ق ١٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و آمد بیهشی مرگ به حقّ این است آنچه بودی از آن گریزان‌
|-|معزی=و آمد بیهشی مرگ به حقّ این است آنچه بودی از آن گریزان‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره ق | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::19|١٩]] | قبلی = ق ١٨ | بعدی = ق ٢٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره ق | نزول = [[نازل شده در سال::5|٥ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::19|١٩]] | قبلی = ق ١٨ | بعدی = ق ٢٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«سَکْرَةُ الْمَوْتِ»: مستی و منگی مرگ. مراد بیهوشیها و سختیهائی است که به هنگام وداع با این جهان به انسان دست می‌دهد. چرا که در این لحظه بی‌ثباتی و ناچیزی جهان را با چشم خود می‌بیند و جهان بقا را دورادور می‌نگرد و وحشتی عظیم سرتاپای او را فرا می‌گیرد و حالتی شبیه به مستی پیدا می‌کند. «جَآءَتْ ... بِالْحَقِّ»: به راستی فرا می‌رسد. واقعیت را می‌آورد و نشان می‌دهد. «کُنتَ ... تَحِیدُ»: کناره‌گیری می‌کردی. می‌گریختی.
«سَکْرَةُ الْمَوْتِ»: مستی و منگی مرگ. مراد بیهوشیها و سختیهائی است که به هنگام وداع با این جهان به انسان دست می‌دهد. چرا که در این لحظه بی‌ثباتی و ناچیزی جهان را با چشم خود می‌بیند و جهان بقا را دورادور می‌نگرد و وحشتی عظیم سرتاپای او را فرا می‌گیرد و حالتی شبیه به مستی پیدا می‌کند. «جَآءَتْ ... بِالْحَقِّ»: به راستی فرا می‌رسد. واقعیت را می‌آورد و نشان می‌دهد. «کُنتَ ... تَحِیدُ»: کناره‌گیری می‌کردی. می‌گریختی.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۴


ترجمه

و سرانجام، سکرات (و بیخودی در آستانه) مرگ بحق فرامی‌رسد (و به انسان گفته می‌شود:) این همان چیزی است که تو از آن می‌گریختی!

|و [سر انجام‌] سكرات مرگ به حق بيايد [و به او گفته شود:] اين همان است كه از آن مى‌گريختى
و سكرات مرگ، به راستى در رسيد؛ اين همان است كه از آن مى‌گريختى؛
و (به هوش آیید که) هنگام بیهوشی و سختی مرگ به حق و حقیقت فرا رسید، آری همان مرگی که از آن دوری می‌جستی.
و سکرات و بیهوشی مرگ، حق را [که همه واقعیات جهان پس از مرگ است] می آورد [و به محتضر می گویند:] این همان چیزی است که از آن می گریختی؛
به راستى كه بيهوشى مرگ فرامى‌رسد. اين است آنچه از آن مى‌گريختى.
و مستی مرگ، حقیقت را پدید آورد، این همان است که از آن کناره می‌گرفتی‌
و بيهوشى مرگ براستى فرارسد، اين است آنچه از آن مى‌گريختى.
سکرات مرگ (سرانجام فرا می‌رسد و) واقعیّت را بهمراه می‌آورد (و دریچه‌ی قیامت را به رویتان باز می‌کند، و حوادث و صحنه‌های دنیای جدید را کم و بیش نشانتان خواهد داد. بدین هنگام انسان را فریاد می‌زنند که) این همان چیزی است که از آن کناره می‌گرفتی و می‌گریختی.
و بیهوشی مرگ، به‌راستی در رسید (و) این همان است که از آن گریزان بوده‌ای.
و آمد بیهشی مرگ به حقّ این است آنچه بودی از آن گریزان‌


ق ١٨ آیه ١٩ ق ٢٠
سوره : سوره ق
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَکْرَةُ الْمَوْتِ»: مستی و منگی مرگ. مراد بیهوشیها و سختیهائی است که به هنگام وداع با این جهان به انسان دست می‌دهد. چرا که در این لحظه بی‌ثباتی و ناچیزی جهان را با چشم خود می‌بیند و جهان بقا را دورادور می‌نگرد و وحشتی عظیم سرتاپای او را فرا می‌گیرد و حالتی شبیه به مستی پیدا می‌کند. «جَآءَتْ ... بِالْحَقِّ»: به راستی فرا می‌رسد. واقعیت را می‌آورد و نشان می‌دهد. «کُنتَ ... تَحِیدُ»: کناره‌گیری می‌کردی. می‌گریختی.


تفسیر

نکات آیه

۱- مرگ، همراه با سختى و اضطراب و مایه بیهوشى و از خود بى خودى انسان (و جاءت سکرة الموت) با توجه به معناى «سکرة» و کاربرد آن براى مرگ، برداشت یاد شده به دست مى آید.

۲- مرگ، سرنوشت محتوم هر انسان (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) ماضى آمدن فعل «جاءت»، بیانگر تحقق حتمى سکرات مرگ است. به علاوه واژه «بالحقّ» ممکن است تأکید همین معنا باشد و تحقق حتمى را افاده کند.

۳- سکرات مرگ، زداینده ابهام از چهره حقایق هستى (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) بنابراین که باء در «بالحقّ» براى تعدیه باشد، برداشت بالا به دست مى آید; یعنى، سکرات مرگ حق را مى آورد و حقایق را خواه نا خواه بر انسان آشکار مى سازد.

۴- پدیده مرگ در زندگى انسان، براساس حکمت و به دور از پوچى و بیهودگى (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) مراد از «بالحقّ» مى تواند این باشد که پدیده مرگ اصولاً پدیده اى است به حق و بایسته و این گونه نیست که فاقد حکمت باشد.

۵- انسان، همواره گریزان و روى گردان از لحظه مرگ خویش (ذلک ما کنت منه تحید)

۶- گریز آدمى از مرگ، گریزى بیهوده و تلاشى بى نتیجه (و جاءت سکرة الموت بالحقّ ذلک ما کنت منه تحید)

۷- حق، امرى گریزناپذیر، به رغم همه تلاش هاى بشر براى گریز از آن * (و جاءت سکرة الموت ... بالحقّ ذلک ما کنت منه تحید) واژه «بالحقّ» قیدى است که بیانگر علت نیز مى باشد; یعنى، از آن جهت که حق است، حتماً تحقق پذیر خواهد بود; هر چند آدمى از حق و حقایق پس از مرگ، همواره روى گردان و گریزان است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: فرجام انسان ۲; ویژگیهاى انسان ۵
  • حق: حتمیت حق ۷
  • مرگ: آثار سکرات مرگ ۳; بیهوشى هنگام مرگ ۱; بى تأثیرى فرار از مرگ ۶; حتمیت مرگ ۲، ۶; حقانیت مرگ ۴; حقیقت مرگ ۱; سختى مرگ ۱; ظهور حقایق هنگام مرگ ۳; فرار از مرگ ۵; قانونمندى مرگ ۴

منابع