روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۶۱: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۸ ش ۵۶۱ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۶۱ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۳
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
علي بن ابراهيم عن ابيه و محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسين بن سعيد جميعا عن ابن ابي عمير عن حسين بن احمد المنقري عن يونس بن ظبيان قال :
الکافی جلد ۸ ش ۵۶۰ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۵۶۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۲۲۷
يونس بن ظبيان گويد: بامام صادق (ع) گفتم: آيا اين دو مرد را از (آزار) اين مرد ديگر جلوگيرى نمىفرمائى؟ امام (ع) فرمود: مقصودت از آن مرد و اين دو مرد كيست؟ گفتم: آيا حجر بن زائدة و عامر بن جذاعة را از (آزار) مفضل بن عمر (هر سه از اصحاب آن حضرت بودهاند) جلوگيرى نمىفرمائى؟ فرمود: اى يونس من از آنها خواستم كه دست از او بدارند ولى آنها اين كار را نكردند، پس از آن آنها را دعوت كردم و از آنها خواستم و بدانها نوشتم و اين كار را بعنوان حاجتى از آنها تقاضا كردم ولى باز هم دست برنداشتند، خدا آن دو را نيامرزد، براستى كه بخدا سوگند «كثير عزة» (شاعر) در دوستى خود از اين دو نفر كه ادعاى دوستى مرا ميكنند راستگوتر بوده در آنجا كه گويد: آيا محبوبه من بصرف اينكه ناديده پنداشت دوست عزيز او را دوست ندارم او را هم دوست نميدارم؟ (در صورتى كه اين پندارش بيجا است و من هم او را دوست دارم و هم دوست او را). و بخدا سوگند اگر اين دو نفر مرا دوست ميداشتند قطعا آن را هم كه من دوست ميداشتم آنها دوست ميداشتند.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۴۲۵
يونس بن ظبيان مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: آيا اين دو مرد را از [آزار] اين مرد ديگر جلو نمىگيرى؟ امام عليه السّلام فرمود: اين مرد كيست و آن دو مرد كيانند؟ گفتم: آيا حجر بن زائده و عامر بن جذاعه را از آزار مفضّل بن عمر جلو نمىگيرى؟ فرمود: اى يونس! من از آنها خواستم كه دست از او بدارند ولى آنها چنين نكردند، پس از آنها دعوت كردم و از آنها خواستم و به ايشان نوشتم و اين كار را چونان حاجتى از آنها تقاضا كردم، ولى باز هم دست برنداشتند، خدا آن دو را نيامرزد. بخدا كثيّر عزّه در اظهار دوستى از آنها راستگوتر بوده است آن جا كه خود را دوستدار من مىدانند. كثيّر «۱» عزّه مىگويد: محبوبه من بىهيچ علمى گمان كرده است كه من او را دوست ندارم، و در اين صورت، ديگر عمل آكنده از كرامت او نزد من با ارزش نخواهد بود. سوگند بخدا اگر اين __________________________________________________
(۱) كثيّر اسم شاعرى است، و عزّة اسم معشوقه اوست.
دو نفر مرا دوست مىداشتند قطعا آن را هم كه من دوست داشتم دوست مىداشتند.