روایت:الکافی جلد ۸ ش ۳۷۵: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۸ ش ۳۷۵ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۸ ش ۳۷۵ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۱
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عنه عن احمد بن محمد عن ابي يحيي الواسطي عن بعض اصحابنا عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۸ ش ۳۷۴ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۳۷۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۷۵
از امام صادق عليه السّلام روايت كردهاند كه فرمود: در پشت يمن يك درّهاى است كه آن را برهوت مينامند، و از آن درّه نگذرد جز مارهاى سياه و جغد از پرندهها، در آن دره چاهى است كه بدان «بلهوت» گويند، و ارواح مشركين را در هر صبح و شام بدان جا برند، و از آب صديد (چرك زخم) بدانها بنوشانند، پشت اين درّه مردمى هستند كه آنها را «ذريح» مينامند. و هنگامى كه خداوند محمد (ص) را به پيامبرى برانگيخت گوسالهاى در ميان ايشان فرياد زد و دم خود را بزمين كوبيده و بآواز فصيح گفت: اى آل ذريح مردى در تهامة آمده و مردم را بشهادت دادن بيگانگى خدا دعوت ميكند. مردم گفتند: براى كارى مهم خداوند اين گوساله را بسخن آورده است! پس براى بار دوم آن گوساله در ميان آنها اين ندا را كرد، آنها تصميم گرفتند يك كشتى بسازند، و اين تصميم را عملى كردند هفت نفر از آنها در آن كشتى سوار شدند و آنچه خداوند در دل آنها انداخت آذوقه در آن بار كردند آنگاه بادبان كشتى را بلند كرده در دريا روان كردند، كشتى هم چنان بيامد تا آنها را در جدّه فرود آورد، آنها بنزد پيغمبر (ص) آمدند، و رسول خدا (ص) بدانها فرمود: شما همان اهل ذريح هستيد كه گوساله در ميان شما فرياد زد؟ گفتند: آرى، سپس بدان حضرت گفتند: اى رسول خدا دين و كتاب را بما عرضه كن، حضرت دين و كتاب و سنن و فرائض و احكام را همان طور كه از نزد خداى عز و جل آمده بود بر آنها عرضه كرد و مردى از بنى هاشم را بر آنها امير ساخت و بهمراه آنها فرستاد و تا بدين ساعت در ميان ايشان اختلافى رخ نداده.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۰۶
از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: در پشت يمن درّهاى قرار دارد كه آن را «برهوت» مىخوانند، و از آن درّه فقط مارهاى سياه و از پرندهها تنها جغد گذر مىكند.در اين درّه چاهى است كه آن را «بلهوت» مىخوانند و ارواح مشركان را هر بام و شام بدان جا برند و از چرك زخم بدانها بنوشانند. پشت اين درّه مردمى هستند كه ايشان را «ذريح» مىخوانند. هنگامى كه خداوند محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به پيامبرى برانگيخت، گوسالهاى در ميان ايشان فرياد كشيد و دم خود را به زمين كوفت و با آواز فصيح گفت: اى آل ذريح! مردى در تهامه آمده است كه مردم را به شهادت دادن به يگانگى خدا دعوت مىكند. مردم گفتند: خداوند براى امر مهمى اين گوساله را به سخن درآورده است! اين گوساله براى دوّمين بار، همين ندا را در ميان آنها سر داد. پس آنها تصميم گرفتند كشتيى بسازند و آن را ساختند و هفت تن از ايشان بر آن كشتى برآمدند و آنچه خدا در دل آنها انداخت. آذوقه در آن بار كردند آن گاه بادبان كشتى را برافراشتند و در دريا روانه كردند، كشتى همچنان بيامد تا آنها را به جدّه رساند. آنها نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمدند و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به ايشان فرمود: شما همان اهل ذريح هستيد كه گوساله در ميانتان فرياد كرد؟گفتند: آرى، سپس به حضرت گفتند: اى پيامبر خدا! دين و كتاب خود را به ما عرضه كن. حضرت دين و كتاب و سنن و فرايض و احكام را همان طور كه از نزد خداى عزّ و جلّ آمده بود، بر آنها عرضه كرد و مردى از بنى هاشم را بديشان امارت داد و همراه ايشان روانهاش ساخت و تاكنون اختلاف در ميان آنها رخ ننموده است.