعت بر مى گردد، و در سابق كلمه بذر و نيز كلمه زراعت ذكر نشده بود، تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام معلوم است (و اين تنها در اينجا نيست كه ضمير به چيزى برگشته كه در كلام نيامده ، در قرآن كريم موارد نظير آن بسيار است ) «'''ام نحن الزارعون '''»، و يا اين كه ما افشانده شما را مى رويانيم و نمو مى دهيم ، تا به حدى كه كامل شود، و دانه دهد، «'''لو نشاء لجعلناه حطاما'''» و اگر نمى خواستيم شما را روزى دهيم ، و زراعت را به ثمر برسانيم ، مى توانستيم آن را گياهى به درد نخور كرده ، قبل از رسيدن به ثمر بخشكانيم ، و با وزش بادها خرد و متلاشى كنيم ، «'''فظلتم '''» آن وقت است كه از سرنوشت خود «'''تفكهون '''» تعجب مى كرديد، و از آفتى كه به زراعتتان رسيده افسوس مى خورديد، و ماجرا را براى يكديگر بازگو نموده مى گفتيد: «'''انا لمغرمون '''»، به راستى در غرامت و خسارت سنگينى واقع شديم ، مالمان از دست رفت ، و وقتمان تلف شد، و زحماتمان هدر گشت ، «'''بل نحن محرومون '''»، همه اينها به جهنم ، اين را چه كنيم كه ديگر چيزى نداريم بخوريم ، و يا بفروشيم و حوايج زندگى خود را فراهم سازيم .
در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه : چطور در اين آيه زراعت را از مردم نفى كرده و به خدا نسبت داده ، با اين كه دخالت مردم و اسباب طبيعى در رويش و نمو زرع قابل انكار نيست ؟ در پاسخ مى گوييم هم آن درست است ، و هم اين ، و هيچ منافاتى در بين نيست ، چون زمينه گفتار اين نيست كه بخواهد تاثير عوامل طبيعى را انكار كند، بلكه مى خواهد بفرمايد: آيا تاثير اين اسباب از خود آنها است و يا از خدا است ؟ و اثبات كند كه اگر اسباب طبيعى سببيت و تاثيرى دارند، خدا اين موهبت را به آنها داده ، و همچنين خود اسباب را خدا آفريده ، و نيز اسباب و عواملى كه اين اسباب را پديد مى آورند، هم خودشان و هم اثرشان آفريده خدا هستند، و بالاخره سر نخ تمامى اثرها و موثرها به خدا منتهى مى گردد.
در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه : چطور در اين آيه زراعت را از مردم نفى كرده و به خدا نسبت داده ، با اين كه دخالت مردم و اسباب طبيعى در رويش و نمو زرع قابل انكار نيست ؟ در پاسخ مى گوييم هم آن درست است ، و هم اين ، و هيچ منافاتى در بين نيست ، چون زمينه گفتار اين نيست كه بخواهد تاثير عوامل طبيعى را انكار كند، بلكه مى خواهد بفرمايد: آيا تاثير اين اسباب از خود آنها است و يا از خدا است ؟ و اثبات كند كه اگر اسباب طبيعى سببيت و تاثيرى دارند، خدا اين موهبت را به آنها داده ، و همچنين خود اسباب را خدا آفريده ، و نيز اسباب و عواملى كه اين اسباب را پديد مى آورند، هم خودشان و هم اثرشان آفريده خدا هستند، و بالاخره سر نخ تمامى اثرها و موثرها به خدا منتهى مى گردد.
أَ فَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ ... فَلَوْ لا تَشكُرُونَ
أَ فَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ ... فَلَوْ لا تَشكُرُونَ
كلمه «'''مزن '''» به معناى ابر است ، و جمله «'''فلو لا تشكرون - پس چرا شكر نمى گزاريد'''»تحريك بر شكرگزارى است ،
كلمه «'''مزن '''» به معناى ابر است ، و جمله «'''فلو لا تشكرون - پس چرا شكر نمى گزاريد'''»تحريك بر شكرگزارى است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳۵ </center>
و شكرگزارى خدا به اين است كه به زبان و عمل اظهار كنى كه اين نعمت ها از خداست ، و اين همان عبادت است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
و شكرگزارى خدا به اين است كه به زبان و عمل اظهار كنى كه اين نعمت ها از خداست ، و اين همان عبادت است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
أَ فَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ ... وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ
أَ فَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ ... وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تورون '''» در اصل «'''تورئون '''» بوده ، و «'''تورئون '''» مضارع از باب افعال «'''ايراء'''» است ، و ايراء به معناى روشن كردن آتش و اظهار آن است ، گفته مى شود: اورى - يورى و نيز وقتى مى گويند: «'''فلان قدح فاءورى '''»، معنايش اين است كه فلانى كبريت زد و آتش را بر افروخت و ظاهر ساخت ، و اگر كبريت بزند ولى آتش نگيرد مى گويند: «'''قدح فاكبى '''». و نيز صاحب مجمع البيان گفته كلمه «'''مقوين '''» (كه در اصل مقوئين بوده است ) جمع اسم فاعل از باب افعال «'''اقواء'''» است ، و اقواء به معناى وارد شدن و ماندن در بيابانى است كه احدى در آن نباشد، وقتى مى گويند: «'''اقوت الدار'''»، معنايش اينكه خانه از اهلش خالى شد.
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تورون '''» در اصل «'''تورئون '''» بوده ، و «'''تورئون '''» مضارع از باب افعال «'''ايراء'''» است ، و ايراء به معناى روشن كردن آتش و اظهار آن است ، گفته مى شود: اورى - يورى و نيز وقتى مى گويند: «'''فلان قدح فاءورى '''»، معنايش اين است كه فلانى كبريت زد و آتش را بر افروخت و ظاهر ساخت ، و اگر كبريت بزند ولى آتش نگيرد مى گويند: «'''قدح فاكبى '''». و نيز صاحب مجمع البيان گفته كلمه «'''مقوين '''» (كه در اصل مقوئين بوده است ) جمع اسم فاعل از باب افعال «'''اقواء'''» است ، و اقواء به معناى وارد شدن و ماندن در بيابانى است كه احدى در آن نباشد، وقتى مى گويند: «'''اقوت الدار'''»، معنايش اينكه خانه از اهلش خالى شد.
و معناى آيه روشن است (مى خواهد بفرمايد آيا اين آتشى كه شما روشن مى كنيد خود شما چوبش را پديد آورده درختش را ايجاد كرده ايد و يا پديد آورنده اش ما بوديم ؟ اين ما بوديم كه آن را وسيله تذكر و مايه زندگى شما كرديم شمايى كه اگر دستگيرى ما نبود سرگردان و بيچاره بوديد).
و معناى آيه روشن است (مى خواهد بفرمايد آيا اين آتشى كه شما روشن مى كنيد خود شما چوبش را پديد آورده درختش را ايجاد كرده ايد و يا پديد آورنده اش ما بوديم ؟ اين ما بوديم كه آن را وسيله تذكر و مايه زندگى شما كرديم شمايى كه اگر دستگيرى ما نبود سرگردان و بيچاره بوديد).
معناى آيه : ((فسبح باسم ربك العظيم
معناى آيه : ((فسبح باسم ربك العظيم
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ
خطاب در اين آيه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، بعد از آنكه شواهد ربوبيت خود را براى كفار ذكر كرد و فرمود: او كسى بود كه شما را خلق كرد و امورتان را تدبير نمود، و او به زودى مبعوثتان مى كند، تا جزاى اعمالتان را بدهد، و چون كفار با شنيدن اين بيانات همچنان به تكذيب خود ادامه دادند، روى سخن را از ايشان برگردانيده متوجه رسول گرامى خود كرد، تا بفهماند اين مردم حرف به خرجشان نمى رود، لذا دستور مى دهد تا آن جناب خدا را از شركى كه مردم مى ورزند و نيز از تكذيبى كه درباره بعث و جزا دارند منزه بدارد.
خطاب در اين آيه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، بعد از آنكه شواهد ربوبيت خود را براى كفار ذكر كرد و فرمود: او كسى بود كه شما را خلق كرد و امورتان را تدبير نمود، و او به زودى مبعوثتان مى كند، تا جزاى اعمالتان را بدهد، و چون كفار با شنيدن اين بيانات همچنان به تكذيب خود ادامه دادند، روى سخن را از ايشان برگردانيده متوجه رسول گرامى خود كرد، تا بفهماند اين مردم حرف به خرجشان نمى رود، لذا دستور مى دهد تا آن جناب خدا را از شركى كه مردم مى ورزند و نيز از تكذيبى كه درباره بعث و جزا دارند منزه بدارد.
پس حرف فاء كه بر سر جمله «'''فسبح باسم '''» آمده تفريع را مى رساند، و مى فهماند دستور به تسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است ، و حرف «'''باء'''» در كلمه «'''باسم '''» باى استعانت و ياباى ملابست است ،
پس حرف فاء كه بر سر جمله «'''فسبح باسم '''» آمده تفريع را مى رساند، و مى فهماند دستور به تسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است ، و حرف «'''باء'''» در كلمه «'''باسم '''» باى استعانت و ياباى ملابست است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳۶ </center>
و معناى جمله اين است كه : حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت به نام او تسبيح گوى و منزه بدار، ممكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا باشد، چون اسم خدا را بردن ذكر او نيز هست ، همچنان كه ديگران نيز اين احتمال را داده اند، و نيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا است ، و معنايش است كه : اسم پروردگارت را از اين كه برايش شريكى ذكر شود، و يا بعث و جزايش انكار گردد منزه بدار، و كلمه «'''عظيم '''» صفت براى كلمه «'''اسم '''» و يا براى كلمه «'''رب '''» است .
و معناى جمله اين است كه : حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت به نام او تسبيح گوى و منزه بدار، ممكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا باشد، چون اسم خدا را بردن ذكر او نيز هست ، همچنان كه ديگران نيز اين احتمال را داده اند، و نيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا است ، و معنايش است كه : اسم پروردگارت را از اين كه برايش شريكى ذكر شود، و يا بعث و جزايش انكار گردد منزه بدار، و كلمه «'''عظيم '''» صفت براى كلمه «'''اسم '''» و يا براى كلمه «'''رب '''» است .
فَلا أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ
فَلا أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ
كلمه «'''لا اقسم '''» رويهم سوگند است .
كلمه «'''لا اقسم '''» رويهم سوگند است .
بعضى گفته اند: كلمه «'''لا'''» در آن زيادى و بى معنا است ، (و تنها منظور تاكيد آورده شده )، و كلمه «'''اقسم '''» به معناى «'''سوگند مى خورم '''» است .
بعضى گفته اند: كلمه «'''لا'''» در آن زيادى و بى معنا است ، (و تنها منظور تاكيد آورده شده )، و كلمه «'''اقسم '''» به معناى «'''سوگند مى خورم '''» است .
خط ۲۸: خط ۳۰:
و كلمه «'''مواقع '''» جمع «'''موقع '''» است ، كه به معناى محل است و معناى آيه چنين است كه : من سوگند مى خورم به محلهاى ستارگان ، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد.
و كلمه «'''مواقع '''» جمع «'''موقع '''» است ، كه به معناى محل است و معناى آيه چنين است كه : من سوگند مى خورم به محلهاى ستارگان ، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد.
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''مواقع '''» جمع «'''موقع '''» هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است ، و آيه مى خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت ، و يا به افتادن شهاب ها بر سر شيطان ها، و يا به محل سقوط ستارگان در هنگام غروب اشاره كند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى رود.
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''مواقع '''» جمع «'''موقع '''» هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است ، و آيه مى خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت ، و يا به افتادن شهاب ها بر سر شيطان ها، و يا به محل سقوط ستارگان در هنگام غروب اشاره كند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى رود.
وَ إِنَّهُ لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ
وَ إِنَّهُ لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ
اين آيه شريفه مى خواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تاءكيد و اثبات مى كرد بيشتر تاءكيد كند.
اين آيه شريفه مى خواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تاءكيد و اثبات مى كرد بيشتر تاءكيد كند.
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ فى كِتَبٍ مَّكْنُونٍ لا يَمَسهُ إِلا الْمُطهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّب الْعَلَمِينَ
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ فى كِتَبٍ مَّكْنُونٍ لا يَمَسهُ إِلا الْمُطهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِّن رَّب الْعَلَمِينَ
معناى اينكه قرآن كريم و «'''انى كتاب مكنون '''» است
معناى اينكه قرآن كريم و «'''انى كتاب مكنون '''» است
از آنجايى كه كفار مساءله وحدانيت خدا را در ربوبيت و الوهيت و همچنين مساءله بعث و جزا را انكار داشتند، و انكار خود را با انكار قرآن كه به رسول اسلام نازل شده و در آن داستان توحيد و معاد آمده اظهار مى داشتند،
از آنجايى كه كفار مساءله وحدانيت خدا را در ربوبيت و الوهيت و همچنين مساءله بعث و جزا را انكار داشتند، و انكار خود را با انكار قرآن كه به رسول اسلام نازل شده و در آن داستان توحيد و معاد آمده اظهار مى داشتند،
خط ۵۳: خط ۵۵:
جمله «'''تنزيل من رب العالمين '''» وصف ديگرى است براى قرآن ، و كلمه تنزيل مصدرى است به معناى اسم مفعول ، يعنى نازل شده ، پس قرآن كتابى است نازل شده از ناحيه خدا به سوى شما، آن را نازل و در خور فهم شما كرد، تا آن را بفهميد و تعقل كنيد، بعد از آنكه كتابى بود مكنون كه جز پاكان كسى با آن مساس نداشت .
جمله «'''تنزيل من رب العالمين '''» وصف ديگرى است براى قرآن ، و كلمه تنزيل مصدرى است به معناى اسم مفعول ، يعنى نازل شده ، پس قرآن كتابى است نازل شده از ناحيه خدا به سوى شما، آن را نازل و در خور فهم شما كرد، تا آن را بفهميد و تعقل كنيد، بعد از آنكه كتابى بود مكنون كه جز پاكان كسى با آن مساس نداشت .
و تعبير از خداى تعالى به رب العالمين به اين منظور است كه اشاره كند به اين كه ربوبيت او گسترده بر سراسر همه عوالم است ، كه اين منكرين معاد جزئى از آن عوالمند، پس خداى تعالى رب ايشان نيز هست ، و وقتى رب ايشان باشد، برايشان است كه به كتاب او ايمان آورده كلامش ‍ را بشنوند، و بدون تكذيب تصديقش كنند.
و تعبير از خداى تعالى به رب العالمين به اين منظور است كه اشاره كند به اين كه ربوبيت او گسترده بر سراسر همه عوالم است ، كه اين منكرين معاد جزئى از آن عوالمند، پس خداى تعالى رب ايشان نيز هست ، و وقتى رب ايشان باشد، برايشان است كه به كتاب او ايمان آورده كلامش ‍ را بشنوند، و بدون تكذيب تصديقش كنند.
أَ فَبهَذَا الحَْدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ
أَ فَبهَذَا الحَْدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ
اشاره با كلمه «'''هذا الحديث '''» به قرآن كريم است ، و كلمه «'''مدهنون '''» جمع اسم فاعل از مصدر ادهان است ، و ادهان به معناى سهل انگارى است ، كه البته در اصل معناى روغن مالى به منظور نرم كردن چيزى بوده ، و به عنوان استعاره در سهل انگارى استعمال شده است ، و استفهام در آيه استفهام سرزنشى است ، ايشان را سرزنش ‍ مى كند به اين كه قرآن را يكدستى گرفتند، و آن را چيزى غير قابل اعتناء دانستند.
اشاره با كلمه «'''هذا الحديث '''» به قرآن كريم است ، و كلمه «'''مدهنون '''» جمع اسم فاعل از مصدر ادهان است ، و ادهان به معناى سهل انگارى است ، كه البته در اصل معناى روغن مالى به منظور نرم كردن چيزى بوده ، و به عنوان استعاره در سهل انگارى استعمال شده است ، و استفهام در آيه استفهام سرزنشى است ، ايشان را سرزنش ‍ مى كند به اين كه قرآن را يكدستى گرفتند، و آن را چيزى غير قابل اعتناء دانستند.
<span id='link165'><span>
<span id='link165'><span>
==معناى اينكه فرمود: روزى خود را تكذيب قرار مى دهيد ==
==معناى اينكه فرمود: روزى خود را تكذيب قرار مى دهيد ==
وَ تجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ
وَ تجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از «'''رزق '''» بهره از خير است ، و معناى آيه اين است كه : شما تكذيب كنندگان قرآن و منكرين معاد حظ و بهره خود را از قرآن اين قرار داده ايد كه آن را تكذيب كنيد،
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از «'''رزق '''» بهره از خير است ، و معناى آيه اين است كه : شما تكذيب كنندگان قرآن و منكرين معاد حظ و بهره خود را از قرآن اين قرار داده ايد كه آن را تكذيب كنيد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۰ </center>
خط ۶۵: خط ۶۷:
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>
==اگر قيامتى در كار نيست پس چرا جان به گلوگاه رسيده را بر نمى گردانيد؟! ==
==اگر قيامتى در كار نيست پس چرا جان به گلوگاه رسيده را بر نمى گردانيد؟! ==
فَلَوْ لا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ ... صدِقِينَ
فَلَوْ لا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ ... صدِقِينَ
در اينجا با بكار بردن «'''فاء'''» تفريع مى فهماند كه به اول گفتار برگشته ، مى فرمايد: اگر شما در نفى بعث راه صحيحى رفته ايد، و در انكار اين قرآن كه شما را از بعث خبر مى دهد روش درستى داريد، جان محتضرى را كه دارد مى ميرد و تا حلقوم او رسيده ، به او برگردانيد، مگر جز اين است كه مى گوييد مرگ تقدير خداى تعالى نيست ؟ و مگر معناى اين گفتارتان نيست كه مساءله مرگ و مير امرى تصادفى و اتفاقى است ، پس بايد بتوانيد براى يكبار هم كه شده جان يك محتضر را به او برگردانيد، چون امر تصادفى همانطور كه پيش آمدنش تصادفى است ، برگشتنش هم تصادفى است ، و مى شود با چاره جويى آن را برگردانيد، و از تحققش جلوگيرى كرد، و اگر نمى توانيد بگيريد، پس بدانيد كه مرگ مساءله اى است حساب شده و مقدر از ناحيه خدا، تا جان ها را به وسيله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.
در اينجا با بكار بردن «'''فاء'''» تفريع مى فهماند كه به اول گفتار برگشته ، مى فرمايد: اگر شما در نفى بعث راه صحيحى رفته ايد، و در انكار اين قرآن كه شما را از بعث خبر مى دهد روش درستى داريد، جان محتضرى را كه دارد مى ميرد و تا حلقوم او رسيده ، به او برگردانيد، مگر جز اين است كه مى گوييد مرگ تقدير خداى تعالى نيست ؟ و مگر معناى اين گفتارتان نيست كه مساءله مرگ و مير امرى تصادفى و اتفاقى است ، پس بايد بتوانيد براى يكبار هم كه شده جان يك محتضر را به او برگردانيد، چون امر تصادفى همانطور كه پيش آمدنش تصادفى است ، برگشتنش هم تصادفى است ، و مى شود با چاره جويى آن را برگردانيد، و از تحققش جلوگيرى كرد، و اگر نمى توانيد بگيريد، پس بدانيد كه مرگ مساءله اى است حساب شده و مقدر از ناحيه خدا، تا جان ها را به وسيله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.
بنابراين بيان ، جمله «'''فلولا اذا بلغت الحلقوم '''» تفريع بر تكذيب كفار به قرآن است ، و به آنچه قرآن از آن خبر داده ، كه يكى از آنها مساءله بعث و جزا است ، و كلمه «'''لولا'''» تحريك را مى رساند، (نظير كلمه «'''پس چرا'''» در فارسى )، البته تحريك به كارى كه شنونده از عهده آن بر نمى آيد، تا به وسيله او را وادار به تسليم در برابر ادعاى خود كنى ، و ضمير مونث در جمله «'''بلغت '''» نفس برمى گردد، و رسيدن جان به حلقوم كنايه است از مشرف شدن به مرگ .
بنابراين بيان ، جمله «'''فلولا اذا بلغت الحلقوم '''» تفريع بر تكذيب كفار به قرآن است ، و به آنچه قرآن از آن خبر داده ، كه يكى از آنها مساءله بعث و جزا است ، و كلمه «'''لولا'''» تحريك را مى رساند، (نظير كلمه «'''پس چرا'''» در فارسى )، البته تحريك به كارى كه شنونده از عهده آن بر نمى آيد، تا به وسيله او را وادار به تسليم در برابر ادعاى خود كنى ، و ضمير مونث در جمله «'''بلغت '''» نفس برمى گردد، و رسيدن جان به حلقوم كنايه است از مشرف شدن به مرگ .
خط ۷۶: خط ۷۸:
<span id='link167'><span>
<span id='link167'><span>
==وضع طوائف سه گانه (مقربون ، اصحاب اليمين و اصحابالشمال ) در حال مرگ و پس از مرگ ==
==وضع طوائف سه گانه (مقربون ، اصحاب اليمين و اصحابالشمال ) در حال مرگ و پس از مرگ ==
فَأَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنَّت نَعِيمٍ
فَأَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنَّت نَعِيمٍ
در اينجا به بيان حال طوايف سه گانه كه در اول سوره به طور اجمال و تفصيل گذشت برگشته ، وضع آنان در حال مرگ و بعد از مرگ را بيان مى كند. و ضمير «'''كان '''» به شخص محتضر بر مى گردد، كه بعد از حالت احتضار، و مردنش از سياق كلام فهميده مى شود،
در اينجا به بيان حال طوايف سه گانه كه در اول سوره به طور اجمال و تفصيل گذشت برگشته ، وضع آنان در حال مرگ و بعد از مرگ را بيان مى كند. و ضمير «'''كان '''» به شخص محتضر بر مى گردد، كه بعد از حالت احتضار، و مردنش از سياق كلام فهميده مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۲ </center>
خط ۸۲: خط ۸۴:
بعضى گفته اند: ريحان به معناى همان گياه خوشبو است ، اما بهشتى آن ، كه در هنگام مرگ آن را براى مقربين مى آورند همينكه آن را بوييد از دنيا مى رود.
بعضى گفته اند: ريحان به معناى همان گياه خوشبو است ، اما بهشتى آن ، كه در هنگام مرگ آن را براى مقربين مى آورند همينكه آن را بوييد از دنيا مى رود.
و معناى آيه اين است كه : اما آن محتضر اگر از مقربين باشد جزاى خوبيهايش اين است كه از هر هم و غمى و درد والمى راحت است ، و رزقى از رزق هاى بهشتى دارد، و بعد از مردن هم جنت نعيم را دارد.
و معناى آيه اين است كه : اما آن محتضر اگر از مقربين باشد جزاى خوبيهايش اين است كه از هر هم و غمى و درد والمى راحت است ، و رزقى از رزق هاى بهشتى دارد، و بعد از مردن هم جنت نعيم را دارد.
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِفَسلَمٌ لَّك مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِفَسلَمٌ لَّك مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ
درباره «'''لام '''» در كلمه «'''لك '''» چند احتمال هست ، يكى اين كه لام اختصاص ملكى باشد، و معناى جمله «'''سلام لك '''» اين باشد كه : تو در ميان اصحاب يمين كه همه قرينان تو و رفقاى تو هستند داراى سلامت هستى ، و از آنان به تو جز خير و سلامت نخواهد رسيد.
درباره «'''لام '''» در كلمه «'''لك '''» چند احتمال هست ، يكى اين كه لام اختصاص ملكى باشد، و معناى جمله «'''سلام لك '''» اين باشد كه : تو در ميان اصحاب يمين كه همه قرينان تو و رفقاى تو هستند داراى سلامت هستى ، و از آنان به تو جز خير و سلامت نخواهد رسيد.
احتمال دوم كه بعضى داده اند اين است كه : لام به معناى على باشد، و معناى جمله اين باشد كه : اصحاب يمين بر تو سلام مى فرستند، احتمالات ديگرى داده اند كه از نقلش صرفنظر مى كنيم .
احتمال دوم كه بعضى داده اند اين است كه : لام به معناى على باشد، و معناى جمله اين باشد كه : اصحاب يمين بر تو سلام مى فرستند، احتمالات ديگرى داده اند كه از نقلش صرفنظر مى كنيم .
در اين آيه التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته ، چون تا اينجا خطاب منكرين معاد بود، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) گويا غايب حساب شده بود، و در اينجا روى سخن به شخص آن جناب كرد، براى مى خواست سلام اصحاب يمين را براى او نقل كند، و بفرمايد: «'''سلام لك من اصحاب اليمين '''»
در اين آيه التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته ، چون تا اينجا خطاب منكرين معاد بود، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) گويا غايب حساب شده بود، و در اينجا روى سخن به شخص آن جناب كرد، براى مى خواست سلام اصحاب يمين را براى او نقل كند، و بفرمايد: «'''سلام لك من اصحاب اليمين '''»
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضالِّينَ فَنزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضالِّينَ فَنزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ
«'''تصليه آتش '''» به معناى آن است كه چيزى را در آتش داخل كنى .
«'''تصليه آتش '''» به معناى آن است كه چيزى را در آتش داخل كنى .
بعضى گفته اند: به معناى چشيدن حرارت و عذاب آن است .
بعضى گفته اند: به معناى چشيدن حرارت و عذاب آن است .
خط ۹۲: خط ۹۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۳ </center>
چون اگر تنها دچار ضلالت بودند، و هيچ تكذيبى نسبت به حق نمى داشتند، عذاب نداشتند، براى اين كه چنين مردمى در حقيقت مس تضعف هستند، كه قرآن آنان را دوزخى نمى داند. و اگر در آيات قبل فرمود: «'''ثم ان كم ايها الضالون المكذبون '''» و كلمه «'''ضالون '''» را جلوتر از كلمه «'''مكذبون '''» ذكر كرد، از جهت مقام و موقعيت آيه بود، چون آيه مذكور در مقام رد گفته كفار است كه مى گفتند : «'''اذا متنا و كنا ترابا و عظاماء انا لمبعوثون ...'''» يعنى آيا وقتى مرديم و خاك شديم ، دوباره ما مبعوث مى شويم ؟ هرگز چنين چيزى ممكن نيست ، و در چنين مقامى مناسب تر آن است كه اول ضلالت آنان به ميان آورده شود، بعد تكذيبشان .
چون اگر تنها دچار ضلالت بودند، و هيچ تكذيبى نسبت به حق نمى داشتند، عذاب نداشتند، براى اين كه چنين مردمى در حقيقت مس تضعف هستند، كه قرآن آنان را دوزخى نمى داند. و اگر در آيات قبل فرمود: «'''ثم ان كم ايها الضالون المكذبون '''» و كلمه «'''ضالون '''» را جلوتر از كلمه «'''مكذبون '''» ذكر كرد، از جهت مقام و موقعيت آيه بود، چون آيه مذكور در مقام رد گفته كفار است كه مى گفتند : «'''اذا متنا و كنا ترابا و عظاماء انا لمبعوثون ...'''» يعنى آيا وقتى مرديم و خاك شديم ، دوباره ما مبعوث مى شويم ؟ هرگز چنين چيزى ممكن نيست ، و در چنين مقامى مناسب تر آن است كه اول ضلالت آنان به ميان آورده شود، بعد تكذيبشان .
إِنَّ هَذَا لهَُوَ حَقُّ الْيَقِينِ
إِنَّ هَذَا لهَُوَ حَقُّ الْيَقِينِ
كلمه «'''حق '''» به معناى علم است ، اما نه تنها علم ، بلكه علم چيزى از آن جهت كه علم با خارج و واقعيت مطابق است ، (پس هر علمى حق نيست ، آن علمى حق است كه معلوم آن با واقعيت خارجى مطابق باشد، مانند علم به اين كه واحد نصف دو تا است ) و «'''يقين '''» عبارت است از علمى كه در آن نقطه ابهام و ترديدى نباشد، (بسا مى شود افرادى ساده لوح چيزى علم پيدا مى كنند، و ليكن با مختصر تشكيك و وسوسه مى توان علمشان را مبدل به شك كرد، چنين علمى علم اليقين نيست ) پس اين كه در آيه شريفه كلمه «'''حق '''» را اضافه كرد به كلمه «'''يقين '''» اين اضافه به حسب اصطلاح اضافه بيانيه است ، كه خاصيت تاءكيد را دارد، و مى خواهد وضع مضاف را بيان كند.
كلمه «'''حق '''» به معناى علم است ، اما نه تنها علم ، بلكه علم چيزى از آن جهت كه علم با خارج و واقعيت مطابق است ، (پس هر علمى حق نيست ، آن علمى حق است كه معلوم آن با واقعيت خارجى مطابق باشد، مانند علم به اين كه واحد نصف دو تا است ) و «'''يقين '''» عبارت است از علمى كه در آن نقطه ابهام و ترديدى نباشد، (بسا مى شود افرادى ساده لوح چيزى علم پيدا مى كنند، و ليكن با مختصر تشكيك و وسوسه مى توان علمشان را مبدل به شك كرد، چنين علمى علم اليقين نيست ) پس اين كه در آيه شريفه كلمه «'''حق '''» را اضافه كرد به كلمه «'''يقين '''» اين اضافه به حسب اصطلاح اضافه بيانيه است ، كه خاصيت تاءكيد را دارد، و مى خواهد وضع مضاف را بيان كند.
و معناى آيه اين است كه : اين بيانى كه ما درباره حال طوايف سه گانه مردم كرديم حقى است كه هيچ نقطه ابهام و ترديدى در آن نيست ، و علمى كه با هيچ دليل و بيانى نمى توان آن را مبدل به شك و ترديد كرد.
و معناى آيه اين است كه : اين بيانى كه ما درباره حال طوايف سه گانه مردم كرديم حقى است كه هيچ نقطه ابهام و ترديدى در آن نيست ، و علمى كه با هيچ دليل و بيانى نمى توان آن را مبدل به شك و ترديد كرد.
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ
تفسير اين جمله گذشت ، چون در چند آيه قبل هم عين اين عبارت آمده بود،
تفسير اين جمله گذشت ، چون در چند آيه قبل هم عين اين عبارت آمده بود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴۴ </center>
خط ۱۳۵: خط ۱۳۷:
مؤ لف : اين معنايى كه ابن عباس براى آيه كرده مبنى بر اين است كه آيه شريفه حكايت و نقل كلام ملائكه باشد، و تقدير آيه چنين باشد «'''قالت الملائكه سلام لك حالكونك من اصحاب اليمين - ملائكه گفتند سلام بر تو در حالى كه از اصحاب يمين هستى '''» در اين صورت آيه شريفه هم سلام ملائكه است و هم بشارت .
مؤ لف : اين معنايى كه ابن عباس براى آيه كرده مبنى بر اين است كه آيه شريفه حكايت و نقل كلام ملائكه باشد، و تقدير آيه چنين باشد «'''قالت الملائكه سلام لك حالكونك من اصحاب اليمين - ملائكه گفتند سلام بر تو در حالى كه از اصحاب يمين هستى '''» در اين صورت آيه شريفه هم سلام ملائكه است و هم بشارت .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۹}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش