البلد ٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
(افزودن جزییات آیه)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::يَحْسَب|يَحْسَبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحْسَب| ]] [[شامل این ریشه::حسب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسب‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::لَم|لَمْ‌]] [[شامل این ریشه::لم‌| ]][[شامل این کلمه::يَرَه|يَرَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَرَه| ]] [[شامل این ریشه::رئى‌| ]][[ریشه غیر ربط::رئى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَحَد|أَحَدٌ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَد| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَ|أَ]] [[شامل این ریشه::ا| ]][[شامل این کلمه::يَحْسَب|يَحْسَبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَحْسَب| ]] [[شامل این ریشه::حسب‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسب‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::لَم|لَمْ‌]] [[شامل این ریشه::لم‌| ]][[شامل این کلمه::يَرَه|يَرَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَرَه| ]] [[شامل این ریشه::رئى‌| ]][[ریشه غیر ربط::رئى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَحَد|أَحَدٌ]] [[کلمه غیر ربط::أَحَد| ]] [[شامل این ریشه::احد| ]][[ریشه غیر ربط::احد| ]][[شامل این ریشه::وحد| ]][[ریشه غیر ربط::وحد| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|أَ يَحْسَبُ‌ أَنْ‌ لَمْ‌ يَرَهُ‌ أَحَدٌ
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=آیا پندارد که هیچ کس او را ندیده است‌؟
|-|صادقی تهرانی=آیا پندارد که هیچ کس او را ندیده است‌؟
|-|معزی=آیا پندارد که ندیدش کسی‌
|-|معزی=آیا پندارد که ندیدش کسی‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Does he think that no one sees him?</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/090007.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/090007.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره البلد | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = البلد ٦ | بعدی = البلد ٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره البلد | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = البلد ٦ | بعدی = البلد ٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۲۳: خط ۳۳۱:
[[رده:تفاخر در انفاق]][[رده:ریا در انفاق]][[رده:سرزنش مکذبان انفاق]][[رده:عقیده باطل مکذبان انفاق]][[رده:مدعیان انفاق]][[رده:آثار تفاخر]][[رده:اهمیت نظارت خدا]][[رده:زمینه سرزنشهاى خدا]][[رده:زمینه کیفرهاى خدا]][[رده:شگفتى تکذیب نظارت خدا]][[رده:علم خدا]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:نظارت خدا]][[رده:ذکر علم غیب خدا]][[رده:آثار ریا]][[رده:اعراض از عقیده باطل]][[رده:زمینه عقیده باطل]][[رده:عقیده باطل]][[رده:عقیده به نظارت خدا]][[رده:حسابرسى عمل]][[رده:آثار غفلت]][[رده:غفلت از نظارت خدا]]
[[رده:تفاخر در انفاق]][[رده:ریا در انفاق]][[رده:سرزنش مکذبان انفاق]][[رده:عقیده باطل مکذبان انفاق]][[رده:مدعیان انفاق]][[رده:آثار تفاخر]][[رده:اهمیت نظارت خدا]][[رده:زمینه سرزنشهاى خدا]][[رده:زمینه کیفرهاى خدا]][[رده:شگفتى تکذیب نظارت خدا]][[رده:علم خدا]][[رده:علم غیب خدا]][[رده:نظارت خدا]][[رده:ذکر علم غیب خدا]][[رده:آثار ریا]][[رده:اعراض از عقیده باطل]][[رده:زمینه عقیده باطل]][[رده:عقیده باطل]][[رده:عقیده به نظارت خدا]][[رده:حسابرسى عمل]][[رده:آثار غفلت]][[رده:غفلت از نظارت خدا]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البلد ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البلد ]]
{{#seo:
|title=آیه 7 سوره بلد
|title_mode=replace
|keywords=آیه 7 سوره بلد,بلد 7,أَ يَحْسَبُ‌ أَنْ‌ لَمْ‌ يَرَهُ‌ أَحَدٌ,تفاخر در انفاق,ریا در انفاق,سرزنش مکذبان انفاق,عقیده باطل مکذبان انفاق,مدعیان انفاق,آثار تفاخر,اهمیت نظارت خدا,زمینه سرزنشهاى خدا,زمینه کیفرهاى خدا,شگفتى تکذیب نظارت خدا,علم خدا,علم غیب خدا,نظارت خدا,ذکر علم غیب خدا,آثار ریا,اعراض از عقیده باطل,زمینه عقیده باطل,عقیده باطل,عقیده به نظارت خدا,حسابرسى عمل,آثار غفلت,غفلت از نظارت خدا,آیات قرآن سوره البلد
|description=أَ يَحْسَبُ‌ أَنْ‌ لَمْ‌ يَرَهُ‌ أَحَدٌ
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۴

کپی متن آیه
أَ يَحْسَبُ‌ أَنْ‌ لَمْ‌ يَرَهُ‌ أَحَدٌ

ترجمه

آیا (انسان) گمان می‌کند هیچ کس او را ندیده (که عمل خیری انجام نداده) است؟!

آيا مى‌پندارد كسى او را نديده
آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است؟
آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند).
آیا گمان می کند که هیچ کس او را ندیده است [که همه اعمال و کردارش را ثبت کند؟]
آيا مى‌پندارد كه كسى او را نديده است؟
آیا می‌پندارد که هیچ کس [کار و بار] او را ندیده است؟
آيا مى‌پندارد كه هيچ كس او را نمى‌بيند؟!
آیا گمان می‌برد که کسی او را ندیده است؟ (بی‌خبر است که اگر کسی هم از آفریدگان ندیده و ندانسته است، خدا دیده و دانسته است که او این اموال را از کجا به دست آورده است و در چه راهی مصرف کرده است و نیّت وی چه بوده است).
آیا پندارد که هیچ کس او را ندیده است‌؟
آیا پندارد که ندیدش کسی‌

Does he think that no one sees him?
ترتیل:
ترجمه:
البلد ٦ آیه ٧ البلد ٨
سوره : سوره البلد
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَیَحْسَبُ ...؟»: انسان مغرور و خودستا بی‌خبر است که خدا از پندار و گفتار و کردار او مطّلع است. اگر مالی دارد به شبی است، و اگر جانی دارد به تبی است. اصلاً ثروت و قدرت و سراپای وجودش داده خدا و از آن الله است.


نزول

شأن نزول آیات ۶ و ۷:

«شیخ طوسى» گویند: این آیات درباره مردى از بنى‌جمح که مکنى به ابوالاسدین بود، نازل گردیده که مردى قوى و زورمند بوده است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ «4» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ «5» يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً «6» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7»

«1» به اين شهر (مكّه) سوگند. «2» در حالى كه تو در اين شهر ساكن هستى. «3» به پدر، و فرزندى كه پديدآورد، سوگند. «4» همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفريديم. «5» آيا مى‌پندارد كه هرگز احدى بر او قدرت ندارد؟ «6» مى‌گويد: مال فراوانى تباه كردم «7» آيا گمان مى‌كند احدى او را نديده است؟

نکته ها

در قرآن سه بار جمله‌ «لا أُقْسِمُ» به كار رفته است و اهل تفسير آن را دو گونه معنا كرده‌اند.

گروهى حرف لا را زائد دانسته و آن را (قسم مى‌خورم) معنا كرده‌اند و گروهى آن را (سوگند نمى‌خورم) ترجمه كرده‌اند، به اين معنا كه مسئله به قدرى روشن است كه نيازى به سوگند خوردن نيست.

منظور از «بلد»، مكّه است كه قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است. مكّه حَرَم امن الهى و اولين خانه‌اى است كه براى انسان قرار داده شد.

جمله‌ «وَ أَنْتَ حِلٌّ» چند گونه تفسير شده است كه يك معنى را در ترجمه آورديم و معناى دوم آن است كه مردم مكّه اهانت تو را در آن حلال مى‌دانند، پس به شهرى كه اهانت تو را

جلد 10 - صفحه 484

حلال مى‌شمرند سوگند نمى‌خورم. «1» و معناى سوم آن است كه دست تو در مورد اين شهر باز است و در فتح مكّه هر تصميمى كه درباره مخالفان بخواهى مى‌توانى بگيرى.

«كَبَدٍ» به معناى سختى و «لبد» به معناى پشم متراكم است. البتّه بعضى كبد را به معناى راست قامت و معتدل گرفته‌اند. «2»

اينكه انسان در دل رنج و سختى آفريده شده، يعنى كاميابى‌هاى دنيوى آميخته با رنج و زحمت است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ» حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: دنيا خانه‌اى است كه با سختى‌ها عجين شده است. «دار بالبلاء محفوفة» «3»

گرچه بعضى مفسران به مناسبت عبارت‌ «بِهذَا الْبَلَدِ» كه مكّه است، مراد از «والِدٍ وَ ما وَلَدَ» را حضرت ابراهيم و فرزندش حضرت اسماعيل دانسته‌اند، ولى همان گونه كه در تفسير مجمع البيان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولياء از نسل او است.

در حديث آمده است كه گوينده اين كلام‌ «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً» عمرو بن عبدود در جنگ خندق بوده كه گفت: سرمايه زيادى را در مبارزه با اسلام تباه كردم ولى موفق نشدم. «4»

پیام ها

1- سرزمين‌ها مى‌توانند داراى قداست باشند و شهر مكّه نيز از قديم مورد احترام و سوگند بوده است. «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»

2- تكرار گاهى نشانه عظمت و عنايت است. بِهذَا الْبَلَدِ .... بِهذَا الْبَلَدِ

3- ارزش زمين‌ها به ارزش ساكنان آنهاست. «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» (سوگند به مكّه‌


«1». اين معنا در حديثى در كتاب بحار، ج 24، ص 284 آمده است.

«2». لسان العرب (به نقل از تفسير راهنما).

«3». نهج‌البلاغه، خطبه 226.

«4». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 485

به خاطر حضور پيامبر)

4- در مقام فرزندى، دختر يا پسر تفاوتى ندارد. «وَ ما وَلَدَ»

5- زندگى بشر در متن مشقت‌ها و سختى‌ها قرار دارد. «فِي كَبَدٍ»

6- هر مالى كه در مسير حق صرف نشود مايه حسرت است. «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً»

7- انسان تحت سيطره قدرت و علم الهى است. أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ...

أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ

8- نتيجه هر محاسبه‌اى كه جاى خدا در آن خالى باشد، پوچى و زيانكارى است. أَ يَحْسَبُ‌ ... أَ يَحْسَبُ‌

9- خود بزرگ بينى در برابر خدا چه معنايى دارد؟ «أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ»

10- كسانى كه در انفاق به راه درست نروند يا مصرف آنها نابجا باشد يا نيّتشان خالص نباشد و همراه با ريا و خودنمايى و دروغ باشد، در آينده شرمنده و پشيمان خواهند شد. «أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7»

أَ يَحْسَبُ‌: آيا گمان مى‌كند اين شخص معاند، أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ: آنكه‌


«1» تفسير منهج الصادقين (چ سوم اسلاميه) ج 10 ص 250.

جلد 14 - صفحه 216

نديده است او را هيچ كس، (استفهام انكارى يعنى) گمان مى‌كند كسى او را نديده؟ چنين نيست، خداى او را ديده و نيّت او را دانسته و بر آن قصد كه انفاق نموده مجازات خواهد داد، و از او مطالبه خواهد كرد كه مال را از كجا آورده و در كجا خرج نمودى؟ چنانچه از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتّى يسئل عن اربع: عن عمره فيما افناه و شبابه فيما ابلاه و عن ماله من اين اكتسبه و فيما انفقه و عن حبّنا اهل البيت: فرمود: قدم برندارد بنده روز قيامت تا آنكه سؤال مى‌شود از چهار چيز:

1- از عمر او در چه چيز فانى كرده.

2- از جوانى او در چيز كهنه كرده آن را.

3- از مال او كه از كجا بدست آوردى و در چه چيز صرف نمودى.

4- از دوستى ما اهل بيت (عليهم السّلام) «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ «4»

أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ «5» يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً «6» أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ «7» أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ «8» وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ «9»

وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ «10» فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ «12» فَكُّ رَقَبَةٍ «13» أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ «14»

يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ «15» أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ «16» ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ «17» أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «18» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ «19»

عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ «20»

ترجمه‌

سوگند ميخورم باين شهر

با آنكه تو اقامت دارنده‌اى در اين شهر

و بپدر و آنچه تولّد نموده است‌

بتحقيق آفريديم آدمى را در مشقّت و تعب‌

آيا گمان ميكند كه قدرت پيدا نميكند بر او احدى‌

ميگويد ضايع كردم مال بسيارى را

آيا گمان ميكند كه نميبيند او را احدى‌

آيا قرار نداديم براى او دو چشم‌

و يك زبان و دو لب‌

و ارائه داديم باو دو راه روشن را

پس در نيامد و وارد نشد در راه پر زحمت خيرات‌

و چه مى‌دانى تو چيست راه پر زحمت خيرات‌

آزاد نمودن بنده‌اى است‌

يا طعام دادنى در روز گرسنگى و سختى‌

يتيمى خويشاوند

يا فقيرى خاك نشين را

پس بوده باشد از آنانكه ايمان آوردند و توصيه نمودند ببردبارى و توصيه نمودند بمهربانى‌

آن جماعت ياران دست راست ميباشند

و آنانكه كافر شدند بآيتهاى ما آنان ياران دست چپند

كه بر آنها آتشى است محيط و در بسته.

تفسير

گفته‌اند خداوند قسم ياد فرموده ببلد و شهر مكّه براى وجود و توقف و حلول پيغمبر آخر الزّمان در آن شهر تا اشاره باشد كه اين موجب مزيد شرافت آن شده و بنابر اين كلمه لا زائده است كه مكرّر ذكر شده كه گفته‌اند


جلد 5 صفحه 390

معمول در كلام عرب است ولى مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنستكه خداوند فرموده قسم نميخورم باين بلد مكّه براى آنكه اهالى آن ظلم و ستم و تهمت و شتم و آزار تو را در آن حلال قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده بوالد و اولادش كه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد حضرت آدم و اولاد او از انبياء و اوصياء و اتباع ايشان است و قمّى ره نيز اين معنى را نقل نموده و در كافى نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد او كه ائمه اطهارند ميباشد و بنظر حقير اگر خداوند قسم ببلد مكّه ياد فرموده باشد چنانچه مفسرين گفته‌اند اظهر آنست كه مراد از والد حضرت اسمعيل و از ما ولد پيغمبر خاتم و ائمه اطهار باشد يا مراد از والد حضرت ابراهيم و مراد از ما ولد حضرت اسمعيل و اولاد او باشد چون عرب عدنانى و پيغمبر ما از نسل آن حضرتند و اين دو پيغمبر در بناى كعبه و آبادى مكّه پيش قدم بودند و ذكر آن دو اينجا مناسب است و جواب قسم آنست كه خدا ميفرمايد بتحقيق خلق نموديم ما انسان را در تعب و مشقّت چون از وقت تولّد بأنواع زحمات و صدمات دنيا مبتلا ميشود تا دم مرگ بسختى آن و بعدا بوحشت برزخ و سختيهاى قيامت و گفته‌اند براى تسليت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده و بعضى گفته‌اند مراد از كبد استوا و استقامت است چون خداوند از بين حيوانات فقط انسان را مستقيم و مستوى القامه خلق فرموده و اين معنى مستفاد از نقل قمّى ره و بعضى از روايات اين مقام است كه بانتصاب انسان بر خلاف حيوانات تفسير فرموده‌اند آيا گمان ميكند كه احدى بر او قدرت پيدا نميكند كه مجازات نمايد او را براى ستمى كه از او بكسى رسيده و تخلّفى كه از فرمان خالق خود نموده چنين نيست خداوند قادر بر انتقام از او است و قمّى ره نقل نموده از امام باقر عليه السّلام كه فرمود مراد آنست كه كشته ميشود در مقابل كشتن او دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و بعيد نيست اشاره بدومى يا سوّمى باشد و بر سبيل تطبيق تفسير شده كه معمول در تفاسير ائمه اطهار است و با كمال افتخار ميگويد من مال فراوان و مجتمعى در راه جلوگيرى از پيشرفت اسلام صرف نمودم چنانچه از


جلد 5 صفحه 391

امام باقر عليه السّلام نقل شده كه عمرو بن عبد ود در جنگ خندق بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام اسلام را بر او عرضه داشت گفت پس اين همه مالى كه من در جلوگيرى از رواج اسلام خرج نمودم چه ميشود پس حضرت او را كشت آيا كينه مسلمانان و ساير عقائد و اخلاق فاسده كه در ضمير خود جاى ميدهد و اعمال قبيحه را كه در خلوت مرتكب ميشود گمان ميكند كسى او را نميبيند خدا ميبيند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميداند آيا ما براى او دو چشم و يك زبان و دو لب قرار نداديم كه ببيند و سخن بگويد و دهانش پوشيده باشد و بآسانى بخورد و بياشامد و شكر كند چرا نميكند آيا راه روشن خير و شرّ را باو نشان نداديم چنانچه در روايات تصريح بآن شده چرا راه خير را نميپيمايد پس اين انسان با اين همه وسائلى كه ما برايش فراهم نموديم و اين همه قدرت و تمكّنى كه براى خود فرض ميكند و ميپندارد بزحمت وارد در طى طريق پر زحمتى از طرق خيرات كه براى او مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن است نميشود و چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست مانند از جاى دشوار كوه بالا رفتن آزاد كردن بنده‌اى است از قيد رقيّت يا طعام دادن است در روز مجاعه و گرسنگى مردم بيكى از اقارب يتيم خود يا بيك فقير خاك نشين با آنكه اگر تمام اينكارها را هم بكند هزار يك حقّ شكر نعمت حقّ را بجا نياورده در كافى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه وقتى مشغول بصرف طعام ميشد ميفرمود قدحى بياورند و نزديك خوان طعام بگذارند پس هر خوراك خوبى كه ميآوردند مقدارى از آن را در آن قدح ميگذارد و امر ميفرمود بفقراء بدهند و اين آيه را تلاوت ميفرمود يعنى فلا اقتحم تا آخر پس ميفرمود خدا ميدانست هر كس قدرت بر عتق رقبه پيدا نميكند پس راه بهشت را براى آنها باز كرد و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه اطعام كند مؤمنين را بقدريكه سير شود نميداند از خلق خدا ثواب او را در آخرت احدى نه ملك مقرّبى و نه نبى مرسلى مگر خدا و از موجبات مغفرت اطعام مسلمان گرسنه است پس تلاوت فرمود او اطعام تا آخر و نيز از آن حضرت نقل شده كه بعضى از اصحاب سؤال نمود از اين آيه پس فرمود كسيكه اكرام كرده است او را خدا بولايت ما بتحقيق عبور نموده است از عقبه‌


جلد 5 صفحه 392

و مائيم آن عقبه‌اى كه هر كس وارد در آن شود نجات يافته و بعد فرمود مردم تمامى گرفتار آتش ميباشند غير از تو و اصحابت كه خداوند آزاد نموده است رقبه شما را از آتش بولايت ما اهل بيت و قريب باين مضامين روايات بسيار است و اخيرا خداوند شرط قبول كليّه اعمال خيريّه را بيان فرموده كه ميفرمايد آنكه اين قبيل اعمال خير را بجا بياورد پس بوده باشد از كسانيكه ايمان آوردند و توصيه نمودند يكديگر را بصبر بر طاعت و از معصيت و توصيه نمودند يكديگر را بترحّم و مهربانى و احسان بفقراء و ايتام بلكه به كليّه بندگان خدا اين اشخاص صاحبان ميمنت و مباركى باشند و آنانند كه در محشر نامه اعمالشان بدست راستشان است و شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام ميباشند كه ببهشت ميروند و مستغرق در نعم آنند و آنانكه كافر شدند بآيات خداوند و منكر شدند ولايت اولياء او را كه اعظم آيات الهى هستند آنان صاحبان شئامت و نحوستند كه نامه اعمالشان را بدست چپشان ميدهند از اعداء آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آتش جهنّم بر آنها احاطه خواهد نمود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نماز واجبش لا اقسم بهذا البلد باشد در دنيا شناخته شود از شايستگان و در آخرت شناخته شود بمنزلت نزد خدا و باشد در روز قيامت از رفقاء پيغمبران و شهدا و شايستگان و الحمد للّه ربّ العالمين.


جلد 5 صفحه 393

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ يَحسَب‌ُ أَن‌ لَم‌ يَرَه‌ُ أَحَدٌ «7»

‌بر‌ ‌خدا‌ ‌که‌ چيزي‌ مستور نيست‌ ملائكه‌ كتبه‌ ‌هم‌ ‌که‌ ميدانند، شهداء روز قيامت‌

جلد 18 - صفحه 120

مثل‌ انبياء و ائمه‌ هدي‌ و ملائكه‌ حفظه‌ و اعضاء ‌خود‌ انسان‌ و زمين‌ و زمان‌ و ‌غير‌ اينها ‌با‌ اينكه‌ روز قيامت‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ بلكه‌ ‌در‌ همين‌ دنيا ‌هم‌ چه‌ بسا كشف‌ ميشود و رسوا ميگردد چه‌ رسد ‌در‌ آخرت‌. ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود:

(‌لا‌ تزال‌ قدما العبد ‌حتي‌ يسأل‌ ‌عن‌ اربع‌ ‌عن‌ عمره‌ فيما افناه‌، و ‌عن‌ ماله‌ ‌من‌ ‌اينکه‌ جمعه‌ و فيما انفقه‌، و ‌عن‌ عمله‌ ‌ما ذا عمل‌ ‌به‌، و ‌عن‌ حبنا اهل‌ البيت‌).

اقول‌: عمري‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌هر‌ ساعت‌ ‌آن‌ ميتوانست‌ چه‌ اندازه‌ عبادت‌ كند و تحصيل‌ آخرت‌ كند آيا صرف‌ معصيت‌ ‌ يا ‌ بغفلت‌ ‌ يا ‌ بلهويات‌ طي‌ كرده‌، مالي‌ ‌که‌ ‌از‌ ممر حلال‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌هر‌ درهمش‌ ‌در‌ راه‌ دين‌ و احسان‌ ببندگان‌ الهي‌ و اداء حقوق‌ ذوي‌ الحقوق‌ چه‌ اندازه‌ عوض‌ دارد بسا يك‌ درهم‌ هفتصد برابر ‌که‌ ميفرمايد: مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ يُنفِقُون‌َ أَموالَهُم‌ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ كَمَثَل‌ِ حَبَّةٍ أَنبَتَت‌ سَبع‌َ سَنابِل‌َ فِي‌ كُل‌ِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّه‌ُ يُضاعِف‌ُ لِمَن‌ يَشاءُ وَ اللّه‌ُ واسِع‌ٌ عَلِيم‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 261. علمي‌ ‌که‌ بفرمايد:

(عالم‌ ينتفع‌ بعلمه‌ افضل‌ ‌من‌ سبعين‌ الف‌ عابد)

‌بر‌ طبقش‌ عمل‌ نكند ‌که‌ بفرمايد:

(‌ان‌ اهل‌ النار يتأذن‌ ‌من‌ ريح‌ العالم‌ التارك‌ لعلمه‌)

و بفرمايد:

(‌ان‌ أشد ‌النّاس‌ حسرة يوم القيامة العالم‌ التارك‌ لعلمه‌)

و حب‌ اهل‌ بيت‌ ‌که‌ مزد رسالت‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: قُل‌ لا أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي‌ القُربي‌ شوري‌ ‌آيه‌ 33 ‌با‌ اينكه‌ ركن‌ اعظم‌ ايمان‌ مودت‌ و ولايت‌ و متابعت‌ اهل‌ بيت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ عمر نوح‌ كند و تمامش‌ بعبادت‌ طي‌ شود و ‌لم‌ يكن‌ بدلالة ولي‌ اللّه‌ ‌ما ‌کان‌ ‌له‌ ‌علي‌ اللّه‌ ثواب‌ و مشمول‌ ‌آيه‌: وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ فَجَعَلناه‌ُ هَباءً مَنثُوراً فرقان‌ ‌آيه‌ 23.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- سپس می‌افزاید: «آیا (انسان) گمان می‌کند هیچ کس او را ندیده (که عمل خیری انجام نداده) است»؟ (ا یحسب ان لم یره احد).

او از این حقیقت غافل است که خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع می‌بیند، بلکه از اعماق قلب و روح او نیز آگاه است، و از نیات او با خبر هم کیفیت تحصیل آن اموال نامشروع را می‌داند و هم چگونگی

ج5، ص502

صرف کردن ریاکارانه و مغرضانه آن را.

نکات آیه

۱ - پندار نهان ماندن کردارها از خداوند و ناظر نبودن او بر انسان، پندارى باطل و شگفت آور است. (أیحسب أن لم یره أحد)

۲ - خداوند، انسان ها را مى بیند و به کردار و گفتار آنان آگاه است. (أیحسب أن لم یره أحد)

۳ - لزوم پرهیز از ادعاهاى نادرست و توجه به آگاهى خداوند از رفتارها و نیّت هاى انسان (یقول ... أیحسب أن لم یره أحد) توبیخ مستفاد از همزه استفهام در «أیحسب»، ممکن است ناظر به دروغ بودن گفتارى باشد که در آیه قبل از مدعیان انفاق نقل شد.

۴ - مدعیان کمک هاى اقتصادى به جامعه، باید خدا را ناظر بر خویش دیده، ادعاى گزاف نکنند. (یقول أهلکت مالاً لبدًا . أیحسب أن لم یره أحد)

۵ - خودنمایى در بذل و بخشش ها و فخرفروشى بر مردم به جهت انفاق هاى سنگین، در پى دارنده نکوهش و کیفر از سوى خداوند (یقول ... أیحسب أن لم یره أحد) گوینده «أهلکت مالاً» - حتى به فرض صداقت در ادعاى خویش - ممکن است به جهت فخر فروشى بر دیگران، مورد توبیخ قرار گرفته باشد.

۶ - کسانى که خداوند را ناظر بر نیت ها نمى دانند و گشاده دستى هاى خود را به رخ دیگران مى کشند، گرفتار پندارى موهوم و ناروایند. (یقول أهلکت مالاً لبدًا . أیحسب أن لم یره أحد) در برداشت یاد شده، گوینده «أهلکت مالاً لبداً» کسى فرض شده که بذل و بخشش هاى فراوانى داشته ولى در آنها نیت خالصانه نداشته است. این آیه بخششهاى او را فاقد ارزش معرفى کرده است.

۷ - کمک هاى مالى به مردم - هر چه باشد - از دید خداوند مخفى نمانده و محاسبه خواهد شد. (یقول أهلکت مالاً لبداً . أیحسب أن لم یره أحد) در برداشت یاد شده، مفروض این است که گوینده «أهلکت ...» اهل انفاق بوده; ولى بر تعبیر «أهلکت» توبیخ شده است. به این بیان که انفاق گران، نباید مال خود را تلف شده بدانند; زیرا انفاق ها از نظر خداوند مخفى نمى ماند. البته این افراد نباید به همین مقدار اکتفا کنند; بلکه براى قرار گرفتن در زمره «أصحاب المیمنة» باید به عقبه هایى گام نهند که آیات بعد گویاى آن است.

۸ - کسانى که انفاق را اتلاف مال مى پندارند، گرفتار پندارى موهوم و مذموم اند. (یقول أهلکت مالاً لبدًا . أیحسب أن لم یره أحد)

موضوعات مرتبط

  • انفاق: تفاخر در انفاق ۵، ۶; ریا در انفاق ۵; سرزنش مکذبان انفاق ۸; عقیده باطل مکذبان انفاق ۸; مدعیان انفاق ۴
  • تفاخر: آثار تفاخر ۵، ۶
  • خدا: اهمیت نظارت خدا ۴; زمینه سرزنشهاى خدا ۵; زمینه کیفرهاى خدا ۵; شگفتى تکذیب نظارت خدا ۱; علم خدا ۲; علم غیب خدا ۷; نظارت خدا ۲، ۷
  • ذکر: ذکر علم غیب خدا ۳
  • ریا: آثار ریا ۵
  • عقیده: اعراض از عقیده باطل ۳; زمینه عقیده باطل ۶; عقیده باطل ۱; عقیده به نظارت خدا ۴
  • عمل: حسابرسى عمل ۷
  • غفلت: آثار غفلت ۶; غفلت از نظارت خدا ۶

منابع

  1. شأن و نزول آیات ۴ و ۵ را شیخ بزرگوار در این آیات ذکر نموده و ابوالاسدین همان ابوالاشدین است که در چاپ سنگى تفسیر تبیان بدون نقطه و تشدید به غلط چاپ گردیده است. چنان که در سوره طارق نیز نظیر آن ذکر شده است.